912 views
پیشینه تحقیق الگوها و درمانهای اختلال افسردگی و نقش معنویت در سلامت روان دارای ۹۶ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
۲-۱ افسردگی ۵
۲-۱-۲ الگوها و درمانهای اختلال افسردگی ۸
۲-۱-۲-۱ الگوی زیستی افسردگی ۸
الف- عوامل ژنتیکی و افسردگی یک قطبی ۸
ب- اساس نوروشیمیایی افسردگی ۹
ج- دارودرمانی ۱۰
د- درمان با تشنج برقی ۱۱
ه- تحریک مغناطیسی از طریق جمجمه ۱۲
و- تحریک عصب واگ ۱۲
ز- محرومیت خواب ۱۳
ح- نور درمانی ۱۳
۲-۱-۲-۲ الگوی روانپویشی افسردگی ۱۳
الف- خشم درونریزی شده ۱۳
ب- شخصیت فرد افسرده ۱۴
ج- درماندگی در دستیابی به اهداف ۱۵
د- درمان روانپویشی افسردگی ۱۵
۲-۱-۲-۳ الگوهای شناختی افسردگی ۱۶
الف- نظریه شناختی بک در مورد افسردگی ۱۶
ب- درمان شناختی ۱۷
ج- الگوی درماندگی، آموخته شدهی افسردگی ۱۸
۲-۱-۲-۴ الگوی وجودگرایی ۱۹
الف- درمان با رویکرد وجودگرایی ۲۱
۲-۱-۲-۵ افسردگی از دیدگاه معنویگرایی ۲۳
۲-۱-۲-۶ رویکرد اسلامی در تبیین افسردگی ۲۸
الف- درمان با رویکرد هستیشناسی اسلامی ۳۵
ب- جهانبینی اسلامی ۳۷
ج- ایمان به خداوند و توکل به او ۴۰
د- خودشناسی در رویکرد هستیشناسی اسلامی ۴۶
ه- عزت نفس ۵۱
و- بخشش و گذشت ۵۵
ز- کمالگرایی ۵۷
ح- حل مسأله با رویکرد اسلامی ۶۰
ط- مرگ و آگاهی از آن در رویکرد هستیشناسی اسلامی ۶۳
ی- مدیریت زمان و ارزش وقت در اسلام ۶۷
۲-۲ درد معنوی ۷۰
۲-۳ سابقه تحقیق ۷۴
۲-۳-۱ درمان با رویکرد اسلامی و افسردگی ۷۴
۲-۳-۲ درد معنوی و رویکرد هستیشناسی اسلامی ۷۷
منابع ۸۰
منابع فارسی ۸۰
منابع انگلیسی ۹۰
قرآن کریم.
نهج البلاغه.
صحیفه سجادیه.
روزنهان، دیوید ال؛ سلیگن، مارتین ای. پی. (۱۳۸۹). روانشناسی نابهنجاری آسیبشناسی روانی (سیدمحمدی، یحیی: مترجم)، چاپ یازدهم، تهران: نشر ارسباران.
حسینی، سیدمهدی؛ مهدی زاده اشرفی، علی (۱۳۹۰). افسردگی و عوامل آن، فصلنامه مدیریت، سال ۸، ۱۰۶-۱۱۵٫
حسینی کوهساری، سید اسحاق (۱۳۸۰). راهکارهای مقابله با فشار روانی در قرآن، مجله مجتمع آموزش عالی قم، شماره۹، ۱۹۵-۲۲۵٫
سادوک، بنیامین؛ سادوک، ویرجینیا (۱۳۸۸). خلاصه روانپزشکی ۲۰۰۷ (پورافکاری، نصرتالله: مترجم)، ج ۲، چاپ دهم، تهران: انتشارات شهرآب.
ساعتچی، محمود؛ کامکاری، کامبیز؛ عسگریان، مهناز (۱۳۸۹). آزمونهای روانشناختی. چاپ اول، تهران: ویرایش.
مطهری، مرتضی (۱۳۷۲). عدل الهی. قم: انتشارات صدرا.
مطهری، مرتضی (۱۳۷۳). اسلام و مقتضیات زمان. قم: انتشارات صدرا.
مطهری، مرتضی (۱۳۷۸). تعلیم و تربیت اسلامی. چاپ سی و چهارم، تهران: انتشارات صدرا.
مطهری، مرتضی (۱۳۷۸). سیری در نهجالبلاغه. چاپ نوزدهم، تهران: انتشارات صدرا.
مطهری، مرتضی (۱۳۷۸). فلسفه در اخلاق. چاپ ۲۱، تهران: انتشارات صدرا.
بوالهری، جعفر (۱۳۷۶). “موضوعات و زمینههای پژوهش در موارد مشترک روانشناسی، روانپزشکی و مذهب”. فصلنامه اندیشه و رفتار، سال سوم، شماره ۹و ۱۰، ۴۴-۴۸٫
بوالهری، جعفر (۱۳۸۳)، دین و بهداشت روانی در نظرخواهی از دانشوران، نقد و نظر، شماره ۳۳-۳۴، بهار و تابستان.
بوالهری، جعفر (۱۳۸۹). نهادینهسازی معنویت در مفهوم سلامت معنوی. فصلنامه اخلاق پزشکی، سال چهارم، ش ۱۴، ۱۰۵-۱۱۲٫
بوالهری، جعفر؛ نظیری، قاسم؛ زمانیان، سکینه (۱۳۹۱). اثربخشی رویکرد گروهدرمانی معنوی بر کاهش میزان افسردگی، اضطراب و استرس در زنان مبتلا به سرطان سینه. زن و جامعه، سال ۳، ش ۱، ۸۵-۱۱۶٫
محمدی، فرحناز؛ بابایی، مهرزاد (۱۳۹۰). تأثیر مشارکت در گروههای حمایتگر بر سلامت معنوی و فشار مراقبتی بر سالمندان مبتلا به آلزایمر و مراقبین عضو خانواده، مجله سالمندی ایران، سال ششم، شماره۱۹٫
محمدی، محسن (۱۳۸۴). تعیین میزان افسردگی و رابطه آن با انگیزه و علاقه به کار در دبیرستانهای کاشان، رساله دکتری پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان.
محمدی، رزگار (۱۳۹۰). هستیشناسی جان در دیدگاه مولانا از زاویه شناختی. فرهنگ مشاوره و رواندرمانی، ش ۵، ۵۵-۷۶٫
افسردگی از زمانهای بسیار دور مورد توجه بوده است. حدود چهارصد سال پیش از میلاد، بقراط اصطلاح مانی و ملانکولی را برای توصیف اختلالات روانی به کار برد. در حدود سال ۳۰ میلادی، پزشک رومی، سلسوس[۱] در کتاب خود ملانکولی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود. امیل کرپلین در سال ۱۸۹۹، مفهوم بیماری منیک –دپرسیو را شرح داد که شامل اکثر ملاکهای تشخیصی اختلال دوقطبیI میشود. او همچنین نوع خاصی از افسردگی را نیز شرح داد که پس از یائسگی در زنان و اواخر بزرگسالی در مردان شروع میشود و به افسردگی رجعتی[۲] معروف شد، و از آن به بعد یکی از معادلهای اختلالات خلقی با شروع دیررس شمرده میشود (سادوک و سادوک، ترجمه پورافکاری: ۱۳۸۸).
تمامی افراد بعضی از اوقات احساس گرفتگی یا ناراحتی میکنند. اما این احساسات معمولاً گذرا هستند و در خلال چندین روز فراموش میشوند. ولی زمانی که شخص آشفتگی و بینظمی افسردهکنندهای دارد، این افسردگی در زندگی و فعالیتهای معمولی وی تأثیر میگذارد و یا بینظمی و اختلال، باعث رنج و زحمت فرد و کسانی میشود که با او در ارتباط هستند.
افسردگی، معمول و عادی به نظر میرسد، اما بیماری جدی و مهمی است و بیشتر کسانی که آن را تجربه میکنند برای بهبود یافتن به مداوا و درمان نیاز دارند (حسینی و مهدیزاده، ۱۳۹۰).
افسردگی زمانی نابهنجار تلقی میشود که با واقعهای که رخ داده متناسب نباشد و یا فراتر از حد معمول باشد (اتکینسون، اسمیت و هیلگارد[۳]، ۱۹۸۳).
اختلال افسردگی آنقدر شایع است که سرماخوردگی روانپزشکی لقب گرفتهاست (سلیگمن[۴]، ۱۹۷۵؛ به نقل از قاسمزاده، ۱۳۸۲). در هر مقطع معینی از زمان، ۱۵-۲۰ درصد بزرگسالان در سطح قابل توجهی، از نشانههای افسردگی رنج میبرند. حداقل ۱۲ درصد به میزانی از افسردگی که آنها را مقطعی از زندگی، به سمت درمان بکشاند، مبتلا هستند و حدس زده میشود که حدود ۷۵ درصد موارد بستری در بیمارستانهای روانی را موارد افسردگی تشکیل میدهند (راسخ، ۱۳۹۳).
شیوع و عوامل چندگانه زیربنایی این اختلال باعث شده است که گستره وسیعی از تلاشها در حوزه سببشناسی، تشخیص و درمان، در این زمینه صورت گیرد. اما با این وجود هنوز به طور قطع نمیتوان گفت که یافتههای پژوهشی، توانستهاند تمام ابعاد این اختلال را شناسایی، تبیین و کنترل نمایند. لذا در ابتدا این اختلال، براساس طبقهبندی DSM-5 به عنوان الگوی پذیرفته شده از اختلال، ارائه شده و سپس مروری بر الگوهای تبیینگر و مدلهای رایج درمانی خواهدشد.
DSM-5 ملاکهایی برای دوره افسردگی اساسی، جدا از ملاکهای تشخیصی برای تشخیصهای وابسته به افسردگی ذکر کردهاست که در زیر به آنها اشاره میشود:
الف- پنج تا (یا بیشتر) از علائم زیر در یک دوره دو هفتهای وجود داشتهاند و نشان دهنده تغییر از سطح عملکرد قبلی هستند؛ حداقل یکی از علائم یا به صورت (۱) خلق افسرده یا (۲) از دست دادن علاقه و احساس لذت است.
خلق افسرده اکثر مواقع روز، یا با گزارشات ذهنی (مثل احساس غمگینی و پوچی) یا مشاهدات دیگران (مثلاً غمگین و اشکبار بودن)
کاهش قابل ملاحظه علاقه یا احساس لذت نسبت به تمام، یا تقریباً تمام فعالیتها در قسمت عمده روز، تقریباً هر روز (با توجه به شرح ذهنی بیمار یا مشاهدات دیگران)
کاهش قابل ملاحظه وزن بدن بدون پرهیز یا رژیم غذایی یا افزایش وزن (مثلاً، بیش از ۵ درصد وزن بدن در یک ماه) یا کاهش یا افزایش اشتها تقریباً هر روز
بیخوابی یا پرخوابی تقریباً هر روز
تحریک یا کندی روانی – حرکتی تقریباً هر روز (قابل مشاهده برای دیگران، فقط مربوط به احساس ذهنی کندی یا بی قراری نمیشود)
خستگی یا فقدان انرژی تقریباً هر روز
احساس بیارزشی یا گناه بیجا (که ممکن است هذیانی باشد) تقریباً هر روز (فقط شامل خودملامتگری و احساس گناه در مورد بیمار بودن نمیگردد)
کاهش توانایی تمرکز یا تفکر، یا بلاتصمیمی، تقریباً هر روز (به شرح ذهنی بیمار یا مشاهده دیگران)
افکار تکرار شونده مرگ (نه به صورت ترس از مرگ)
افکار انتحاری تکراری بدون نقشه خاص، یا اقدام به خودکشی یا طرح خاص برای خودکشی
ب- علائم شامل ملاکهای دوره مختلط نمیگردند.
ج- علائم ناراحتی قابل ملاحظه بالینی یا تخریب در عملکرد اجتماعی، شغلی یا سایر زمینههای مهم به وجود میآورد.
د- علائم ناشی از تأثیر فیزیولوژیک مستقیم یک ماده (داروی نسخه شده یا مورد سوء مصرف) یا یک اختلال طبی عمومی نمیباشد.
ه- داغدیدگی توضیح بهتری برای علائم ارائه نمیکند، یعنی پس از فقدان فردی محبوب، علائم بیش از دو ماه دوام مییابد و یا با تخریب عملکردی بارز، اشتغال ذهنی بیمارگون با بیارزشی، تفکر انتحاری، علائم پسیکوتیک، یا کندی روانی-حرکتی همراه باشد.
به اعتقاد الگوی زیستی، افسردگی اختلال بدن است. چهار سرنخ وجود دارد که نشان میدهند بدن عمیقاً در افسردگی درگیر است (شویلر[۶]، ۱۹۷۴؛ به نقل از روزنهان و سلیگمن، ترجمه سیدمحمدی: ۱۳۸۹).
اولاً افسردگی تا اندازهای بعد از دورههای تغییر فیزیولوژیکی طبیعی در زنان رخ میدهد؛ بعد از به دنیا آوردن کودک، هنگام یائسگی و درست قبل از قاعدگی.
ثانیاً شباهت قابل ملاحظهای بین نشانهها در فرهنگ، جنسیت، سنین و نژادها حاکی از این فرآیند زیستی زیربنایی است.
ثالثاً درمانهای بدنی، به ویژه داروهای ضد افسردگی سه حلقهای و بازدارندههای منوآمینواکسیداز و شوک برقی تشنجآور، افسردگی را به طور مؤثری درمان میکنند.
بالأخره اینکه گاهی افسردگی به صورت عوارض جانبی داروها در افراد بهنجار ایجاد میشود، به ویژه افسردگی میتواند به وسیله رزرپین ایجاد شود که داروی کاهشدهنده فشارخون است. این سرنخها عامل محرکی برای یافتن مبنای زیستی افسردگی بودهاند (روزنهان، سلیگمن[۷]، ترجمه سیدمحمدی: ۱۳۸۹).
خویشاوندان درجه یک بیماران افسرده یک قطبی، بین دو تا پنج برابر بیشتر از افراد جامعه بهنجار در معرض خطر افسردگی قرار دارند (کلر، بردسلی، دورر، لاووری، ساموئلسون، و کلرمن، ۱۹۸۶؛ به نقل از روزنهان و سلیگمن، ترجمه سیدمحمدی: ۱۳۸۹). درحالی که شواهد حاکی از آن هستند که افسردگی دو قطبی میتواند قویاً ارثی باشد، ولی افسردگی یک قطبی فقط به صورت ضعیف ارثی است. فقط ۲۸ درصد از دوقلوهای یک تخمکی برای افسردگی دوقطبی ناهمخوانند، درحالی که حداقل ۶۰ درصد از دوقلوهای یک تخمکی برای افسردگی یک قطبی ناهمخوان هستند (آلن، ۱۹۷۶؛ به نقل از روزنهان و سلیگمن، ترجمه سیدمحمدی: ۱۳۸۹). شواهد بهتر از بررسیهای خویشاوندان اختیار شده در برابر خویشاوندان زیستی بیماران افسرده به دست آمدهاست. خویشاوندان زیستی در مقایسه با خویشاوندان اختیار شده، هشت برابر بیشتر در معرض خطر افسردگی یک قطبی قرار دارند (وندر، کتی، روزنتال، شولزینگر، اورتمن و لاند[۸]، ۱۹۸۶). در مجموع روشن است که داشتن عضو خانواده افسرده، خطر ابتلا به افسردگی را افزایش میدهد. بنابراین شواهد ژنتیکی تا اندازهای از رویکرد زیست پزشکی در افسردگی یکقطبی حمایت میکند. با این حال شواهد دارویی و زیستشیمیایی نیرومندترند (روزنهان و سلیگمن، ترجمه سیدمحمدی: ۱۳۸۹).
الگوی زیستشیمیایی معتقد است که افسردگی یک اختلال انگیزشی است که بوسیله کمبود آمینهای بیوژنیک[۹] ایجاد میشود. آمینهای بیوژنیک موادهای نوروشیمیایی هستند که انتقال عصبی را تسهیل میکنند. آنها به دو گروه یا دو ساختار شیمیایی مختلف تقسیم میشوند: کاتهکولامینها[۱۰]، که شامل نوراپینفرین، اپینفرین و دوپامین میشوند؛ و ایندولآمینها[۱۱]، که سروتونین و هیستامین را شامل میشوند. نوراپینفرین و سروتونین، دو ناقل عصبی از نوع آمینهای زیستی هستند که بیشترین دخالت را در پاتوفیزیولوژی اختلالات خلقی دارند. همچنین دادهها حاکی از آن است که فعالیت دوپامین ممکن است در افسردگی کاهش یافته باشد. ناقلهای عصبی اسید آمینه (به خصوص GABA) و پیتیدهای مؤثر بر اعصاب (به خصوص وازوپرسین و مواد افیونی درونزا) در اختلالات خلقی مؤثرند.
استرس شدید زودرس میتواند تغییرات پایدار در پاسخهای رفتاری و نوروآندوکروین (غدد درونریز عصبی) ایجاد کند. افزایش HPA شاه علامت پاسخ استرس بوده و یکی از روشنترین شواهدی است که ارتباط بین افسردگی و بیولوژی استرس را نشان میدهد. نقش کورتیزول در استرس مشهود است. هیپرکورتیزولمی (افزایش سطح کورتیزول فوق کلیوی) در افسردگی، بیانگر یک یا چند مورد از آشفتگیهای مرکزی زیر است:
کاهش سروتونین مهاری، افزایش فعالیت نوراپینفرین، استیل کولین یا هورمون کورتیکوتروپین یا کاهش مهار پسخوراندی از هیپوکامپ.
[۱]. Selsus
[۲]. evolutional melancholia
[۳]. Atkinson, Smith & Hilgard
[۴]. Selligman
[۵]. Diagnostic & Statistical Manual of Mental Disorder (DSM)
[۶]. Shoewiller
[۷]. Rosenhan & Seligman
[۸]. Wender, Kety, Rosenthal, Schulsinger, Ortman & Lunde
[۹]. biogenic amins
[۱۰]. cate cholamines
[۱۱]. indoleamines
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر