پیشینه تحقیق ادبیات تطبیقی و دستور زبان فارسی و عربی دارای ۴۱ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
۲- ادبیات تطبیقی ۵
۲-۱ ادبیات تطبیقی ۵
۲-۲ تسمیهی ادبیات تطبیقی ۶
۲-۳ تاریخچهی ادبیات تطبیقی ۸
۲-۴ مکاتب ادبیات تطبیقی ۹
۲-۴-۱ مکتب فرانسه ۹
۲-۴-۲ مکتب آمریکا ۹
۲-۵ حیطهی کارکرد ادبیات تطبیقی ۱۰
۲-۶ فواید و کاربرد ادبیات تطبیقی ۱۱
۲-۷ ادبیات تطبیقی در ایران ۱۱
۲-۸ ادبیات ترجمه ۱۴
۳- دستور زبان فارسی و عربی ۱۷
۳-۱ زبان و دستور زبان عربی ۱۷
۳-۲ زبان و دستور زبان فارسی ۱۸
۳-۳ سیر تحول زبان شناسی نوین ۲۲
۳-۴ اقسام کلمه ازنظر دستورنویسان قدیم وجدید ۲۵
۳-۵ انواع نقش در دستور سنتی و جدید ۳۲
منابع ۳۶
قرآن کریم
هلال، محمد غنیمی (۱۹۶۲م) الادب المقارن، قاهره، دارنهضه . جلد سوم.
آیت الله زادهی شیرازی، مرتضی (۱۳۶۲) ادبیات تطبیقی، نشریه میان رشته ای مقالات و بررسی ها، دفتر ۳۸ -۳۹٫
انوشه، حسن (۱۳۷۶) فرهنگ نامهی ادب فارسی، دانش نامهی ادب فارسی(۲) تهران، سازمان چاپ و انتشارات.
دهخدا،علی اکبر(۱۳۷۷) مقدمه لغتنامه دهخدا، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
ابن ندیم (۱۳۶۶)الفهرست، ترجمهی محمد رضا تجدد، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم.
بهنام، جمشید (۱۳۳۲)ادبیات تطبیقی تهران:نشر بیتا.
ابن هشام، جمال الدین بن بوسف(۱۳۶۷)مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، تهران :چاپ سنگی بهمن.
روبینز، آر. اج(۱۳۷۰) تاریخ مختصر زبان شناسی، ترجمه علی محمد حق شناس، تهران: نشرمرکز.
ساجدی، طهمورث (۱۳۸۷) از ادبیات تطبیقی تا نقد ادبی ؛ تهران : امیرکبیر.
ابوالقاسمی، محسن(۱۳۸۷) دستورتاریخی زبان فارسی، تهران:سمت، چ۷٫
اچیسون، جین (۱۳۷۱) مبانی زبان شناسی، ترجمه محمد فائض، تهران:نگاه، چاپ اول
لرستانی، زوران (۱۳۷۶). «ترجمه از فارسی به فرانسوی». نامهی فارسی. فصلنامهی شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی. سال۲، شمارهی۴٫
احمدی گیوی، حسن و انوری، حسن (۱۳۸۹) دستور زبان فارسی ۲، تهران: موسسۀ فرهنگی فاطمی، چاپ ۲۵
خضری، حیدر(۱۳۹۰)پژوهشهای تطبیقی بین فارسی وعربی، فصل نامهی نقدو ادبیات تطبیقی، دانشگاه رازی کرمانشاه، سال اول، ش ۲، صص۱-۳۹٫
اگر چه « در مورد ادبیات تطبیقی هرگز تعریفی مشخص و متفق علیه وجود نداشته و نیز برخی معتقدند که برای تحقیقات تطبیقی در بسته وجود ندارد ،» (شورل، ۱۸۵:۱۳۸۶) اما شماری از محققان این رشته در خصوص آن تعاریفی را ارائه کردهاند. از جمله :
شورل ادبیات تطبیقی را «مطالعه و بررسی مقایسهای آثاری که برخاسته از زمینههای فرهنگی متفاوتند»میداند. (همان:۲۵)
«ادبیات تطبیقی فن روشمندی است که به بحث در باب تشابهات ، تاثیرات و نزدیک کردن آثار ادبی به یکدیگر یا به اشکال مختلف تعبیر انسانی در زمان و مکانهای مختلف میپردازد مشروط بدان که به زبانها با فرهنگهای مختلف و یا حتی یک فرهنگ منسوب باشند . فایده این نوع پژوهش ادبی، وصف، فهم و درک هرچه بهتر آثار ادبی است… ادبیات تطبیقی توصیف تحلیلی، مقایسه روشمند و تفسیر مرکب پدیدههای ادبی بین زبانها یا فرهنگها از طریق تاریخ ، نقد و فلسفه است تا بدین وسیله درک نیکویی از ادبیات انجام شود . » (برونیل و بیشوا و روسو، ۱۹۹۶: ۱۷۲-۱۷۳)
«ادبیات تطبیقی شیوهای است برای فراتر گفتن و خروج از موانعی به نام مرزهای ملی با هدف شناخت گرایشها و تحولات موجود در فرهنگ ملتهای مختلف و نیز درک رابطه ادبیات با دیگر عرصههای فعالیت بشری. به اختصار میتوان گفت ادبیات تطبیقی مطالعه یک پدیده ادبی از دیدگاه بیش از یک ادبیات است و یا مطالعه یک پدیده ادبی در مقایسه با دانشها و علوم مختلف و مرتبط است». (حسان، ۱۶:۱۹۸۳)
در تعریفی دیگر چنین آمده است: «ادبیات تطبیقی بررسی روابط تاریخی ادبیات ملی با ادبیات دیگر زبان هاست… و بیانگر انتقال پدیدههای ادبی از یک ملت به ادبیات دیگر ملت هاست. جابهجایی و انتقال، گاهی در حوزهی واژهها و موضوعات است و زمانی در تصاویر و قالبهای مختلف بیانی همچون قصیده، قطعه، رباعی، مثنوی، قصه، نمایش نامه، مقاله و…خودنمایی میکند.» (ندا، ۱۳۸۳: ۲۵-۲۶)
«ادبیات تطبیقی دلالت و مفهوم تاریخی دارد و موضوع تحقیق در این علم عبارت است از: پژوهش در موارد تلاقی ادبیات در زبانهای مختلف ، یافتن پیوندهای پیچیده ومتعدد ادب در گذشته و حال و به طور کلی ارائهی نقشی که پیوندهای تاریخی تأثیر و تأثر داشته باشد چه از جنبههای اصول فنی در انواع و مکاتب ادبی و چه از دیدگاه جریانهای فکری .» (آیت الله زادهی شیرازی، ۱۳۶۲: ۸۷)
در دانشنامهی ادب فارسی این چنین آمده است: «ادبیات تطبیقی از شاخههای نقد ادبی{است} که به سنجش آثار، عناصر، انواع سبکها ، دورهها ، جنبشها و چهرههای ادبی و به طور کلی مقایسهی ادبیات در مفهوم کلی آن در دو یا چند فرهنگ و زبان مختلف میپردازد . » (انوشه ، ۱۳۷۶: ۴۴)
از اجماع آراء زکر شده چنین استنباط میشود که ادبیات تطبیقی دانشیاست که به بررسی انتقال وجوه اشتراک و افتراق پدیدههای ادبی از یک ملت به ادبیات دیگر ملتها میپردازد. درشرایطی که ؛ الف) بهتر است از لحاظ زمینههای فرهنگی متفاوت باشند. ب) در زمان و مکانهای مختلف به وجود آمده باشند. بافرض این شرایط گردآوری و مقابله بین کتابها و نمونهها و حتی صفحههای شبیه به هم برای آگاهی یافتن از همگنیها و برابریها و اختلافات کار تطبیقی محسوب میشود.
ادبیات تطبیقی که در عربی به آن «الادب المقارن» گفته میشود و ترجمه شده از اصطلاح فرانسوی Comprative Literature است، «به اعتقاد تمام تطبیق گران جهان نارسا و مبهم است. اما به سبب کوتاهی و اختصار توانسته است خود را بر سایر اصطلاحات پیشنهادی غالب کند . » (هلال، ۱۶:۱۹۶۲) چرا که علاوه بر عنوان فوق الذکر برای این اصطلاح ، از عناوینی چون : « تاریخ ادبیات تطبیقی، تاریخ ادبی تطبیقی، تاریخ تطبیقیادبیات ، تاریخ روابط ادبی ، علم تطبیقی ادبیات ، ادبیات سنجشی، ادبیات مقایسه ای ، ادبیات همگانی – تطبیقی و ادبیات تطبیقی – همگانی» (منوچهریان، ۲۱۲:۱۳۹۰) نیز استفاده شده است. «دانش ادبیات تطبیقی برای درک تاریخ ادبیات ونقد ادبی جدید امری اساسی است زیرا ادبیات تطبیقی به کشف ریشهی جریانهای فکری و فنی در ادبیات ملی میپردازد . ادبیات ملی ضرورتاً در روند تکاملی خود با ادبیات جهانی تلاقی میکند و با تعاون یکدیگر در راهبری و تکامل اندیشههای انسانی و ملی تلاش میکنند.»(آیت الله زادهی شیرازی ، ۱۳۶۲ :۸۹)
با توجه به وجه وصفی «تطبیقی» ممکن است چنین پنداشته شود که قلمرو ادبیات تطبیقی محدود به مقایسه آثار ادبی دو نویسنده و یا دو شاعر و…است حال آن که تطبیق تنها وسیلهای جهت رسیدن به اهداف این مکتب است. « لذا مجرد تشابه و یا تقارب میان متن ادبی و یا هر موضوعی که در ارتباط با ادبیات است بدون توجه به پیوندهای زایندگی و اثرگیری و اثرپذیری نباید موجب شود که اثری را در موضوع ادبیات تطبیقی بگنجانیم.» ( آیت الله زادهی شیرازی ، ۱۳۶۲ :۹۳) این دانش شامل آن گونه مقایسههای ادبی است که دارای رابطهی تاریخی و فراملی باشد . پس « هر گونه مقایسهی ادبی که در چهار چوب ادبیات بومی و میان ادیبان هم نژاد و هم زبان بر پا شود از حیطهی مباحث ادبیات تطبیقی خروج موضوعی دارد. خواه میان متون مقایسه شده رابطهی تاریخی باشد و یا نباشد.» (همان:۹۴)
ادبیات همگانی که نخستین بار توسط «بتز» در سال ۱۸۹۶ مطرح گردید و سپس از طرف وان تیگم(ph. van. tieghem) و در تقابل با ادبیات تطبیقی ارائه شد اصطلاحی است که بعدها در کنار ادبیات تطبیقی قرار گرفت تا بهتر بتواند به شرح این رشته نوظهور و در حال تحول بپردازد. چرا که ادبیات همگانی « به مطالعه جنبشها و شیوههای ادبی فراتر از مرزهای ادبی میپردازد در حالی که ادبیات تطبیقی روابط متقابل دو یا سه قوم مختلف را مورد بررسی قرار میدهد.» (ساجدی، ۶۷:۱۳۸۷) بنابراین هر یک از عناوین مطرح شده شاخهای از وسعت علم ادبیات تطبیقی را بیان میکند که برای رسیدن به تعریف و شناختی درست از آن باید مجموعهی عنوانها را در نظر گرفت.
این نحله نوین علمی است فرانسوی که از نیمه دوم قرن نوزدهم در فرانسه با سخنرانیها و نوشتههای پژوهش گران فرانسوی همچون آبل– فرانسواویلمن(Abel-Francois Villemain)و ژان-ژاک آمپر(jean-jacques Ampere) معرفی گردید. اگر چه دیر زمانی نیست که ادبیات تطبیقی به صورت علمی، هویتی مستقل یافته است ، اما «این دانش از دیرباز وجود داشته است و بر اثر همین افکار بود که گوته از ادبیات جهانی سخن به میان آورد. گوته میگفت: «هر ادبیاتی محتاج توجه به ملل دیگر است و چون این احتیاج توجه به ادبیات ملل دیگر در دوره رمانتیسم بسیار حساس شد بنابراین بی دلیل نیست که زمان شروع تحقیقات در ادبیات تطبیقی را نیز همین دوره بدانیم. » (بهنام، ۱۳۳۲: ۲)
اما ادبیات تطبیقی در آغاز به دو مکتب بزرگ و اولیه یعنی فرانسوی و آمریکایی تقسیم میشد که هم اکنون سایر گرایشهای موجود در جهان (آلمانی، روسی و …) متاثر از این دو مکتب میباشند. ادبیات تطبیقی ـ پس از طی سالهای طفولیت خود در قرن نوزدهم ـ با پذیرش تحولات گوناگون « به واسطه کتاب علمی و جامع پل وان تیگم در مکتب ادبی تطبیقی فرانسه ـ که توسط فرنان بالونسپژر، پل هازار، ژان ماری کاره و ماریوس فرانسواگویارد پایه گذاری شده بود ـ به جهان معرفی شد. از جمله مزایای کتاب فوق آن است که که برای نخستین بار در ادبیات تطبیقی فرانسه تعریفی ارائه میکند که بر بین رشتهای بودن ادبیات تطبیقی تاکید میورزد و میکوشد تا گرایشهای مختلف ادبیات تطبیقی را با یکدیگر جمع کند.» (صالح بیگ و نظری منظم، ۱۶:۱۳۸۷)
نظریه پردازان فرانسوی وجود رابطه تاریخی بین آثار را اصل اولیه فعالیتهای پژوهشی خود میدانند و در واقع این مکتب متاثر از مکتب پوزیتیویسم (اثبات گرایی) قرن ۱۹ اروپاست. مثلاً گویارد در این باره میگوید: « ادبیات تطبیقی به اعتقاد ما شاخهای از تاریخ ادبیات محسوب میشود. یعنی رشتهای است که در سیر تاریخ ادبیاتها اختصاص دارد به مطالعه و بررسی روابط روحی میان ملت ها؛ روابطی از آن نوع که عملاً میان آثار کسانی چون «بایرون» و «پوشکین» میان «گوته» و «کارلایل» و «والتراسکات»و «وینی» وجود دارد . به همین ترتیب وظیفهی آن بررسی روابطی است که میان آثار ادبی جهان به طور عام ، الهامهای ادبی ، منش و کیفیت نویسندگان مختلف از ادبیاتهای بیگانه یافت میشود. حقیقت این است که این رشتهی مطالعاتی ، اصولا به متون ادبی در ارزشهای ملیشان نمیپردازد بلکه به خصوص ناظر است بر تغییر و تبدیلهایی که هر ملت یا هر نویسندهی معین در آثار ادبی که از دیگران وام گرفته به عمل میآورد.» (گویارد ، ۱۲:۱۳۷۴)
به عبارت دیگر این مکتب در فرانسه «به نقد و تحلیل اثر ادبی نمیپردازد بلکه تنها خود را در مسائل بیرونی اثر که به اثرپذیری و اثرگذاری و بررسی منابع و شهرت و انتشار مربوط است ، محصور میکند.» (ولک و وارن، ۴۳:۱۳۷۳)به طور کلی میتوان گفت: مکتب ادبیات تطبیقی فرانسه به محتوای یک اثر توجهی ندارد و بیشتر در پی بررسی واکنشهای دیگران در قبال مواجه شدن با آن اثر است.
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر