پیشینه تحقیق عقلانیت در فلسفه مغربی و مشرقی ابن سینا دارای ۶۷ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
فصل ۱: عقلانیت در فلسفه مغربی ابن سینا ۱
۱-۱- ماهیت علم و باور ۱
۲-۱- رابطه انواع بدیهیات و وضوح ۳
۳-۱- عقلانیت در برهان ۷
۴-۱- عقلانیت در نظریه توجیه ابن سینا ۹
۵-۱- جمع بندی و نتیجه ۱۱
یادداشتهای فصل اول ۱۳
فصل ۲- عقلانیت در فلسفه مشرقی ابن سینا ۱۵
۱-۲- تدرج و تشکیک در نفس ۱۶
۲-٢- ماهیت عقل ۱۷
۳-۲- عقل قدسی ۱۹
۴-۲- تدرّج و تشکیک معنای عقلانیت در حقایق دینی و عرفانی ۲۱
۵-۲- اندیشههای تمثیلی و عرفانی ابن سینا ۲۳
۶-۲- مصادیق تشکیک معنای عقلانیت در داستانها و سه نمط آخر اشارات ۲۷
۷-۲-جمعبندی و نتیجه ۳۱
یادداشتهای فصل دوم ۳۴
منابع فارسی و عربی ۴۰
منابع انگلیسی ۴۴
ابن ابی اصیبعه، بی تا، عیون الانباء، شرح و تحقیق: الدکتور نزار رضا، بیروت: دار مکتبه الحیاه
ابن سینا، ۱۳۵۸، حدود یا تعریفات، ترجمه محمدمهدیفولادوند،تهران: انجمن فلسفه ایران
ابن سینا، ۱۳۶۶، حیبنیقظان، بهتصحیحهانریکربن، تهران: مرکز نشر دانشگاهی
ابن سینا، ۱۳۶۸، شرحالاشارات والتنبیهات، ترجمه حسن ملکشاهی، تهران: سروش
ابن سینا، حسین بن عبدالله، ۱۳۸۳ الف، شرح الاشارات و التنبیهات، تحقیق حسن حسنزادهآملی، قم، بوستان کتاب
ابن سینا، حسین بن عبدالله، ۱۳۳۱، دانشنامه علایی، رساله منطق، مقدمه و حواشی و تصحیح: دکتر محمد معین و سید محمد مشکوه، تهران: انجمن آثار ملی
ابن سینا، حسین بن عبدالله، ۱۳۶۳، المبدأ و المعاد، تهرات: مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مکگیل با همکاری دانشگاه تهران
ابن سینا، حسین بن عبدالله، ۱۳۶۴، النجاه، تهران: مرتضوی
ابن سینا، حسین بن عبدالله، ۱۳۷۶، شفاء، الهیات، تحقیق آیت الله حسن زاده آملی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی
ابن سینا، حسین بن عبدالله، ۱۳۸۳ ب، شرح نمط چهارم از کتاب الاشارات و التنبیهات، ترجمه و شرح: دکتر احمد بهشتی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی
ابن سینا، حسین بن عبدالله، ۱۴۰۳، الاشارات و التنبیهات با شرح خواجه نصیرالدین طوسی، تهران: دفتر نشر کتاب
ابن سینا، حسین بن عبدالله، ۱۴۰۴ الف، الشفاء، المنطق، ج۳، کتاب البرهان، قم: منشورات مکتبه آیه الله العظمی المرعشی النجفی
در این بخش جهتگیری ابن سینا را در بحث عقلانیت از مسیر موضوعاتی مثل علم، باور، تعریف و بدیهیات آغاز میکنیم و سپس در موضوعات برهان و توجیه به پایان میرسانیم. بدیهیات، برهان و توجیه مقولههایی هستند که ما را وارد دنیای بحثهای دقیق و حساب شده، منطقی و فلسفی مبناگرایان سنتی در فلسفه اسلامی مینمایند. قصد ما اینست که نشان دهیم حتی در این قلمرو به ظاهر غیرقابل نفوذ که همه سخنان، تعالیم و بحثها از صلابت، استحکام و قطعیت زیادی برخوردارند، میتوان روزنههایی برای مشرب ذوقی، عرفانی و حکیمانه این فیلسوف جهان اسلام یافت. این فصل به ما کمک می کند با استفاده از تعاریف و جملات ابن سینا هر یک از مصادیق مربوط به اعتقادات قطعی و جازم را ردیابی کنیم و آنها را با نگاهی متفاوت مورد ارزیابی قرار دهیم. این موضوع را تحت عنوان دو رویکرد متفاوت ایدهآلگرایانه و واقعگرایانه مورد بررسی قرار میدهیم.
از دیدگاه ابن سینا بشر در ابتدای تولد خالی از هرگونه اطلاعات، آگاهی و معلومات بوده است. ذهن او همچون لوح سفیدی با جهان هستی مواجه شده است. به تعبیر دیگر انسان در مراحل آغازین حیاتش بالقوه صاحب تعقل و تفکر می باشد در عین حال که هیچ صورتی برایش متصور نیست اما این استعداد را دارد تا هر صورتی را بپذیرد. بدین لحاظ آنرا عقل هیولانی می نامد. ابن سینا می گوید مشائین معتقدند، ماده اولی (عقل هیولانی) (۱) هیچ صورت بالفعلی ندارد و در عین حال می تواند همه صور را بپذیرد.
پس از طی مراحلی این لوح نانوشته به فعلیتها و قابلیتهایی خواهد رسید. علم در اندیشه ابن سینا معانی متعددی می یابد. گاهی ابن سینا آن را به عنوان مقسم برای تصور و تصدیق به کار میبرد.(۲) گاهی صرفاً به معنای تصدیق به کار میبرد و علم را اعتقاد و باوری می داند که بتوانیم حکم کنیم چیزی فلان گونه است و گاهی در معنای مصطلح معرفت (باور صادق موجه) یا اعتقاد یقینی مکتسب به کار می برد وآن زمانی است که اعتقاد یابیم به اینکه چیزی فلان گونه است و بعلاوه باید اعتقاد داشته باشیم که ممکن نیست آن گونه نباشد به طوری که محال باشد چنین اعتقادی را از دست بدهیم.(۳) از نظر ابن سینا زمانی می توانیم در مورد باوری با قاطعیت و اطمینان نظر دهیم که آن باور زایل شدنی نباشد، چنین قطعیتی را در شرایطی بدست خواهیم آورد که حمل محمولی بر موضوعی بنفسه «روشن و بیِّن» باشد در این صورت می توانیم حکم کنیم این باور «قطعی» است و زایل شدنی نمیباشد.(۴)
در مقابل علم، ظن قرار دارد که آن نیز اعتقادی است که فرد در مورد چیزی دارد و آن را مطابق با واقع می انگارد اما این اعتقاد آن قدر جازم و قطعی نیست تا بتواند حکم کند که محال است آن چیز فلان گونه نباشد. به عنوان مثال ممکن است فردی ظن داشته باشد که «الف ب است» ، چنین حکمی اگرچه از نظر فرد تصدیقی مطابق با واقع است اما چنین نیست
که از نظر او محال باشد در آینده «الف ب نباشد» به این حکم، تصدیق، اعتقاد جازم و قطعی یا علم نمی گوییم.(۵)
ابن سینا گاهی علم را در کنار عقل به کار می برد ومی گوید «فان الکلی معقول و العلم الحقیقی للعقل».(۶) هرچند از این عبارت به دست نمیآید که علم حقیقی سنخیت تام با عقل داشته باشد اما میتوان این استنباط را داشت که نتیجه کار عقل این است که به علم حقیقی نایل شود و چنین علمی به امور جزیی و محسوس من حیث هو محسوس تعلق نمی گیرد. علم حصول صور معلومات در نفس است. این ملاک ساری و جاری در تفکر ابن سیناست که جزئیات متعلق علم قرار نمیگیرند یا به تعبیر دیگر صرفاً کلی ها هستند که مورد تعقل قرار می گیرند و معقول میشوند. علم حصول صور معلومات در نفس می باشد اما آیا هر صورت معلومی می تواند مصداق علم حقیقی باشد؟ آیا صوری که ناشی از تصورات حسی و خیالی اند می توانند مصداق واقعی علم و عقل باشند؟ ابن سینا تصریح می کند صرفاً صوری که توسط قوه عقلیه و تفکر بدست می آیند و برهانپذیرند می توانند مصداق علم حقیقی باشند. قوه عقلیه نیز نمیتواند مستقلاً چنین صور کلی عقلانی با ویژگیهای خاص را در نفس حاصل کند مگر اینکه واهب الصور یا عقل فعّال (۷) آنها را به نفس افاضه نماید. پس نفس انسان صرفاًپذیرا و آماده افاضات واهب الصور می شود و پس از افاضه او انسان به مقام شامخ علم یا عقل نایل می شود.(۸)
ابن سینا گاهی علم را به معنای تصور و تصدیق به کار می برد. تصور یعنی معنای شیئ در ذهن متمثل شود و تصدیق همان است که قبلاً نیز اشاره کردیم به معنای باور و اعتقاد به اینکه چیزی فلان گونه باشد. هر یک از تصور و تصدیقها یا از سایر تصور و تصدیقها اکتساب میشوند و یا غیراکتسابی می باشند و دیگر تصور و تصدیقات بر پایه آنها قرار میگیرند. اگر همه تصورات و تصدیقات اکتسابی باشند گرفتار تسلسل و دور خواهیم شد زیرا تعقل هر یک منوط به تعدادی نامتناهی از دیگری می باشد و در نتیجه هیچ تعقلی اعم از تصور و تصدیق حاصل نخواهد شد.(۹)
ابن سینا در مورد تصورات و تعریف مطالبی را مطرح میکند که به دلیل اینکه چندان مرتبط با موضوع رساله نمیباشد به اختصار مطرح میکنیم. او معتقد است که میتوان در مورد تعریف یک شیء تمام حقیقت و ذاتیات آن را بیان کرد. وظیفه منطقدان این نیست که صرفاً یک شیء را از سایر اشیا تمایز دهد بلکه بایستی به گونهای اقدام کند که صورت ذهنی به دست آمده از یک شیء با واقعیت آن مطابقت کامل داشته باشد. در نتیجه همه ذاتیات شیء بایستی در آن صورت ذهنی وجود داشته باشد.(۱۰) او حد را چنین تعریف میکند که قولی است که بر ماهیت شیء دلالت میکند.(۱۱) ابن سینا و سایر منطقدانان سنتی برای معرفت و تعریف یک شیء راههای متنوعی را مطرح میکنند. ابن سینا میگوید که اگر همه مقومات و ذاتیات شیء آورده شود، آن حد تام است مثل تعریف انسان به «حیوان ناطق». اگر بعضی از مقومات و ذاتیات شیء آورده شود، آن حد ناقص است. اگر عرضیات شیء آورده شود به گونهای که بتوان شیء را از غیر متمایز کرد رسم تام است و در غیر این صورت رسم ناقص میباشد.(۱۲)
مشاهده میکنیم که شیخ در این موضع از صلابت و استحکام خاصی در گفتارش استفاده میکند. تاکید او قابل توجه است که منطقی باید بتواند تمام حقیقت و ذات شیء را استنباط کند. اینطور به نظر میرسد که ابن سینا در مورد تعریف ماهیت اشیا از هرگونه تدریج یا تشکیکی خودداری میکند.(۱۳)
در فلسفه ابن سینا آن چه مورد توجه است، معلومات (تصورات و تصدیقات) بدیهی است که در مقابل معلومات اکتسابی قرار می گیرد. ضمن اینکه با عنایت به شرح خواجه بدیهیات احکامی هستند که وقتی آنها را ملاحظه می کنیم انطباقشان با عالم خارج درک می شود. وی در مورد معلوم بدیهی می گوید، بدیهی حکمی است که وقتی آن را ملاحظه میکنیم، انطباقش با عالم خارج درک می شود. ضمن این که در عالم واقع نیز حقیقتاً با خارج تطابق دارد.(۱۴)
همانطور که در این تعریف مشاهده می کنیم ابن سینا بداهت را در حکمی می داند که دو ویژگی داشته باشد، اولاً با خارج یا عالم واقع تطابق داشته باشد؛ ثانیاً عقل این انطباق را درک کند. از محتوای این تعریف چنین بر می آید که وی صرف انطباق داشتن حکم با خارج را به تنهایی کافی نمی داند. عقل بایستی بتواند هم تطبیق حکم و تصدیق را با عالم واقع درک کند و هم اصالتاً این حکم با عالم واقع تطبیق داشته باشد. به نظر می رسد تعاریفی که فلاسفه اسلامی بعدها در مورد بدیهیات بدست دادهاند متاثر از رویکرد سینوی آنها بوده باشد. آنها میگویند قضایا یا احکام بدیهی چیزهایی هستند که بی نیاز از فکر باشند؛ قضایای ضروری که لازم نفس مخلوق باشند؛ قضایایی که از ابتدای خلقت به شکل بی اختیار همراه آدمی باشد؛ احکامی که نه تنها نیاز به اکتساب ندارند بلکه محال است چنین اکتسابی در موردشان انجام شود و قضایایی که مورد موافقت عام باشند (۱۵)
همانطور که گفتیم یکی از مسائل مهم بداهت در تفکر ابن سینا موضوع وضوح میباشد. وضوح یعنی چیزی که معنای روشنی داشته باشد و همه مردم بر صدق آن شهادت می دهند. به تعبیر دیگر حکم یا قضیه یا تصدیقی نسبت به عالم واقع است که به قدری واضح و روشن می باشد که همه بالاتفاق آن را می پذیرند.نکته جالب توجه اینست که وضوح و روشنی از اجزاء اصلی و لاینفک مفهوم بداهت می باشد یعنی نمی توانیم نسبت به چیزی حکم به بدیهی کنیم که واضح نباشد و به محض مواجهه با آن روشنی و صراحتش را درک نکنیم.
مهم ترین بحثی که در مورد ارتباط بداهت و وضوح وجود دارد بررسی این ارتباط از منظر ابن سینا در اقسام و انواع بدیهیات است. در همین رابطه مناسب است که ابتدا مروری بر این انواع داشته باشیم. به طور کلی باورها و اعتقادات ما نسبت به اشیاءپیرامون خود سه قسم می باشند: ۱- یقین ۲- شبه یقین ۳- ظن. یقین زمانی ایجاد می شود که سه خصوصیت داشته باشد: اولاً انسان نسبت به آن شیئ معتقد باشد یعنی با طیب خاطر آن را تصدیق کند ثانیاً آنچه تصدیق کرده است را همواره به آن پایبند باشد یعنی نتواند نقیض آن تصدیق را در نظر بگیرد ثالثاً اعتقادش غیرقابل زوال باشد که شامل برهان می باشد. شبه یقین شامل تصدیقاتی می شود که صرفاً شرط اول را داشته باشد یعنی به آن اعتقاد داشته باشد اما می تواند دومین خصوصیت را داشته باشد و می تواند آنرا نداشته باشد اما در هر صورت شرط سوم را ندارد و شامل جدل و مغالطه میشود.(۱۶)
ظن از جمله تصدیقاتی است که صرفا اولین خصوصیت را دارد اما دومین خصوصیت را خود شخص ممکن است که بالفعل یا بالقوه قریب من الفعل داشته باشداما در هر حالت نقیض خصوصیت دوم امر ممکنی است. این نوع تصدیق که حالت اقناعی دارد عمدتاً در سخنرانیها و خطابه ها به کار میرود.
آنچه دراین بخش مهم است قضایای حاکی از تصدیقات یقینی اند که در تقسیمبندی فلاسفه مسلمان شامل: «اولیّات» ، «مشاهدات» ، «مجرّبات» ، «حدسیّات» و «فطریّات» میشوند. رابطه هر یک از این اقسام را با موضوع وضوح و روشنی متعاقباً بررسی خواهیم کرد .
«اولیّات» باورها و اعتقاداتی می باشند که عقل انسان با صرف تصور موضوع و محمول (اجزای قضیه) حکم به برقراری نسبت بین آن دو می دهد و به چیز دیگری یا علت و سببی نیاز ندارند مثل «کل بزرگتر از جزء است». صرف تصور کل و تصور جزء کفایت می کند که حکم کنیم بین آنها رابطه ایجابی برقرار است. در «اولیّات» عقل بعد از تصور موضوع و محمول بدون توقف و مکثی حکم به برقراری نسبت را می دهد. شرط اصلی این است که تصور طرفین برای چنین حکمی «واضح و بدیهی» باشد. هرچند ممکن است تصور هر یک از طرفین در غایت خفا باشد و یا تصور هر یک نیازمند دلیل و برهان باشد اما آنچه اهمیت دارد رابطه و نسبتی است که بین اجزای قضیه برقرار می شود.(۱۷) البته ممکن است بخاطر عواملی و عوارضی فرد نتواند این رابطه بدیهی را برقرار کند با این حال غفلت یا جهل وی لطمه ای به بدیهی بودن چنین قضایایی وارد نمی آورد. در منطق سنتی معاصر این عوامل که مربوط به جهل به بعضی از امور بدیهی می باشد، ذکر شده است:
الف- انتباه؛ تنبه و آگاه بودن- این عامل یکی از مرسوم ترین عوامل بی توجهی به بداهت و وضوح امور بدیهی می باشد. در صورتی که فرد بی توجه یا غافل باشد حتی نسبت به واضح ترین روابط و نسبتها عکس العمل نشان نخواهد داد.
ب- سلامت ذهن- این مورد نیز از جمله عواملی است که امور بدیهی را مکتوم نگاه می دارد. کسانی که از ذهن سالم و متعارفی برخوردار نیستند، قادر به تشخیص امور بدیهی نمی باشند.
ج- سلامت حواس- ممکن است فردی در اثر بیماری یا عارضهای سلامت حواس خود را از دست بدهد و نتواند چنین اموری را تشخیص دهد و یا کسانی هستند که از ابتدای تولد فاقد بعضی از حواس می باشند آنان نیز نمی توانند امور مربوط به این حواس را تشخیص دهند.
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر