پیشینه تحقیق ریشههای مذهبی تکبر و تکبر در آراء فیلسوفان اسلامی دارای ۶۲ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
۲-۱ ریشههای مذهبی غرور در آراء فیلسوفان اسلامی ۱
۲-۱-۱ غرور در آیات ۱
۲-۱-۱-۱ تعریف غرور ۲
۲-۱-۱-۲ ماهیت غرور ۲
۲-۱-۱-۳ عوامل غرور ۳
۲-۱-۱-۴ واژههای مترادف با غرور ۴
۲-۱-۱-۵ انواع غرور در قرآن ۱۰
۲-۱-۲ غرور در روایات ۱۴
۲-۱-۳ جایگاه تواضع در روایات ۲۳
۲-۱-۴ حکم اخلاقی غرور ۲۳
۲-۱-۵ مصادیق غرور مثبت ۲۴
۲-۱-۵-۱ تکبر در برابر متکبر ۲۴
۲-۱-۵-۲ تکبر زن در مقابل مرد نامحرم ۲۴
۲-۲ غرور از نظر فیلسوفان ۲۵
۲-۲-۱ تعریف غرور ۲۷
۲-۲-۱-۱ ابن مسکویه ۲۸
۲-۲-۱-۲ خواجه نصیر الدین طوسی ۲۸
۲-۲-۱-۳ غزالی ۲۹
۲-۲-۱-۴ فیض کاشانی ۳۰
۲-۲-۱-۵ محمد مهدی نراقی ۳۰
۲-۲-۲ ماهیت غرور ۳۱
۲-۲-۲-۱ غرور مثبت ۳۱
۲-۲-۲-۲ غرور منفی ۳۲
۲-۲-۳ حکم اخلاقی غرور ۳۴
۲-۲-۴ درجات غرور ۳۴
۲-۲-۴-۱ غرور کافران ۳۵
۲-۲-۴-۲ غرور عاصیان ۳۹
۲-۲-۵ اقسام غرور ۴۱
۲-۲-۵-۱ اهل علم ۴۱
۲-۲-۵-۲ زاهدان و عابدان ۴۵
۲-۲-۵-۳ متصوّفان ۴۷
۲-۲-۵-۴ توانگران ۴۸
فهرست منابع ۵۲
الف. منابع فارسی ۵۲
ب. منابع عربی ۵۷
ج. منابع انگلیسی ۵۸
۱) قران کریم
۲) نهج البلاغه
۳) صحیفه سجادیه
۴) کتاب مقدس
مکارم شیرازی، ناصر؛ با همکاری جمعی از فضلا. اخلاق در قرآن. ج۲، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب(ع)، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
؛ سایر نویسندگان. تفسیر نمونه. ج۱و ۱۷و ۱۹و ۲۳، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش.
) ؛ همکاران. یکصد موضوع اخلاقی در قرآن و حدیث. تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
) تفسیر قمی، ج۱٫
) جعفری، محمدتقی. اخلاق و مذهب. تهران: موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
) الصحیفه السجادیه: ۱، ترجمه و شرح سید علینقی فیض الاسلام، تهران: فیض الاسلام، ۱۳۶۸ش.
) خاتمی، سید روح الله. آینه مکارم(شرح دعای مکارم الاخلاق). ج۷۳، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۶ش.
) فلسفی، محمد تقی. شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق. ج۱، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
ابن عربی، محی الدّین. تهذیب اخلاق. ترجمه زاهد ویسی، تهران: جامی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
) امام خمینی(س). شرح حدیث جنود عقل و جهل. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ دهم، ۱۳۸۵ش.
) امام خمینی. شرح چهل حدیث. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ بیستم، ۱۳۷۸ش.
) انصاریان، حسین. عرفان اسلام. ج۹، انتشارات پیام آزادی، ۱۳۷۶ش.
) به سرپرستی دکتر حسن انوری. فرهنگ بزرگ سخن. ج ۵، تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم،۱۳۸۲ش.
در این فصل، قصد داریم موضوع غرور را از نظر فیلسوفان اسلامی مورد بررسی قرار دهیم. با توجه به اینکه فیلسوفان اسلامی در بسیاری از مباحث اخلاقی به ویژه در بحث غرور به مباحث دینی استناد کردهاند و نظرات خود را بر اساس رویکرد دینی مطرح کردهاند، و حتی تبیینهای فلسفی آنها نیز ناظر به آیات و روایات بوده است، لذا به این دلیل که به لحاظ مبنایی حیطه کار مشخص شود، ابتدا مباحث مربوط به آیات و روایات را مطرح کردیم تا ببینیم غرور به لحاظ تعریف، ماهیت و حکم در آیات و روایات چه جایگاهی دارد تا مشخص شود فیلسوفان اسلامی در تعریف، ماهیت و حکم غرور تا چه اندازه متأثر از آیات و روایات بودهاند.
غرور در اصل از مادهی «غرّ» (بر وزن حرّ) به معنای اثر ظاهری چیزی است و لذا به اثر ظاهر در پیشانی اسب غرّه گفته میشود. و همچنین به حالت غفلت نیز اطلاق میشود. به این معنا که فرد در ظاهر هوشیار است، اما در حقیقت، بیخبر است و به معنی نیرنگ نیز استعمال میشود. اینکه گفتهاند دنیا متاع غرور است، مفهومش این است که غرور، وسیله و ابزاری هم برای فریب دادن خویشتن و هم فریب دادن دیگران است.[۱]
در قرآن، غرور به فتح غین (غَرور) به معنای موجود فریبکار و به ضم غین (غُرور) به معنای فریب آمده است، لذا اگر غرور به معنای غفلت و از طرفی به نتیجهی چیزی و تجلی آن گفته شود، کبر نتیجه و معلول غفلت است. بنابراین انسان متکبر یعنی فریبخوردهای که بواسطهی غفلت، مغرور شده است و در خود احساس فضیلت کاذب مینماید. شیطان نیز به همین واسطه از رحمت خدا دور شد، زیرا همین عامل دامنش را گرفت، از این رو شیطان را نیز غرور گویند.[۲]
از نظر قرآن، تکبر و غرور یک خوی خطرناک درونی است و به پدیدههای ظاهری آن حتی سادهترینش اشاره شده و از طرز راه رفتن متکبران مغرور، سخن گفته تا به این نکته اشاره کند که غرور در پایینترین سطح نیز مذموم و ناپسند است. بنابراین از نظر قرآن، غرور یک رذیلت اخلاقی است که در انسان باعث بروز رفتارهای خطرناک میگردد.
قرآن در آیات فراوانی به مبارزه با کبر و غرور برخاسته و با تعبیرات زنده و روشنی مؤمنان را از آن نهی میکند، گاه روی سخن را به پیامبر(ص) کرده، میگوید: در روی زمین از روی کبر و غرور، گام بر مدار، چرا که تو نمیتوانی زمین را بشکافی! و طول قامتت به کوهها نمیرسد!
«وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا»[۳]
این آیه، اشاره به این نکته است که افراد متکبر و مغرور غالباً به هنگام راه رفتن پاهای خود را محکم به زمین میکوبند تا مردم را از آمد و رفت خویش آگاه سازند، گردن به آسمان میکشند تا برتری خود را به پندار خویش بر زمینیان مشخص سازند! ولی قرآن میگوید: آیا تو اگر پای خود را به زمین بکوبی هرگز میتوانی زمین را بشکافی یا ذره ناچیزی هستی بر روی این کرهی عظیم خاکی.[۴]
نخستین جرقههای غرور از نظر قرآن در آغاز آفرینش انسان و در چهرهی شیطان دیده شد، هنگامی که خداوند به او خطاب کرد: چه چیز تو را مانع شد از اینکه بر آدم سجده کنی؛ هنگامی که تو را فرمان دادم؟ «شیطان با لحنی غرورآمیز گفت: من از او بهترم! مرا از آتش آفریدهای و او را ازگل، (قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ ۖ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ).[۵] ابلیس بر اثر غرور بیش از حد خود نتوانست برتری خاک از آتش و برتری توبه را بر لجاجت و اصرار بر گناه دریابد و برای همیشه مطرود و ملعون درگاه الهی شد.
حال این شیطان مغرور و فریبخورده برای انتقام از آدم میخواهد او را نیز با وعدههای فریبنده به گمراهی بکشاند: «فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ ۚ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ ۖ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَهِ وَأَقُلْ لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ»[۶] (و آن دو را بفریفت و به پستی افکند، چون از آن درخت خوردند، شرمگاههایشان آشکار شد و به پوشیدن خویش از برگهای بهشت پرداختند پروردگارشان ندا داد آیا شما را از آن درخت منع نکرده بودم و نگفته بودم که شیطان به آشکارا دشمن شماست؟) در این آیه نیز غرور به معنای فریفتن آدم و حوا در ارتکاب گناه نخستین است.
«یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ ۖ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا»[۷] (به آنها وعده میدهد و به آرزوشان میافکند و شیطان آنان را جز به فریب وعده ندهد.) در این آیه، «غرور» به معنی اثر آشکار چیزی است و غالباً به آثاری که ظاهری فریبنده و باطنی ناپسند دارد گفته میشود.»[۸]
در آیاتی نیز قرآن، دنیا را به عنوان مَتاع غرور معرفی کرده است: «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهُ الْمَوْتِ ۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۖ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّهَ فَقَدْ فَازَ ۗ وَمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ»[۹](همهکس مرگ را میچشد، و به تحقیق در روز قیامت مزد اعمال شما را به کمال خواهند داد و هر کس را از آتش دور سازند و به بهشت درآورند به پیروزی رسیده است و این زندگی دنیا جز متاعی فریبنده نیست.)
خیال: در سه جای قرآن این تعبیر دربارهی غرور آمده است: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا»[۱۰] (زیرا خداوند کسى را که متکبر و فخرفروش است را دوست نمىدارد.) «إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»[۱۱] (چرا که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست نمىدارد.) «وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»[۱۲] (و خداوند هیچ متکبر فخرفروشى را دوست ندارد.)
«مُختال» از مادهی «خیال»، و «خَیلاء» به معنى کسى است که با یک سلسله تخیلات و پندارها خود را بزرگ مىبیند. « فخور» از مادهی « فخر» به معنى کسى است که نسبت به دیگران فخر فروشى مىکند (تفاوت «مختال» و « فخور» در این است که اولى اشاره به تخیلات کبرآلود ذهنى است، و دومى به اعمال کبرآمیز خارجى است). تکبر و بى اعتنایى، و غرور و خودپسندى هر دو در این جهت مشترکند که انسان را در عالمى از توهم و پندار و خود برتربینى فرو مىبرند، و رابطهی او را با دیگران قطع مىکنند.[۱۳]
«مُختال» به کسى مىگویند که دچار خَیلاء و تکبر شده باشد، و تکبر را از این جهت خَیلاء مىگویند که متکبر چیزى را که در خود سراغ دارد فضیلتى براى خود خیال مىکند و«فخور» به معناى کسى است که زیاد افتخار و مباهات مىکند، و اختیال (که مصدر است براى کلمه مختال)، و نیز افتخار ناشى از این مىشود که انسان توهم کند که آنچه نعمت دارد به خاطر استحقاق خودش است، و این بر خلاف حق است، چون او فعلى را که باید مستند به تقدیر خدا کند به استقلال نفس خود کرده، و این اختیال و افتخار هر دو از رذائل نفسند، که خدا آن را دوست نمىدارد.[۱۴]
تکبر: در آیاتی که مربوط به داستان سجده نکردن ابلیس است، اشاره به تکبر او شده است: «إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ/ قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ۖ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ»[۱۵] (جز ابلیس که تکبر ورزید و از کافران بود! گفت: اى ابلیس چه چیز مانع تو از سجده کردن بر مخلوقى که با قدرت خود او را آفریدم گردید؟ آیا تکبر کردى، یا از برترین بودى؟) لجاجت شیطان و غرور و تکبر و حسدش سبب شد براى همیشه از اوج افتخار سقوط کند، و در لجنزار لعنت فرو رود، این مىتواند هشدارى براى همه افراد لجوج و مغرور باشد تا عبرت گیرند و رویهی شیطان را رها کنند. این آیه از وجود چنین دشمن بزرگى که سوگند براى اغواى انسانها یاد کرده خبر مىدهد، تا همگان به هوش باشند و در دام او نیفتند. بدترین بلاى جان انسان نیز همین کبر و غرور است که پردههاى تاریک جهل بر چشم بیناى او مىافکند، و او را از درک حقایق محروم مىسازد، او را به تمرد و سرکشى وامىدارد، و از صف مؤمنان که صف بندگان مطیع خداست بیرون مىافکند، و در صف کافران که صف یاغیان و طاغیان است قرار مىدهد، آنگونه که ابلیس را قرار داد. اینجا بود که ابلیس از سوى خداوند مورد مؤاخذه و بازپرسى قرار گرفت: «فرمود: اى ابلیس! چه چیز مانع تو از سجدهکردن بر مخلوقى که با دو دست خود آفریدم گردید»؟! (قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ).سپس مىافزاید: «آیا تکبر ورزیدى، یا بالاتر از آن بودى که فرمان سجود به تو داده شود؟!» (أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ). بدون شک احدى نمىتواند ادعا کند که قدر و منزلتش ما فوق این است که براى خدا سجده کند بنابراین تنها راهى که باقى مىماند همان احتمال دوم یعنى تکبر است.[۱۶]
[۱]. ناصر مکارم شیرازی و سایر نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران:دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶-۱۳۵۳ش، ج۲۳، ص۳۵۴٫
[۲]. ناصر مکارم شیرازی و سایر نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران:دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶-۱۳۵۳ش، ج۲۶، ص۲۱۷٫
[۳]. اسراء/۳۷٫
[۴]. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، یکصد موضوع اخلاقی در قرآن و حدیث، چاپ پنجم، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۷٫
[۵]. اعراف/۱۲٫
[۶]. اعراف/۲۲٫
[۷]. نساء،/ ۱۲۰٫
[۸]. ناصر مکارم شیرازی و سایر نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران:دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۴۸۰٫
[۹]. آل عمران/۱۸۵٫
[۱۰]. نساء/ ۳۶٫
[۱۱]. لقمان/ ۱۸٫
[۱۲]. حدید/۲۳٫
[۱۳]. ناصر مکارم شیرازی و سایر نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران:دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶-۱۳۵۳ش، ج۱۷، ص۵۴٫
[۱۴]. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمهی محمد باقر موسوی همدانی، چاپ پنجم، قم: انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ش، ج۱۹، ص ۲۹۵٫
[۱۵]. ص/۷۴و۷۵٫
[۱۶]. ناصر مکارم شیرازی و سایر نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران:دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶-۱۳۵۳ش، ج۱۹، ص۳۳۷٫
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر