836 views
پیشینه تحقیق جایگاه و موانع توسعه روستایی در ایران و نظریه های توسعه نیافتگی دارای ۴۲ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
۲-۱- تعاریف و مفاهیم ۵
۲-۱-۱-تعریف روستا ۵
۲-۱-۲- تعریف توسعه ۵
۲-۱-۳- توسعهی روستایی و مفهوم آن ۷
۲-۱-۴- توسعه همه جانبه روستایی ۸
۲-۱-۴-۱- توسعه فرهنگی ۸
۲-۱-۴-۲- توسعه اجتماعی ۹
۲-۱-۴-۳- توسعه اقتصادی ۱۰
۲-۱-۴-۴- توسعه سیاسی ۱۱
۲-۱-۴-۵- توسعه انسانی ۱۲
۲-۱-۵- توسعه پایدار ۱۲
۲-۱-۶- توسعه نیافتگی ۱۴
۲-۲- آثار و پیامدهای توسعه روستایی ۱۵
۲-۲-۱- اشتغال ۱۵
۲-۲-۲- جلوگیری از مهاجرت ۱۶
۲-۳- تاریخچه توسعه روستایی در ایران ۱۶
۲-۴- موانع توسعه روستایی در ایران ۱۸
۲-۴-۱- موانع ساختی ۱۹
۲-۴-۱-۱- فقدان سیستم اصلاحات اراضی شایسته ۱۹
۲-۴-۱-۲- مشکلات اداری اجرایی برنامههای عمرانی ۱۹
۲-۴-۲- موانع اجتماعی ۲۰
۲ -۴-۲-۱- کاهش میزان روستانشینی و جمعیت روستاها ۲۰
۲-۴-۲-۲- کمبود فرصتهای شغلی در مناطق روستایی و پایین بودن سطح درآمد روستاییان ۲۰
۲-۴-۳- موانع کشاورزی و اقتصاد ۲۰
۲-۴-۳-۱-عدم گسترش بخشنوین اقتصادی ۲۰
۲-۴-۴- تله محرومیت ۲۱
۲-۵- جایگاه توسعه روستایی در برنامههای توسعه ایران ۲۱
۲-۵-۱- جایگاه توسعه روستایی در برنامههای توسعه پیش از انقلاب ۲۱
۲-۵-۲- توسعه روستایی در برنامه های توسعه پس از انقلاب ۲۳
۲-۶- راهبردهای توسعه روستایی ۲۴
۲-۶-۱-راهبرد نیازهای اساسی ۲۵
۲-۶-۲- راهبرد روستا شهر ۲۶
۲-۶-۳- الگوی عبیدالله خان ۲۶
۲-۷- نظریه های توسعه نیافتگی ۲۶
۲-۷-۱- نظریه نوسازی ۲۷
۲-۷-۱-۱-نظریه پردازان نظریه نوسازی ۲۷
۲-۷-۱-۱-۱- نظریه ساخت اجتماعی و رشد هوزلیتز ۲۸
۲-۷-۱-۱-۲- نظریه لرنر ۲۸
۲-۷-۱-۱-۳- نظریه مراحل رشد روستو ۲۸
۲-۷-۱-۱-۴- شومپیتر ۲۹
۲-۷-۱-۱-۵- نظریه تفکیک ساختاری نیل اسملسر ۲۹
۲-۷-۱-۱-۶- نظریه خرده فرهنگ راجرز ۳۰
۲-۷-۱-۱-۷- نظریه روانشناختی هوزلیتز و دیگران ۳۰
۲-۷-۲- نظریه وابستگی ۳۱
۲-۷-۲-۱- نظریهپردازان وابستگی ۳۱
۲-۷-۲-۱- فرانک ۳۱
۲-۷-۲- ۲-پل باران ۳۲
۲-۷-۲- ۳-کاردوزو ۳۲
۲-۷-۲-۴- نظریه دوسانتوس ۳۳
۲-۸- نظریه انگیزه به پیشرفت ۳۳
۲-۹- مطالعات تجربی پیرامون علل توسعهنیافتگی روستاهای ایران ۳۳
منابع ۳۷
خسروی، خ. (۱۳۷۲). جامعه شناسی ده در ایران. تهران: نشر دانشگاهی، ۱۲۸ صفحه.
راهب، غ. (۱۳۸۴). “درنگی بر مفهوم توسعه”. محیط شناسی، ۴۱: ۱۰۵-۱۱۶٫
عباسی سورشجانی. (۱۳۸۵). “توسعه و توسعهیافتگی”. توسعه و مدیریت، ۷۲: ۴۵-۲۹٫
تودارو، م. (۱۳۹۰). توسعه اقتصادی در جهان سوم. ترجمه غلامعلی فرجادی. چاپ هجدهم، تهران: نشر کوهسار، ۵۵۸ صفحه.
زمانیپور، ا. (۱۳۸۷). ترویج کشاورزی در فرآیند توسعه. مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی، چاپ سوم. ۳۳۵ صفحه.
چمبرز، ر. (۱۳۷۶). توسعه روستایی اولویت بخشی به فقرا. ترجمه مصطفی ازکیا. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. ۳۳۰ صفحه.
تقوایی، م. و احمدی، ع. (۱۳۸۱). “تعیین سطح برخورداری مناطق روستایی شهرستانهای کرمانشاه”. روستا و توسعه، ۱: ۸ -۴۱٫
تقوایی، م. و نیلیپورطباطبایی، ش. (۱۳۸۵). “بررسی شاخصهای توسعه در مناطق روستایی استانهای کشور با استفاده از روش اسکالوگرام”. اقتصاد کشاورزی و توسعه، ۵۶: ۱۴۱- ۱۰۹٫
آقابخشی، ع. و افشاریراد، م. (۱۳۷۹). فرهنگ علوم سیاسی، تهران: نشر چاپار چاپ اول. ۷۵۱ صفحه.
ازکیا، م. (۱۳۶۵). جامعه شناسی توسعه و توسعهنیافتگی روستاهای ایران. تهران: نشر اطلاعات. ۳۲۴ صفحه.
ازکیا، م. (۱۳۷۳). “اعتبار تجربی و نظری دیدگاه نوسازی با تأکید بر جامعه قبیلهای – دهقانی شادگان”. نامه علوم اجتماعی، ۱۷: ۸۹- ۵۹٫
ازکیا، م. (۱۳۸۴). مقدمهای بر جامعهشناسی توسعهروستایی. تهران: اطلاعات. چاپ پنجم. ۳۴۱ صفحه.
ازکیا، م. و غفاری، غ. ر. (۱۳۸۴). جامعه شناسی توسعه. تهران: انتشارات کیهان. ۴۱۵ صفحه.
ازکیا، م. و غفاری، غ. ر. (۱۳۸۶). توسعهروستایی با تأکید بر جامعه روستایی. تهران: نشر نی. ۳۲۴ صفحه.
ثلاثی، م. (۱۳۷۷). توسعه انسانی دیدگاه و راهبردها. تهران: انتشارات وداد.
باباییفرد، ا. (۱۳۸۹). “توسعه فرهنگی و توسعه اجتماعی در ایران”. رفاه اجتماعی، ۱۰ (۳۷): ۵۶-۴۷٫
سلیمیفر، م. (۱۳۸۱). اقتصاد توسعه، تهران: انتشارات موحد.
سعیدی، ع. (۱۳۸۷). مبانی جغرافیای روستایی. چاپ دوم، تهران: انتشارات سمت. ۱۷۶ صفحه.
پاپلی یزدی، م. ح. و ابراهیمی، ا. (۱۳۸۱). نظریههای توسعهی روستایی. تهران: انتشارات سمت. ۳۰۶ صفحه.
شیرکوند، ش. (۱۳۹۱). “فرهنگ و توسعه فرهنگی”. حمل و نقل و توسعه، ۵۸: ۸۳-۷۴٫
شاطری، م.، صحتیپور، م. و نجاتی، ب. (۱۳۹۱). “شناخت و اولویتبندی نیازهای اساسی توسعه مناطق روستایی مورد مطالعه: دهستان شوسف شهرستان نهبندان”. علوم جغرافیا، ۲۱(۲۴): ۱۲۱-۱۰۳٫
زاهدی مازندرانی، م. (۱۳۹۰). توسعه و نابرابری. تهران: مازیار. ۳۶۸ صفحه.
زاهدی، ش. (۱۳۸۹). توسعه پایدار. تهران: انتشارات سمت. ۲۲۵ صفحه.
زاهدی، ش. و غ، نجفی. (۱۳۸۴). “مسایل پایداری کشاورزی در ایران”. جامعه شناسی ایران، ۶(۲): ۷۳-۱۰۶٫
میرزا امینی، م. (۱۳۸۷). توسعه اقتصادی چیست. نشر اندیشگاه شریف. ۲۵۴ صفحه.
ستاریفر، م. (۱۳۸۸). درآمدی بر سرمایه و توسعه. تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول.
فطرس، م. و ترکمنی، ا. (۱۳۹۱). “توسعه انسانی تعدیل شده و پایداری رشد اقتصادی: مقایسه تطبیقی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه”. رشد و توسعه اقتصادی، (۷)۲: ۵۲-۹۲٫
کلانتری، خ. (۱۳۷۷). “مفهوم و معیارهای توسعه اجتماعی”. اطلاعات سیاسی- اقتصادی، ۱۳۲-۱۳۱، مرداد و شهریور.
برخی از جامعه شناسان و پژوهشگران جامعه روستایی به منظور تعریف روستا یا ده، ویژگیها و ملاکهای گوناگونی را قرار دادهاند، به عنوان مثال جمعیت، نوع معیشت، تحرکات اجتماعی و اقتصادی را مبنای تعریف قرار دادهاند.
ده یا قریه عبارت است از مرکز جمعیت و محل سکونت حداقل ۲۵۰ نفر یا ۵۰ خانوار که درآمد اکثریت افراد آنها از طریق کشاورزی حاصل شود. در سرشماری ۱۳۴۵ داشتن حداقل پنج هزار نفر به عنوان ملاک شهر بودن اعلام شد. در سال ۱۳۵۲ جمعیت در تفکیک شهر و روستا مورد غفلت قرار گرفت، در این سال ده یا روستا به محلی گفته شد که شامل مجموعهای از مزارع، باغها و اماکن مسکونی و غیر مسکونی که دارای کدخدا باشند. گروهی نیز وحدت جغرافیایی را ملاک قرار دادند و روستا را کوچکترین مرکز تجمع و حیات انسانی در کشور دانستند که شخصیتی اداری و سیاسی یافته است (خسروی، ۱۳۷۲). طبق مرکز آمار ایران، روستا عبارت از سکونتگاههایی است که تولید غالب آن کشاورزی و دامپروری بوده و جمعیت آنها حداکثر ۵۰۰۰ نفر باشد (راهب، ۱۳۸۴). در نهایت اینکه تعاریفی که از روستا ارائه شده است به دلیل آنکه در حوزههای علوم مختلف صورت گرفته، متعدد است. همانطور که ذکر شد تعاریف روستا عمدتاً بر اساس محورهای همچون معیشت و اقتصاد حاکم، ویژگیهای اجتماعی یا جمعیتی، ساختار کالبدی و نحوه اداره جامعه صورت گرفته است. این در حالی است که چنانچه ملاحظه میشود در تعریف اول قانون جمعیت و معیشت مورد نظر بوده است.
ارائه تعریفی جامع و مانع از توسعه امکانپذیر نمیباشد، چون توسعه در هر زمان و مکان دارای تعاریف زیادی بوده است. واژه توسعه در مکتبهای مختلف و از دیدگاههای مختلف تعاریف متعددی را به خود اختصاص داده و این امر ریشه در نوع بینش فلسفی افراد، جهانبینی و ایدئولوژی[۱] آنها دارد. در فرهنگ دهخدا توسعه به معنی وسعت آمده است، در زمینه مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی توسعه، معانی دشوار و پیچیدهای دارد. همچنین، از دیدگاه متخصصان مختلف معانی متنوع و ویژهای به خود میگیرد. از اینرو، گفتهاند که توسعه یک کلمه گمراه کننده است. توسعه در جوامع مختلف مخصوصاً از نظر ابعاد انسانی معانی مختلفی پیدا میکند، پیچیدگی تعریف توسعه وقتی مشکل میشود که با کلمات و مفاهیم پیچیده اقتصادی، اجتماعی و انسانی همراه شود (زمانیپور، ۱۳۸۷). در آغاز، توسعه بر حسب رشد اقتصادی تعریف میشد و افزایش متغیرهای کلان اقتصادی مانند تولید ناخالص داخلی، سرمایه گذاری، درآمد و مانند آن نشانه توسعهیافتگی جوامع به شمار میآمد. یکی از دشواریها که در بررسی آثار مربوط به توسعه و توسعه نیافتگی وجود دارد، مشخص کردن مفهوم توسعه و رشد است. عمدتاً مفاهیم رشد و توسعه اقتصادی با هم مترادف در نظر گرفته میشوند، حال آنکه رشد و توسعه مفهوم مجزا و جدا از هم میباشند، چرا که رشد منجر به توسعه نمیشود. ممکن است رشد اتفاق بیفتد و درآمد افزایش پیدا کند، لیکن توسعه اتفاق نیفتد (عباسی سورشجانی، ۱۳۸۵). در دهه ۱۹۶۰ شناسایی توسعه با رشد اقتصادی مورد انتقاد قرار گرفت و صاحبنظرانی مانند سیرز[۲]، میردال[۳]، و استرتن[۴] و مؤسسات و سازمانهای بینالمللی بیان نمودند که مناطق در حال توسعه با اینکه دارای رشد اقتصادی بالایی هستند، اما تغییر چندانی در شرایط تودههای فقیر رخ نداده، در نتیجه توسعه تنها رشد اقتصادی نبوده و تغییر در ساختارهای اقتصادی میباشد. سیرز فرمولی سه وجهی برای اصلاح توسعه بیان نمود که عبارت است از کاهش فقر و سوءتغذیه، کاهش نابرابری درآمد و بهبود وضعیت اشتغال. به این ترتیب مفهوم توسعه در فرآیند توسعه زمانی، همواره به سوی جامع شدن، چند بعدنگری در بر گرفتن شرایط و عوامل ساختاری و مردمیتر حرکت کرده است. اگر در آغاز نگرش به توسعه سختافزاری بود، امروزه بررسی عوامل توزیعی بیانگر توجه بیشتر توسعه نسبت به برابری در توزیع ثمرات رشد اقتصادی و اهمیت بیشتر قائل شدن به جنبههای نرمافزاری یا هنجاری– رفتاری توسعه است (پیشگامیفر و همکاران، ۱۳۹۱). اولین نکته درباره توسعه این است که این مفهوم دارای بار ارزشی است و تقریباً مترادف با کلمه بهبود به کار میرود. در این زمینه برشتایین[۵] بیان میکند اشتیاق برای غلبه بر سوءتغذیه، فقر، مرض، که از شایعترین دردهای بشری است، در زمره اهداف توسعه به شمار میرود. گولت[۶] اظهار میدارد توسعه علاوه بر اهداف اقتصادی و اجتماعی، هدفهای فرهنگی و سیاسی هم داشته باشد، توسعه تمام تغییرات نظام اجتماعی را در بر میگیرد، تغییراتی که جامعه را از وضعیت نامناسب فعلی به سمت یک وضع انسانی بکشاند. پل استرین[۷] معتقد است که هدف غایی توسعه باید فراهم آوردن و بهبود مستمر در وضع افراد باشد و ثمرات خود را نصیب همگان کند (معصومی اشکوری، ۱۳۷۶). بروگفیلد[۸] بیان میدارد فرآیند عامی که در این زمینه وجود دارد، این است که توسعه را بر حسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر تقلیل فقر، بیکاری و کاهش نابرابری تعریف شود (ازکیا و غفاری، ۱۳۸۶). هدف اصلی توسعه بر مفاهیمی چون کیفیت زندگی یعنی دخالت دادن شاخصهای کیفی و اجتماعی و تأمین رفاه و عدالت اجتماعی متمرکز است (بیگدلی[۹]، ۲۰۰۶). دانشمندان علوم اجتماعی از توسعه تعاریف متعددی ارائه دادهاند. تودارو معتقد است که توسعه جریانی چند بعدی است که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است (تودارو، ۱۳۹۰). بسیاری از متفکران بزرگ و مشهور دنیای اقتصاد همچون آدام اسمیت، بایر[۱۰]، کلارک[۱۱]، هیرشمن[۱۲]، میردال، روستو و شولتز[۱۳] توسعه را به یک معنا دانستهاند و آن تحول بنیادی از جامعه کهن به جامعه نوین است. بنابراین، میتوان توسعه را حرکتی برنامهریزی شده و مدون برای ایجاد تغییر و تحول در کلیه عوامل و شرایط جامعه (در ابعاد سازمانی مدیریتی و اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی) به منظور کاهش تنشها و افزایش رفاه و آسایش مردم دانست، به گونهای که جامعه بتواند پیوسته به سوی ایجاد امنیت و عدالت اجتماعی سوق یابد (تقوایی و احمدی، ۱۳۸۱). بنابراین، با توجه به تعاریف و مباحث گفته شده پیرامون توسعه، میتوان اذعان کرد توسعه برای تحول انسان است و خود هدف نیست، بلکه ابزاری است تا انسان را متناسب با مکانی که در آن زیست میکند به جایگاه و موقعیت شایسته برساند. در مجموع توسعه باید جامع، یکپارچه و چندبعدی باشد و در بُعد فرهنگی و سیاسی، آزادی و در بٌعد اقتصادی عدالت، همراه با تولید اندیشه، قدرت و ثروت و در پیوند و تعامل موزن و هماهنگ با یکدیگر و در روابط و مناسبات اجتماعی عادلانه، محور اصلی توسعه را تشکیل دهند.
ادبیات توسعه ی روستایی تعاریف متعددی از توسعه روستایی را در بر دارد. هر چند این تعاریف مؤلفههای مشترک فراوانی دارند، لیکن تفاوتهای مشهودی نیز دارند. برای تبیین مناسبتر مفهوم توسعه روستایی به برخی تعاریف مطرح شده، اشاره میگردد.
دیاسین[۱۴] معتقد است، توسعه روستایی راهبردی است که به منظور بهبود زندگی اقتصادی، اجتماعی گروه خاصی از مردم (روستاییان فقیر) طراحی شده است. این فرآیند شامل بسط منافع توسعه بین فقیرترین اقشاری است که در مناطق روستایی در پی کسب معاش هستند. این گروه شامل کشاورزان خردهپا، خوشنشینان و کشاورزان بیزمین است (ازکیا به نقل دیاسین، ۱۳۸۴). در تعریف دیگری، توسعهروستایی به نوینسازی جامعه روستایی میپردازد و آن را از یک انزوای سنتی به جامعهای تغییر خواهد داد که با اقتصاد ملی عجین شده باشد. بنابراین، هدف توسعهروستایی در محدوه یک بخش خلاصه نمیشود، بلکه مواردی چون بهبود و بهرهوری، افزایش اشتغال، تأمین حداقل قابل قبول غذا و مسکن، آموزش و بهداشت را در بر میگیرد (ازکیا، ۱۳۸۴). این امر متضمن انتقال منافع به افراد بسیار فقیری است که در نواحی روستایی در پی امرار معاش هستند. این گروه شامل کشاورزان خردهپا، اجارهداران و افراد فاقد زمین است (چمبرز[۱۵]، ۱۳۷۶).
از طرفی، توسعهی روستایی فرآیند افزایش انتخاب مردم، گسترش مشارکت مردم، تواناسازی مردم برای تصمیمگیری، افزایش رفاه و خوشبختی، گسترش فرصتها و ظرفیتهای بالقوه و تواناسازی زنان و همه مردم برای کارگروهی انجام دادن است (افتخاری و همکاران، ۱۳۸۲). توسعهی روستایی به معنای کلی آن شامل نوسازی روستاها و شیوه بهرهبرداری کشاورزی، پرورش و تجهیز نیروی انسانی و تأمین خدمات عمومی مورد نیاز روستاییان به منظور ارتقاء سطح زندگی ساکنان روستا و ادغام روستانشینان در جامعه و اقتصاد ملی میباشد. مهمترین اقدامات عمرانی که از سوی دولتها در کشورهای جهان سوم در راستای توسعهروستایی انجام شد، شامل ایجاد و گسترش زیربناها از قبیل برقرسانی، تأمین آب آشامیدنی، احداث راهها و ایجاد خطوط ارتباطی تلگراف[۱۶]و تلفن، ایجاد تأسیسات آموزشی، ارتقاء خدمات بهداشتی میباشد. علاوه بر اقدامات عمرانی، راهکارهای کشاورزی نظیر توزیع مجدد زمین از طریق اصلاحات اراضی، ارائه خدمات ترویجی، توسعه تعاونیها، تأمین منابع اعتباری مورد نیاز سرمایهگذاری در کشاورزی ارائه شد (زاهدی مازندرانی، ۱۳۹۰).
شاید هنوز تعریف ماهاتما گاندی[۱۷] از توسعه روستایی تنها تعریفی باشد که تمامی جنبههای لازم را در خود دارد. او توسعه روستایی را به سادگی تبدیل روستاها به مکانهای قابل زیست و متناسب با رشد و تعالی انسانی معرفی کرده است (سعیدی، ۱۳۸۷).
به طور کلی با توجه به تعاریف بالا میتوان گفت که توسعه دارای سه رکن اساسی است که به موازات یکدیگر پیش میرود (سعیدی، ۱۳۸۷):
رشد اقتصادی به معنای افزایش تولید، ایجاد مشاغل جدید، ریشهکنی فقر و گرسنگی؛
برابری و عدالت به معنای توزیع عادلانه تولیدات و ثروتها، تأمین امکانات بهداشتی، آموزشی برای همه اقشار جامعه و برقراری عدالت؛
شکوفایی انسان به معنای اعطای آزادی فردی و اجتماعی و تقویت اعتماد به نفس و تکامل و تعالی معنوی انسان در مسیر زندگی.
روشی که برای اجرای هم زمان فعالیتهای مربوط به برنامه ریزی چند منظوره به کار گرفته میشود، در هر دو سطح کلان و خرد صورت میپذیرد و بخشهای کشاورزی، صنعت و خدمات را در بر میگیرد و ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فضایی و سازماندهی فرآیند توسعه را شامل میگردد (زیاری، ۱۳۸۱).
توسعه پایدار، توسعه ای است که بتواند نیازهای نسل حاضر را بدون لطمه به نیازهای نسل آینده برآورده کند. در این تعریف، هر توسعهای که منجر به از بین رفتن منابع طبیعی و تخریب محیطزیست شود، ارزش منفی دارد. عدم تعادل بین رشد جمعیت و تولیدات کشاورزی، کشورهای در حال توسعه را با چالش جدی روبهرو ساخته و فشار روز افزون جمعیت و محدودیتهای ذخیره غذایی، توجه جهانی را به تحقیق درباره محیط غذا و تغذیه جلب نموده است. کشاورزی پایدار در قالب نظام یکپارچه تولیدات دامی و زراعی میتواند نیازهای اساسی انسان را تأمین کند (براک[۱۸]، ۲۰۰۵). توسعه عبارت است از رشد همراه با افزایش ظرفیتهای تولیدی اعم از ظرفیتهای فیزیکی، انسانی و اجتماعی. در توسعه رشد کمّی حاصل خواهد شد، اما در کنار آن نهادهای اجتماعی نیز متحول میشود، نگرش تغییر خواهد کرد، انسان پرورش یافته و تواناییهایش ظهور پیدا میکند. توان بهرهبرداری از منابع موجود به صورت پویا افزایش خواهد یافت. بنابراین، نمیتواند در بخشی از اقتصاد یا بخشی از جامعه اتفاق بیفتد. ویژگیهای توسعه فراگیر بودن آن است. از طرفی توسعه حد ندارد، چرا که محور آن انسان است که هر روز خلاقتر از دیروز است. البته مفهوم توسعه به معنای عام فراتر از توسعه اقتصادی است، چرا که حداقل چهار بعد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برای توسعه شناخته شده است و جامعه توسعهیافته جامعهای است که در تمام ابعاد توسعهیافته باشد. بنابراین، نمیتوان حرکتهای تکبعدی و غیر مستمر را در جهت توسعه دانست و چنین جامعهای را توسعهیافته تلقی کرد (سلیمیفر، ۱۳۸۱).
اساساً فرهنگ یکی از عوامل تحقق توسعه است، از اینرو، توسعه فرهنگی هم یکی از پیش شرطهای بنیادی تحقق توسعه و هم یکی از آرمانهای بنیادی توسعه در جامعه است. از اینرو، بیشتر صاحبنظران توسعه، از جمله کارگزاران و مسئولان ملی و بینالمللی تأکید خاصی بر فرهنگ به عنوان یکی از مهمترین عوامل تحقق توسعه دارند (باباییفرد به نقل از فابیریو، ۱۳۸۹).
به طور کلی، نوع برداشت از فرهنگ، شیوه تعریف توسعه فرهنگی را مشخص میکند. از اینرو در یک تلقی میتوان برای فرهنگ معنای عام در نظر گرفت. به این صورت که تمامی ابعاد مادی و معنوی جامعه را در بر میگیرد. در این مفهوم تمامی دستآوردهای بشر از ابزار و فنون تا ارزشها و آداب و رسوم در زمره عناصر فرهنگی قرار میگیرند، اما فرهنگ در معنای خاص در این مفهوم در ابعاد معنوی جامعه محدود میشود و تنها شامل دستاوردهای غیر مادی میباشد (شیرکوند، ۱۳۹۱).
فرهنگ به عنوان مجموعهای از باورها، نگرشها و اعتقادهای قلبی یک گروه و جامعه است و همچنین تشکیل دهنده شیوه زندگی آنها است. زمانی که شیوه زندگی بر مبنای فرهنگ قوی علمی و توسعهیافته قرار گرفت، به راحتی میتوان بنیانهای توسعه را استوار ساخت. بنابراین، میتوان عنوان کرد کارآمدترین عنصر زیربنایی دیگر تحولات اجتماعی است. همانطور که عقیده به خود فرهنگ خودباوری، خوداتکایی و رویکرد به فضائل انسانی و کرامت را به همراه میآورد، در برابر باورهای باطل فرهنگ خودباختگی، وابستگی را موجب میشود. فرهنگ در تعریف کوهن[۱۹] عبارت است از دستاوردها، عقاید و مجموعهای از قواعد معاشرت که به کار گرفته میشود (کوهن، ۱۹۶۴).
توسعه فرهنگی فرآیندی است که طی آن ایجاد تغییراتی در حوزههای ادراکی، شناختی و گرایشی انسانها، قابلیتها و باورها، شخصیت ویژهای در آنها به وجود میآورد که حاصل این باورها و قابلیتها، رفتارها و کنشهایی است که مناسب توسعه است. به عبارتی، حاصل فرآیند توسعه فرهنگی کنار گذاشتن خردهفرهنگهای نامناسب توسعه است (ازکیا و غفاری، ۱۳۸۴). در مجموع، توسعه فرهنگی را میتوان فرآیند ارتقای شئون فرهنگ جامعه در راستای اهداف مطلوب دانست که زمینهساز رشد و تعالی انسان خواهد شد (شیرکوند، ۱۳۹۱).
یونسکو در سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۲ به ارئه شاخصهای فرهنگی پرداخت. در این گزارش ۱۲۵ شاخص به عنوان شاخصهای فرهنگی آمده است که به شرح زیر هستند(ستاریفر، ۱۳۸۸):
الف: فعالیتهای فرهنگی شامل روزنامه، کتاب، کتابخانه، موسیقی، بایگانی، رادیو، تلویزیون، سینما، هنرهای نمایشی، تعطیلات عمومی، تجارت کالای فرهنگی، ارتباط و فناوری جدید.
ب: فعالیتهای فرهنگی شامل روزنامه، کتاب، سینما، مبادلات فرهنگی، حقوق بشر، ترجمه و انتشارات کتاب خارجی، محیطزیست.
با مطالعه در حوزه اندیشه توسعه، شاخصها و متغیرهایی دیده میشود که در دو گروه جای دادهاند. گروهی از این متغیرها را موافق و تقویت کننده توسعه و گروهی مخالف جریان و تضعیف کننده توسعه مورد ارزیابی و تحلیل عملی قرار دادهاند، این متغیرهای مخالف و موافق توسعه در سه حوزه کلی به صورت زیر ارائه شده است: ۱٫ پویای فکری و عقلی در مقابل آن جمودی فکری و عقلی ۲٫ عادات، رسوم و سنن آگاهی بخشی و در مقابل عادات، رسوم و سنتهای بسته ۳٫ پویایی مذهب و باورهای دینی در مقابل ایستایی مذهب و باورهای دینی. بر این اساس، در شکل ۲-۱ برخی از مهمترین عوامل و عناصر و متغیرهای فرهنگی دخیل در توسعه در سه حوزه ذکر شده بالا آورده شده است.
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر