پیشینه تحقیق وفای به عهد، معنا و مفهوم و اقسام آن دارای ۵۶ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
فصل اول ۶
معنا و مفهوم وفای به عهد ۶
۱-۱٫ معنا و مفهوم وفای به عهد ۸
۱-۱-۱٫ معنای لغوی وفا ۸
۱-۱-۲٫ معنای اصطلاحی وفا ۸
۱-۱-۳٫ معنای عهد ۱۰
۱-۱-۳-۱٫ معنای لغوی عهد ۱۰
۱-۱-۳-۲٫ معنای اصطلاحی عهد ۱۰
۱- ۲٫ واژههای مرادف و مخالف وفای به عهد ۱۲
۱- ۲-۱٫ واژههای مرادف وفای به عهد ۱۲
۱- ۲-۱-۱٫ میثاق ۱۲
۱- ۲-۱-۲٫ وعد ۱۴
۱- ۲-۱-۳٫ عقد ۱۵
۱-۲-۱-۴٫ إصر ۱۶
۱-۲-۱-۵٫ حلف ۱۶
۱-۲-۱-۶٫ نحب ۱۷
۱-۲-۲٫ واژههای مخالف وفای به عهد ۱۸
۱- ۵-۲-۱٫ نقض عهد ۱۸
۱- ۲-۲-۲٫ نَکث عهد ۱۹
۱-۲-۲-۳٫ نَبذ عهد ۲۰
۱- ۲-۲-۴٫ غدر ۲۰
۱-۲-۲-۵٫ غَزْل عهد ۲۱
۱- ۲-۲-۶٫ خلف وعده ۲۱
۱-۳٫ اهمیت وفای به عهد و ارزش وفاداری در اسلام ۲۲
فصل دوم ۷
اقسام وفای به عهد ۷
۲-۱٫ عناصر عهد ۵۹
۲-۱-۱٫ عهد بما هو عهد ۵۹
۲-۱-۱-۱٫ به صورت کتبی ۵۹
۲-۱-۱-۲٫ به صورت شفاهی ۶۰
۲-۱-۲٫ متعلق عهد ۶۰
۲-۱-۲-۱٫ به صورت قول ۶۰
۲-۱-۲-۲٫ به صورت فعل ۶۰
۲-۱-۳٫ متعهِّد و متعهَّد ۶۱
۲-۲٫ اقسام عهد ۶۱
۲-۲-۱٫ عهد خداوند با انسان ۶۱
۲-۲-۱-۱٫ عهد خداوند با انسانهای عادی(عموم انسانها) ۶۳
ب) ۶۴
۲-۲-۱-۲٫ عهد خداوند با انبیاء و اولیاء ۶۵
۲-۲-۲٫ عهد انسان ۶۷
۲-۲-۲-۱٫ عهد انسان با خدا ۶۷
الف) قسم ۶۹
ب) نذر ۷۰
۲-۲-۲-۲٫ عهد انسان با انسان ۷۱
۲-۲-۲-۲-۱٫ پیمانهای اقتصادی ۷۲
۲-۲-۲-۲-۲٫ پیمانهای سیاسی ۷۲
۲-۲-۲-۲-۳٫ پیمانهای نظامی ۷۴
۲-۲-۲-۲-۴٫ پیمانهای اجتماعی ۷۵
۲-۲-۲-۳٫ عهد انسان با خود ۷۸
۲-۳٫ مراتب وفا ۷۹
فهرست منابع و مآخذ ۸۷
قرآن مجید
الف) منابع فارسی
دهخدا، علی اکبر. لغت نامه دهخدا. ج۱۱، ۱۴، ۱۵٫ دکتر محمد معین و دکتر سید جعفر شهیدی، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم، (۱۳۷۷ش).
راغب اصفهانی، حسین بن محمد. مفردات الفاظ قرآن. حسین خداپرست، قم: نشر نوید اسلام، چاپ دوم، (۱۳۸۹ش).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ. ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن. ج۲، ۴، سیدغلامرضا خسروی حسینی، تهران: مرتضوی، چاپ دوم، (۱۳۷۴ش).
.نراقی، مهدی بن ابیذر. معراج السعاده. تهران: انتشارات دهقان، چاپ هفتم، (۱۳۸۷ش).
نراقی، ملا احمد. معراج السعاده. قم: انتشارات قائم آل محمد (ع)، چاپ هفتم، (۱۳۸۱ش).
نراقی، مهدی بن ابیذر. جامع السعادات (ترجمه ی متن کامل جامع السعادات). ج ۱، ۲، کریم فیضی، انتشارات قائم آل محمد، (۱۳۹۰ش).
ــــــــــــــــــــــــــــــ. جامع السعادات. ج۳، سید جلال الدین مجتبوی، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول، (۱۳۶۴ش).
. هاشمی رفسنجانی، اکبر و جمعی از محققان. تفسیر راهنما. ج ۲، ج۲،۱۴، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، حوزهی علمیهی قم، چاپ دوم، (۱۳۷۶ش).
قرائتی، محسن. تفسیر نور. ج۱، ۵، ۶٫ تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ یازدهم، (۱۳۸۳ش)
آیت ا… مکارم شیرازی، ناصر. تفسیرنمونه. ج ۱۷، ۲۲ و ۱۴تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ( ۱۳۷۴ش).
اصفهانی، حسین بن محمد راغب. مفردات الفاظ قرآن. حسین خداپرست، قم: دفتر نشر اسلام، چاپ اول، (۱۳۸۷ش) .
طباطبایی، علامه محمد حسین . نهایه الحکمه. قم: مؤسسه نشر اسلام، (۱۳۶۲ش).
امامی، عبدالنبی. فرهنگ قرآن، تبیین اصطلاحات قرآن از منظر تفاسیر و روایات]اخلاق حمیده[. ج۳، قم: مطبوعات دینی، چاپ اول، (۱۳۸۸ش).
عمید، حسن. فرهنگ عمید. تهران: انتشارات امیر کبیر، چاپ هشتم، (۱۳۷۱ش).
عبدوس، محمدتقی؛ محمدی اشتهاردی، محمد. بیست و پنج اصل از اصول اخلاقی امامان (ع). قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، (۱۳۷۴ش).
بستانی، فؤاد افرام. فرهنگ ابجدى. ج۱، تهران: انتشارات اسلامی، چاپ دوم، (۱۳۷۵ش).
وفا از عالیترین فضائل اخلاقی و نشانه پاکی سرشت و سلامتی طبع است. اسلام نسبت به وفا و وفاداری اهمیت کم نظیری قائل شده است. وفا عـامل اطمینان مردم به همدیگر است زیرا هیچ اجتماعی بدون آن، سر و سامان نخواهد یافت.
وفاء از ریشه «وفی» و به معنای چیزی را به تمام کردن و کمال رساندن است.[۱]راغب اصفهانی ذیل این واژه مینویسد: واژهی «وَفی» هنگامی به کار میرود که شیء به نهایت کمال خود برسد. بنابراین وقتی گفته میشود: «وَفی بِعَهدِهِ» یا «أوفی بَعَهدِهِ» یعنی عهد و پیمانش را به کمال رساند و آن را بی کم و کاست انجام داد.[۲]
«وفا» در اصطلاح به معنای به جا آوردن وعده و به سر بردن دوستی و عهد و پیمان آمده و ضد غدر به کار رفته است که به معنای ترک است.[۳] در جای دیگر وفا به انجام اعمالی آمده است که انسان تعهد کرده باشد.[۴]
از این تعاریف چنین برمیآید که وفا بیشتر همراه با قید عهد و پیمان ذکر میشود و هنگامی که گفته میشود یک انسان وفادار است منظور کسی است که در نگاهداشت پیمان، پابرجا و استوار است و منظور از وفاداری صاحب وفا بودن است که از مصادیق آن میتوان وفاداری در دوستی و زناشویی و خدمت به مردم را برشمرد. وفا کردن نیز به معنای به جا آوردن وعده و عهد است[۵] که این واژهها از مشتقات واژهی وفا میباشند.
مرحوم نراقی واژهی وفا را از جنبهی روابط با مردم (با ذکر اصطلاح «دوستی با برادران») و به این واژه نه با نگاه اخلاق بلکه از منظر دین نگاه میکند؛ بدین معنا که اگر در دوستی با مردم وفادار هستیم صرفاً بدین خاطر است که در راه خدا این پایبندی محقق میشود. در تعریف ایشان اشارهای به کلی بودن این واژه نداشته است، اینکه ممکن است انسان نسبت به مردم، خود و یا خداوند عهدی ببندد و خود را مقید به وفای آن بداند. وی در جامع السعادات بیان میکند که وفا دوستی تام نسبت به برادران در راه خدا و وفای نسبت به آنهاست و آن را در مقابل جفا آورده است.[۶]
امام محمد غزالی از دیگر علمای بزرگ اخلاق نیز لفظ وفا و وفاداری را نسبت به دوستان به کار میبرد و شرایطی برای«وفای دوست» ذکر میکند ازجمله: به متعلقین دوست شفقت کند، دشمن دوست خود را دشمن خود بداند، پس از مرگ دوستان خود از اهل و فرزندان و دوستان او غافل نشود، اگر به مقامی و حشمتی و ولایتی برسد بر دوستان تکبر نورزد .[۷]
در کل میتوان نتیجه گرفت که وفا آن است که انسان خود را از لحاظ اخلاقی ملزم به انجام عهد و پیمان و وعدهها و واجباتی که بر او هستند، بداند. عهد و پیمانهایی که با خدا یا مردم و حتی خویشتن بسته است به انجام برساند و در وعدههایی که به خدا، مردم و خویشتن داده است غدر و خیانت ننماید.[۸] در قرآن کریم این واژه همراه با مشتقاتش در شصت و شش مورد در ضمن شصت و پنج آیهی قرآن کریم ذکر شده است.
واژهی «عهد» نیز دارای معانی و تعاریف گوناگونی است که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
این واژه در لغت به معنای اندرز، وصیت، پیمان نمودن با کسی، پیمان بستن و شرط نمودن و حفظ کردن و رعایت نمودن چیزی در حالتهای مختلف» آمده است.[۹]در جای دیگر این واژه به معنای «وفادارى، تضمین و پشتوانه،آرامش خاطر، سفارش، پیمان، سوگند» آمده است.[۱۰]
راغب در مفردات عهد را نگهداری یک چیز و رعایت آن در همه حال آورده است.[۱۱]خلیل بن احمد نیز عهد را به «وصیت» و «پیمان» معنا نموده است[۱۲] و در لسان العرب «میثاق» و «سوگند» را برای معنای این واژه برگزیدهاند.[۱۳]در جای دیگر نیز از عهد به معنای«اعتراف» و «ضمانت» یاد شده است.[۱۴]
اصل «عهد» نگهداری و مراقبت و مراعات دائم و پیگیری است که از شخص در مورد چیزی به عمل آید و پیمان را از آن جهت عهد میگویند که لازم المراعات است و اگر به معنی امر و توصیه و غیره میآید از جهت لزوم حفظ آنهاست.[۱۵] مثلاً در آیهی«وَعَهِدْنا إِلى إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ …»[۱۶]کلمه «عَهِدنا» به معنی «دستور دادیم و امر کردیم» است ولی چون دستور اکید و لازم المراعات است لذا با تعبیر عَهِدنا آورده شده است. همچنین در آیهی«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَفلا تَعْبُدُواالشَّیْطانَ»[۱۷] واژهی عهد به معنی توصیهی لازم الحفظ است.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان از مجمعالبیان انتقاد نموده و نوشته است: «صاحب مجمعالبیان مقصود از عهد را وفای به آن میداند همچنان که گفته میشود «فلانی عهد ندارد» مقصود این است که به عهد خود وفا نمیکند» این بدین معناست که این واژه را میتوان به جای وفا بکار برد که تعریفی اشتباه است.[۱۸]
در قرآن کریم واژهی عهد و مشتقاتش چهل و پنج مرتبه به صورتهای گوناگون (امری– توصیفی و غیره) در هفت موضوع آمده است: الف) امانت (بقره/ ۱۲۴)؛ ب) پیمان ( بقره /۸۰ )؛ ج) دستور و امر (طه / ۱۱۵)، (نحل / ۹۱) و (بقره / ۴۰)؛ د) سوگند (نحل /۹۱ )؛ ه)توحید و موحد بودن (مریم / ۷۸ )؛ و) امانتداری (اعراف / ۱۰۲)؛ ز) اندرز کردن ( یس / ۶۰ ).[۱۹]
باید گفت که در کتب لغت منظور از وفای به عهد «به سر بردن عهد و پیمان و نشکستن آن»[۲۰] و «پایبندی به عهد و به پایان رسانیدن آن»[۲۱] ذکر شده است. واژهی «وفاء عهد» عربی است. هرچند در زبان عربی واژههای مختلفی هم معنی با وفاء عهد آمده است از جمله اصطلاحات قَضَا [قضی] العَهْدَ (عهدراوفاکرد) و خَفْر بِالْعَهْدِ (به عهد و پیمان وفا کرد)[۲۲] اما بیشترین کاربرد در زبان عربی نیز همین اصطلاح «وفاء عهد» است که در قرآن کریم نمونههای زیادی از این اصطلاح را شاهدیم. در زبان انگلیسی نیز از این اصطلاح بیشتر «keeping Promise» به معنی وفای به عهد و «loyalty» و به معنی وفاداری و همچنین به معنی پایبندی و استمرار بر وفا یاد میشود. [۲۳]
در نهایت میتوان گفت که وفای به عهد بدین معناست که عهد بدون کم و کاست و مطابق وعده انجام شود. به عبارتی دیگر «عهد» به هر معنایی که باشد و باهر طرفی که منعقد گردد (خواه با خداوند، خواه با خلق و خواه با خویشتن)، وفای به آن، عبارت است از اینکه به طور کامل رعایت و اجرا گردد و نهایت اهتمام در حفظ و پایداری آن صورت گیرد.
نقطهی مقابل وفای عهد، نفاق و خیانت و غدر و مکر و نیرنگ است که دلالت بر پیمان و عهدشکنی دارد که همان ترک عهد و فریب است.
سعادت افراد و ملتها بستگی به درجهی اعتماد در گفتار و کردار و وعدهها و پیمانها دارد و اعتماد در هر جامعه عبارت از وثوق و اطمینان و امنیت آن جامعه است. چنانکه در لغت وقتی گفته میشود «وثق بهِ» یعنی به او اطمینان و آرامش قلب دارد. معنای لفظ «مَوثِق» همان امانتداری است که بر آن پیمان مؤکّد نیز اطلاق میگردد مانند لفظ میثاق.[۲۴]
میثاق در لغت به معنای بستن و محکم ساختن است و وثاق طناب و ریسمانی است که با آن اسیران جنگی، حیوانات یا بار را با آن میبندند و محکم میکنند[۲۵] و از آن جا که عهد، یک گره ارتباطی میان دو سوی پیمان است و طرفین را به وعده یکدیگر مطمئن میسازد، آن را میثاق مینامند. از واژه میثاق، مفهوم استحکام و اعتماد استفاده میشود و لذا میثاق، عبارت است از عهد و پیمانی که با سوگند یا تعهد مستحکم میگردد. دهخدا واژههای عهد و پیمان و میثاق و عقد و قرارداد و بند و معاهده و شرط و قول و قرار را در ذیل و هم معنای واژهی میثاق ذکر کرده است.[۲۶] برخی «وثیق» را به معنی «محکم» و «وثیقه در کار» را به معنای إحکام آن امر یا گرفتن اعتماد (چیزی که مورد اعتماد و اطمینان گردد)، دانسته و بیان کردهاند که «میثاق» گرفته شده از «مُواثَقَه» و «مُعاهَدَه» ، به معنای عهد و پیمان بستن است.[۲۷]
راغب نیز معتقد است «میثاق» به عهد و پیمانی گفته میشود که با سوگند و عهد تاکید شده است. [۲۸]بنابراین «میثاق» نیز از اصطلاحات قرآنی عهد و پیمان شمرده میشود. آن هم عهد و پیمانی محکم که موجب اعتماد و آرامش خاطر دو طرف عهد و پیمان میشود و نقض و زیر پا نهادن آن، بسیار دور از انتظار و توقع است. این واژه در قرآن کریم نیز به معنای عهدی به کار رفته است که وفای به آن لازم است. واژه میثاق به همراه مشتقاتش سی و نه مرتبه در سی و هفت آیه قرآن استعمال شده است.
نکته: فرق بین میثاق و عهد
فرق بین میثاق و عهد آن است که میثاقی که همراه با تأکید باشد همان عهد است و نیز گفتهاند که عهد دو طرفی است و مابین دو نفر است و میثاق یک طرفی است.[۲۹]
“وعد” در لغت به معنی عهد است[۳۰] و در اصطلاح عبارت است از تعهّد کردن به انجام اَمری، خواه آن امر خیر باشد یا شر، و اختصاص پیدا کردن به یکى از آنها به واسطهی قرینه معیّن مىشود.[۳۱] در کتاب «التحقیق» در توضیح این واژه آمده است: « اصل این ماده، به معنای تعهد بر کاری میباشد و این تعهد (عهد سپاری) اعم است از اینکه در کار خوبی صورت گیرد ویا در امر بد و ناپسندی؛ و این معنا در تمام مشتقات این کلمه (اعم از مجرد و مزید) محفوظ است.»[۳۲] قرآن کریم وقتی به صفت برجستهی حضرت اسماعیل میپردازد او را «صادق الوعد» خوانده و میفرماید: «واذکر فی الکتاب اسمعیل انه کان صادق الوعد وکان رسولاً نبیاً؛ و یادکن در قرآن قصه اسماعیل را به درستی که راست وعده و فرستادهی خداوند به خلق وخرد دهنده بود».[۳۳]
[۱]. سید على اکبر قریشی بنایى، قاموس قرآن، چاپ ششم، (تهران : دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۱۲ق)، ج۷ ، ص۲۳۰ و ۲۳۱؛ عبدالنبی امامی، فرهنگ قرآن؛ تبیین اصطلاحات قرآن از منظر تفاسیر و روایات [اخلاق حمیده]، چاپ اول، (قم: مطبوعات دینی، ۱۳۸۸)، ج۳، ص ۷۲۸٫
[۲]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، (مترجم: حسین خداپرست)، چاپ اول، (قم: دفتر نشر اسلام، ۱۳۸۷) ذیل واژه.
[۳]. علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، (به کوشش دکتر محمد معین و دکتر سید جعفر شهیدی)،چاپ دوم، ( تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۷)، ج ۱۵ ، ص ۲۳۲۱۸ ؛ حسن عمید، فرهنگ عمید، چاپ هشتم، (تهران: امیر کبیر ، ۱۳۷۱)، ذیل واژه؛ عبدالنبی امامی، همان، ص ۷۲۷٫
[۴]. سید جعفر سجادی، فرهنگ اصطلاحات وتعبیرات عرفانی، چاپ هشتم، (تهران: طهوری، ۱۳۸۶)، ص ۷۸۸٫
[۵]. علی اکبر دهخدا، همان، ص ۲۳۲۱۸٫
[۶]. مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، (مترجم: سید جلال الدین مجتبوی)، (تهران: حکمت، ۱۳۶۴ )، ج سوم، ص ۱۸۸٫
[۷] ابوحامد امام محمد غزالی طوسی، کیمیای سعادت، (به کوشش حسین خدیوجم)، چاپ دهم، (تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲)، ج اول، ص ۴۱۲– ۴۱۱٫
[۸]. غنیم وجدی؛ محمدعلی سادات، جلوههایی از اخلاق مؤمنان، (مترجم: خالد ایوبی نیا)، چاپ اول، (سنندج: آراس،۱۳۹۰ )، ، صص ۱۴۶ و ۱۴۷٫
[۹]. علی اکبر دهخدا، همان، ج ۱۱، صص۱۶۴۵۰ و ۱۶۴۵۱٫
[۱۰]. فؤادافرام بستانی، فرهنگ ابجدى، چاپ دوم، (تهران: اسلامی ۱۳۷۵ش)، ج ۱، ص۶۲۸٫
[۱۱]. راغب اصفهانی، همان، ذیل واژه «عهد».
[۱۲]. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، (محقق: مهدی مخزومی و ابراهیم سائری)، چاپ دوم، (بی جا، مؤسسه دارالهجره، ۱۴۰۹)، ج ۱، ص۱۰۲٫
[۱۳]. محمدبن مکرم إبن منظور، لسان العرب، (قم، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵)، ج ۳، صص ۳۱۱ – ۳۱۵٫
[۱۴]. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، (محقق: احمد حسینی)، چاپ دوم، (تهران، مرتضوی، ۱۳۶۲)، ج۳، صص ۱۱۵ – ۱۱۷٫
[۱۵]. سید علی اکبر قریشی بنایی، قاموس قرآن، چاپ شانزدهم، (تهران: دارالکتب الاسلامیه،۱۳۸۷)، ج ۵، ص ۵۹٫
[۱۶]. بقره / ۱۲۵٫
[۱۷]. یس / ۶۰٫
[۱۸]. سید محمد باقر موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، (قم: بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۶۳)، ج ۸، ص ۲۲۹٫
[۱۹].حسین بن محمد دامغانی، قاموس قرآن، (مترجم: کریم عزیزی نقش)، (تهران: بنیاد علوم اسلامی، سال ۱۳۶۱)، ص ۱۱۴٫
[۲۰]. علی اکبر قرشى بنایى، قاموس قرآن، چاپ ششم، (تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱). ج۷ ، ص۲۳۰و ۲۳۱٫
[۲۱]. راغب اصفهانی، همان، ص ۸۳۰٫
[۲۲]. فؤادافرام بستانی، فرهنگ ابجدى، چاپ دوم، (تهران: اسلامی، ۱۳۷۵)، صص۶۹۸ و ۳۶۹٫
[۲۳] . Dictionary, Oxford English. “Oxford: Oxford University Press.” (1989).
[۲۴]. محمد حسین جلالی و دیگران، آداب معاشرت در اسلام ترجمهی شرح الاأربعین نبویه، (محقق: جواد بیات و محمدجوادآذربایجانی)، چاپ اول، (تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲)، ص ۱۵۲٫
[۲۵]. سید محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، چاپ سوم، (تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۰)، ج ۱، ص۱۰۲٫
[۲۶]. علی اکبر دهخدا، همان، ج ۱۴، ص ۲۱۹۵۲٫
[۲۷]. احمد فراهیدی، همان، ج ۵، ص ۲۰۲٫
[۲۸]. راغب اصفهانی، همان، ص ۵۱۲٫
[۲۹]. علی اکبر دهخدا، همان، ج ۱۱، صص۱۶۴۵۰ و ۱۶۴۵۱٫
[۳۰]. علی اکبر قریشی، قاموس قرآن، چاپ ششم، (تهران: دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۷۱ش)، ج۷، ص ۲۲۷٫
[۳۱]. حسن مصطفوی، تفسیر روشن، چاپ اول، (تهران، مرکز نشر کتاب ، ۱۳۸۰) ج۳، ص ۲۱۹٫
[۳۲]. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ( بی جا، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،۱۳۷۱)، ج۱۳، ص۱۴۳٫
[۳۳]. مریم / ۵۴٫
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر