تحقیق شرح حال گابریل مارسل و نظریه های او در باره رویکردهای انضمامی به هستی و انسان

پیشینه تحقیق و پایان نامه و پروژه دانشجویی

پیشینه تحقیق شرح حال گابریل مارسل و نظریه های او در باره رویکردهای انضمامی به هستی و انسان دارای ۸۰ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد  word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود  آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.

فهرست مطالب

فصل اول: شرح احوال گابریل مارسل    ۵
مقدمه:    ۵
۱ -۲ شرح احوال    ۶
۱ ـ ۳ ارتباط با اگزیستانسیالیسم    ۱۴
۱ ۴ روش فلسفی    ۱۷
۱ ـ ۵  تعمق اولیه    ۲۰
۱ـ ۶ تعمق ثانویه    ۲۱
۱-۷ مساله و راز    ۲۲
۱ ـ ۸ بودن و داشتن    ۲۳
۱ ـ ۹ فلسفه عینی    ۲۴
فصل دوم: رویکردهای انضمامی به هستی    ۲۶
۲ـ ۱هستی    ۲۶
۲ ـ ۲عشق    ۲۷
۲ ـ ۳آمادگی  و دردسترس بودن    ۲۹
۲ ـ ۴وفا و ایمان    ۳۱
۲ ـ ۵ امید    ۳۶
فصل سوم : انسان    ۴۰
۳ ـ ۱شناخت انسان    ۴۰
۳ـ۲حقیقت انسان    ۴۱
۳ـ۳بی قراری انسان در دوره مدرن    ۴۲
۳ـ۴انسان مساله ساز    ۴۸
۳ـ ۵تشویش ،اضطراب،دلهره در انسان    ۵۴
۳ـ۶انسان مشوش در مقام اذیت و آزار خویش    ۵۷
۳ـ۷تشویش مورد نکوهش بزرگان    ۵۹
۳ ـ۸آزادی انسان    ۶۱
۳ ـ ۹مرگ وناامیدی    ۶۵
۳ ـ ۱۰مساله شر ورستگاری    ۶۹
۳ ـ۱۱رابطه ی من و تو    ۷۴
فهرست منابع ومآخذ:    ۷۸

 منابع :

الف.منابع فارسی

مارسل،گابریل،تئاترودین،ترجمه جلال ستاری،تهران:نمایش،چاپ اول[بی تا]

مارسل،گابریل،فلسفه اگزیستانسیالیسم،ترجمه شهلا اسلامی،ویراستار:مصطفی ملکیان،تهران:نشر نگاه معاصر،چاپ دوم (۱۳۸۷)

مارسل،گابریل،بودن و داشتن،ترجمه: صدیقه فراهانی،ویراستار:بهزاد سالکی،تهران:بنگاه ترجمه ونشر کتاب پارسه،چاپ اول(۱۳۹۲)

عطاران،حسین،«بررسی تاثیر امکان فقری در تبیین هویت انسان از منظر ملاصدرا و گابریل مارسل»،پایان نامه کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی،دانشگاه قم،۱۳۹۲

کاپلستون،فردریک،تاریخ فلسفه(از من دوبیران تا سارتر)،جلد ۹،ترجمه: عبدالحسین آذرنگ ؛ سید محمود یوسف ثانی،ویراستار:اسماعیل سعادت،تهران:علمی وفرهنگی،چاپ چهارم،(۱۳۸۸)

کین،سم،گابریل مارسل،ترجمه: مصطفی ملکیان،تهران:هرمس،چاپ دوم،(۱۳۹۳)

کاپلستن،فردریک،فلسفه ی معاصر،ترجمه علی اصغر حلبی،تهران:زوّار،چاپ دوم(۱۳۸۹)

بوبر،مارتین،من و تو(رابطه میان انسان،جهان وخدا)،ترجمه خسرو ریگی،تهران:نشرجیحون،چاپ دوم(۱۳۷۸)

بوبر،مارتین،من و تو،ترجمه ابوتراب سهراب؛الهام عطاردی،تهران:نشر پژوهش و فرزان روز،چاپ دوم(۱۳۸۶)

مصلح،علی اصغر،تقریری از فلسفه های اگزیستانس ،تهران:سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،چاپ اول (۱۳۸۴)

ورنو،روژه ؛ وال ژان،نگاهی به پدیدارشناسی وفلسفه های هست بودن،ترجمه :یحیی مهدوی،تهران:خوارزمی،چاپ دوم،(۱۳۸۷)

وارنوک،مری،فلسفه اخلاق در قرن بیستم،ترجمه ابوالقاسم فنائی،قم: بوستان کتاب قم انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،چاپ اول(۱۳۸۰)

عرب گورچوئی،فاطمه،« بررسی تطبیقی انسان شناسی در نهج البلاغه و اگزیستانسیالیسم های غیرالحادی مارسل و یاسپرس»،پایان نامه کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی،دانشگاه قم ، ۱۳۸۷

ملکیان،مصطفی،تاریخ فلسفه غرب،جلد۴،قم:پژوهشکده حوزه و دانشگاه،چاپ اول[بی تا]

ماتیوز،اریک،فلسفه فرانسه در قرن بیستم،ترجمه محسن حکیمی،ویراستار:فریدون فاطمی،تهران:ققنوس،چاپ اول(۱۳۷۸)

مک کواری،جان،فلسفه ی وجودی،ترجمه: محمد سعید حنایی کاشانی،تهران:هرمس،چاپ اول (۱۳۷۷)

هیوز، هنری استیوارت ،راه فروبسته(درماندگی در سالهای ۱۹۶۰-۱۹۳۰)،ترجمه عزت الله فولادوند،تهران:علمی و فرهنگی،چاپ دوم(۱۳۸۱)

فصل اول: شرح احوال گابریل مارسل

مقدمه:

گابریل مارسل فیلسوفی است که به سختی می توان اورا درمکتبی خاص قرار داد. با این همه بسیاری اورا اگزیستانسیالیست وکاتولیکی نوآیین دانسته اند، که دغدغه اصلی او در فلسفه پژوهش درباب تجارب انسانی، به ویژه تجارب دینی اوست. اهمیت مارسل از آن رو است که عصر شک وتردید در باور و ایمان و غلبه سیرآفاقی در عالم ما را به سیر انفس درعالم فرا می خواند. مارسل جزو اگزیستانسیالیستهای الهی شناخته می شود که از لحاظ فکری به کرکگور وپوپر نزدیک است .ازنظراوفلسفه، تلاش درمسیرمواجهه بابخشی ازبحرانهای زندگی انسان است. وی کارخود را باتحلیل شرایط بحرانی انسان جدید آغاز می کند. سپس می کوشد پاسخی فلسفی برای آن پیداکند. به اعتقاداو، حاکمیت نگرش پوزیتیویستی که با علم پرستی همراه است آشفتگی های فکری واخلاقی پدید می آورد .وراه برونشو از این آشفتگی ها وفقدان معنای وجودی، استعلا یافتن وآگاهی ازکرامت وقداست هستی است. زندگی اصیل انسانی درقلمرو راز جریان دارد. برخی از حقایق آفاقی وبرخی انفسی اند، وحقایق انفسی حقایق ناظر به قلمرو امور راز آمیزند. هرجا که آدمی گرفتار راز شود باتمام وجود درگیر مجموعه به هم پیوسته ای از ازتباطات می شود که هرگز فارغ از نفسانیات او قابل شناخت نیست. از نظرمارسل اندیشه ذومراتب است. اندیشه اولیه، آگاهی ازعالم انتزاعی وتحقیق پذیر است. این مرتبه شامل معرفت آفاقی می شود. اما اندیشه ثانویه برآن است تا با مراجعه به وحدت تجربه هایی همچون وفا وایمان که راز هستی درآنها درک می شود، فهمی گسترده تر ازمعنای وجود وحیات انسانی بدست آورد .وی معتقداست که شخص دیندار نگاهی متفاوت به عالم دارد وواقعیات تجربی را امور تصادفی نمی داند. به هرروی، محور فلسفه مارسل توجه به وضعیت انسان واحوال او از قبیل عشق,وفا,ایمان وامید است. وبا این مبنا به سراغ اخلاق ودین می رود. ومثلا به سراغ تبیین رابطه وفاداری که مفهومی اخلاقی است، با ایمان که مقوله ای دینی است می رود.

۱ -۲ شرح احوال

گابریل مارسل[۱] در هشتم دسامبر سال ۱۸۸۹ در پاریس متولد شد.او منتقد،نمایش نامه نویس،موسیقی دان و فیلسوف بود.پدرش دست اندر کار امور فرهنگی و صاحب مقامات اداری مهمی بود.زمانی وزیر فرانسه در سوئیس بود وبعد از آن مدیر کتابخانه ملی و موزه ملی شد. خیلی زود از کاتولیک جدا شد . مارسل در این خصوص می گوید:«پدرم تحت تاثیر شدید اندیشه های  تن[۲]،اسپنسر[۳] و رنان[۴] قرار گرفت و موضعی داشت همانند شکاکان اوایل سده ی نوزدهم ،سخت  به مرهونیت هنر به کاتولیسم آگاه و از آن رهگذر خوش وقت بود اما اندیشه ی کاتولیکی را  به ذاته منسوخ و آلوده به شائبه ی خرافات پوچ می دانست»[۵] درحالی که مارسل چهارسال بیشتر نداشت، مادرش را از دست داد. او از مادرش با عنوان انسان استثنایی یاد می کند و می گوید:«خاطرات  ناچیزی  از او در ذهنم باقی مانده اما مادرم در سر تاسر زندگی من به گونه ای راز آمیز حضور داشته است.»[۶]

وی نزد خاله اش که از تبار یهودی بود  و پدر مارسل با او ازدواج کرد، روزگار می گذراند. خاله اش در خانواده ای بزرگ شده بود که نسبت به مذهب کاملا بی تفاوت بودند.اما بعدها به پروتستان روی آورد. وی نسبت به زندگی احساس پوچی می کرد و می گفت طبیعت  اگر نه سراپا شر، دست کم نسبت به خیر وشر بی تفاوت است. در این دنیا جایی برای سکونت نیست ،طبیعت قابل اتکا نخواهد بود. بازی شرایط باعث به وجود آوردن ما می شود، و تنها یک راه وجود دارد؛به فراموشی سپردن خویش و تقلا برای کاهش رنج از دوش هم قطاران با تبعیت از سرسخت ترین نوع انضباط شخصی.طبق گفته مارسل یک سنخ لاادری گری سرسختانه در دیدگاه پدر و خاله اش دیده می شد که یکی زیبایی شناختی و دیگری اخلاقی بود.[۷] مارسل دوران کودکی اش را عالم برهوت نامیده است؛ هم به دلیل فوت مادرش که بر روحیات او تاثیر فراوان نهاد وهم اینکه نمی توانست از او حرفی بزند، و توجه بسیار خاله اش به او ومراقبت  شدیدی که از وی می شد این نظر را در مارسل ایجاد کرد که نسبت به دوران کودکی اش خاطره خوبی نداشته باشد.تنها فرزند بودن ، همچنین فوت مادرش و توصیه های بهداشتی سخت گیرانه از سوی خانواده ،رفتار بد وخشونت آمیز مدرسه با او برای اینکه شاگرد ممتاز شود ، موفقیت تحصیلی در قبال از دست رفتن شخصیت افراد،مارسل را به سمت ایده آلیسم فلسفی کشاند این نوع فلسفه ایده آلیسم برای مارسل عالمی یکنواخت از دنیای شخصی اش را  فراهم آورد تا از جدالی که در درون اش ساخته شده بود رها گردد.طبق گفته خود مارسل علی رغم توجه بیش از حد خاله و مادر بزرگ مادری اش به سلامتی او، همیشه نوعی ترس و اضطراب همراه او بودوی همیشه از این که نسبت به بیماری و تحصیلش بیش از حد توجه می شد درعذاب بود و خود را همیشه و در همه حال طوری تصور می کرد که تحت مراقبت است مارسل معتقد بود برای اینکه آموزش، لطمه به فرد وارد نکند باید خانواده ها نسبت به کودکانشان قدری بی تفاوت باشند،که در مورد او چنین امری صورت نگرفت.اگرچه او دانش آموز ممتازی بود اما از لحاظ فکری در دوران مدرسه چندان پیشرفتی نداشت.در منزل گفتگوهایی مطرح می شد که مارسل را به سوی فلسفه سوق داد. پدر مارسل به مرحله ی استحسانی که کرکگور[۸] مطرح کرده بود، معتقد بود وخاله اش به بحث های اخلاقی، بیشتر توجه می کرد. اما مارسل برخلاف اعتقادات آن دو نفر، در نیمه راه به مرحله ی دینی رسید. در خانه کشمشی وجود داشت میان خاله اش که حضور فیزیکی داشت و مادرش که هرچند مرده بود اما مارسل حضور روحانی او را احساس می کرد. خود مارسل این جدال را این گونه یاد می کند:«این قطبیت پنهانی که بین مرئی و نامرئی وجود دارد نقشی بس بزرگتر از هرگونه تاثیر دیگری که ممکن است در نوشته های من آشکار باشد در زندگی و اندیشه من بازی کرده است»[۹] هشت سال داشت که همراه با پدرش یک سال را در استکهلم سپری کرد وپس از برگشتن به پاریس به دبیرستان کارنو رفت و بعد از اتمام تحصیل در دبیرستان، در سال۱۹۰۶ به سوربن عزیمت کرد . در سال ۱۹۱۰ در حالی که بیست سال بیشتر نداشت، موفق به اخذ مدرک آگرگاسیون[۱۰] در فلسفه شد وبه تدریس در سن پاریس و مونت پلیه پرداخت .مارسل برخلاف فیلسوفان دیگر دانشگاه نرفته بود، فقط در زمان های کوتاهی مشغول به تدریس فلسفه در آن مکان بود. با بسیاری از فلاسفه برجسته دوران خود در ارتباط بود و این امر به دلیل میزبانی اش از جلسات در روزهای جمعه بود که پل ریکور،امانوئل لویناس،ژان وال وسارتر از جمله کسانی بودند که در این گردهمایی شرکت می کردند.مارسل بعد ها تدریس را رها کرد وبه نوشتن کتب ونمایشنامه های فلسفی  سرگرم شد. همچنین مقالات انتقادی درباب موسیقی و ادبیات وتئاتر می نوشت. مدتی جذب افکار ایده آلیسم شلینگ شد بعد با او مخالفت کرد. از افکار فیخته عصبی می شد و با این که هگل را قبول داشت اما به او چندان اطمینانی نداشت.  بعدها به فرانسیس هربرت برادلی[۱۱]  و جوسایا رویس[۱۲]، علاقه مند شد. جنگ نخستین تکان بزرگ را به  زندگی مارسل داد، و امنیت جهان بورژوازی را که تا آن روز پناهگاه او بود به هم ریخت.[۱۳] جنگ جهانی اول ایده آلیسمی که مارسل برای خود تصور کرده بود را به هم زد ومسیر فلسفی جدیدی پیش روی او قرار داد.  او به دلیل وضع نامساعد جسمانی نتوانست وارد ارتش شود و به عنوان سرباز خدمت کند. در سال ۱۹۱۴ به درخواست خاویرلئون[۱۴] به جانشینی او در قسمت خبررسانی که زیر نظر صلیب سرخ اداره می شد منصوب شد و وظیفه اش جمع آوری اطلاعات درمورد مجروحان ،جستجو در مورد مفقودان و دادن اطلاع به خانواده های آنان بود.مارسل بیان کرده  که در بیشتر موارد آنچه مجبور بوده گزارش دهد اخبار مرگ آن سربازان بوده است.مارسل این گونه توضیح داده است:

« هرروز بستگان نگون بخت سربازان شخصا می آمدند و التماس می کردند که آنچه از دستم بر می آید بکنم تا شاید خبری برایشان بگیرم ،به نحوی که سرانجام هرکدام از کارت های مشخصات در برگه دان به استغاثه ی دلخراش بدل شده بود.»[۱۵]

مواجه شدن با افراد مجروح و دیدن این که  آنان افرادی دارای نام و نشانی هستند ،نه تنها یک شیء، او را در مورد چیزی که روحیه ی انتزاع می نامید به تردید واداشت. و زمینه  ایجاد فلسفه ای محسوس و وجودی را در وی فراهم کرد.استادی که بیشترین تاثیر را در مقام دانشجو در او گذاشت هانری برگسون بود [۱۶]. در زمستان ۱۹۱۶-۱۹۱۷ از قرار معلوم تجربه ماوراءالطبیعی به مارسل دست داد که او چند ماه بعد آن را برای هانری برگسون تعریف کرد . طبق بیان مارسل، این تجربیات امکان تردید در واقعیت پدیده های ماوراءالطبیعی را برای وی ناممکن ساخت. وبه این نتیجه رسید که فیلسوف باید واقعیات ماوراءالطبیعی را به یاد آورد هرچند که نمی تواند درک کند .و برای درک آن باید پیش فرض های نظری را کنار بگذارد. اندکی پس از جنگ درسال۱۹۱۹ با  ژاکلین بوگنر[۱۷] دختری از خانواده ای پروتستان ازدواج کرد. که برای او دوست ، هم نشین و یاری فداکار بود که بعدها او نیز کاتولیک شد. در ۱۹۲۷ یادداشت های روزانه متافیزیکی، اولین اثر مهم فلسفی مارسل منتشر شد. در این ایام نگارش نمایش نامه اش را  جدی گرفت که این امر  بعدها فلسفه اش را صورت بندی کرد.او قبل از گرویدن به کاتولیک، هرگز ایمان مردم را امری واهی تلقی نکرد. حتی در اولین روزنامه متافیزیک سعی کرد تا ذات آن را آشکار کند. او در آغاز فلسفه اش اگرچه فردی مومن به شمار نمی رفت، اما دغدغه اثبات افکار دینی رهایش نکرد. در ۱۹۲۹ در جریان رفاقت با شارل دوبوا[۱۸] و دیدن نامه ای که از سوی فرانسوا موریاک[۱۹] برای او آمده بود، از او خواسته شد که عضویت در کلیسا را بپذیرد. او این گونه پنداشت که جای طبیعی او میان کاتولیک هاست. و همانند بسیاری دفعات در زندگی ،که هنگام مواجه با مسائل پاسخ مثبت می داد،  این بار نیز همین روند را پیش گرفت و به مذهب کاتولیک روی آورد.وی می گوید «من امروز صبح غسل تعمیدیافتم .حالت درونی من بهتر از آن چیزی بود که انتظارش را داشتم، نه از خود بی خود شدن بلکه آرامش ،متعادل و پر از امید و ایمان»[۲۰].طبق نظر مارسل ایمان برخلاف هرگونه ایده درک ،اعتقاد راسخ یا فرضیه به صورت بیان عالی انسجام هستی شناختی ،عشق مطلق و وفاداری خلاق در عالی ترین فرم خود ظاهر می شود خدا نامی است که هستی در اوج دیالکتیک صعودی به خود می گیرد ،”توی مطلق”است که احضار و استمداد نمازگزار متوجه اوست.[۲۱]  او می گوید که این مذهب موجب گسترش برخی عقاید است که  هرگز بدون آن نمی توان  به آن  عقاید دست یافت. وی یک کاتولیک معتقد بود اگرچه ممکن است برخی معتقد باشند که فلسفه او نتیجه پیوستنش به مذهب کاتولیک بوده ولی این سخن خطاست.گرویدنش به کاتولیک فلسفه او را تغییر نداد [۲۲] ،هرچند که به ایمان و امید به عنوان داده های انسانی توجه بسیاری داشت. عقاید مذهبی اش اگرچه جزو زندگی اش بودند، اما در حاشیه فلسفه اش جای گرفته اند .مارسل در رابطه با مسیحیت بیان کرده«این مذهب مایه گسترش برخی عقاید است که ما هرگز بدون آن نمی توانستیم آن ها را دریابیم»[۲۳]در ۱۹۳۰ چند نمایش نامه ی دیگر و چند رساله ی فلسفی و شماری نقد نوشت.بعد ها با عضویت در جنبش تجهیز مجدد اخلاقی[۲۴] ،تصمیم گرفت تا ارزش ها را در جامعه برپا دارد.حتی در اولین روزنامه متافیزیک  تلاش کرد تا به ذات ایمان پی ببرد.در۱۹۴۷همسرش را که یاری فداکار در زندگی اش بود از دست داد. فراق از دست دادن شخصی دیگر در زندگی او ،موجب شد تا اصالت معنی را به دلیل این که مسائل شری همچون مرگ، با ترفندی زیرکانه پنهان می شوند را  رد کند. او بیان می کند «خاطره ی روشنی از یک گردش در ذهنم باقی است من- در آن وقت شاید هفت هشت ساله بودم-درضمن این گردش،خاله ام گفت که نمی دانیم مرده ها بکلی محو و نابود می گردند،یا به نحوی باز زنده می شوند ،من بانگ برآوردم که بعدها در این باب تحقیق خواهم کرد تا مسئله روشن شود.»[۲۵] در خلال جنگ جهانی دوم که مارسل بیشتر آن دوران را در روستایی در کورز گذراند،موضع بی طرفانه ای داشت نه از حکومت ویشی دفاع می کرد نه از نهضت مقاومت[۲۶]. سال ها بعد از جنگ جهانی دوم مشهور شد. به اروپا،آمریکای شمالی و جنوبی ،ژاپن برای ارائه سخنرانی سفر کرده واز این راه روزگار گذرانده بود..در سال ۱۹۳۵ کتاب بودن و داشتن را منتشر کرد که بخش عمده ی آن در قالب یادداشت های روزانه درآمد.در ۱۹۴۰ وفاداری خلاق و در سال ۱۹۴۵ انسان سالک را منتشر کرد.در ۱۹۵۱ کتاب انسان در ستیز با انسانیت را به چاپ  رساند. در سال های ۱۹۴۹-۱۹۵۰ سخنرانی های گیفورد را در آبردین ارائه داده است که در دو جلد با عنوان راز هستیمنتشر شده است. این امر باعث شد بالاترین امتیاز فلسفی را کسب کند، که تا آن زمان تنها نصیب چند تن از دانشمندان شده بود[۲۷]. وهمچنین در ۱۹۶۱-۱۹۶۲ در هاروارد درس گفتار های ویلیام جیمز را ارائه کرد که با عنوان زمینه ی وجودی کرامت انسانیچاپ شد.و جوایز متعددی را از جمله در سال  ۱۹۴۸جایزه  بزرگ ادبی آکادمی فرانسه کسب کرد،در ۱۹۵۲ به عضویت انستیتو فرانسه درآمد ،در ۱۹۵۶ شهر هامبورگ ،جایزه گوته در آلمان به وی تقدیم شد.ودر سال ۱۹۵۸ جایزه بزرگ ملی ادبیات به او تعلق گرفت[۲۸].مناطق انگلیسی زبان مارسل را بیشتر به عنوان فیلسوف می پذیرند اگرچه او نمایش نامه نویس هست و حدود سی نمایش نامه نوشته و بیش از پانزده نمایش نامه را به چاپ رسانده است. اگر نمایش نامه هایش را جدا از مباحث فلسفی اش در نظر بگیریم، نمایش نامه هایش فلسفی نیستند. [۲۹]برخلاف سارتر[۳۰] ،که نمایش نامه هایش فلسفی بودند و زمینه ای را برای اندیشه های ساخته و پرداخته فراهم می کردند. نمایش نامه های مارسل وضعیتی را درنظر می گیرند که در آن افراد دغدغه و نگرانی دارند، و بیانگر حالاتی هستندکه فرد وقتی با خود ، دیگران و خداوند بیگانه می شود بدان وضعیت دچار می آید. و این نمایش نامه ها بدون آن که به راه حلی دست یابند، به پایان می رسند. او به آهنگسازی در موسیقی نیز علاقه وافری داشت. برخی معتقدند که شاید درک کامل افکار مارسل بدون تسلط بر موسیقی امکان نخواهد داشت.مارسل می گوید:«تنها در موسیقی است  که به آفرینش دست می زنم»[۳۱]

[۱] Gabriel Marcel

[۲]     Taine :تاریخ نگار و فیلسوف فرانسوی(۱۸۲۸-۱۸۹۳)

[۳]   :Spence فیلسوف تکامل باور انگلیسی (۱۸۲۰-۱۹۰۳)

[۴] Renan :نویسنده ی فرانسوی(۱۸۲۳-۱۸۹۲)

[۵] هنری استیوارت هیوز،راه فروبسته(اندیشه اجتماعی فرانسه در سال های درماندگی از ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰)،ترجمه عزت الله فولادوند،چاپ دوم(تهران:انتشارات علمی و فرهنگی،۱۳۷۳)ص۷۴

[۶] گابریل مارسل،فلسفه ی اگزیستانسیالیسم،ترجمه شهلا اسلامی،چاپ دوم،(تهران:نشر نگاه معاصر،۱۳۸۱)ص۲۹

[۷] همان، ص۲۶

[۸]  Kierkegaard :فیلسوف و عالم الهیات دانمارکی (۵۵-۱۸۱۳)

[۹] ﮬ. ج. بلاکهام، شش متفکر اگزیستانسیالیست،ترجمه محسن حکیمی،چاپ هشتم (تهران:نشرمرکز،بی تا)،ص۲۵۹

[۱۰] Agregation :توفیق در امتحانات بسیار مشکل این مسابقه در فرانسه حق تدریس در دبیرستانها و بعضی از دانشکده ها را همراه دارد مانند دانشکده های حقوق و اقتصاد و پزشکی و داروسازی البته در صورت واجد بودن درجه دکتری در آن رشته ها- عالب مردان علم و ادب فرانسه امتحانات این مسابقه را گذرانده اند.

[۱۱] Bradley(1846-1924)

[۱۲] Josayah,Royce

[۱۳] هنری استیوارت هیوز،ص۷۵

[۱۴] Xavier leon

[۱۵] گابریل مارسل،فلسفه اگزیستانسیالیسم،ص۴۰

[۱۶] Henri Bergson : فیلسوف و ریاضیدان و استاد ادبیات فرانسوی(۱۸۵۹-۱۹۴۱)

[۱۷] Jacqueline Boegner

[۱۸] Charles Dubois: نویسنده و منتقد فرانسوی (۱۹۳۹-۱۸۸۲)

[۱۹] Francots Mauriac: رمان نویس و مقاله نویس فرانسوی (۱۹۷۰-۱۸۸۵)

[۲۰] گابریل مارسل،بودن وداشتن،ترجمه صدیقه فراهانی،چاپ اول(تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه ،۱۳۹۳)ص۳۷

[۲۱] Louis Pamplume and beth brombert,”Gabriel Marcel:Existence,Being and Faith”,Yale french press, 12(1953) ,p98

[۲۲] فردریک کاپلستن،فلسفه معاصر،ترجمه  علی اصغر حلبی،چاپ دوم(تهران:انتشارات زوّار،۱۳۸۴)صص۲۳۵-۲۳۶

[۲۳] فردریک کاپلستن،فلسفه معاصر ،ص۱۷۲

[۲۴] Moral Rearmament: یکی از نامهای جنبش جهانی ای که پایه گذار آن بوکمن (۱۹۶۱-۱۸۷۸) مبلغ نسیحی آمریکایی بود و هدفش بازسازی اخلاقی و معنوی انسانها بود.

[۲۵] روژه ورنو و ژان وال ،نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفه های هست بودن،ترجمه یحیی مهدوی،چاپ دوم(تهران:خوارزمی،۱۳۷۲)ص۱۳۵

[۲۶] اریک ماتیوز، فلسفه فرانسه در قرن بیستم، ترجمه محسن حکیمی،چاپ اول (تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۷۸) صفحه ۶۹

[۲۷] ا.م.بوخنسکی،فلسفه معاصر اروپایی،ترجمه شرف الدین خراسانی،چاپ دوم(تهران:علمی و فرهنگی،۱۳۷۹)ص۱۴۸

[۲۸] گابریل مارسل،تئاترو دین،ترجمه جلال ستاری،چاپ اول(تهران:نمایش،۱۳۸۱)ص۱۰

[۲۹] گابریل مارسل،فلسفه اگزیستانسیالیسم،ص۸

[۳۰] Sartre :فیلسوف، نمایشنامه نویس، و رمان نویس فرانسوی (۸۰-۱۹۰۵)

[۳۱] ﮬ. ج. بلاکهام، ص ۲۶۰

80,000 ریال – خرید

تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ  را پرداخت نمایید. 

مطالب پیشنهادی:
برچسب ها : , , , , , , , , , ,
برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

جستجو پیشرفته

دسته‌ها

آخرین بروز رسانی

    پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایpayandaneshjo.irمحفوظ می باشد.