8,852 views
پیشینه تحقیق بررسی دانشمندان ، شعرا و فضلاء و مراکز آموزش در دوره ایلخانان و دوره تیموری دارای ۹۸ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
الف : بررسی وضعیت تعلیم وتربیت دردوره ایلخانان ۹
برخی از مشاهیر ، علما و شعراء عصر ایلخانی ۱۶
ب :بررسی وضعیت تعلیم وتربیت دردوره تیموریان ۴۴
برخی از دانشمندان ، شعرا و فضلاء دوره تیموری ۵۱
ج: برخی از مراکز آموزشی در دوره ایلخانی و تیموری ۵۷
رصدخانه مراغه: ۵۷
مدارس آذربایجان ۶۱
مدرسه مجتمع شنب غازان: ۶۳
مراکز آموزشی شنب غازان عبارت بودند از: ۶۴
ربع رشیدی ۶۵
بخش آموزشی مجتمع ربع رشیدی: ۶۷
مدرسه تاج الدین علیشاه ۷۳
مدرسه خالدیه ۷۳
مدرسه مجد رومی ۷۴
مدارس فارس ۷۴
د : علوم رایج دردوره ایلخانی و تیموری ۷۶
۱- علوم شرعى ۷۶
الف ) قرائت و تفسیر قرآن ۷۶
ب ) علم حدیث ۷۸
ج ) اصول فقه ۷۹
ج ) علم فقه ۸۰
د)کلام ۸۲
۲- علوم عقلى ۸۳
۲- ۱- علوم عقلی در این دوره به چند شاخه تفسیم می شد. ۸۴
الف ) منطق ۸۴
ب ) حکمت ۸۷
ج ) ریاضیات و موسیقى ۸۸
د : پزشکى و داروشناسى ۹۰
ه : جغرافیا ۹۲
۳- علوم ادبى ۹۳
الف : علم لغت ۹۳
ب : صرف و نحو ۹۵
ج )علوم بلاغت و شعر و انشاء ۹۶
نتیجه گیری ۹۸
فهرست منابع و مآخذ ۱۰۰
میرخواند، محمد بن خاوند شاه ، تاریخ روضه الصفا فی سیره الانبیاء و الملوک و الخلفا، مصحح :جمشید کیان فر ، ناشر ،اساطیر تهران ، ۱۳۸۰
شامی، نظام الدین ، ظفرنامه تاریخ فتوحات امیر تیمور گورکانی ، محقق، احمد پناهی، محمد، ناشر: بامداد ، تهران ١٣۶٣
ابن اثیر،علی ابن محمد مترجم:خلیلی،عباس مترجم:حالت،ابوالقاسم ، ناشر:موسسه مطبوعات علمی ، تهران ، سال ١٣٧١
اشپولر،برتولد ، تاریخ مغول در ایران، ترجمه، میرآفتاب ، محمود ، ناشر: انتشارات علمى و فرهنگى، تهران ۱۳۸۶
خواند میر ، غیاث الدین بن همام الدین ، تاریخ حبیب السیر،تهران ، ۱۳۸۰
سمرقندی، دولتشاه مصحح، براون، ادوارد گرانویل ، ناشر:اساطیرمحل نشر:تهران سال نشر ١٣٨٢
سمرقندی، کمال الدین عبدالرزاق مطلع سعدین و مجمع بحرین، به اهتمام عبدالحسین نوایی، ناشر موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران ۱۳۷۲
ابنزرکوب شیرازی، ابن ابیالخیر ، ابوالعباس معینالدین ، شیراز نامه ، تصحیح دکتر اکبر نحوی ناشر ، ناشر : دانشنامه فارس۱۳۹۰
اسفزارى، معین الدین محمد زمچى، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات ، محقق / مصحح: سید محمد کاظم امام، ناشر: انتشارات دانشگاه تهران ۱۳۳۸
اقبال آشتیانی ، عباس ، تاریخ مغول، تهران ، ۱۳۸۴
بیانی، شیرین،مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، تهران ، ۱۳۷۹
پاینده ابوالقاسم ، نهج الفصاحه ، انتشارات جاویدان ۱۳۶۲
واصفی، محمود بن عبد الجلیل ، بدایع الوقایع محقق ، بلدروف، الکساندر ناشر:بنیاد فرهنگ ایران،تهران ١٣۴٩
سرزمین ما بهسبب وضعیّت جغرافیایى و سوق الجیشى آن، از دیرباز دستخوش تهاجم اقوام و طایفههاى گوناگون بوده است که از آن جمله مىتوان حمله قوم مغول (۶۱۶ ه) به ایران را برشمرد که نشان پیامدهاى آن سالیان سال برجاى مانده است. تاختوتاز و کشتار وحشیانه آن قوم بدوى که بر اثر آن هزاران انسان کشته شدند و آثار مدنیّت از قبیل مدارس، بناهاى تاریخى و کتابخانههاى ارزشمند نیشابور، مرو و بغداد و دیگر مراکز علمى و ادبى ایران ویران گشت.
البتّه، از آنجا که قوم ایرانى همواره در جستجوى دانش و ادب بوده است، دانشمندان و ادباى ما از پاى ننشستند و دیگربار به بازسازى فرهنگ و ادب ایران پرداختند.لذا، دوران حکومت ایلخانان مغول یکى از پررونقترین دوران پیشرفت دانش و فرهنگ و ادب ایران شد، بهنحوى که آثار چشمگیرى از آن دوران بهجاى مانده است.
آثارى از قبیل جهانگشاى جوینى اثر عطاملک جوینى (۶۵۸ ه) و جامع التّواریخ رشیدى اثر رشید الدّین فضل اللّه همدانى (۷۱۰ ه)، تاریخ گزیده، اثر حمد اللّه مستوفى (۷۳۰ ه) و ظفرنامه، اثر دیگر حمد اللّه مستوفى (۷۳۵ ه)[۱]
نتیجه اینکه در ادوار مختلف تاریخ ایران زمین، دو نیرو پیوسته و توأمان ادارۀ حکومت را در دست داشتند:
“نخست صاحبان شمشیر، دوم صاحبان قلم ” نیروى شمشیر آینده و رونده بود و متغیر و گاه خارجى و بیگانه، همچون مغولان که آمدند و بردند و سوختند و کشتند و آنان که به جا ماندند جذب فرهنگ و تمدن ایران زمین شدند و به مرور ایام مستحیل در جامعه و فرهنگ این سرزمین. نیروى قلم ثابت بود و استوار، تا آنجا که مرگ صاحب قلمى سبب اضمحلال و یا نابودى صاحب شمشیرى مىشد. از پیشینۀ تاریخ ایران قبل از اسلام که بگذریم، حد اقل در طول تاریخ هزار و پانصد سالۀ عصر اسلامى این نظر به خوبى مشهود است.
تاریخ ایران مملو است از نیروى شمشیر که هر از چندى حاکم بر جان و مال و ناموس مردم ایران شد، نیروى شمشیر نیروى غالب بود، اما توان اداره کردن کشور و استمرار نداشت، پس نیروى قلم بود که ادارۀ حقیقى کشور را بر عهده داشت و سبب ثبات و بقا و عدم تزلزل بازماندگان نیروى شمشیر؛ و گاه ثبات نیروى شمشیر بهمنزلۀ آبى راکد در مردابى ساکن بود که به مرور فاسد و مضمحل مىشد و نیروى شمشیر تازهنفس دیگر جایگزین نیروى سابق. اعراب با حمله به ایران زمین که افزون بر نیروى شمشیر از نیروى معنوى دین اسلام نیز برخوردار بودند، خیلى زود توانستند بر قلمرو وسیع ایران حاکم شوند، اینان براى ادارۀ امور قلمرو وسیعى که به نیروى شمشیر به دست آورده بودند، ناگزیر از همکارى عناصر نیروى قلم شدند، و دیرى نپائید که خاندانهاى برمکى و سهل ادارۀ حقیقى قلمرو اسلامى را بر عهده گرفتند، نیروى قلم با اتکاء به دانش و برخوردارى از فن مدیریت به راحتى از عهدۀ ادارۀ امور کشور برمىآمدند و گاه فرماندهى نیروى شمشیر را توأم با حفظ مرتبۀ قلم بر عهده مىگرفتند، چه بسا وزیران دیوانى که در لشکرکشىهاى خلفا و سلاطین، فرماندهى سپاهیان را بر عهده داشتند.
چون نیک بنگریم یک ریشه و پیوند عمیق میان خاندانهاى برمکى، سهل، بلعمى، کندرى، خواجه نظام الملک طوسى، خواجه نصیر الدّین و خاندان جوینى مشاهده مىکنیم که نسل به نسل با نیروى قلم تا به امروز باقى مانده و به حیات دیوانى و رسالت تاریخى خود ادامه دادهاند. مغولان با یورش خانمانسوز و به اتکاى نیروى شمشیر توانستند سلسلۀ خوارزمشاهى را براندازند[۲]
و بدتر از سرنگونى سلسلۀ حکومتگر، بسیارى از شهرها و قرا و قصبات را نیز با ساکنانشان نابود کنند. عناصر ایرانى را در مقابل این یورش وحشیانه و خانمان برانداز به سه گروه مىتوان تقسیم کرد:
نخستین گروه از مقابل سیل ویرانگر حملات مغول بازپس نشستند و براى حفظ بقاء خود تن به مهاجرت دادند و به سمت آسیاى صغیر و شام و مصر رفتند. گروه دوم در این یورش نیست و نابود شدند و از این دار فانى به دیار باقى شتافتند. و گروه سوم ماندند و به نحوى از مرگ رستند و یا ناگزیر به تبعیت از مغولان تن در دادند؛ و اینان حافظان میراث پیشینیان بودند، چنانکه در مقابل اعراب ماندند و با پذیرش دین اسلام به حیات خود ادامه دادند.
در سایۀ رعب و وحشت شمشیر مغولان، بار دیگر صاحبان قلم توانستند ادارۀ کشور را بر عهده گیرند. مغولان آداب کشوردارى نمىدانستند، چه قومى بیابانگرد بودند و از واحهاى به واحۀ دیگر در حرکت، با بینش ایلى و مدام در پى چراگاه، پس ادارۀ کشور را به کسانى سپردند که از قدرت و دانش کشوردارى بهرهاى داشتندچنانکه در چین نیز تن به همکارى صاحبان قلم دادندخوشبختى ساکنان سرزمین ایران در ادوار تاریخ و حوادث ایام آن بود که نیروى شمشیر هیچگاه توان ادارۀ امور دیوانى و ادارى ممالک تابعه خود را نداشت، چنانکه مغولان و قبایل همراه آنان هیچیک قدرت ادارۀ سرزمینهاى تابعه خود را نداشتند، حکام اولیۀ مغول گرگوز، جنتمور و ارغونآقا و بعد از آنان هولاگو و جانشینان وى همگى ناگزیر شدند که از خاندانهاى مستوفیان ایرانى یعنى صاحبان قلم براى ادارۀ امور مختلف قلمرو تابعه خود استفاده کنند و چنین بود که وزارت و اداره ایالات و ولایات شهرهاى ایران را به خود ایرانیان واگذار کردند و نتیجۀ این عمل حفظ دین، سنن، آداب و زبان بود. [۳]
مغولان با همۀ وحشىگرى و کشتار و تخریب و سوزاندن به راهنمایى و تدبیر نیروى قلم، تخت قاپو[۴] شدند و رهبران آنان ناگزیر به اسکان در شهرهاى ایران. اینان از علوم بىبهره بودند و دانش آنان بسیار اندک و متکى بر خرافات و شرح افتخارات اعمال پیشینیانشان بود.
اهل شمشیر یا به عبارتى حکومتهاى ایرانى بعد از اسلام خاصه اقوامى که از آسیاى مرکزى و ماوراءالنهر بر ایران غلبه یافتند به ثبت وقایع مربوط به دوران خود و قبل از آن علاقهمند بودند. این امر تاریخنویسى را رونق مىبخشید که به لحاظ کیفى و کمى دورۀ ایلخانان و تیموریان تاریخ و تاریخنویسى جلوۀ بیشترى نسبت به ادوار قبل از آن دارد. چنین بود که در میان علوم رایج و متداول در ایران زمین دو علم بیشتر از دیگر علوم به مذاق مغولان خوشایند بود. نخستین علم نجوم که جوابگوى خرافات آنان بود و دیگرى علم تاریخ که مىتوانست اعمال و حرکات و شجاعت وحشىگرىآنان را ضبط و محفوظ بدارد.
ناگفته نماند که یکى از جهات رشد تاریخنویسى در دوران اسلامى خاصه دورۀ ایلخانى و تیمورى بیان عظمت لشکرکشىها و پیروزىها و فتح سرزمینهاى وسیع بوده است. مغولان زبان عربى نمىدانستند و افزون بر زبان مادرى توانسته بودند با زبان پارسى آشنا شوند و آن را بیاموزند، و همین امر سبب پیشرفت و رونق زبان پارسى شد.مغولان با تشکیل حکومت ایلخانان در ایران مدتهاى مدید با دنیاى عرب در جنگ و ستیز بودند و ارتباطى را که ایرانیان از نخستین سدههاى اسلامى با آنان داشتند گسستند و این گسیختگى سبب رونق روزافزون زبان فارسى که از دو سدۀ قبل رشد شتابآمیزى داشت، شد که به جاى تألیف و نگارش به زبان عربى به زبان پارسى روى آورند و کلیۀ آثار خود را بدین زبان بنویسند [۵]
و سبب رایجتر شدن زبان فارسى شوند و این رونق جدید با فاصله گرفتن از زمان انقراض عباسیان بیشتر مىشد. چنانکه کتابهاى متعددى در تاریخ، در این عصر تألیف شد، در ایران، هند و آسیاى صغیر بر شمارۀ کتابهاى پارسى افزوده شد و نثر پارسى قوت و رواج بیشترى یافت.
البته تعدادى کتاب هم به زبان عربى در این دوران نگاشته شد که دیگر رواج عام نداشت؛ و بیشتر جنبۀ تخصصى و شامل کتب درسى و غالبا شرح و تفسیر متون مهم علمى و دینى بود که در حوزههاى علمیه و مدارس آن روزگار مورد مطالعه و تحقیق قرار مىگرفت. مغولان به علم نجوم و تاریخ اهمیت مىدادند، و براى این منظور رصدخانۀ مشهور مراغه را خواجه نصیر طوسى بنیاد نهاد و نخستین کتابهاى تألیفى در تاریخ اختصاص به مغولان داشت.
جهانگشاى جوینى جزء نخستین کتابهاى تاریخى است و عطاملک جوینى که خود از دولتمردان عصر مغول بود آن را به رشتۀ تحریر کشید؛ و این اثر ارزنده تاریخى در نوع خود از منابع مهم تاریخ مغول و حملۀ آنان و آغاز استقرارشان در ایران محسوب مىشود.
کتاب تاریخ جهانگشاى جوینى در پارهاى از موارد به نثر مزین و شیوائى که گاه تا آسمان شعر اوج مىگیرد نگارش یافته و با این حال در غالب موارد نثرى معتدل و میانهرو و در قسمتهائى از اثر، شیوهاى ساده و روان دارد. [۶]
پیروان عطاملک جوینى که به تقلید از او و به نیت تتمیم کار جوینى به تاریخنویسى پرداخته پى به حقیقت و معنى کار او نبردند.چنانکه ابن بىبى در کتاب «الاوامر العلائیه فى الامور العلانیه» که ذیلى بر کتاب جهانگشاست، در حقیقت نظیرهسازى کرده؛ و تصور او آن بوده که با به کار بردن لغات دشوار و مهجور عربى و یا تصنعات و تکلفات نامحدود مىتواند جایگزین ممدوح خود شود[۷].
مغولان تنها علم تاریخ را، که شرح وقایع دوران فرمانروائى آنان را براى آیندگان محفوظ مىداشت، مستقیما و قویا تأیید مىکردند. اما برخى از فرمانروایان مغول خصوصا غازان و الجایتو با تاریخ رابطه معنوى داشتند و این رابطه در فرمان آنان به رشید الدین که وقایع جهانگشائى مغولان و گذشته از آن تاریخ دنیا را با استفاده از تمام منابع موجود تهیه نماید، و نیز در تأیید کار وصاف دیده مىشود. ما منابع تاریخى جامعى را که درباره دوران مغولان نگاشته شده است، مدیون این علاقه خانهاى مغول به تاریخ هستیم.
از این گذشته علاقه علمى فرمانروایان متوجه علومى بود، که امید بهرهبردارى از آن را براى زندگى دنیوى خود داشتند، یعنى نجوم، که به کمک آن براى کردار خود کسب تکلیف مىکردند، و پزشکى، که با وجود شیوه زندگى ناسالم خود، اغلب دست به دامان آن مىشدند. اینکه گفته مىشود منکو، هلاکو و یا غازان به علوم علاقمند بودهاند، یا چاپلوسى است و یا آنکه گزارشدهندگان انگیزه واقعى رفتار اینفرمانروایان را درنیافتهاند. [۸]
این فضیلت را به قوبیلاى و غازان، که روح بلندپرواز آنان براى پرداختن به مشغولیتهاى ارزنده بیشتر آمادگى داشت، مىتوان نسبت داد.اینکه جغتاى تنها هنر تیراندازى ابو یعقوب السکاکى دانشمند را قابل تحسین مىداند، طرز تفکر چنگیز خان و پسران او را بر ما روشن مىکند.
علاقه منکو به ریاضیات (اینطور روایت مىشود) و هلاکو به جبر و هیئت آشکارا متوجه نجوم است. در سایه علاقه به نجوم بود، که پس از آنکه کوشش جمال الدین در دوران منکو بىنتیجه ماند. هلاکو و اباقا با بنیانگذارى رصدخانه مراغه توسط نصیر الدین طوسى موافقت کردند و هلاکو مخارج هنگفت آن را پذیرفت..
بدیهى است، که ایلخانان دیگر نمىتوانستند مانع آن شوند که نصیر الدین به علم هیئت بپردازد.
تصحیح تقویم مغول توسط یلوتسوتسعاى(Je -lu Tsu -tscai) علت معمولى و عملى داشت. رشید الدین تاریخ متکى بر این تقویم را اغلب در کنار سال هجرى ذکر مىکند. ابداع سال مالى نیز از اول رجب ۷۰۱ ه. ق. تنها موجب اقتصادى داشت.
علم پزشکى در مشرق زمین نسبتا پیش رفته بود. طبیبان نامدار آن زمان اغلب مسیحى و یا یهودى بودند. اگرچه از فعالیت دروغپردازان کاملا جلوگیرى نشده بود ، اما ایلخانان و مردم دیگر با اینهمه مىتوانستند در هنگام لزوم نزد پزشکان حاذق روند. برخى از شخصیتهائى که در عالم سیاست نفوذ فراوان یافتند، چون سیموربّاناتا، سعد الدوله یهودى و رشید الدین و دیگران نخست بهعنوان طبیب به دربار راه یافته بودند.[۹]
پزشکان مسلمان (یعنى ایرانى) و پزشکان چینى که گاهگاه (از جمله در دوران هلاکو) به دربار دعوت مىشدهاند، ظاهرا نفوذ شایان توجهى نداشتهاند.
شکست در معالجه فرمانروا- همچنان که در دوران بعد نیز در مشرق زمین متداول بوده است- جان معالجهکننده را به خطر مىانداخت. به این ترتیب جوکىهاى هندى، که با تجویز تمرینهاى مخصوص براى طول عمر، موجب مرگ ارغون شده بودند، زیرکانه به گیخاتو گفتند، که علت مرگ ناگهانى برادرش آن بوده است، که ایلخان ارغون فرمان قتل گروه کثیرى مردم را داده است. گیخاتو با شنیدن این خبر از مجازات جوکىها صرفنظر کرد.
از سوى دیگر این واقعیت، که غازان در سنین کودکى و جوانى به مدت پنج سال در رشتههاى نجوم، جبر، پزشکى و استخراج معادن تعلیم یافته ، خود تا اندازهاى معرف علاقه مغولان به علوم است. الجایتو تنها در فن جنگجوئى تعلیم یافت.
ظاهرا به موسیقى چندان توجهى نمىشد. دستههاى موسیقى به آن سبب در دربار تشکیل شده بود، که یکى از نشانههاى فرمانروائى بود. به ندرت در منابع تاریخى ذکر مىشود، که فرمانروایان به نواختن آلات موسیقى پرداختهاند. اوکتاى ظاهرا فرمان داده بود، که در قراقورم براى او شعر و آواز بخوانند ، و الجایتو در اردوگاه قشلاق مجالس موسیقى تشکیل مىداد ، اگرچه رسما فرمان داده بود، که مردم از پرداختن به موسیقى خوددارى کنند اما احمد بهطورى که روایت مىشود، به آلات موسیقى بیش از مهارتهاى لشکرى علاقمند بوده است درباره وضع موسیقى در زندگى رعایاى مغول، ترک و ایرانى در آن زمان اطلاعى به دست ما نرسیده است[۱]
شیخ جمال الدین گیلى منشآت نظم و نثر خوب دارد .شیخ سعد الدین حموى وفاتش در سنه ثمان و خمسین و ستمائه بعهد هولاکوخان. در آن زمان که عالم از کفر و ظلم مملو بود، خراسان را حاکمى عادل بود. اهل خراسان شکر حاکم در خدمت شیخ تقریر مىکردند. شیخ گفت برافتد.
شکر زیادت کردند. شیخ گفت زود بر افتد. گفتند اى شیخ درین روزگار، که اهل جهان در ظلم حکام به بلاهاى عظیم گرفتارند، حق تعالى خراسان را چنین حاکم عادل داده بایستى که شیخ در حق او دعاى خیر فرمودى تا موجب آسایش خلق بودى. چه سراست که شیخ چنین مىفرماید؟ گفت او مخالفت اقتضاى زمان مىکند .
پسندیده نباشد. شیخ سعد الدین را تصانیف و اشعار بسیار است. شیخ نجم الدین دایه- کتاب مرصاد العباد از تصانیف اوست. در فترت مغول بروم رفت، پیش سلاطین سلجوقى، و هم آنجا فرمان یافت در شهر قونیه مدفون است.شیخ سیف الدین باخرزى در سنه ثمان و خمسین و ستمائه، بعهد هولاکوخان، بجوار حق رفت و ببخارا مدفون است. سخنان شورانگیز دارد.
مولوی : شیخ جلال الدین بهاء ولد از بلخ بود. در زمان فترت مغول بروم شد و بمولاناى روم معروف شد. وفاتش در سنه [سبع و ستمائه]. در قونیه مدفون است.
شیخ رضى الدین على لالا- وفاتش در سنه اثنى و اربعین و ستمائه، بعهد مستعصم خلیفه عباسى.[۲]
شیخ اسماعیل دزفولى- وفاتش در سنه ستین و ستمائه. بدزفول خوزستان مدفون است.
شیخ محمد کجوجانى همانجا مدفون است و آن دهى است از ضیاع تبریز از طرف قبلى شهر بیک فرسنگى افتاده. معاصر ابقاخان بود. وفاتش در سنه سبعین و ستمائه.
[۱] تاریخ مغول در ایران ، ص۴۴۰
[۲]تاریخگزیده، ص:۶۷۲
[۱] مستوفى قزوینى، حمدالله ، ظفرنامه قسم الاسلامیه ، مقدمهج۳ ص ۸
[۲] میرخواند، محمد بن خاوند شاه ، تاریخ روضه الصفا فی سیره الانبیاء و الملوک و الخلفا، مصحح :جمشید کیان فر ، مقدمه جلد ۱صفحه۱۸
[۳] میرخواند، محمد بن خاوند شاه ، تاریخ روضه الصفا فی سیره الانبیاء و الملوک و الخلفا، مصحح :جمشید کیان فر ، مقدمه جلد ۱صفحه۱۷
[۴] تخته قاپو ، یکجانشینی اجباری صحراگردان یا ایلات کوچرو. تخته قاپو ترکیبی از «تخته » فارسی و «قاپو» (در) ترکی است
[۵] میرخواند، محمد بن خاوند شاه ، تاریخ روضه الصفا فی سیره الانبیاء و الملوک و الخلفا، مصحح :جمشید کیان فر ، مقدمه جلد ۱صفحه۱۹
[۶] همان ص ۲۰
[۷]میرخواند، محمد بن خاوند شاه ، تاریخ روضه الصفا فی سیره الانبیاء و الملوک و الخلفا، مصحح :جمشید کیان فر ، مقدمه جلد ۱صفحه۲۱
[۸] تاریخ مغول در ایران ، ص: ۴۳۸
[۹] تاریخ مغول در ایران ، ص:۴۳۹
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر