992 views
پیشینه تحقیق مدیریت بدن و سبک زندگی در نظریه پردازیهای جامعه شناختی دارای ۴۰ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
۲-۱پیشینه ی تحقیق ۴
۲-۲ مدیریت بدن در نظریه پردازیهای جامعه شناختی ۸
۲-۳ سبک زندگی در نظریه پردازیهای جامعه شناختی ۱۲
۲-۴ تعامل سبک زندگی و مدیریت بدن ۱۷
۲-۴-۱ پیر بوردیو ۱۸
۲-۴-۲ میشل فوکو ۲۱
۲-۴-۳ آنتونی گیدنز ۲۶
۲-۵ جمع بندی نظریه ها ۳۱
منابع و مآخذ ۳۶
– آزاد ارمکی، تقی و چاوشیان، حسن، (۱۳۸۱)، بدن به مثابه رسانه هویت، مجله جامعهشناسی ایران، دوره چهارم، شماره۴، صص ۷۵- ۵۷ .
- گیبنز، جان آر و بوریمر، (۱۳۸۴)، سیاست پست مدرنیته، ترجمه منصور انصاری، تهران: انتشارات گام نو.
گیدنز، آنتونی، (۱۳۸۰)، پیامد های مدر نیت، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: نشر مرکز.
گیدنز، آنتونی، (۱۳۸۲) تجدد، تشخص، جامعه وهویت شخصی در عصر جدید، ترجمه ناصر موفقیان، تهران: نشر نی.
لوپز، خوزه و اسکات، جان، (۱۳۸۵)، ساخت نظریهی اجتماعی، ترجمه حسین قاضیان، تهران: نشرنی.
بوردیو، پیر، (۱۳۸۱)، کنشهای ورزشی وکنشهای اجتماعی، ترجمه محمدرضا فروزنده، فصلنامه ارغنون، شماره ۲۰٫
حقیقی، شاهرخ (۱۳۸۷)، گذار از مدرنیته؟نیچه،فوکو، لیوتار، دریدا، تهران:آگاه.
فاضلی، محمد، (۱۳۸۲)، مصرف و سبک زندگی، قم: انتشارات صبح صادق.
سیدمن، استیون، (۱۳۸۶)، کشاکش آرا در جامعه شناسی، ترجمه هادی جلیلی، تهران: نشر نی.
فاتحی، ابوالقاسم و اخلاصی، ابراهیم، (۱۳۸۷)، مدیریت بدن ورابطه آن با پذیرش اجتماعی بدن، مطالعات راهبردی زنان،سال یازدهم،شماره۴۱٫
– فکوهی، ناصر و انصاری مهابادی، فرشته، (۱۳۸۲)، اوقات فراغت و شکلگیری شخصیت فرهنگی:نمونه موردی دو دبیرستان دخترانه شهر تهران، نامه انسانشناسی، دوره اول، شماره۴، صص۸۹-۶۱٫
-فوکو، میشل، (۱۳۷۸)، مراقبت و تنبیه: تولد زندان، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نشرنی.
فوکو، میشل، (۱۳۸۳)، اراده به دانستن، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نشر نی.
– فیلیپ، کسل، (۱۳۸۳)، چکیده آثار آنتونی گیدنز، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: ققنوس.
– کوهی،کمال و دیگران، (۱۳۹۰)،تبیین جامعه شناختی مدیریت بدن در میان زنان، مطالعات زنان،سال ۹،شماره۳٫
– ریتزر، جورج، (۱۳۷۹)، نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی.
– اباذری، یوسف و حمیدی، نفیسه، (۱۳۸۷)، جامعه شناسی بدن و پارهای مناقشات، فصلنامه پژوهش زنان، دورهی۶، شماره ۴، صص۱۶۰- ۱۲۷٫
– ابراهیمی، قربانعلی و ضیاءپور،آرش،(۱۳۹۱)، بررسی جامعه شناختی تاثیر سرمایه فرهنگی بر مدیریت بدن، جامعه شناسی کاربردی،سال بیست و سوم،شماره اول.
– احمد نیا، شیرین، (۱۳۸۵)، جامعه شناسی بدن و بدن زنان، فصلنامه زنان، شماره ۵٫
پژوهش درباره مدیریت بدن و ارتباط آن با دیگر متغیرهای اجتماعی، از جمله سبک زندگی، به دو سه دهۀ اخیر مطالعات جامعهشناختی مربوط میشود. سوای تحقیقات بسیاری که جامعهشناسان دیگر جوامع به مقتضای روابط و مناسبات حاکم بر جامعۀ خود در این باره انجام دادهاند، در ایران تحقیقات چندی در این حوزه انجام گرفته که به چند مورد از آنها اشاره میکنیم.
آزاد ارمکی و چاوشیان(۱۳۸۱) در مقالهای با عنوان «بدن به مثابه رسانهی هویت» به بررسی تجربی فرضیهی گسستهشدن شکلهای هویت از موقعیتهای ساختاری و پیوند آن با خصوصیات فرهنگی پرداختهاند. جامعهی آماری این تحقیق کلیه افراد ۱۸ ساله و بالاتر ساکن تهران بوده است که ۸۲۵ نفر به عنوان حجم نمونهی تحقیق با روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدهاند. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که سطوح گوناگون مدیریت بدن رابطهی معناداری با متغیرهایی دارد که آشکارا دلالت فرهنگی دارند، متغیرهایی نظیر جنس، سن، تحصیلات، سرمایهی فرهنگی، دیانت، و نگرش سنتی به خانواده. اما بین مدیریت بدن و متغیرهای ساختاری مثل پایگاه اقتصادی و اجتماعی، سرمایهی اقتصادی و شغل رابطهی معناداری مشاهده نشده است. در پژوهشی دیگر با عنوان «بررسی جامعهشناختی عوامل مؤثر بر مدیریت بدن در زنان (مطالعه موردی زنان شهر شیراز)»، اخلاصی(۱۳۸۶) به بررسی ارتباط بین پذیرش اجتماعی بدن و مدیریت بدن پرداخته است. وی رابطه معنادار میان این دو متغیر را به کمک روش پیمایشی مورد بررسی قرار داده است. حجم نمونه تحقیق ۴۰۰ نفر از زنان ۱۸ تا ۴۰ ساله ساکن در مناطق هشتگانه شیراز بود که با روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای و تصادفی ساده انتخاب شدند. چارچوب نظری تحقیق بر اساس آرای اروینگ گافمن، بوردیو، گیدنز و نظریه مبادله تدوین شده است. نتایج تحقیق با استفاده از آمارههای توصیفی و استنباطی نشان میدهد که میانگین مدیریت بدن برابر با ۸/۶۲ درصد است که حاکی از میزان بالای توجه زنان به بدن در همه وجوه آن از آرایشی ، مراقبت و…است. همچنین بین متغیرهای مصرف رسانهای، پذیرش اجتماعی بدن و پایگاه اقتصادی- اجتماعی با مدیریت بدن رابطه مستقیم و معنادار و بین متغیرهای دینداری و مدیریت بدن رابطه معکوس و معنادار وجود دارد.
شیرین احمدنیا (۱۳۸۵) نیز در مقالهای با عنوان «جامعهشناسی بدن و بدن زنان» ضمن این که از اهمیت بدن و ضرورت توجه داشتن بر بدن از سوی زنان اشاره دارد به فشارهای فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر بدن زنان نیز توجه کرده است. او معتقد است اساساً الگوی فرهنگی غربی در سطح بینالمللی که از طریق رسانههای جمعی و تکنولوژیهای نوین ارتباطی تشدید و تسهیل میگردد، ارزشهای خاصی مرتبط با اشکال و اندازههای بدنیِ ایدهآل و مطلوب را مورد تأکید قرار میدهد، به طوری که این گونه ارزشها به عنوان ایدهآلها و اهداف عینی بر رفتارهای افراد بهویژه در جوامع مختلف برای هماهنگ کردن یا نزدیکتر کردن خصوصیات بدن خود با این ارزشها مورد توجه قرار میگیرند. نمونه مشخص این ارزشها که امروزه در مورد زنان در اکثر جوامع مورد توافق قرار گرفته باریک اندامی است. او همچنین به پیامدهای سوء رژیمهای لاغری برای سلامت روانی و جسمانی زنان اشاره کرده است.
موحد، غفارینسب و حسینی (۱۳۸۹) در پژوهشی تحت عنوان «آرایش و زندگی اجتماعی دختران جوان» به مطالعه و بررسی دلایل آرایش دختران ساکن در دامنه شهر شیراز پرداختهاند. این مطالعه به روش کیفی و از طریق مصاحبه با ۳۰ دختر جوان (۱۸-۳۰) که دارای آرایش هستند صورت پذیرفته است. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که آرایش با برنامهی زندگی افراد در هم تنیده است و توسط آنها تنظیم و هماهنگ میشود. آنها در طول مصاحبه به دامنهای از دلایل اجتماعی، فردی و روانشناختی برای گرایش خود به آرایش اشاره کردهاند. این اظهارات حاکی از آن است که با وجود فشارهای ساختاری موجود، دختران در انتخاب آرایش تا حدودی عاملیت خود را حفظ کردهاند و آن را به شیوهای عقلانی برای کسب سرمایه نمادین و حتی تبدیل آن به دیگر سرمایهها به کار می برند. خواجهنوری وهمکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی به بررسی رابطه بین سبک زندگی و مدیریت بدن پرداختهاند.در این پژوهش پس از بررسی مطالعات نظری و تجربی موجود، نظریهی ترکیبی مبتنی بر نظریهی گیدنز ساخته شده است. دادههای این پژوهش با استفاده از روش پیمایشی و با تهیه پرسشنامه خودگزارشی در بین نمونهای ۵۰۸ نفری از زنان ۱۵ تا ۶۴ ساله شهر شیراز و با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای گردآوری شده است. نتایج این پژوهش نشانگر آن است که در سطح تحلیل دومتغیره تمامی سبکهای زندگی با مدیریت بر ظاهر و همچنین تغییر شکل اندام رابطه داشتهاند. اما در تحلیل چندمتغیره مشاهده شد که سبکهای مدرن ورزشی- موسیقی، فراغتی، مشارکتهای جدید، مذهبی و در نهایت، موسیقی سنتی روی هم توانستهاند مدیریت زنان بر ظاهرشان را با ۴۵ درصد تبیین کنند و متغیرهای سبک مشارکتی جدید، ورزشی- موسیقی جدید، موسیقی قدیمی و در نهایت فراغتی روی هم ۳/۳۰ درصد تغییرات مدیریت تغییر شکل اندام زنان را تبیین کنند. رضایی و دیگران (۱۳۸۹) در مقاله پژوهشی خود با عنوان «مدیریت بدن و ارتباط آن با عوامل اجتماعی» به بررسی عوامل اجتماعی مؤثر در مدیریت بدن پرداختهاند و با استفاده از روش پیمایشی از مجموع ۶۰۰۰ دانشجوی دختر دانشگاه مازندران بر مبنای فرمول کوکران ۴۰۰ نمونه به روش خوشهای چندمرحلهای انتخاب نمودهاند. دیدگاههای نظری فمینیسم سوسیال، نظریه فوکو، گیدنز و گافمن برای تبیین مسئله به کار گرفته شدهاند. یافتههای تحقیق نشان میدهد عوامل مستقیم مؤثر در مدیریت بدن عبارتند از: مصرفگرایی، فشار اجتماعی، و مصرف رسانهای که ۸۳ درصد تغییرات متغیر وابسته را تعیین مینمایند. مهدوی و عباسی (۱۳۸۹) در تحقیقی با عنوان «بررسی میزان تمایل به مدیریت بدن و کنترل اندام و عوامل مؤثر بر آن» به بررسی میزان تمایل به مدیریت بدن و کنترل اندام و عوامل مؤثر بر آن پرداختهاند. تحقیق به روش توصیفی از نوع زمینهیابی انجام شده است. نتایج تحقیق نشان داد که به ترتیب متغیرهای جلب توجه، تشخصطلبی، تأثیر دوستان و همسالان، تنوعطلبی و نوگرایی، مقاصد جنسی، همانندسازی، معرف طبقه اجتماعی و داشتن هویت بالاترین تأثیر را در تبیین متغیر وابسته، یعنی میزان تمایل به مدیریت بدن، دارند.
کوهی و دیگران (۱۳۹۰) در مقالهی «تبیین جامعهشناختی مدیریت بدن در میان زنان» به تبیین جامعهشناختی مدیریت بدن با روش پژوهش پیمایشی پرداختهاند. در این تحقیق، از نظریههای زیمل، وبلن، مری داگلاس، بوردیو، بودریار، فدرستون، و گافمن جهت تبیین متغیرها استفاده شده است. یافتهها نشان میدهد که مدیریت بدن در میان زنان ۱۵ ساله و بالاتر تبریز از سطح متوسط به پائینی برخوردار است و بین متغیرهای مقایسه اجتماعی بدن، گروههای مرجع، سرمایه فرهنگی و اقتصادی، تحصیلات و مدیریت بدن در میان زنان همبستگی معناداری وجود داشته و این متغیرها توانستهاند تا ۳۷ درصد از واریانس مدیریت بدن را تبیین کنند. ذکایی و فرزانه (۱۳۸۷) در مقالهی پژوهشی خود «زنان و فرهنگ بدن: زمینههای انتخاب جراحیهای زیبایی در زنان تهرانی» به دنبال دستیابی به تجربههای زنان تهرانی نسبت به بدن خود در قبل و بعد از انجام جراحی زیبایی بودهاند و تلاش کردهاند تا این تجربهها را به طور مستند و از زبان و منظر زنانی بیان کنند که مبادرت به انجام آن کردهاند. یافتههای این مطالعه که به شیوههای کیفی و کمی انجام شده، حاکی از آن است که جراحی زیبایی در چرخه میان انتخاب فردی و ساختارهای اجتماعی قرار گرفته است و باید آن را توازنی دانست میان اختیار انسانی و اجبار ساختاری.
تحقیقات خارجی بسیاری در این حوزه نیز انجام گرفته است که به دو مورد از آنها اشاره میشود. لنون و راد[۱] (۱۹۹۴) در تحقیقی به بررسی «رابطهی بین نگرش به نقشهای جنسی، رضایت از بدن ، عزت نفس و مدیریت ظاهر» در بین ۱۹۴ نفر از دانشجویان دانشگاه با میانگین سنی ۲۱ سال پرداختهاند. ابزار این تحقیق پرسشنامه بوده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که ۱- نحوه نگرش به نقش جنسیت و رضایت از بدن با عزت نفس به صورت مثبتی در رابطه است. ۲- رضایت از بدن همبستگی بیشتری با عزت نفس دارد تا نگرشهای سنتی به نقشهای جنسیتی. ۳- زنانی که دارای عزت نفس بالایی هستند نسبت به زنانی که دارای عزت نفس پایینی میباشند کمتر درگیر فرآیند مدیریت ظاهر میشوند ۴- هم زنانی که دارای نگرش سنتی به نقشهای جنسیتی هستند و هم زنانی که نگرش غیر سنتی به نقشهای جنسیتی دارند به مدیریت ظاهر توجه میکنند ۵- توجه زیاد به مدیریت ظاهر با عزت نفس رابطه معکوس دارد. همچنین رابینسون[۲] (۲۰۰۳) در تحقیقی تحت عنوان «شیوه پوشش، تأثیرگذاری و مدیریت ظاهر» دریافت که شرکت در برنامههای کاهش وزن با بالارفتن جذابیت بدن رابطه دارد. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که شیوهی پوشش با سن و وضعیت تأهل در رابطه است. زنانی که در برنامه کاهش وزن شرکت میکنند از لباسهایی استفاده میکنند که ظاهر آنها را بهتر سازد و تصور آنان را از بدنشان بهبود بخشد .آنان به مرور که در برنامه کاهش وزن شرکت میکنند اگر تصور و رضایت آنان از بدنشان افزایش پیدا کند با جدیت برنامهها را دنبال میکنند و در کاهش وزن موفقتر عمل میکنند.
مرور منابع تجربی درباره مدیریت بدن نشان میدهد که هر کدام از پژوهشهای انجام گرفته از منظری خاص به مدیریت بدن و ابعاد آن پرداختهاند و بهویژه آن را در ارتباط با متغیر یا متغیرهای معینی مورد مطالعه قرار دادهاند؛ فیالمثل به بررسی رابطه بین دین، پذیرش اجتماعی بدن، عزت نفس و رضایت از بدن، عملهای جراحی و شیوه پوشش، فشارهای اجتماعی موثر بر بدن زنان و… با مدیریت بدن پرداختهاند و هرکدام با توجه به مبانی و چارچوب نظری و فرضیههای مطرح شده به نتایجی دست یافتهاند. نتایج و یافتههای این پژوهشهای گوناگون گویای آن است که پدیده مدیریت و کنترل بدن به صورت چشمگیری در همه جوامع در حال گسترش است و هرروز بر ابعاد و دامنه آن افزوده میشود. بعضی از تحقیقات نشان میدهند که مدیریت بدن، صبغهای فرهنگی دارد و رابطه معنادار مدیریت بدن با متغیرهایی که دلالتهای فرهنگی داشتهاند، مشاهده شده است. با مرور این تحقیقات همچنین میتوان به این نکته پی برد که مصرف و استفاده از رسانههای همگانی همچون تلویزیون، ماهواره، اینترنت و… به دلیل تبلیغ و اشاعه ارزشهای خاص مرتبط با اشکال بدنی مطلوب و ایدهآل سبب میشود تا زنان تحت تأثیر فشارهای اجتماعی- فرهنگی ناشی از قدرت این رسانهها در پی دستیابی به بدن مطلوب خود برآیند. برخی تحقیقات حاکی از آن بودهاند که پذیرش اجتماعی بدن یکی از دلایل گرایش به دستکاری و مدیریت بدن بوده است. از عوامل مهم در این زمینه ناخرسندی و نارضایتی از بدن بوده که باعث سلب اعتماد به نفس افراد در محیطهای اجتماعی میشود و بالطبع چشمداشتها و نگرشهای حاکم بر نظام فرهنگی و فشارهای ناشی از آن موجب میشود که افراد خود را با این الگوها تطابق دهند و چون احساس میکنند بدنهایشان با این الگوی فرهنگی ارائه شده همخوانی ندارد به دنبال پذیرش اجتماعی و حضور فعال در میدان توجه اجتماعی و فرهنگی اقدام به کنترل و مدیریت بدن خود نمایند. برخی تحقیقات دیگر نشاندهنده آن بودهاند که مدیریت بدن با پایگاه اجتماعی – اقتصادی رابطه معناداری دارد. اما برخی دیگر حکایت از آن داشتهاند که مدیریت بدن مختص یک طبقه خاص نیست و یک پدیده عام است که در میان تمامی لایهها و قشرهای جامعه گسترش یافته است. در بسیاری از تحقیقات انجام شده از عوامل اجتماعی و فرهنگی و الزامهای عینی ناشی از آنها به عنوان علل اصلی گرایش به دستکاری و مدیریت بدن نام برده شده است و عملاً افراد به عنوان عاملانی منفعل در نظر گرفته شدهاند که الگوها و دستورهای دیکته شده از جانب عوامل اجتماعی و فرهنگی را اجرا میکنند. اما معدودی دیگر از پژوهشها به نقش خود فرد در این رابطه توجه کردهاند و مدیریت و دستکاری بدن را به عنوان یک عمل آگاهانه و هدفمند که فرد آن را به شیوهای عقلانی جهت ابراز وجود و کسب سرمایه نمادین و سایر سرمایههای دیگر به کار میگیرد، قلمداد کردهاند. در پژوهش حاضر هدف ما بررسی رابطه بین شاخصهای سبکزندگی از جمله مصرف فرهنگی، الگوهای خرید و الگوهای گذران اوقات فراغت با مدیریت بدن است.
رویکردهای نظری گوناگونی در جامعهشناسی مسئلهی چگونگی شکلگیری بدن در متن وضعیتهای عینی اجتماعی را مطمح نظر قرار دادهاند. هر یک از این رویکردها این پدیده را در ابعاد، سطوح، شاخصها و دلالتهای متفاوت مطالعه کرده است. با این وصف، وجه مشترک آنها نفی «هستی صرفاً زیستشناختیِ بدن» و تأکید بر سویههای اجتماعی و برساختی آن است. فیالمثل، در رویکرد پدیدارشناختی به بدن، آنچه محوریت مییابد تجربههای زیستمند افراد است و اینکه افراد چگونه جهانشان را به شیوههایی معنادار تفسیر و خلق میکنند (ترنر،۱۹۹۵: ۲۴۷). برای تشریح اصلیترین ایدههای این رویکرد میتوان به آرای اروینگ گافمن[۳] اشاره کرد. او بر این نکته تأکید میکند که بین «خود اجتماعی» یا هویت اجتماعی با «خودِ واقعی» فاصله وجود دارد. وی برداشت از «خود» را با رهیافتی نمایشی تشریح میکند. گافمن با رویکرد نمایشی خود، نقشهای اجتماعی و موقعیتهای اجتماعی را تنها نمایشهایی میبیند که در زندگی روزمره اجرا میشوند. به عقیده او، «خودِ» افراد به وسیله نقشهایی که در این موقعیتها اجرا میکنند، شکل میگیرد و معنا مییابد. گافمن ضمن استفاده از مفهوم «خود» تا اندازه زیادی به بدن فرد اشاره دارد. از دید او، عاملان بدنی یا جسمی نیز رأی جمعکنهایی هستند که با توسل به همهی روشهای علامتدهی اجتماعی سعی دارند نظر دیگران را به خود جلب کنند. این عاملان بدنی، «معرفهای تجسدیافتهی منش و منزلتاند» که میتوانند توسط دیگر کنشگران مورد تفسیر قرار گیرند (لوپز و اسکات، ۱۳۸۵: ۱۵۵). از نظر گافمن، صورت نشاندهندهی سن، جنسیت، موقعیت اقتصادی- اجتماعی، سلامتی و حتی شخصیت افراد است که در تعامل چهره به چهره و نیز در عملکردهای اجتماعی از اهمیت زیادی برخوردار است. صورت اجتماعی یک صـورت عمومی است و نیازمند تغییر دائمی نقاب موجود بر آن است. آرایش، وسیلهای برای بدست آوردن این نقاب است. تنها در شرایط احساسی شدید، یا در تـــنهایـــی یا در حضور دوستان است که نقاب (آرایش) صورت کنار میرود و صورت خصوصی یا همان شخص واقعی ظاهر میگردد (سینوت،۱۹۸۸: ۶۰۶؛۱۹۹۰: ۶۱).
[۱] – Lennon& Rudd
[۲] – Robinson
[۳] -E.goffman
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر