669 views
پیشینه تحقیق سازمان روحانیّت زردشتی و تحوّلات آن و زرتشتیان و جامعه مسلمان دارای ۹۶ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
۱٫فصل اول؛۶
۲٫سازمان روحانیّت زردشتی و تحوّلات آن۶
۳٫۲-۱: مغان۷
۴٫۲-۲: آثرون۹
۵٫۲-۳: ردان و مرجعیت دینی۱۲
۶٫۲-۴: روحانیت زرتشتی در اوستا۱۸
۷٫۲-۵: دینیاران در دوره ساسانیان۲۶
۸٫۲-۶: منابع درآمد دینیاران زرتشتی۲۸
۹٫۲-۷: ساسانیان و سقوط آنان۳۵
۱۰٫۲-۸: سر آغاز اسلام۳۹
۱۱٫فصل دوم:۴۲
۱۲٫زرتشتیان و جامعه مسلمان۴۲
۱۳٫۳-۱: وضع اجتماعی زرتشتیان از آغاز اسلام تا اواخر عباسیان۴۳
۱۴٫۳-۱-۱: خلفای راشدین۴۴
۱۵٫۳-۱-۲: دوران بنی امیه۴۶
۱۶٫۳-۱-۳: دوران عباسیان۴۹
۱۷٫۳-۲: عکس العمل و فعالیت دینیاران در مقابل خلفا و عاملانشان۵۳
۱۸٫۳-۲-۱: نقش دینیاران در صلح و دوستی۵۴
۱۹٫۳-۲-۲: مکتوب نمودن کتب دینی۵۶
۲۰٫۳-۲-۳: موبد و نقش وی در تغییر زمان اخذ مالیات۵۸
۲۱٫۳-۳: مناظرات۶۰
۲۲٫۳-۳-۱: مناظره امام رضا (ع) با دینیار زرتشتی۶۰
۲۳٫۳-۳-۲: مناظره مامون با دینیار۶۱
۲۴٫۳-۳-۳: مناظره ابالیش و آذرفرنبغ۶۲
۲۵٫۳-۴: مباحث اختلافی۶۴
۲۶٫۳-۴-۱: خویدوده۶۵
۲۷٫۳-۴-۲: ثنویت۶۸
۲۸٫۳-۴-۲-۱: بحثی درباره القدریه مجوس هذه الامه۷۱
۲۹٫۳-۴-۳: آتش۷۳
۳۰٫۳-۵: تنی چند از دینیاران۸۱
۳۱٫۳-۵-۱: یزدانبخت۸۱
۳۲٫۳-۵-۲: فرزانه دوبان۸۱
۳۳٫۳-۵-۳: آذرفرنبغ فرخزادان – احیاگر دانشنامه مزدایسنا۸۳
۳۴٫۳-۵-۴: منوچهر۸۵
۳۵٫۳-۵-۵: زادِ سپرم۸۶
۳۶٫۳-۵-۶: مردان فرخ پسر اورمزد۸۷
۳۷٫۳-۵-۷: امید اشوهیشتان۸۸
۳۸٫۳-۵-۸: مهدی فروح بن شخسان۸۹
۳۹٫منابع۹۰
معیری، هایده، مغان در تاریخ باستان، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، ۱۳۸۱٫
شایست ناشایست مزداپور، کتایون، تهران، موسسه مطالغات و تحقیقات فرهنگی ، ۱۳۶۹٫
فکری، کتایون، «وظایف دین مردان در ایران باستان»، مجله پژوهشهای تاریخی ، شماره ۱ ، دانشگاه اصفهان، بهار ۱۳۸۸٫
صد در نثر و صد در بندهش، به کوشش ب. ن. دابار، بمبئی ۱۹۰۹م.
افتخار زاده، محمود رضا، اسلام و ایران، تهران، انتشارات رسالت قلم، ۱۳۷۷٫
افتخار زاده، محمود رضا، شعوبیه ناسیونالیسم ایرانی، تهران، دفتر نشر معارف اسلامی، ۱۳۷۶٫
بلاذری، احمد بن یحیی ، فتوحالبلدان، محمد توکل، تهران، نقره، ۱۳۶۷٫
بلاذری، احمد بن یحیی ، فتوح البلدان، تصحیح رضوان محمد رضوان، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۷۸٫
دوستخواه، جلیل، اوستا کهن ترین سرودهای ایرانیان ، ج۲، چاپ دوم، مروارید ، ۱۳۷۴٫
دانشمند، پارسا، «خویشکاری موبدان در آتشکده»، مجله فروهر، سال چهارم، فروردین و اردیبهشت (صص۲۶-۲۸) ۱۳۶۸٫
وندیداد، دارمستر، ژام، موسی جوان، تهران، دنیاب کتاب ، ۱۳۸۲٫
تفضلی، احمد، «ابالیش»، دایره المعارف بزرگ اسلامی، جلد دوم، (ص۳۴۲)
تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، چاپ ششم، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۸۹٫
تفضلی، احمد، مینوی خرد، تهران، توس ، ۱۳۸۰٫
مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵٫
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ابوالقاسم پاینده، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵٫
مسکویه، تجاربالأمم، ابوالقاسم امامی، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۶۶٫
مشکور، محمد جواد، گفتاری درباره دینکرد، تهران، بیتا، ۱۳۲۵٫
بطور کلی در هر جامعه دینی دو دسته از افراد وجود دارند: اول متفکران و دانایان و دوم مردمی که با هدایت گروه اول به زندگی دینی خود میپردازند. هر دو گروه در طی زمان تغییر و تحولاتی را متحمل میشوند که عموما تغییرات، تغییراتی پیشرو هستند که رفتهرفته گروه را به سمت تعالی پیش میبرد. دین زرتشتی و بخصوص روحانیت زرتشتی در طی سالها تغییراتی را در نظام خود ایجاد نمود تا بتواند نیازهای زمانِ دینداران را پاسخگو باشد. جایگاه در اجتماع، نحوه ارتزاق و معیشت، حفظ کیان فرهنگی و دینی جامعه زرتشتی از عمده مسائلی بود که دغدغه دینیاران زرتشتی بود و آنان با توجه به این مسائل و البته با استناد به متون مقدس قوانینی را در سازمان و گروه خود بوجود آوردند. مشخص است که این تحولات به یکباره رخ ننموده و در طی قرون و اعصار ظاهر شده است.
عموما روحانیان زرتشتی در طی قرون با عنوان مغ لقب گرفتهاند. با اندکی جستجو در منابع تاریخی، در مییابیم که واژه مغ با دینهای ایرانی پیوندی ناگسستنی دارد. مورخ یونانی، هردوت، مغان را رکن اساسی روحانیت در میان طوایف مادی میداند. گروه دیگری از مورخان یونانی به حضور مغان، به عنوان رهبران مذهبی در دوران هخامنشیان باور دارند. به هر روی اسناد تاریخی حاکی از آنست که مغان، روحانیان غربی ایران، در غیبگویی و خوابگزاری نقش عمدهای را بر عهده داشتهاند و در زمینهی جادوگری و نجوم نیز دارای مهارت بودهاند[۱]. آنها علی الظاهر از پیشوایان دین خاصی نبودند، بلکه طبقهای از روحانیان حرفهای بودند که به هر نوع مراسمی با هر شکل پرستیدنی، رسمیت میبخشیدند. در عین حال دانشی درباره مسائل مذهبی، علم دین و احکام قضایی داشتند و مسئول اعمال دینی بودند.[۲]
داریوش نخستین بار در بندی از کتیبه بیستون از واژه magus استفاده کرده است؛ که البته اشاره ای به معنای آن نرفته است. در زبان پهلوی مگوش را گاهی به شکل مگوشیا نیز نوشته اند که به معنی پیرو کیش زرتشتی است. کاربرد این واژه تا دوران ساسانیان نیز ادامه داشته، آنگاه به مغ[۳] تبدیل شده است.[۴] ظاهرا واژه magu یک بار در اوستا[۵] در ترکیبی مجزا در عبارتی شعر گونه آمده است:
مگذارید آب های ما به برادر آزار ، مغ آزار ، همسایه آزار برسد.[۶]
واژه مغ بارها در اوستا از جمله هات ۲۹ بند ۱۱ و هات ۴۶ بند ۱۴ به شکل «مز و مگو» آمده که آن را بزرگترین مقام روحانیت یا بزرگترین انجمن مغان معنی کردهاند. باز در هات ۵۱ بند ۱۵ به شکل «مگو بیو» یعنی برای مغان یا برای انجمن مغان و در هات ۵۱ بند ۱۶ و هات ۵۳ بند ۷ به شکل «مگهیا» به معنی آیین مغ یا آیین زرتشتی ترجمه شده است.
به هر روی دین زرتشتی نخستین بار در شرق ایران مستقر شد و پس از آن با تلاش مبلغان، به غرب ایران نیز رسید و در آنجا از جانب روحانیان مادی و پارسی یا همان “مغان” پذیرفته شد.[۷]
میتوان گفت مغها در دربار پارسها و مادها از نفوذ زیادی برخوردار بودند، اما دینیاران زرتشتی کمکم توانستند تا در دل پادشاهان نفوذ پیدا کنند وآنان را به تعالیم زرتشت علاقهمند سازند. با این وضعیت جایگاه مغها در خطر افتاد و برای آنکه از غافله جا نمانند به دین زرتشتی پیوستند.
اما سوالی که در اینجا مطرح میشود آنست که چرا روحانیان زرتشتی علاوه بر عناوین دیگر، با عنوان مغ نیز شناخته میشدند؟ در جواب میتوان دو دلیل ذکر نمود؛ اولا ایرانیان غربی، سالیانی پیش از آشنایی با اندیشه های توحیدی زرتشت، لفظ مغ را برای مجریان مراسمات مذهبی بکار میبردهاند، لذا پس از پذیرش دین جدید تسامحا این لفظ را برای روحانیان زرتشتی نیز بکار بردهاند. ثانیا گروهی از مغان نیز به دین زرتشت گرویدند و تعالیم زرتشتی را ترویج کردند، لذا برای این افراد همان لقب پیشین مغ را در نظر گرفتند. استعمال این واژه برای روحانیان در غرب ایران، عاملی شد تا روحانیان زرتشتی نیز به این نام شهرت یابند تا جایی که این واژه تنها برای زرتشتیان بکار رفت.
امروزه نیز این واژه فقط برای زرتشتیان بکار میرود.[۸]مسلمانان اصطلاح مغ (المجوس) را در مورد همه زرتشتیان به کار بردند[۹]، در صورتی که این واژه به طور خاص به طبقه روحانیان موسوم به موبدان اشاره دارد.[۱۰]
مردمان اوستایی برای واژه روحانی از معادل کم و بیش یکسان آتربان[۱۱] استفاده میکرده اند. در ایران برای این واژه بیشتر جنبه دینی منظور بوده، حال آنکه در هند بر جنبه ساحرانه آن تاکید شده است.[۱۲]
بنا براهمیت و محوریت آتش در مناسک و باورهای هندو ایرانی، بسیاری از اوستا شناسان معتقدند که “آثرون” با “آتر”[۱۳] اوستایی به معنی آتش، مرتبط است و لذا آنرا به آذربان[۱۴] ترجمه میکنند. البته عدهای این استدلال و اشتقاق را نمیپذیرند و معتقدند که آتش این اهمیت را و محوریت را بعدها کسب کرده است و جویای اشتقاقهای دیگری شدند.[۱۵] جلیل دوست خواه، آثرون را بمعنای نگهبان آتش و عنوان پیشوایان دینی یا موبدان دانستهاند. آسرونان یکی از گروه های سه گانه اجتماعی در کنار ارتشداران (سپاهیان و رزمیان) و واستریوشان (کشاورزان) بودند.[۱۶]
واژهی «آثرَوَن» در متون اوستایی به مثابهی واژهای عام، به عموم روحانیان- فارغ از هر مرتبه و پایگاهی که دارند- اطلاق میشود؛ چنانکه «آسرون»[۱۷] یا «آسرو»[۱۸] – که صورت فارسی میانه[۱۹] «آثرَوَن» است- همیشه در متون پهلوی در ارتباط با روحانیان به عنوان یک «طبقه» اجتماعی به کار میرود، و به صورت «آسرونی»[۲۰] دلالت بر شغل روحانیّت دارد.
در گاهان سخنی از این واژه به میان نیامده است. در گاهان، زردشت با عنوان «زئوتر»[۲۱] به خود اشاره میکند که در واقع، روحانیِ کاملاً ماهر و شایستهای است که قادر به انجام کلّ اعمال یزشن[۲۲] است. کهنترین گواهی از استعمال واژهی آثرون، در یسنه ها است که در آنجا نیایشگران چنین میگویند: «بازگشت آثرونان را میستاییم؛ آنان که به سرزمینهای دور رفتهاند؛ به کشورهای دیگر که اَشَه را خواستارند».[۲۳] احتمالا این بند اشاره به مبلغان زرتشتی دارد که به ایران غربی سفر نموده اند. اوستای متاخر نیز زرتشت را آثرون مینامد. در یشت ۱۳، بند ۹۴ نیز زرتشت به عنوان آثرون معرفی شده است: «خوشا به روزگار ما! اینک آثرونی زاده شد؛ سپیتمان زردشت».
لازم به ذکر است که در شکند گمانیک وزار فصل نخست، از چهار پیشه آسرونی (روحانیان/ دین مردان) ارتشتاری (نظامیان) ، واستریوشی( کشاورزان) و هوتخشی (صنعتگران) نام برده و چهار پیشه را با اعضای بدن قیاس کرده است: چنان که سر به منزله آسرونی (روحانیت) دست بمنزله ارتشتاری، شکم به منزله واستریوشی (کشاورزی)، پای بمنزله هوتُخشی (صنعتگری) است.[۲۴] از آنجا که سر انسان مرکز تصمیم گیری، و بالاترین بخش بدن است لذا این تقسیم بندی به روشنی جایگاه و اهمیت طبقه آسرون (روحانی) نشان میدهد.
نتیجه آنکه آثرونان (روحانیان زرتشتی در شرق ایران) و مغان (روحانیان غربی ایران) رفتهرفته خویشکاریهایشان همسان شد؛ بطوریکه دانستههای ما درباره مغان و آثرونان تقریبا یکسان است. عضویت در طبقهی آثرونان یا مغان -تا آنجا که از شواهد و اسناد تاریخی بر میآید- موروثی بوده و پیشهی «آسرونی» از پدر به پسر به ارث میرسیده است؛ به نظر میرسد عضویت در سایر طبقات نیز امری موروثی بود و اعضای طبقات، مجاز به جابجاییِ طبقهی خویش نبودند. از این روی سنت زردشتی، همهی روحانیان را از نسل منوچهر میداند.[۲۵] البته در مواردی خاص، به افرادی که مهارت و استعداد ویژهای از خود نشان میدادند، اجازه داده میشد که وارد طبقهی بالاتر شوند و در صورتی که این استعداد در حوزهی علوم دینی بود، مجاز به ورود به پیشهی روحانیّت بودند. نمونهای نسبتاً اخیر از این موارد، «دستور رستم گشتاسپ اردشیر» در سدهی هفدهم میلادی است که مشهور بود «از میان عوام برخاسته است و نه از خاندانی روحانی».[۲۶] ظاهراً در زمان او، پادشاه مسلمان وقت ایران فرمان به قتل عام زردشتیان ایران میدهد، مگر اینکه ثابت کنند موحّد بوده و بتپرست نیستند. رستم گشتاسپ عامی توانست موحّد بودن زردشتیان را ثابت کند و پادشاه را راضی سازد. به همین سبب، زردشتیان به او عنوان «دستور» دادند و در واقع، او را مرجع دینی خویشتن ساختند.[۲۷]
با مطالعه متون زرتشتی میتوان مفهوم مرجعیت دینی را کشف کرد. عموما این مرجعیت را به ردان نسبت داده اند. واژهی «رَد» [۲۸] از ریشهی «ارِتَه»[۲۹] و به معنیِ «راست و درست بودن، راست گفتن» است و در اوستا به نمونهی کامل و آرمانیِ همهی اقسام آفرینش اطلاق میشود. به عبارتی بهتر، هر یک از اقسام آفرینش- اعمّ از گیتیگ یا مینوی، جاندار یا بیجان- صاحب یک نمونهی آرمانی هستند[۳۰] که تحت پیشواییِ آن نمونه، معنی مییابند، و به همینسبب، واژهی «رَد» مفهومی نزدیک به «سرور» و «پیشوا» به خود میگیرد. بدینترتیب، ؛ چنار و سرو، رَد رُستنیها هستند؛ تیشتر، رَد و نگهبان همهی ستارگان است؛ رَد موجودات مینوی، اهورامزداست؛ اهونَوَر (یَثَه اَهو وَیریو)، رَد همهی نیایشهاست؛ نمونهی آرمانی یا رَد نوع بشر، زردشت است؛[۳۱] به عبارت دیگر ایزدان و فرشتگان نگهبان آسمان و زمین و آتش و آب و گیاه و چارپایان و آنچه نیک و نغز است و از آفریدگان پاک اهورامزدا شناخته میشود، سمت ردی یا سروری و بزرگی دارد مردمانی که از اشویی یا پاکی و راستی و درستی برخوردارند نیز رد خوانده میشوند. یعنی فرد کاملتر هر یک از آفرینش نیک ایزدی، خواه مینوی و خواه جهانی ، رد خوانده شده و در خور ستایش است.[۳۲] ضمن اینکه هر یک از طبقات اجتماع- اعمّ از روحانیان، جنگاوران، دبیران، کشاورزان و پیشهوران- رَد خود را دارند.
بدینترتیب، رَدان هر گونهی آفرینش، نمونهی آرمانیِ آن گونه هستند و طبیعتاً از اعضای هر گونه انتظار میرود که با سرمشق قرار دادن رَد خود و پذیرش فتاوی و فرامین او، هر چه بیشتر خود را به او که نمونهی کامل و آرمانیِ آن گونه است، نزدیک سازند. دقیقاً از اینجاست که در دین زردشتی، مفهوم و پایگاهی شکل میگیرد که میتوان آن را «مرجع تقلید» نامید. این «مراجع» را در اوستا، «رَد»؛ در متون پهلوی، گاه «رَد» و عمدتاً «دستوَر»[۳۳] و در متون فارسی زردشتی، «دستور»[۳۴] مینامند.[۳۵]
هر فرد زردشتی که به سنّ بلوغ (عموماً پانزدهسالگی) میرسد، موظّف است تا رَد یا دستوری را برگزیند و امور دینی خود را – که کاملاً آمیخته با امور دنیوی است – مطابق نظر و فتوای او برگزار نماید؛ در غیر اینصورت، مرتکب گناه «مرگارزان» شده و اعمال نیک او مقبول نخواهد افتاد. اوستا، چنین فردی را kaēša-ţ adərətō «آموزگار ندار» مینامد و او را خارج از مرزهای دین تلقّی میکند:
«همهی آنان دروند و تجسّم دروغ هستند؛ آنان که آموزگار ندارند. همهی آنان آموزگار ندارند؛ آنان که نافرمان هستند. همهی آنان نافرمان هستند؛ آنان که نااَشَوَن هستند. همهی آنان نااَشَوَن هستند؛ آنان که مرگارزان هستند».[۳۶]
تودهی جامعه زردشتی بیشتر با این ردان محلی سر و کار داشتند و صحت و درستی کارهای خود را ازآنان جویا میشدند. به نظر میرسد خود ردان از دستوران تبعیت میکردهاند و در امور پیچیده و دشوار با آنها مشورت مینمودند و نظر میخواستند. مثلاً، در روایت امید اَشَوَهیشتان از ردی سخن میرود که حکم بر آلودگی چیزی داده است که آلوده نیست و مدعی میشود که از دستوری این موضوع را پرسیده است.[۳۷] لذا در اینجا «دستور»، مرجع فتوای «رَد» قرار گرفته است. البته، رَد و دستور از یک جنس هستند و خویشکاری ایشان، پیشوایی جامعهی زردشتی در امور دینی است؛ منتهی از این عبارت- و بطور کلی از متون پهلوی و فارسی زردشتی- چنین بر میآید که دستکم از اواخر عهد ساسانی و در روزگار اسلامی، «دستور» به ردان بلندمرتبه اطلاق میشده است. به عنوان مثال فردی چون ارداویراف- که شانی عظیم در دین زرتشی دارد و از پیشوایان دین به شمار میآمده- برای انجام مقدّمات سفرش به عالم مینو، از دستوران کسب تکلیف میکند.[۳۸] و یا در عصر اسلامی، منوچهر در «نامهها» بیان میکند که حتّی روحانی بلند به تأیید دستوران مافوق و نهایتاً تأیید پیشوای بهدینان نیاز دارند.[۳۹] در واقع، هر رهبر دینی مجبور بود تا خود نیز مرجعیّت یک دستور مافوق را به رسمیت بشناسد:
[۱]. معیری، مغان در تاریخ باستان، ص.هفت و هشت.
[۲]. فکری ، «وظایف دین مردان در ایران باستان»، ص ۱۰۳٫
[۳]. mog
[۴]. معیری، مغان در تاریخ باستان، ص۲۷٫
[۵]. یسنای۷ بند۶۵ .
[۶]. معیری، مغان در تاریخ باستان ، ص ۴۰٫
[۷] . پارسیان واژه مغ را از قرن ششم پیش از میلاد برای روحانیان خود بکار برده اند.
[۸] . انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ج۷٫
[۹] . مجوس در قرآن در سوره حج آیه ۱۷ ذکر شده است.
[۱۰] . چوکسی، ستیز و سازش، ص ۱۹و۲۰٫
[۱۱]. اوستایی āθravan ، ودایی atharvan
[۱۲]. معیری، مغان در تاریخ باستان ص ۲۴و۲۵٫
[۱۳]. ātar
[۱۴]. پرستار آتش/ نگهبان آتش
[۱۵] نک. Boyce, “Āθravan”, Iranica, 1987
[۱۶]. دوستخواه، اوستا کهن ترین سرودهای ایرانیان، ج۲ ، ص۸۹۴٫
[۱۷]. āsrōn
[۱۸] . āsrō
[۱۹] . زبان های ایرانی به سه دوره ی باستان ، میانه و نو تقسیم می شوند. در این تقسیم بندی ، زبان فارسی میانه یا پهلوی جز زبانهای ایرانی میانه غربی قرار دارد. برای اطلاعات بیشتر رک. تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، مقدمه
[۲۰] . āsrōrōnīh
[۲۱] . zaotar
[۲۲] . یزشن،در اوستا یَسن و در پهلوی یَزِشنَ یا یَزِش ، به معنی نیایش و ستایش و پرستش : نام آئین ویژه پرستش و ستایش قربانی است که در آتشکده برگزار می شود و در روزگار باستان ، هشت پیشوا(موبد) تدارک رهبری آنرا بر عهده داشتند و امروزه تنها دو موبد ( با عنوان های زَوت و راسپی ) آنرا برگذار می کنند.( دوستخواه ،جلیل، اوستا کهن ترین سرودهای ایرانیان )
[۲۳]. یسنه، هات ۴۲ بند ۶٫
[۲۴]. فکری، «وظایف دین مردان در ایران باستان» ،ص ۱۰۲٫
[۲۵]. ر.ک. فَرنبَغدادگی، بندهش، ص۱۵۴٫
[۲۶] West, Sacred books, Vol. V, Introduction, p. XXXIII.
[۲۷] See: Modi, J.J. The Religious Ceremonies and Customs of the Parsees, pp. 198-199.
[۲۸] . ratu
[۲۹] . areta
[۳۰]. لازم به تأکید است که مسألهی ردان، متفاوت از موضوع فروشیهاست. در واقع، در حالی که تک تک موجودات صاحب فروشی خویش هستند، ردان مختصّ اقسام و گونههای مختلف موجودات میباشند؛ نه اینکه تک تک موجودات را رَدی باشد.
[۳۱]. نک: بندهش، صص۸۹-۹۰ که در فصلی جداگانه با عنوان «دربارۀ سروری [= ردی] مردمان و گوسفندان و هرچیزی»، فهرستی مفصل از ردان موجودات مختلف را آورده است. همچنین نک: مینوی خرد، فصل ۶۰ که البته از گزارش بندهش بسیار مختصرتر است.
[۳۲] . پورداوود، ویسپرد، ص۲۱٫
[۳۳] . Dastwar
[۳۴] . Dastūr
[۳۵]. دستوَر پهلوی یا دستور فارسی، برگرفته از *dasta-bara- فارسی باستان است که ظاهراً به معنی حامل یا بَرَندهی اصول و تعالیم دین است. راجع به طیف گستردهی معانی دستور و نام برخی از دستوران ساسانی، نک. Shaki, “Dastūr”, Iranica, 1994
[۳۶]. وندیداد، فرگرد ۱۶، بند ۱۸٫
[۳۷]. روایت امید اشوهیشتان، پرسش و پاسخ ۲۱٫ در اینجا واژهrad و dastwar آمده است.
[۳۸]. ارداویرافنامه، فصل ۲، بند ۹-۱۰: «پس ویراز پیش مزدیسنان دست بر بغل نهاد و به ایشان گفت: آیا دستوری هست که روانها را یزش کنم و خوراک بخورم و اندرز (= وصیّت) کنم، سپس به من می و مَنگ دهید؟ دستوران فرمودند که همانگونه کن».
[۳۹]. see: West, Epistles of Manuščihr ,Pahlavi Texts , volume 18, , Part II.p. 8, 9.
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر