تحقیق بررسی مثل از نگاه افلاطون

پیشینه تحقیق و پایان نامه و پروژه دانشجویی

پیشینه تحقیق بررسی مثل از نگاه افلاطون  دارای ۶۲ صفحه می باشد   فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد  word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود  آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.

فهرست مطالب

۱-بخش اول توضیح و تشریح مثل    ۱
۱٫۱- وجه تسمیه مثل افلاطونی    ۱
۱-۲- تعریف مثل    ۳
۳٫۱- عالم مثال  و مثل افلاطونی    ۴
۴٫۱- ویژگی های مثل    ۵
۵٫۱-  رابطه دیالکتیک با نظریه مثل    ۹
۶٫۱- نظریه مثل در اصطلاح حکماء    ۱۰
۷٫۱-جایگاه و اهمیت مثل در زندگی انسان از دیدگاه افلاطون    ۱۵
۸٫۱٫ – تمثیل    ۱۶
۹٫۱٫ – تاملی پیرامون تاویل مثل افلاطون    ۱۸
بخش دوم : مبانی معرفتی مثل    ۲۶
۱٫۲٫ – نقش مثل در معرفت شناسی    ۲۶
۲٫۲-تاملی در کسب معرفت    ۳۵
۳٫۲- مفاهیم حقیقی و اعتباری    ۳۷
۴٫۲٫ – معرفت حقیقی    ۳۹
۵٫۲- تاملی در مفاهیم حقیقی و اعتباری    ۳۹
۶٫۲٫ – متعلَّق علم    ۴۱
بخش سوم : مثل و عالم طبیعت    ۴۸
۱٫۳٫ – مفهوم «مادی» و «مجرد»    ۴۸
۲٫۳٫ – ویژگی های اجسام و مجردات    ۵۰
۳٫۳- نیاز ماده به صورت    ۵۱
۴٫۳٫ – پیوستگی ماده و صورت    ۵۳
۵٫۳٫ – رابطه مثل و ماده    ۵۴
۶٫۳٫ – روابط واحد وکثیر در مثل    ۵۵
منابع و ماخذ    ۵۸

منابع

قرآن مجید

ذبیحی، محمد ، فلسفه مشاء، (تهران : انتشارات سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی ، ۱۳۸۶).

ذهنی تهرانی، محمدجواد ، فصول الحکمه ،(قم : انتشارات حاذق ،۱۳۶۹) .

راسل، برتراند، تاریخ فلسفه غرب،ترجمه نجف دریا بندری،( تهران : انتشارات پرواز)

– کاپلستن، فردریک ، تاریخ فلسفه،ترجمه، سیدجلال الدین مجتبوی،(تهران : انتشارات علمی و فرهنگی ، ۱۳۶۲)

– کانت، ایمانوئل ، تمهیدات، ترجمه، غلامعلی حداد عادل، (تهران : انتشارات مرکز نشر دانشگاهی ، ۱۳۸۴ ) .

– مصباح یزدی،محمدتقی آموزش فلسفه،(تهران : انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی ، ۱۳۶۴)

– یاسپرس،کارل،افلاطون، ترجمه، محمد حسن لطفی، (تهران : انتشارات خوارزمی ، ۱۳۷۵)

صدرالمتألهین، اسفار، ترجمه، محمد خواجوی، (تهران :انتشارات مولی،۱۳۸۳) .

صدرالمتألهین، الشواهد الربوبیه،تحقیق و تعلیق، سیدجلال الدین آشتیانی، (قم: انتشارات بوستان کتاب ، ۱۳۸۶).

– صدرالمتألهین، الشواهد الربوبیه، ترجمه، جواد مصلح ،(تهران: انتشارات سروش ، ۱۳۸۵).

۱۶- طباطبائی،محمدحسین ، نهایه الحکمه، ترجمه،علی شیروانی، (قم : انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، ۱۳۷۶) .

– ابراهیمی دینانی،غلامحسین ، شعاع اندیشه شهود در فلسفه سهروردی، (تهران : انتشارات حکمت، ۱۳۷۶).

۱- بخش اول توضیح و تشریح مثل

۱٫۱- وجه تسمیه مثل افلاطونی

« در کلمات اهل معقول چه بسیار دیده می شود که از این عقول به مثل «بضمّ میم و ثاء» افلاطونی تعبیر می کنند و در وجه تسمیه آنها به این نام اینطور گفته اند : اما وجه نامیدن آنها به مثل بخاطر سه جهت است :

زیرا این عقول نظیر و مماثل موجودات مادون خود و عناصر عالم محسوسات می باشند.

بجهت اینکه صور حاکیه و آیات داله بر موجودات فوق یعنی اسماء و صفات باری می باشند.

جهتش این است که این عقول امثال و همانند عقول طولیه می باشند زیرا …. عقول طولیه بواسطه اشراقات موجوداتی همانند خود ایجاد می نمایند که همین عقول عرضیه باشند چنانچه معلم بواسطه اشراقات علمیه خود چه بسا متعلّم را نظیر خود واجد کمالات علمی نموده و بدون اینکه از وزن علمی وی چیزی کم شود او را همانند خود معلمی پر توان قرار می دهد.

و اما وجه تسمیه آنها به افلاطونی : آن است که افلاطون و استادش سقراط حکیم در این عقیده متصلّب بوده و طبق فرموده شیخ در شفاء در این رای بیش از اندازه پای می فشردند.[۱]

در تکمیل عبارات فوق باید بگوییم چون که مثل جمع مثال است و مثال به معنی «مقدار، اندازه، شبیه ، قصاص، بستر خواب، شیء، چیز. ج اَمثله و مُثل و مُثل.» المثالی : نمونه چیزی که به آن مثل می زنند.[۲]

آنچه که از این لغت برداشت می شود این است که یک موجود مجرد خارجی و عینی وجود دارد که موجوداتی در عالم محسوسات وجود دارند که شبیه و نظیر آن موجودات مجرد هستند البته این روشن است که این موجودات هرگز عین آنها نمی باشند لذا دو چیز که مانند هم هستند از جهاتی اختلاف دارند و از جهاتی اشتراک، که آن جهات در جای خود باید بررسی گردد.البته مترادف این لغت «الاسوه و الاسوه نمونه، سمبل، الگو».[۳] است.

« وَ عِنْدنا المثالُ الافلاطونی          لِکُلّ   نُوعٍ   فردهُ  العقلانی

کُلُّ کمالٍ فیِ الطلسمِ وَزَّعه           مِن جَهَهٍ بنحوِ اَعلی جَمَعَه

ترجمه : مثال افلاطونی از نظر ما برای هر نوعی که افراد عقلانی دارد ثابت و مسلّم است و هر کمالی که در افراد عالم طبیعت و خارج بوده و بطور منتشر و پراکنده بین آنها است بنحو وحدت و بطور بساطت در این مُثُل موجود می باشد.»۲

« مقصود از طلسم افراد طبیعی و خارجی هستند و آن بر دو قسم است:

متعدد الافراد که آن موجودات عالم عناصر و امهات اربعه باشد که در تحت هر نوعی افراد متکثری واقعست چون نوع انسان ، احجار، نباتات و غیره.

غیر متعدد الافراد که آن افلاک باشد چه آنکه در تحت هر نوعی از یک فرد بیشتر موجود نیست و عبارت «من نوعه» بقسم اول و «شخصه المنحصر فیه» بقسم دوم اشاره است.»۳

« وَ السِّرُ  سَوغُ  اَخْذِ  مَفهوماتِ          مِنَ  الوجودِ  الاحدیّ   الذّاتِ

کَالنفسِ فِی الذاتِ قُواها  حاویه          بوَحدهٍ   فی  قُوهٍ  وَ  هِیَ هِیهَ

لِبَدنٍ    کَما      بِها       وقایه           بِکلّ    ناسوتٍ    لَهُ    عِنایَهٌ

ترجمه : سر اشتمال مثل در عین وحدت و بساطت بر تفاصیل اوصاف اجسام این است که مفاهیم اوصاف متخالفه در مثل از وجودی انتزاع و اخذ شده که احدی الذات است مانند نفس ناطقه که قوای ظاهره و باطنه اش بجهت واحده بسیطه ای که بین آنها حکمفرماست در یک قوه خلاصه شده که آن قوه همان نفس می باشد.بواسطه نفس بدن حفظ می شود و برای مثل افلاطونی تدبیر و عنایتی است نسبت به تمام موجودات عالم ناسوت.»۴

« فَذی مِنَ المخروطِ مِثلُ  القاعدهِ            وَ  ذاکَ  نُقطهٌ  لِکُلٍ  واجدهُ

وَ  ذلکَ  الاَصلُ  و  ذی     فُروغٌ            و ذلکَ   الکُلّی  اَی   وسیع ُ

وَ   المِثلُ    لا   مُجَرّدُ    المثالِ             وَ اختلفا  بالانقصِ و الکمالِ

ترجمه : پس افراد عالم ناسوت بمنزله قاعده مخروط و مثل نوری بمثابه نقطه راس مخروط  می باشد که تمام کمالات افراد را واجد و داراست.

مثل اصل بوده و افراد ناسوت فرع ، و مثل نوریه دارای سعه وجودیه است بطوری که بتمام افراد عالم ناسوت احاطه دارند و این مثل با افراد عالم ناسوت در ماهیت و لوازم آن مماثل هستند نه اینکه تنها از جهتی با آنها شباهت داشته و بواسطه نقص و کمال از هم ممتاز باشند»[۴].

۱-۲- تعریف مثل

« بدان که افلاطون و استادش قدس سرّ هما قائل بودند که موجودات طبیعه متاصّله را یعنی هر نوعی از انواع متاصّله را در عالم اله ، صورت مجرّده یعنی فرد نوری عقلی است که آنها را مثل الهیه و صور و ارباب انواع و اصحاب انواع و امهات انواع و عقول عرضیه و بنامهای دیگر می نامند.دثور و فساد در آنها راه نمی یابد و همیشه باقی اند ، و آنچه که دثور و فساد می یابد موجودات طبیعی در عالم کون و فساد اند. و این فرد طبیعی مادی و آن فرد نوری عقلی هر یک فردی از افراد آن نوع اند ، یعنی حقیقت واحده را به حسب وجود مراتب متفاوته است از مرتبه مجرده نوری عقلانی گرفته تا مرتبه مادّی شئون آن یک حقیقت اند ، و موجودات طبیعی اصنام و اظلال آن فرد عقلانی اند و آن فرد عقلانی مربّی افراد مادی خود است و به آنها عنایت دارد- یعنی تعلق تدبیری و تکمیلی بدانها دارد نه تعلق استکمالی مانند تعلق نفوس انسانی به ابدانشان و آنها را به سوی خود می کشاند یعنی مخرج آنها از نقص به کمال است. و در عین حال فاعل مادون خود است غرض و غایت و صورت به معنی فصل  محصّل و جهت وحدت مادون خود نیز می باشد و همچنانکه آن صورت مجرّده نوریه ارباب انواع اند همچنین آنها موضوع حقیقی علم و ادراک انسانند معلم ثانی ابونصر فارابی در رساله « الجمع بین الرأیین- در تعریف مثل – گوید « إن افلاطون فی کثیر من أقاویله یومی الی ان للموجودات صوراً مجرده فی عالم اله ، و. ربما بسمیها المثل الالهیه ، و انها لاتدثر و لاتفسد و لکنها باقیه ، و ان التی تدثر و تفسد انما هی هذه الموجودات التی هی کائنه »[۵]

آن مثل نوریه غیر از مثل ظلمانیه اند که در عالم مثال برزخی خیالی اثبات کرده است ، مثل أول بسائط ، و مثل ثانی مبسوطات و اشخاص آنها در عالم جسمانی مرکبات اند ، پس انسان مرکب محسوسی جزئی از آن انسان بسیط معقول است و همچنین هر نوعی از حیوان و نبات و معدن،

« عارف بزرگ میرفندرسکی، در درستی مثل و ردّ منکران آن گوید:

چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی         صورتی  در  زیر  دارد  آنچه در بالاستی

صورت  زیرین  اگر  با  نــــردبان  معرفت         بر رود بالا همان  با اصل خود یکتاستی

این  سخن  را  درنیابد  هیچ  وهم   ظاهری        گر ابونصرستی  و  گر بوعلی سیناستی »[۶]

۳٫۱- عالم مثال  و مثل افلاطونی

شاید برای عده ای که در مباحث فلسفی وارد می شوند این شبهه بوجود آید که عالم مثال همان مثل افلاطونی است لازم است که هر کدام را به اختصار توضیح دهیم « عالم مثال که آن را عالم برزخ نیز می نامند مرتبه ای از هستی است که از ماده مجرد است ولی از آثار آن بر کنار نمی باشد.یک موجود برزخی یا مثالی ، موجودی است که در عین اینکه از کم و کیف و همچنین وضع و سایر اعراض برخوردار است از ماده مجرد می باشد.پیروان حکمت مشائی عقل فعال را که آخرین عقول طولیه به شمار می آید علت وجود این عالم دانسته اند.

حکیم متاله شهاب الدین سهروردی علت وجودی عالم مثال را برخی از عقول متکافئه که آنها را عقول عرضیه می نامند به شمار آورده است در عالم مثال صور جوهریه تمثل پذیرفته و به شکل های گوناگون ظاهر می گردند.اختلاف اشکال و تفاوت هیئت ها در عالم مثال به وحدت شخصیه یک فعلیت جوهری لطمه وارد نمی آورد حکمای اسلامی عالم مثال را به دو قسم منفصل و متصل تقسیم کرده و آنها را خیال متصل و خیال منفصل نیز می نامند.خیال منفصل عالمی است که قائم به خود بوده و از نفوسی جزئیه متخیله بی نیاز و مستقل می باشد.خیال متصل بعکس خیال منفصل قائم به نفوسی جزئیه بوده و پیوسته در متخیله افراد ظهور       می پذیرد باید توجه داشت که در عالم خیال متصل احیانا صوری به ظهور می رسد که نتیجه دعابت نفوس بوده و دارای ملاک و ضابطه عقلی نمی باشد این گونه صور جزافیه در عالم مثال منفصل موجود نبوده و نمی توان آنها را از افعال حکیم به شمار آورد.

سهروردی صور معلقه را عالم مثال دانسته و مثل معلقه را غیر از مثل افلاطونی به شمار آورده.وی بر این عقیده است که مثل افلاطونی عبارتند از موجودات که در عالم انوار عقلیه ثابت می باشند ولی در نظر این فیلسوف متاله مثل معلقه تنها در عالم اشباح مجرده متحقق می باشند.»[۷]

لازم به یادآوری است که عالم مثال چون بین عالم ماده و عالم عقل است آنرا برزخ نامیده اند. «و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون»[۸]

که عالم ماده دارای ویژگی هایی است که عالم مثال ندارد به عنوان مثال : اشیائی که در عالم ماده هستند دارای ابعاد هستند بگونه ای که می توان در جسم ابعاد سه گانه ای رسم نمود و عالم ماده دارای قوه و قابلیت و استعداد است و یا جسم دارای تغیر و تبدل است در حالی که هیچکدام از این ویژگی ها در عالم مثال یافت نمی شود و هر چه صور در این عالم(مثال) هست جوهرهای اصیل و جاودانه ای هستند که خلق نشده اند تا بتوانند فانی شوند لذا واجب الوجود یا دیگر مجردات تقدم علّی بر آنها دارند و گستره وجود آنها بر عالم مثال محیط است و می توان اینگونه بیان نمود که حلقه اتصالی هستند میان عالم ماده و عالم عقول.

[۱]– سید محمد جواد ذهنی تهرانی، فصول الحکمه ، شرح فارسی بر منظومه، (قم: انتشارات حاذق، ۱۳۶۹) ، ص۱۴۴۷٫

[۲]– منجدالطلاب ،ترجمه : محمد بندر ریگی ، (تهران : انتشارات اسلامی ، ۱۳۷۲)، ص۵۲۲

[۳]– منجدالطلاب، ترجمه : محمد بندر ریگی، ص ۷

۲– محمدجواد ذهنی تهرانی، فصول الحکمه، ج ۳، ص ۱۴۴۵٫

۳– همان، ص ۱۴۴۶٫

۴– همان، ص ۱۴۴۷٫

[۴]– محمدجواد ذهنی تهرانی ، فصول الحکمه ، ج۳ ، ص۱۴۵۴

[۵]– حسن زاده آملی ، دو رساله مثل و مثال ، (تهران : انتشارات نثر طوبی ،۱۳۸۲)، ص۱۲

[۶]– حسن زاده آملی، دو رساله مثل و مثال، ص ۱۴

[۷] – غلامحسین ابراهیمی دینانی ، شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی ، (تهران : انتشارات حکمت ، ۱۳۷۶) ، ص۳۶۳

[۸] – سوره مومنون ، آیه ۱۰۰

80,000 ریال – خرید

تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ  را پرداخت نمایید. 

مطالب پیشنهادی:
  • تحقیق تاریخچه اجمالی وجود نزد فلاسفه پیش از پارمنیدس، پارمنیدس و افلاطون
  • تحقیق بررسی نظریه‌ی مُثُل از دیدگاه افلاطون
  • برچسب ها : , , , , , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

    جستجو پیشرفته

    دسته‌ها

    آخرین بروز رسانی

      چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایpayandaneshjo.irمحفوظ می باشد.