تحقیق مدیریت بدن و سبک زندگی در نظریه پردازیهای جامعه شناختی

پیشینه تحقیق و پایان نامه و پروژه دانشجویی

پیشینه تحقیق مدیریت بدن و سبک زندگی در نظریه پردازیهای جامعه شناختی دارای ۴۰ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد  word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود  آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.

فهرست مطالب

۲-۱پیشینه ی تحقیق    ۴
۲-۲ مدیریت بدن در نظریه پردازیهای جامعه شناختی    ۸
۲-۳ سبک زندگی در نظریه پردازیهای جامعه شناختی    ۱۲
۲-۴ تعامل سبک زندگی و مدیریت بدن    ۱۷
۲-۴-۱  پیر بوردیو    ۱۸
۲-۴-۲  میشل فوکو    ۲۱
۲-۴-۳ آنتونی گیدنز    ۲۶
۲-۵  جمع بندی نظریه ها    ۳۱
منابع و مآخذ    ۳۶

منابع

آزاد ارمکی، تقی و چاوشیان، حسن، (۱۳۸۱)، بدن به مثابه رسانه هویت، مجله جامعه­شناسی ایران، دوره چهارم، شماره۴، صص ۷۵- ۵۷ .

گیبنز، جان آر و بوریمر، (۱۳۸۴)، سیاست پست مدرنیته، ترجمه منصور انصاری، تهران: انتشارات گام نو.

گیدنز، آنتونی، (۱۳۸۰)، پیامد های مدر نیت، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: نشر مرکز.

گیدنز، آنتونی، (۱۳۸۲) تجدد، تشخص، جامعه وهویت شخصی در عصر جدید، ترجمه ناصر موفقیان، تهران: نشر نی.

لوپز، خوزه و اسکات، جان، (۱۳۸۵)، ساخت نظریه­ی اجتماعی، ترجمه حسین قاضیان، تهران: نشرنی.

بوردیو، پیر، (۱۳۸۱)، کنش­های ورزشی وکنش­های اجتماعی، ترجمه محمدرضا فروزنده، فصل­نامه ارغنون، شماره ۲۰٫

حقیقی، شاهرخ (۱۳۸۷)، گذار از مدرنیته؟نیچه،فوکو، لیوتار، دریدا، تهران:آگاه.

فاضلی، محمد، (۱۳۸۲)، مصرف و سبک زندگی، قم: انتشارات صبح صادق.

سیدمن، استیون، (۱۳۸۶)، کشاکش آرا در جامعه شناسی، ترجمه هادی جلیلی، تهران: نشر نی.

فاتحی، ابوالقاسم و اخلاصی، ابراهیم، (۱۳۸۷)، مدیریت بدن ورابطه آن با پذیرش اجتماعی بدن، مطالعات راهبردی زنان،سال یازدهم،شماره۴۱٫

فکوهی، ناصر و انصاری مهابادی، فرشته، (۱۳۸۲)، اوقات فراغت و شکل­گیری شخصیت فرهنگی:نمونه موردی دو دبیرستان دخترانه شهر تهران، نامه انسان­شناسی، دوره اول، شماره۴، صص۸۹-۶۱٫

-فوکو، میشل، (۱۳۷۸)، مراقبت و تنبیه: تولد زندان، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نشرنی.

فوکو، میشل، (۱۳۸۳)، اراده به دانستن، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نشر نی.

– فیلیپ، کسل، (۱۳۸۳)، چکیده آثار آنتونی گیدنز، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: ققنوس.

– کوهی،کمال و دیگران، (۱۳۹۰)،تبیین جامعه شناختی مدیریت بدن در میان زنان، مطالعات زنان،سال ۹،شماره۳٫

– ریتزر، جورج، (۱۳۷۹)، نظریه­های جامعه­شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی.

اباذری، یوسف و حمیدی، نفیسه، (۱۳۸۷)، جامعه شناسی بدن و پاره­ای مناقشات، فصل­نامه پژوهش زنان، دوره­­ی۶، شماره ۴، صص۱۶۰- ۱۲۷٫

– ابراهیمی، قربانعلی و ضیاءپور،آرش،(۱۳۹۱)، بررسی جامعه شناختی تاثیر سرمایه فرهنگی بر مدیریت بدن، جامعه شناسی کاربردی،سال بیست و سوم،شماره اول.

– احمد نیا، شیرین، (۱۳۸۵)، جامعه شناسی بدن و بدن زنان، فصل­نامه زنان، شماره ۵٫

 ۲-۱پیشینه­ ی تحقیق

پژوهش درباره مدیریت بدن و ارتباط آن با دیگر متغیرهای اجتماعی، از جمله سبک زندگی، به دو سه دهۀ اخیر مطالعات جامعه­شناختی مربوط می­شود. سوای تحقیقات بسیاری که جامعه­شناسان دیگر جوامع به مقتضای روابط و مناسبات حاکم بر جامعۀ خود در این باره انجام داده­اند، در ایران تحقیقات چندی در این حوزه انجام گرفته که به چند مورد از آن­ها اشاره می­کنیم.

آزاد ارمکی و چاوشیان(۱۳۸۱) در مقاله­ای با عنوان «بدن به مثابه رسانه­ی هویت» به بررسی تجربی فرضیه­ی گسسته­شدن شکل­های هویت­ از موقعیت­های ساختاری و پیوند آن با خصوصیات فرهنگی پرداخته­اند. جامعه­ی آماری این تحقیق کلیه افراد ۱۸ ساله و بالاتر ساکن تهران بوده است که  ۸۲۵  نفر به عنوان حجم نمونه­ی تحقیق با روش نمونه­گیری خوشه­ای چند مرحله­ای انتخاب شده­اند. یافته­های تحقیق حاکی از آن است که سطوح گوناگون مدیریت بدن رابطه­ی معناداری با متغیرهایی دارد که آشکارا دلالت فرهنگی دارند، متغیرهایی نظیر  جنس، سن، تحصیلات، سرمایه­ی فرهنگی، دیانت، و نگرش سنتی به خانواده. اما بین مدیریت بدن و متغیرهای ساختاری مثل پایگاه اقتصادی و اجتماعی­، سرمایه­ی اقتصادی و شغل رابطه­ی معناداری مشاهده نشده است. در پژوهشی دیگر با عنوان «بررسی جامعه­شناختی عوامل مؤثر بر مدیریت بدن در زنان (مطالعه موردی زنان شهر شیراز)»، اخلاصی(۱۳۸۶) به بررسی ارتباط بین پذیرش اجتماعی بدن و مدیریت بدن پرداخته است. وی رابطه معنادار میان این دو متغیر را به کمک روش پیمایشی مورد بررسی قرار داده است. حجم نمونه تحقیق ۴۰۰ نفر از زنان ۱۸ تا ۴۰ ساله ساکن در مناطق هشت­گانه شیراز بود که با روش نمونه­گیری خوشه­ای چند مرحله­ای و تصادفی ساده انتخاب شدند. چارچوب نظری تحقیق بر اساس آرای اروینگ گافمن، بوردیو، گیدنز و نظریه مبادله تدوین شده است. نتایج تحقیق با استفاده از آماره­های توصیفی و استنباطی نشان می­دهد که میانگین مدیریت بدن برابر با ۸/۶۲ درصد است که حاکی از میزان بالای توجه زنان به بدن در همه وجوه آن از آرایشی ، مراقبت و…است. همچنین بین متغیرهای مصرف رسانه­ای، پذیرش اجتماعی بدن و پایگاه اقتصادی- اجتماعی با مدیریت بدن رابطه مستقیم ­و معنادار و بین متغیرهای دینداری و مدیریت بدن­ رابطه معکوس و معنادار وجود دارد.

شیرین احمد­نیا (۱۳۸۵) نیز در مقاله­ای با عنوان «جامعه­شناسی بدن و بدن زنان» ضمن این که از اهمیت بدن و ضرورت توجه داشتن بر بدن از سوی زنان اشاره دارد به فشارهای فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر بدن زنان نیز توجه کرده است. او معتقد است اساساً الگوی فرهنگی غربی در سطح بین­المللی که از طریق رسانه­های جمعی و تکنولوژی­های نوین ارتباطی تشدید و تسهیل می­گردد، ارزش­های خاصی مرتبط با اشکال و اندازه­های بدنیِ ایده­آل و مطلوب را مورد تأکید قرار می­دهد، به طوری که این گونه ارزش­ها به عنوان ایده­آل­ها و اهداف عینی بر رفتارهای افراد به­ویژه در جوامع مختلف برای هماهنگ کردن یا نزدیک­تر کردن خصوصیات بدن خود با این ارزش­ها مورد توجه قرار می­گیرند. نمونه مشخص این ارزش­ها که امروزه در مورد زنان در اکثر جوامع مورد توافق قرار گرفته باریک اندامی است. او همچنین به پیامدهای سوء رژیم­های لاغری برای سلامت روانی و جسمانی زنان اشاره کرده است.

موحد، غفاری­نسب و حسینی (۱۳۸۹) در پژوهشی تحت عنوان «آرایش و زندگی اجتماعی دختران جوان» به مطالعه و بررسی دلایل آرایش دختران ساکن در دامنه شهر شیراز پرداخته­اند. این مطالعه به روش کیفی و از طریق مصاحبه با ۳۰ دختر جوان (۱۸-۳۰) که دارای آرایش هستند صورت پذیرفته است. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که آرایش  با برنامه­ی زندگی افراد در هم تنیده است و توسط آن­ها تنظیم و هماهنگ می­شود. آن­ها در طول مصاحبه به  دامنه­ای از دلایل اجتماعی، فردی و روان­شناختی برای گرایش خود به آرایش اشاره کرده­اند. این اظهارات حاکی از آن است که با وجود فشارهای ساختاری موجود، دختران در انتخاب آرایش تا حدودی عاملیت خود را حفظ کرده­اند و آن را به شیوه­ای عقلانی برای کسب سرمایه نمادین و حتی تبدیل آن به دیگر سرمایه­ها به کار می برند. خواجه­نوری وهمکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی به بررسی رابطه بین سبک زندگی و مدیریت بدن پرداخته­اند.در این پژوهش پس از بررسی مطالعات نظری و تجربی موجود، نظریه­ی ترکیبی مبتنی بر نظریه­ی گیدنز ساخته شده است. داده­های  این پژوهش با استفاده از روش پیمایشی و با تهیه پرسشنامه خودگزارشی در بین  نمونه­ای ۵۰۸ نفری از زنان ۱۵ تا ۶۴ ساله شهر شیراز و با استفاده از روش نمونه­گیری تصادفی چند مرحله­ای گردآوری شده است. نتایج این پژوهش نشانگر آن است که در سطح تحلیل دومتغیره تمامی سبک­های زندگی با مدیریت بر ظاهر و همچنین تغییر شکل اندام رابطه داشته­اند. اما در تحلیل چندمتغیره مشاهده شد که سبک­های مدرن ورزشی- موسیقی، فراغتی، مشارکت­های جدید، مذهبی و در نهایت، موسیقی سنتی روی هم توانسته­اند مدیریت زنان بر ظاهر­شان را با ۴۵ درصد تبیین کنند و متغیرهای سبک مشارکتی جدید، ورزشی- موسیقی جدید، موسیقی قدیمی و در نهایت فراغتی روی هم ۳/۳۰ درصد تغییرات مدیریت تغییر شکل اندام زنان را تبیین کنند. رضایی و دیگران (۱۳۸۹) در مقاله پژوهشی خود با عنوان «مدیریت بدن و ارتباط آن با عوامل اجتماعی» به بررسی عوامل اجتماعی مؤثر در مدیریت بدن پرداخته­اند و با استفاده از روش پیمایشی از مجموع ۶۰۰۰ دانشجوی دختر دانشگاه مازندران بر مبنای فرمول کوکران ۴۰۰ نمونه به روش خوشه­ای چندمرحله­ای انتخاب نموده­اند. دیدگاه­های نظری فمینیسم سوسیال، نظریه فوکو، گیدنز و گافمن برای تبیین مسئله به کار گرفته شده­اند. یافته­های تحقیق نشان می­دهد عوامل مستقیم مؤثر در مدیریت بدن عبارتند از: مصرف­گرایی، فشار اجتماعی، و مصرف رسانه­ای که ۸۳ درصد تغییرات متغیر وابسته را تعیین می­نمایند. مهدوی و عباسی (۱۳۸۹) در تحقیقی با عنوان «بررسی میزان تمایل به مدیریت بدن و کنترل اندام و عوامل مؤثر بر آن» به بررسی میزان تمایل به مدیریت بدن و کنترل اندام و عوامل مؤثر بر آن پرداخته­اند. تحقیق به روش توصیفی از نوع زمینه­یابی انجام شده است. نتایج تحقیق نشان داد که به ترتیب متغیرهای جلب توجه، تشخص­طلبی، تأثیر دوستان و همسالان، تنوع­طلبی و نوگرایی، مقاصد جنسی، همانندسازی، معرف طبقه اجتماعی و داشتن هویت بالاترین تأثیر را در تبیین متغیر وابسته، یعنی میزان تمایل به مدیریت بدن، دارند.

کوهی و دیگران (۱۳۹۰) در مقاله­ی «تبیین جامعه­شناختی مدیریت بدن در میان زنان» به تبیین جامعه­شناختی مدیریت بدن با روش پژوهش پیمایشی پرداخته­اند. در این تحقیق، از نظریه­های زیمل، وبلن، مری داگلاس، بوردیو، بودریار، فدرستون، و گافمن جهت تبیین متغیرها استفاده شده است. یافته­ها نشان می­دهد که مدیریت بدن در میان زنان ۱۵ ساله و بالاتر تبریز از سطح متوسط به پائینی برخوردار است و بین متغیرهای مقایسه اجتماعی بدن، گروه­های مرجع، سرمایه فرهنگی و اقتصادی، تحصیلات و مدیریت بدن در میان زنان همبستگی معناداری وجود داشته و این متغیرها توانسته­اند تا ۳۷ درصد از واریانس مدیریت بدن را تبیین کنند. ذکایی و فرزانه (۱۳۸۷) در مقاله­ی پژوهشی خود «زنان و فرهنگ بدن: زمینه­های انتخاب جراحی­های زیبایی در زنان تهرانی» به دنبال دستیابی به تجربه­های زنان تهرانی نسبت به بدن خود در قبل و بعد از انجام جراحی زیبایی بوده­اند و تلاش کرده­اند تا این تجربه­ها را به طور مستند و از زبان و منظر زنانی بیان کنند که مبادرت به انجام آن کرده­اند. یافته­های این مطالعه که به شیوه­های کیفی و کمی انجام شده، حاکی از آن است که جراحی زیبایی در چرخه میان انتخاب فردی و ساختارهای اجتماعی قرار گرفته است و باید آن را توازنی دانست میان اختیار انسانی و اجبار ساختاری.

تحقیقات خارجی بسیاری در این حوزه نیز انجام گرفته است که به دو مورد از آنها اشاره می­شود. لنون و راد[۱] (۱۹۹۴) در تحقیقی به بررسی «رابطه­ی بین نگرش به نقش­های جنسی، رضایت از بدن ، عزت نفس و مدیریت ظاهر» در بین ۱۹۴ نفر از دانشجویان دانشگاه با میانگین سنی ۲۱ سال پرداخته­اند. ابزار این تحقیق پرسشنامه بوده است. یافته­های تحقیق نشان می­دهد که ۱- نحوه نگرش به نقش جنسیت و رضایت از بدن با عزت نفس به صورت مثبتی در رابطه است. ۲- رضایت از بدن همبستگی بیشتری با عزت نفس دارد تا نگرش­های سنتی به نقش­های جنسیتی.  ۳- زنانی که دارای عزت نفس بالایی هستند نسبت به زنانی که دارای عزت نفس پایینی می­باشند کمتر درگیر فرآیند مدیریت ظاهر می­شوند ۴- هم زنانی که دارای نگرش سنتی به نقش­های جنسیتی هستند و هم زنانی که نگرش غیر سنتی به نقش­های جنسیتی دارند به مدیریت ظاهر توجه می­کنند ۵- توجه زیاد به مدیریت ظاهر با عزت نفس رابطه معکوس دارد. همچنین رابینسون[۲] (۲۰۰۳) در تحقیقی تحت عنوان «شیوه پوشش، تأثیرگذاری و مدیریت ظاهر» دریافت که شرکت در برنامه­های کاهش وزن با بالارفتن جذابیت بدن رابطه دارد. یافته­های این تحقیق نشان می­دهد که شیوه­ی پوشش با سن و وضعیت تأهل در رابطه است. زنانی که در برنامه کاهش وزن شرکت می­کنند از لباس­هایی استفاده می­کنند که ظاهر آن­ها را بهتر سازد و تصور آنان را از بدن­شان بهبود بخشد .آنان به مرور که در برنامه کاهش وزن شرکت می­کنند اگر تصور و رضایت آنان از بدن­شان افزایش پیدا کند با جدیت برنامه­ها را دنبال می­کنند و در کاهش وزن موفق­تر عمل می­کنند.

مرور منابع تجربی درباره مدیریت بدن نشان می­دهد که هر کدام از پژوهش­های انجام گرفته از منظری خاص به مدیریت بدن و ابعاد آن پرداخته­اند و به­ویژه آن را در ارتباط با متغیر یا متغیرهای معینی مورد مطالعه قرار داده­اند؛ فی­المثل به بررسی رابطه بین دین، پذیرش اجتماعی بدن، عزت نفس و رضایت از بدن، عمل­های جراحی و شیوه پوشش، فشارهای اجتماعی موثر بر بدن زنان و…  با مدیریت بدن پرداخته­­اند و هرکدام با توجه به مبانی و چارچوب نظری و فرضیه­های مطرح شده به نتایجی دست یافته­اند. نتایج و یافته­های این پژوهش­های گوناگون گویای آن است که پدیده مدیریت و کنترل بدن به صورت چشمگیری در همه جوامع در حال گسترش است و هرروز بر ابعاد  و دامنه آن افزوده می­شود. بعضی از تحقیقات نشان می­دهند که مدیریت بدن، صبغه­ای فرهنگی دارد و رابطه معنادار مدیریت بدن با متغیرهایی که دلالت­های فرهنگی داشته­اند، مشاهده شده است. با مرور این تحقیقات همچنین می­توان به این نکته پی برد که مصرف و استفاده از رسانه­­های همگانی همچون تلویزیون، ماهواره، اینترنت و… به دلیل تبلیغ و اشاعه ارزش­های خاص مرتبط با اشکال بدنی مطلوب و ایده­آل سبب می­شود تا زنان تحت تأثیر فشارهای اجتماعی- فرهنگی ناشی از  قدرت این رسانه­ها در پی دستیابی به بدن مطلوب خود برآیند. برخی تحقیقات حاکی از آن بوده­اند که پذیرش اجتماعی بدن یکی از دلایل گرایش به دستکاری و مدیریت بدن بوده است. از عوامل مهم در این زمینه ناخرسندی و نارضایتی از بدن بوده که باعث سلب اعتماد به نفس افراد در محیط­های اجتماعی می­شود و بالطبع چشمداشت­ها و نگرش­های حاکم بر نظام فرهنگی و فشارهای ناشی از آن موجب می­شود که افراد خود را با این الگوها تطابق دهند و چون احساس می­کنند بدن­های­شان با این الگوی فرهنگی ارائه شده همخوانی ندارد به دنبال پذیرش اجتماعی و حضور فعال در میدان توجه اجتماعی و فرهنگی اقدام به کنترل و مدیریت بدن خود نمایند. برخی تحقیقات دیگر نشان­دهنده آن بوده­اند که مدیریت بدن با پایگاه اجتماعی – اقتصادی رابطه معناداری دارد. اما برخی دیگر حکایت از آن داشته­اند که مدیریت بدن مختص یک طبقه خاص نیست و یک پدیده عام است که در میان تمامی لایه­ها و قشرهای جامعه گسترش یافته است. در بسیاری از تحقیقات انجام شده از عوامل اجتماعی و فرهنگی و الزام­های عینی ناشی از آن­ها به عنوان علل اصلی گرایش به دست­کاری و مدیریت بدن نام برده شده است و عملاً افراد به عنوان عاملانی منفعل در نظر گرفته شده­اند که الگوها و دستورهای دیکته شده از جانب عوامل اجتماعی و فرهنگی را اجرا می­کنند. اما معدودی دیگر از پژوهش­­ها به نقش خود فرد در این رابطه توجه کرده­اند و مدیریت و دستکاری بدن را به عنوان یک عمل آگاهانه و هدف­مند که فرد آن را به شیوهای عقلانی جهت ابراز وجود و کسب سرمایه نمادین و سایر سرمایه­های دیگر به کار می­گیرد، قلمداد کرده­اند. در پژوهش حاضر هدف ما بررسی رابطه بین شاخص­های سبک­زندگی از جمله مصرف فرهنگی، الگوهای خرید و الگوهای گذران اوقات فراغت با مدیریت بدن است.

۲-۲ مدیریت بدن در نظریه­پردازی­های جامعه­شناختی

رویکردهای نظری گوناگونی در جامعه­شناسی مسئله­ی چگونگی شکل­گیری بدن در متن وضعیت­های عینی اجتماعی را مطمح نظر قرار داده­اند. هر یک از این رویکردها این پدیده را در ابعاد، سطوح، شاخص­ها و دلالت­های متفاوت مطالعه کرده است. با این وصف، وجه مشترک آن­ها نفی «هستی صرفاً زیست­شناختیِ بدن» و تأکید بر سویه­های اجتماعی و برساختی آن است. فی­المثل، در رویکرد پدیدارشناختی به بدن، آن­چه محوریت می­یابد تجربه­های زیست­مند افراد است و این­که افراد چگونه جهان­شان را به شیوه­هایی معنادار تفسیر و خلق می­کنند (ترنر،۱۹۹۵: ۲۴۷). برای تشریح اصلی­ترین ایده­های این رویکرد می­توان به آرای اروینگ گافمن[۳] اشاره کرد. او بر این نکته تأکید می‌کند که بین «خود اجتماعی» یا هویت اجتماعی با «خودِ واقعی» فاصله وجود دارد. وی برداشت از «خود» را با رهیافتی نمایشی تشریح می‌کند. گافمن با رویکرد نمایشی خود، نقش‌های اجتماعی و موقعیت‌های اجتماعی را تنها نمایش‌هایی می‌بیند که در زندگی روزمره اجرا می‌شوند. به عقیده او، «خودِ» افراد به وسیله نقش‌هایی که در این موقعیت‌ها اجرا می‌کنند، شکل می‌گیرد و معنا می‌یابد. گافمن ضمن استفاده از مفهوم «خود» تا اندازه زیادی به بدن فرد اشاره دارد. از دید او، عاملان بدنی یا جسمی نیز رأی جمع‌کن‌هایی هستند که با توسل به همه­ی روش‌های علامت‌دهی اجتماعی سعی دارند نظر دیگران را به خود جلب کنند. این عاملان بدنی، «معرف‌های تجسدیافته­ی منش و منزلت‌‌اند» که می‌توانند توسط دیگر کنشگران مورد تفسیر قرار گیرند (لوپز و اسکات، ۱۳۸۵: ۱۵۵). از نظر گافمن، صورت نشان‏دهنده­ی سن، جنسیت، موقعیت اقتصادی- اجتماعی، سلامتی و حتی شخصیت افراد است که در تعامل چهره به چهره و نیز در عملکردهای اجتماعی از اهمیت زیادی برخوردار است. صورت اجتماعی یک صـورت عمومی است و نیازمند تغییر دائمی نقاب موجود بر آن است. آرایش، وسیله­ای برای بدست آوردن این نقاب است. تنها در شرایط احساسی شدید، یا در تـــنهایـــی یا در حضور دوستان است که نقاب (آرایش) صورت کنار می‌رود و صورت خصوصی یا همان شخص واقعی ظاهر می‌گردد (سینوت،۱۹۸۸: ۶۰۶؛۱۹۹۰: ۶۱).

[۱] – Lennon& Rudd

[۲] – Robinson

[۳] -E.goffman

50,000 ریال – خرید

تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ  را پرداخت نمایید. 

مطالب پیشنهادی:
  • تحقیق ارتقاء سلامت و مدل های آن و سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت و ابعاد آن
  • تحقیق فرهنگ سیاسی و سبک زندگی سیاسی شیعه و رابطه آن دو
  • تحقیق مفهوم سبک زندگی و لیبرالیسم واسلام و دیدگاههای آن
  • تحقیق نظریه های مرتبط با رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت و سبک زندگی
  • برچسب ها : , , , , , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

    جستجو پیشرفته

    دسته‌ها

    آخرین بروز رسانی

      پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایpayandaneshjo.irمحفوظ می باشد.