503 views
پیشینه تحقیق مروری بر تعاریف شرم و مفاهیم مرتبط با آن و تئوریهای مرتبط با شرم دارای ۱۰۳ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
۱پیشینه تحقیق۵
۱-۱پیشینه تجربی۵
۱-۱-۱پژوهشهای داخلی۵
۱-۱-۲پژوهشهای خارجی۵
۱-۱-۳جمع بندی، تحلیل و نتیجه گیری از پیشینه تحقیقات تجربی:۱۵
۱-۲پیشینه نظری۲۰
۱-۲-۱مروری بر تعاریف شرم و مفاهیم مرتبط با آن۲۰
۱-۲-۲تئوریهای مرتبط با شرم۳۰
۱-۲-۳جمع بندی و نتیجه گیری پیشینه تجربی و نظری۴۶
۲نظریه ها۴۸
۲-۱بنیادهای نظریه جرمشناختی۴۸
۲-۱-۱خصوصیات نظریهها۴۸
۲-۲نظریههای ترکیبی۵۰
۲-۲-۱انواع ترکیب نظری۵۱
۲-۳نظریه شرمساری بازپذیرکننده۵۶
۲-۳-۱تلقی از فرد در نظریه بریث ویت۵۹
۲-۳-۲حوزه ها و قلمروهای تبیینی نظریه بریث ویت۶۰
۲-۳-۳مفاهیم کلیدی نظریه شرمساری۶۰
۲-۳-۴خلاصه و جمعبندی نظریه شرمساری بازپذیرکننده۶۸
۲-۴دلالت های شرمساری بازپذیرکننده برای کنترل اجتماعی۷۰
۲-۴-۱نظریه هنجاری در برابر نظریه تبیینی۷۱
۲-۵عدالت ترمیمی چیست؟۷۴
۲-۵-۱اصول عدالت ترمیمی۷۵
۲-۵-۲ترمیم مادی و ترمیم نمادی۷۶
۲-۵-۳عدالت ترمیمی و نظریه شرمساری بازپذیرکننده بریث ویت۷۷
۲-۵-۴اصلاح عدالت جوانان و عدالت ترمیمی۷۸
۲-۵-۵منافع ششگانه عدالت ترمیمی۷۸
۲-۵-۶برنامه های ترمیمی۷۹
۲-۵-۷مفهوم عدالت در اسلام۸۰
۲-۶مسیرهای جرح و تعدیل نظریه شرمساری۸۳
۲-۶-۱فشار به مثابه عامل مشروطکننده۸۳
۳منابع و مآخذ۸۶
قرآن کریم
سعیدی، علی اصغر و دیگران (۱۳۸۹): عوامل جامعه شناختی موثر بر مصرف سیگار در بین زنان و دختران شهر تهران، مجله بررسی مسائل اجتماعی ایران، سال اول، شماره چهارم، زمستان ۸۹، صص ۷۳-۹۲٫
شومیکر، پاملاجی و دیگرن (۱۳۹۰): نظریهسازی در علوم اجتماعی، ترجمه محمد عبدالهی، تهران: انتشارات جامعهشناسان، چاپ دوم.
نایبی، هوشنگ و حمید عبداللهیان (۱۳۸۱): تبیین قشربندی اجتماعی، نامه علوم اجتماعی، شماره ۲۰، صص ۲۰۵-۲۳۶٫
نجفی ابرندآبادی، علی حسین و همکاران (۱۳۸۷): اصلاح ذات البین و نظریه عدالت ترمیمی، فصلنامه مدرس علوم انسانی، دوره ۱۲، شماره ۳، صص ۱۹۳-۲۲۵٫
وایت، راب و فیونا هینز (۱۳۸۵): جرم و جرم شناسی، ترجمه علی سلیمی، قم؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ دوم.
عبدالهی، حمیده (۱۳۸۴): چهار صد هزار زندانی نوجوان، نشریه صاحب قلم.
علیوردی نیا، اکبر و حمید حیدری (۱۳۹۱): کاربست تجربی نظریه یادگیری اجتماعی ایکرز در مطالعه رفتارهای وندالیستی دانشآموزان، مجله جامعه شناسی ایران، دوره سیزدهم، شماره ۱ و۲، صص ۳-۳۰
علیوردی نیا، اکبر و محمدرضا حسنی (۱۳۹۳): شرمساری بازپذیرکننده به مثابه راهبرد فرهنگی در کنترل جرم، فصلنامه راهبرد اجتماعی فرهنگی، سال سوم، شماره دهم، صص ۷-۳۸٫
علیوردی نیا، اکبر، حیدر جانعلی زاده و محمدرضا حسنی (۱۳۹۳): دلالت های سیاستی نظریه بریث ویت در مجازات مجرمان، پژوهشنامه نظم و امنیت انتظامی، سال هفتم، شماره دوم (پیاپی ۲۶)، صص ۱۰۱-۱۳۰
علیوردی نیا، اکبر و محمدرضا حسنی (۱۳۹۲): نقش عواطف اخلاقی در پیشگیری از بروز جرم، فصلنامه کارآگاه، صص ۱-۲۳
علیوردی نیا، اکبر (۱۳۸۹): جامعهشناسی کارتن خوابی، تهران: انتشارات جامعه شناسان.
ریتزر، جرج (۱۳۸۹): مبانی نظریه جامعهشناسی معاصر و ریشههای کلاسیک آن، ترجمه شهناز مسمیپرست، نشر ثالث، چاپ اول
ریگین، چارلز (۱۳۸۸): روش تطبیقی: فراسوی راهبرد کمی و کیفی، ترجمه محمد فاضلی، تهران: نشر آگه، چاپ اول.
ابراهیمی، قربانعلی (۱۳۸۹): دین و بزهکاری جوانان (مطالعه ده مرکز استان کشور)، سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر پژوهش های کاربردی
ببی، ارل (۱۳۸۴): روش تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمه رضا فاضل، تهران، انتشارات سمت.
جلایی پور، حمیدرضا (۱۳۸۷): نظریه های متأخر جامعه شناسی، تهران، نشر نی.
چلبی، مسعود (۱۳۸۵): جامعه شناسی نظم: تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی، تهران، نشرنی.
وضعیت و موقعیت تجربی نظریه شرمساری، به رغم جذبه منطقی و فواید تحلیلی و بویژه ارتباط آن با عدالت ترمیمی مبهم و مسألهآمیز است. زیرا دادههای مستقیم اندکی در خصوص فرضیههای آن گزارش شده است (تایتل،۵۹۵:۲۰۰۳؛ بوچکوار،۴۰۴:۲۰۰۵).
اگر آزمونهای تجربی نظریه شرمساری در میان تحقیقات خارجی اندک و کمشمار باشد، در میان تحقیقات تجربی داخلی، اساساً هیچ تحقیقی، به جز یک مورد (سعیدی و دیگران،۱۳۸۹) یافت نمیشود، که آن نیز به نحو بسیار کلی و مجمل و در عین حال ابهامآمیز انجام یافته است. در این قسمت نخست به شرح و بیان تحقیقات داخلی و سپس به تحقیقات خارجی پرداخته میشود.
با جستجو در میان مقالات و تحقیقات داخلی به زبان فارسی، در حوزه نظریه شرمساری بازپذیرکننده، تنها یک تحقیق تجربی مشاهده شد که اجمالاً به این نظریه اشاره کرده و شرمساری بازپذیرکننده را به عنوان یک متغیر مستقل تعریف کرده است (سعیدی و دیگران،۱۳۸۹). در این مقاله شرمساری بازپذیرکننده نه به صورت یک فرایند بلکه به عنوان یک مفهوم بکار رفته و روشن است که این تعریف ناظر به صورتبندی اولیه این نظریه بوده است. متغیر شرمساری در این تحقیق تعریف جداگانهای نداشته است. در ضمن راجع به نحوه اندازهگیری و عملیاتیکردن این متغیر هیچ توضیحی ارائه نشده است. نتایج این تحقیق نشان میدهد که متغیر شرمساری بازپذیرکننده بر میزان مصرف سیگار اثر مثبت و نسبتاً قوی دارد. نتیجه این تحقیق، در تقابل با ادعای نظریه شرمساری بازپذیرکننده بریث ویت بوده است که مدعی است شرمساری بازپذیرکننده بر جرم و انحراف تأثیر منفی دارد. به دلیل ناروشن بودن تعریف مفهومی و عملیاتی این مفهوم در مقاله مزبور، داوری در باب اعتبار درونی این یافته دشوار است. در ضمن در این مقاله هیچ توضیح و یا بحثی راجع به شدت و جهت این رابطه ذکر نشده و لذا چندان معلوم نیست که به چه دلایلی این نوع نتیجه (بر خلاف پیشیبینی بریث ویت) حاصل شده است.
با مروی بر تحقیقات تجربی انجام یافته در حوزه نظریه شرمساری بازپذیرکننده، میتوان شیوه آزمون این نظریه را به دو نوع عمده تقسیم کرد: آزمون مستقیم و آزمون غیرمستقیم.
در آزمونهای غیرمستقیم از نظریه شرمساری بازپذیرکننده، جهت سنجش و اندازهگیری شرم بازپذیرکننده و شرم انگزننده یا از پاسخهای بدست آمده از پیمایشهای موجود استفاده شده و یا از فرایندهای خاص اجتماعی برای بازنمایی این مفاهیم استفاده بعمل آمده است. برخی از آزمونهای غیرمستقیم نظریه شرمساری بازپذیرکننده، با تاکید بر کارآیی و اثربخشی برخی از اجزا و مولفههای نظریه شرمساری بازپذیرکننده در فرهنگهای مختلف، در پی تعمیمبخشی این نظریه برآمدهاند (ماکای و بریث ویت[۱]،۱۹۹۴؛ زنگ[۲]، ۱۹۹۵،۱۹۹۶؛ واگ[۳]،۱۹۹۸؛ لیو[۴]،۱۹۹۹؛ میته[۵] و دیگران،۲۰۰۰؛ بامر[۶] و دیگران،۲۰۰۲؛ اسکایبل و هاگس[۷]،۲۰۱۱).
در اولین تحقیق تجربی غیرمستقیم از نظریه شرمساری بازپذیرکننده، ماکای و بریث ویت (۱۹۹۴) به موضوع رابطه بین میزان تبعیت از معیارهای قانونی در پرستارخانهها با سطوح «توبیخ»[۸] (یعنی شرمساری) متناظر با سطوح بازپذیری پرداختهاند. این نویسندهها حمایت محکمی از سازه بازپذیری نظریه شرمساری بازپذیرکننده بدست آوردند. خانههایی که تحت بازرسی افرادی قرار داشت که سطوح بالاتری از توبیخ و بازپذیری را بروز می دادند تغییرات زیادی را در پیروی از معیارهای قانونی گزارش میدادند. ماکای و بریث ویت به این نتیجه دست یافتهاند که آن دسته از تیمهای بازرسی که ایدئولوژی حمایت از شرمساری بازپذیرکننده را بکار میگیرند اطاعت از قانون و قانونگرایی را به نحو معناداری ارتقاء میبخشند. در مقابل، تیمهایی که از نگرشهای انگزننده و یا نگرشهای سهلانگار و مسامحهآمیز استفاده مینمایند از قانونپذیری کمتری در بین پرستارخانهها برخوردار بودهاند. جالب اینکه تأثیر اصلی شرمساری بازپذیرکننده بر تمکین از قانون به میزان روابط و مناسبات اجتماعی (مانند به هم پیوستگی) میان بازرسان و سرپرست پرستارخانهها بستگی داشته است. در صورت وجود روابط به هم پیوسته مابین تیمهای بازرسی و پرستارخانهها، شرمساری بازپذیرکننده به اطاعت و تمکین از قانون منتهی میشد و در صورت فقدان آن، شرمساری بازپذیرکننده در بهبود قانونپذیری و اطاعت از قانون عملکرد ناموفقی نشان میداد. هرچند نتایج مذکور با گزارههای نظریه شرمساری همخوانی داشت، ولی به رغم این، مطالعه مزبور از هیچ یک از شاخصهای شرمساری عملی یا بازپذیری و یا حتی برداشت ناظران پرستارخانهها از شرمساری یا بازپذیری استفاده نکرده است. طبق گفته بریثویت، ایدهآل این است که برخوردها و تماسهای شرمساری بازپذیرکننده به نحو عینی و مشاهدهپذیر ارزیابی شود؛ اما بریث ویت و مککای به جای این، از گویههایی استفاده کردهاند که از تیمهای بازرسی میخواهد تا نظرات و احساسات خود را در مورد نحوه مجازات پرستارخانههای متخلف اعلام کنند. این گویهها در پیمایش مزبور مستقیماً برای سنجش شرم بازپذیرکننده و شرم انگزننده طراحی نشده، بلکه به عنوان مواردی همساز با ایدئولوژی بازپذیرکننده یا انگزننده کدگذاری شدهاند.
پژوهش زنگ (۱۹۹۵) بر این فرض مبتنی است که میزان شرمساری احتمالاً در آنجا بیشتر است که به هم پیوستگی قویتر است. نویسنده فرض را بر این نهاده است که خانوادههای آسیایی بیش از خانوادههای آمریکائی آفریقاییتبار به هم پیوستگی دارند و لذا طبق این نظریه باید با احتمال بیشتری فرزندان خود را در قبال خلافکاری و بزه شرمسار نمایند. زنگ با والدین پسرها در لوس آنجلس یعنی محل انجام پژوهش مصاحبه کرد و برای سنجش و اندازهگیری شرمساری و به هم پیوستگی از پرسشنامه استفاده کرد. برخلاف انتظارات نظری، خانوادههای آسیایی نه بههمپیوستهتر از بقیه بودند و نه فرزندان خلافکار خود را بیشتر شرمگین میکردند. در نتیجه، دادهها و نتایج به دلیل نادرستی و عدم تأیید گزاره اصلی مبنی بر بههمپیوستهتر بودن خانواده های آسیایی نسبت به خانوادههای آمریکائی آفریقاییتبار، کاربرد کمتری برای نظریه شرمساری در پی دارند. به عبارتی به سبب عدمتأیید گزاره اصلی تحقیق مبنی بر تفاوت دو گروه در میزان بههمپیوستگی توسط دادهها، آزمون تفاوت در میزان شرمساری نیز بیمعناست.
پژوهش واگ (۱۹۹۸) همانند پژوهش زنگ (۱۹۹۵) بر این فرض استوار است که شرمساری بازپذیرکننده به احتمال زیاد در جوامع به هم پیوسته یا جامعهگرا رخ میدهد. این پژوهش نیز با این فرض شروع می شود که هنگ کنگ معرف یک جامعه بههمپیوسته و جامعهگراست. در صورت صحت نظریه شرمساری بازپذیرکننده و فرض آن درباره جامعه هنگ کنگ، ساکنان باید به شیوه شرمساری بازپذیرکننده رفتار نمایند. ولی جان واگ دریافت که قانونشکنان در هنگ کنگ علیالعموم با تنبیه سختی روبرو میشوند و بر بازپذیری کمتر تاکید میشود. بنابراین، پژوهش واگ شواهد متناقضی را دست کم در یک بخش از نظریه شرمساری بدست داد. چرا که هنگ کنگ عملاً و اساساً بسیار جامعهگراست. مشکل اصلی و عمده این نتیجهگیری در این حقیقت نهفته است که مطالعه مذکور با این فرض آغاز میکند که هنگ کنگ یک جامعه به هم پیوسته و جامعهگراست. این در حالی است که هیچ آزمونی برای اعتبار این ادعا بعمل نمیآورد. در عوض، دادههای پیشین و رکوردهای پلیس مبنای قضاوت و تصمیمگیری در رابطه با فرضیه به هم پیوستگی این فرهنگ قرار گرفته است.
پژوهش بعدی مصاحبه ای بوده با ۱۰۶۰ سکنه شهر تیانجین در چین که توسط لنینگ زنگ و همکاران وی (۱۹۹۶) در رابطه با طرزتلقی از بنگ جیائو[۹] (که معادل شرمساری بازپذیرکننده است) و تیائو جی[۱۰] (راه حل مشاجرهآمیز) در میان محلات اجرا شده است. ضمناً از آزمودنیها خواسته شده تا میزان جرم و انحراف را در محلات خود گزارش دهند. برخلاف نظریه شرمساری، پژوهشگران دریافتند که تلقی ساکنان از شرمساری بازپذیرکننده ملازم و همسو با عدم گزارش جرم در محلات نیست (هرچند با گزارشات فقدان انحراف تناظر داشته است). در عین حال، تلقی از تیائو جی (راه حل مشاجرهآمیز) با گزارش هر دوی جرم و انحراف رابطه منفی داشته است. هر چند همسو با نظریه مذکور، این نتیجه حاصل شد که بنگ جیائو (شرمساری بازپذیرکننده) در محله به ندرت توسط ساکنانی که برگشت به جرم داشتهاند، احساس میشد. اما به نظر میرسد این پژوهش شواهد نامتجانسی در رابطه با نظریه شرمساری بدست میدهد. با اینکه شاید در عمل اهمیت چندانی نداشته باشد. زیرا برآورد بازپذیری و جرم و انحراف در محلات مختلف توسط نمونههای معرفی از ساکنان بدست نیامده است. به این معنا که دادهها در محلات مختلف از تعداد نسبتاً کمی از ساکنان محلات بدست آمده است. پژوهش مزبور در ضمن دارای مقادیر نامعمول داده های گمشده بود که در واقع استنباط معنادار را با سختی و دشواری همراه می سازد (برای مثال تنها ۳۵۷ نفر از ۱۰۶۰ سکنه عملاً میزان جرم را در محلات برآورد کرده اند).
لیو در پژوهش خود (۱۹۹۹) به مشاهده بنگ جایو (شرمساری بازپذیرکننده) در دو محله شهری در شانکهای چین پرداخته است. نویسنده نتیجه گرفته است که نرخ بازگشت به جرم طبق رکوردهای بنگ جایو در دو محله بسیار پایین بوده است. ولی با این حال، مبنای داوری در خصوص نرخ پایین بازگشت به جرم چندان روشن نیست. زیرا هیچ دادهای از محلات دیگری که عمل بنگ جایو اجرا نشده، وجود نداشته است. حتی اگر نرخ جرم در این دو محله در مقایسه با سایر محلات پایین بوده باشد، تشخیص این امر دشوار است که آیا این واقعه حاصل عملکردهای بازپذیرکننده است و یا از سایر ویژگیها و مشخصههای فرهنگی و محلهای نشأت گرفته است. به این ترتیب، اعتبار درونی مدعیات لیو به دلیل عدم ارائه شواهدی از نرخ بازگشت به جرم از یک گروه مقایسه ضعیف بوده است.
تحقیق میته، لیو و ریس (۲۰۰۰) به مقایسه نرخ بازگشت به جرم در بین متخلفان حاضر در دادگاه ویژه مواد با نمونهای از متخلفانی که به شیوه مرسوم با آنها برخورد شده، پرداخته است. محققان مطابق نظریه شرمساری بازپذیرکننده، انتظار داشتند که نرخ بازگشت به جرم پایینتری در بین مراجعین دادگاه مواد وجود داشته باشد. برخلاف مفروضات نظریه شرمساری، مشاهده شد که نرخ بازگشت به جرم در بین مراجعین دادگاه مواد در مقایسه با مراجعین مراکز عادی بیشتر است. البته محققان تناقض در یافتهها را به عدم استفاده دادگاه ویژه مواد از رویههای شرمساری بازپذیرکننده نسبت دادند. ولی به هر حال به دلیل عدم پوشش رویههای دادگاه مرسوم توسط مشاهدات محققان، قضاوت در این خصوص دشوار است که آیا دادگاه ویژه مواد در مقایسه با دادگاه معمول، عمل فرایند شرمساری را به شیوه بازپذیرکنندهتری اجرا میکند یا نه.
تکنیک مشابهی در مطالعهای در ایسلند توسط بامر و همکاران[۱۱] (۲۰۰۲) او به اجرا درآمده است. این نویسندهها به دنبال آزمون این فرض بریث ویت بودند که اجتماعگرایی یا جمعگرایی با نرخ پایینتر جرم ارتباط دارد. این نویسندهها نیز مانند واگ (۱۹۹۸) نه به اندازهگیری میزان واقعی اجتماعگرایی در ایسلند پرداختهاند و نه عملاً به ارزیابی این مسأله پرداختهاند که آیا فنون بازپذیرکننده در میان متخلفان بکار رفته است یا نه. در واقع فرض این نویسندهها این بود که ایسلند یک جامعه جمعگراست و باید از عملکردهای بازپذیرکننده استفاده کند. نویسندهها بعداً به مقایسه نرخ بازگشت به جرم در ایسلند با برخی دیگر از کشورها پرداختهاند و نتیجه گرفتهاند که به دلیل مشابهت نرخ بازگشت به جرم در ایسلند با سایر جوامع غیرجمع گرا، بازپذیری عملاً بازگشت کمتر به جرم را در پی ندارد. نتایج و روشهای بامر و همکاران وی از همان محدودیتهای تحقیق واگ (۱۹۹۸) رنج میبرد.
اسکایبل و هاگس (۲۰۱۱) با استفاده از گویههای پیمایش ارزشهای جهانی و شاخصهای ملی، تأثیر انگزنی غیررسمی و رسمی بر قتل را مورد بررسی قرار دادند. این محققان در این پژوهش قادر به سنجش و ارزیابی شرمساری بازپذیرکننده نبودند. اندازهگیری داغ ننگ غیررسمی به صورت نسبتی از افراد یک کشور انجام شده که عنوان کردهاند دوست ندارند شخصی که دارای سابقه کیفری است به همسایگی بپذیرند و داغننگ رسمی نیز با استفاده از نرخ زندانیان کل اندازهگیری شده است. اجتماعگرایی هم با استفاده از چهار پرسش در زمینه جایگاه و اهمیت روابط خانوادگی اندازهگیری شده است. پژوهش حاضر به بررسی این موضوع پرداخته که اجتماعگرایی و شرمساری، تا چه حد واسط و میانجی میان اثرات عوامل فرهنگی و ساختاری است که عمدتاً در چهارچوبهای نظری سطح کلان مطرح شده است (مثل نابرابری، مدرنیته، نسبت جنسی، و غیره). یافته های تحقیق از نظریه شرمساری بازپذیرکننده حمایت کرده و نشان داد که نرخ قتل بر حسب سطوح اجتماعگرایی و انگزنی غیررسمی تفاوت دارد. ولی، تأثیر مدرنیته و نسبت جنسی گرچه با واسطه فرایندهای نظریه شرمساری بازپذیرکننده صورت میگیرد، در مورد نابرابری اقتصادی اثر کاهنده[۱۲] داشته است.
در آزمونهای مستقیم نظریه شرمساری بازپذیرکننده، از مفاهیم، چارچوبها و پیشبینهای نظریه شرمساری بازپذیرکننده برای اشتقاق و اقتباس فرضیات و آزمون آنها استفاده گشته است. با توجه به کارایی نظریه شرمساری بازپذیرکننده در رابطه با کاهش تخلفات مجرمانه در تحقیقاتی که مستقیم به بررسی و آزمون این نظریه پرداختهاند، بر خلاف نتایج ضعیف حاصل از تحقیقات غیرمستقیم، نتایج دقیقتر و پایاتری میتواند حاصل گردد (بنت،۱۹۹۶؛های،۲۰۰۱؛تایتل،براتون و گیرتز[۱۳]،۲۰۰۳؛ هندریکس[۱۴]،۲۰۰۴؛ احمد و بریث ویت،۲۰۰۴،۲۰۰۵،۲۰۰۶؛ زنگ و زنگ،۲۰۰۴؛ بوچکور و تایتل،۲۰۰۵،۲۰۰۸؛ لوسونز و تایسون،۲۰۰۷؛ مورفی و هاریس[۱۵]،۲۰۰۷؛ توفی و فارینگتون[۱۶]،۲۰۰۸؛ الزابت دانسی[۱۷]،۲۰۱۰). در این قسمت نتایج هر یک از تحقیقات فوقالذکر ارائه میگردد. لازم به ذکر است که به دلیل قلّت و کم شمار بودن مطالعات انجام یافته در خصوص نظریه شرمساری بازپذیرکننده، و ضعفها و نقصانهای روششناختی باید احتیاط لازم را به خرج داد. در صورتیکه بخواهیم یافتههای تحقیقات تجربی نظریه شرمساری بازپذیرکننده را تلفیق و تلخیص کنیم، به نظر می رسد که تنوع این تحقیقات با توجه به متخلفان مورد مطالعه، روششناسی مورد استفاده، ابعاد و مولفههای مورد آزمون نظریه و جمعیتهای آماری به قدری زیاد است که نمیتوان خلاصهای ساده و روشن از آنها بدست داد. یکی از شیوههای طبقهبندی یا دستهبندی این تحقیقات و نظمبخشی به آنها، میتواند بر حسب نتایج حاصله با توجه به حمایت کامل یا حمایت جزئی از گزارهها و مولفههای نظریه شرمساری بازپذیرکننده باشد. همچنین، یکی دیگر از شیوههای مقولهبندی این تحقیقات، میتواند نوع تخلفات باشد. در اینجا به دلیل تاکید صریح و روشن بریث ویت (بریث ویت،۱۳:۱۹۸۹) بر تناسب نظریه شرمساری بازپذیرکننده در تبیین جرایم تجاوزکارانه[۱۸]، سعی میشود تحقیقات انجام شده ترجیحاً بر حسب نوع تخلفها دستهبندی شوند و نتایج آنها به صورت مجزا تحلیل و بررسی گردد.
تحقیقات معدودی در حوزه جرایم یقه سفید با تئوری شرمساری بازپذیرکننده به انجام رسیده است. این موضوع (قلت این نوع تحقیقات) بسیار مایه تعجب بوده است. زیرا نظریه شرمساری اساساً ریشه در شواهد و یافتههایی دارد که در حوزه جرایم شرکتی[۲۰]توسط فیس و بریث ویت (مورفی،۲۰۰۷) بدست آمده است.
کریستینیا مورفی و ناتان هاریس (۲۰۰۷) در پژوهشی که به بررسی کارآمدی و اثربخشی نظریه شرمساری بازپذیرکننده در حیطه جرایم یقه سفید پرداختهاند، حمایت محکم و قاطعی از نظریه شرمساری بازپذیرکننده بعمل آوردهاند. این پژوهشگران به بررسی رابطه شرمساری بازپذیرکننده در تقابل با شرمساری انگزننده، با فرار مالیاتی در دو سال اخیر پرداختهاند. آنها ثابت کردند که احساس انگ زنی /بازپذیری که طی انجام عملیات تجربه میشود با تکرار رفتار تخلفآمیز ارتباط دارد. در دو سال گذشته، افرادی که احساس می کردند تجربه عملیات بازپذیرکننده است، فرار مالیاتی کمتری را گزارش دادند. همساز با فرضیه بریث ویت و بریث ویت (۲۰۰۱)، معلوم گشت که اثر بازپذیری بر رفتار تخلف آمیز بعدی تا حدی با وساطت احساسات مربوط به شرم[۲۱] صورت میگیرد.
در یکی دیگر از پژوهشهای موجود در حوزه جرایم یقهسفید، جورجیو کوریسل[۲۲] (۲۰۱۳) و همکاران وی ابعادی از نظریه شرمساری را در یک بازی تکراری پرداخت مالیات به نحو آزمایشی بررسی نمودهاند. در این تحقیق، «مراسم» شرمساری ترکیبی از ارائه تصویر خلافکار همراه با اعمال مجازات مالی بوده است. نتایج نشان داد که در صورت علنی شدن تقلب و عدم بازپذیری خلافکار، میزان کل تقلب به طور معنادار در مقایسه با علنی شدن تقلب عمومی و بازپذیری افزایش مییابد. شرایط نخست با احساسات شدید منفی در ارتباط با تقلب همراه است. این تحقیق نشان داد که بکارگیری مکانیزمهای شرمساری اجتماعی میتواند برای سیاستگذاران موثر و کارآمد و در عین حال فوقالعاده حساس و ظریف و شکننده باشد.
معدود تحقیقاتی نیز در حوزه کارایی نظریه شرمساری بازپذیرکننده در حوزه رفتارهای مجرمانه خرد از قبیل مصرف مواد و سرقت به انجام رسیده است (تایتل و دیگران،۲۰۰۳؛بوچکوار و تایتل،۲۰۰۵؛ بوچکوار و تایتل،۲۰۰۸؛ هندریکس،۲۰۰۴).
تایتل و دیگران (۲۰۰۳) با استفاده از داده های بدست آمده از پیمایشی تلفنی از اهالی شهری در نزدیکی سواحل شرقی ایالات متحده ثابت کرده اند که گزارش پاسخگویان در مورد شرمساری انگ زننده و بدگویی[۲۴] در مورد آن، یعنی شرایطی که نظریه شرمساری بازپذیرکننده به عنوان زمینه مستعد جرم معرفی میکند، با نرخ بالای برخی بدرفتاریها ارتباط دارد. ولی متغیرهای اصلی و عمده این نظریه یعنی متغیرهایی که باید مانع جرم باشند مانند شرکت در بدگویی و شرمساری بازپذیرکننده رابطه منفی با شاخصهای بدرفتاری نشان نداد. شرم انگزننده با سوال از دفعات احساس شرمساری و شرم بازپذیرکننده با ترکیب این گویه با گویه میزان عفو و بخشش فرد در گروه اجتماعی ارزیابی شده است. این مطالعه حمایت کمتری از این نظریه بعمل آورده است: شرم انگزننده با احتمال فزاینده بدرفتاری فرافکنی شده همبستگی داشت، اما بین شاخصهای شرمساری بازپذیرکننده و بدرفتاری فرافکنیشده هیچ ارتباطی وجود نداشت.
گینا ماری هندریکس (۲۰۰۴) با استفاده از دادههایی از آزمایش عدالت ترمیمی ایندیاناپولیس، به آزمون مفاهیم بههمپیوستگی و شرمندگی نظریه شرمساری بازپذیرکننده در نشست های عدالت ترمیمی پرداخته است. مفهوم بههمپیوستگی از طریق سه شاخص دلبستگی به مادر (من به مادرم احساس صمیمیت دارم، در تمام طول عمرم، دوست دارم همراه مادرم زندگی کنم) ، تعهد به نهادهای مرسوم کلیسا و مدرسه (آیا روی هم رفته به مدرسه علاقمندید یا نه، اخذ نمره خود برایتان چقدر مهم است، چقدر به امور و مسائل مذهبی توجه دارید)، و مشارکت در فعالیتهای مرسوم اجتماعی (آیا در تیمهای ورزشی مدرسه فعالیت دارید، آیا در فعالیتهای گروهی و صبحگاهی مدرسه فعالید، آیا در انجمنهای خدماتی مدرسه فعالیت دارید، و …) ارزیابی شد. تنها از یک شاخص برای بروز شرم استفاده شد (در صورتی که تخلفی مرتکب شده و خانواده/دوستان/پلیس از آن مطلع شوند، چقدر احساس شرم یا غرور میکنید؟). تکرار تخلف به عنوان متغیر وابسته تعریف شد و نژاد، سن و جنسیت نیز در تحلیلهای چندمتغیره جزو متغیرهای کنترل بودند. جهت بررسی روابط بین گمارش متمایز گروهی و سطوح بههمپیوستگی و بروز شرم، از تحلیل دومتغیره و برای بررسی روابط بههمپیوستگی و بروز شرم با ارتکاب مجدد خلاف از تحلیل چندمتغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که جوانان حاضر در نشست های عدالت ترمیمی در مقایسه با گروه کنترل از میزان بههمپیوستگی و بروز شرم بیشتری برخوردارند، اما به هم پیوستگی و شرم پیشبین تکرار جرم نبوده اند.
بوچکوار و تایتل (۲۰۰۵) با استفاده از دادههای پیمایشی در روسیه، به بررسی و سنجش شرم انگزننده و شرم بازپذیرکننده پرداختهاند. در این تحقیق، احتمال پنداری شرم و بخشش در برابر تعدادی از تخلفات مورد سوال قرار گرفته است. در اینجا نیز مجدداً حمایت ضعیفی از نظریه شرمساری بازپذیرکننده بدست آمد. هم شرمساری جداکننده و هم شرمساری بازپذیرکننده با کژرفتاری آتی رابطه مثبت و مستقیم داشت. ضمناً بین بدگویی و انحراف بعدی رابطهای مشاهده نشد. به نظر میرسد بههمپیوستگی اثرات متغیرهای شرمساری را افزایش میدهد. بعلاوه گناه[۲۵] و ترس از بیاحترامی و آبروریزی ناشی از کژرفتاری، نه ارتباطی با تجربههای شرمساری گذشته داشت و نه واسط میان تجربه های شرمساری گذشته و کژرفتاری بود.
بوچکوار و تایتل (۲۰۰۸) به بررسی اثرات نظریه شرمساری بازپذیرکننده در نمونهای از جامعه روسیه پرداخته و به این نتیجه رسیده است که شرمساری بازپذیرکننده با سطوح بالاتر بزهکاری فرافکنیشده ارتباط دارد. بوچکوار و تایتل به تشخیص این امر پرداختند که آیا کنترل احتمالات و تعاملات میتواند یافتههای ضعیف و ناهمساز را توضیح دهد. آنها سعی کردند با استخراج پیشبینهایی از نظریه خودکنترلی، فشار عمومی و بازدارندگی، و تشخیص شرایطی که تحت آن فرایندهای علّی ممکن است در تبیین کژرفتاری موثرتر باشد، نظریه شرمساری بازپذیرکننده را ارتقاء ببخشند. یافتههای این تحقیق نشان داد که شرمساری بازپذیرکننده برخلاف پیشبینهای این نظریه، با کژرفتاری فرافکنی رابطه مثبتی دارد. گرچه برخی از احتمالات فرضی به نظر میرسد اثرات شرمساری را بر کژرفتاری فرافکنی شده مشروط کند، اما هیچ کدام از یافته های تحقیق موید فرضیات اصلی نبود. در اینجا هم بر خلاف نظریه شرمساری، اثبات کردند که شرمساری بازپذیرکننده بزهکاری را افزایش میدهد و تعاملات معناداری با احتمالات ویژه فشار، خودکنترلی و قطعیت مجازات ندارد.
نظریه شرمساری بازپذیرکننده به موازات بررسی کارآیی آن در حیطه تخلفات بزرگسالان (یعنی تخلفات مجرمانه خرد و یقه سفیدها)، در حوزه بزهکاری نوجوانان نیز مورد استفاده یا آزمون قرار گرفته است (بنت،۱۹۹۶؛های،۲۰۰۱؛زنگ و زنگ،۲۰۰۴؛ لوسونز و تایسون،۲۰۰۷؛ ربلون و دیگران[۲۷]،۲۰۱۰).
نخستین تحقیق در زمینه بزهکاری نوجوانان، توسط بنت (۱۹۹۶) در نیویورک به انجام رسیده است. هدف از این تحقیق بررسی اکتشافی سطح فردی دلالتهای تجربی مدل خانوادگی شرمساری و بزهکاری بر اساس نظریه شرمساری بازپذیرکننده بریث ویت (۱۹۸۹) بوده است. این تحقیق در میان نمونهای از نوجوانان به تعداد ۵۲۴ نفر که به گزارش بزهکاری علیه اشخاص و اموال پرداخته اند، به اجرا درآمده است. نتایج نشان داد که مهمترین عامل تعیینکننده بزهکاری جدی، دوستان بزهکار و بزهکاری پیشین است. بازپذیری در مرحله سوم عامل تعیین کننده بزهکاری در مرحله پنجم بوده است که از تأثیر بلندمدت بازپذیری حکایت دارد. انگزنی عامل اصلی فراوانی تخلفات بوده است. شرمساری به تنهایی و به خودی خود عامل تداوم بزهکاری جدی و یا کنارهگیری از آن نبود. خودانگاره انحرافی اثری بر تکرار تخلف نداشت، اما انگزنی، بازپذیری، به هم پیوستگی و شرمساری همگی عوامل نیرومند خودانگاره انحرافی بوده اند.
تحقیق بعدی در این حوزه به های (۲۰۰۱) تعلق دارد که بر آزمون مستقیم این نظریه در حوزه والدپروری و بزهکاری نوجوانان تمرکز دارد. وی در پژوهش خود مستقیماً به بررسی نظریه شرمساری بازپذیرکننده پرداخته است. نوجوانان در این تحقیق واحد تحلیل بودند و رابطه بین استفاده والدین از بازپذیری و شرمساری و گزارشات نوجوانان از بزهکاری غارتگرایانه فرافکنی شده مورد تاکید بوده است. سه پرسش اساسی بدین شرح بوده است: ۱) چه متغیرهایی پیشبینکننده استفاده والدین از بازپذیری و شرمساری است؟ ۲)آیا بازپذیری و شرمساری به لحاظ آماری بر بزهکاری اثر تعاملی دارند یا اثر افزایشی؟ ۳)آیا اثرات مشاهده شده بازپذیری و شرمساری بر بزهکاری صرفاً یک نتیجه کاذب است؟ یافتهها کم و بیش در جهت حمایت از این تئوری ظاهر شدند. های مشاهده کرد که به هم پیوستگی با شرمساری و بازپذیری و این دو نیز با بزهکاری تجاوزکارانه همبستگی دارد. اما مشاهدات و یافتههای های، از تأثیر تعاملی شرمساری و بازپذیری بر بزهکاری حمایت نکرد و ثابت کرد که اثر بازپذیری بر بزهکاری به نحو کاذبی به متغیر به هم پیوستگی منسوب شده است. به این ترتیب، این پژوهش نتایج آمیختهای بدست میدهد.
پژوهش بعدی در حوزه بزهکاری نوجوانان توسط زنگ و زنگ (۲۰۰۴) انجام یافته است. این پژوهش بر اساس دو مرحله از پیمایش ملی جوانان صورت گرفته و به شناسایی گویههایی پرداخته که معرف توبیخ بزهکاری توسط والدین و دوستان به عنوان شاخص شرمساری و گویههای معرف گرایش ذهنی والدین و دوستان در حفظ حمایت و ابراز اعتماد به پاسخگویان در صورت ارتکاب بدرفتاری به عنوان شاخص بازپذیری بوده اند. گرچه اثرات مستقیم برخی از متغیرهای شرمساری در راستای کاهش بزهکاری خوداظهاری بوده، اما بخشش و گذشت دوستان به جای تأثیر کاهنده بر میزان بزهکاری، اثر فزاینده بر آن داشته است. در ضمن جمله تعاملی[۲۸] که نشانگر شرمساری بازپذیرکننده است، واجد هیچ نوع اثری نبود. طبق نتیجهگیری نویسندگان، شواهد حاصله آشفته و ناروشن بوده و در حمایت از استدلال اصلی نظریه مبنی بر اثر شرمساری بازپذیرکننده نیز ناموفق بوده است.
تحقیق مشابهی توسط لوسونز و تایسون (۲۰۰۷) در استرالیا در میان نوجوانان انجام یافته است. در این تحقیق از گویههای پیمایش برای اندازهگیری شرم، شرمساری بازپذیرکننده و شرمساری انگزننده استفاده شده است. همچنین جهت آزمون مسیر علّی در بین مفاهیم مزبور، مدلسازی معادله ساختاری[۲۹] بکار رفته است. نتایج و یافتههای این مطالعه از گزارهها و مدعیات نظریه شرمساری حمایت کرده است. طبق یافتههای حاصله معلوم شد که بازپذیری با بزهکاری ارتباط منفی و انگزنی با بزهکاری ارتباط مثبت دارد.
ربلون و دیگران (۲۰۱۰) از گویههای پیمایش و تصاویر فرضی در میان نمونه ای از دانشجویان دانشگاه به منظور آزمون پیشبینهای نظریه شرمساری بازپذیرکننده (اینکه انتظار شرم به همنوایی منتج میشود) استفاده میکند. این نویسنده ها انتظار شرم را در کنار شاخص خودکنترلی، دوستان انحرافی، قطعیت مجازات و فشار مالی به آزمون گذاردند و دریافتند که انتظار شرم مهمترین عامل در پیشبینی رفتار مجرمانه آتی[۳۰] است. آنها با استفاده از تحلیل مسیر و تحلیل توبیت[۳۱] نشان دادند که انتظار شرمساری در میان دوستان و خانواده در مقایسه با متغیرهای رایج مورد آزمون، با قصد مجرمانه ارتباط محکم و مستقیم دارد و تأثیر این متغیرها بر قصد مجرمانه نیز عمدتاً غیرمستقیم و با میانجی انتظار شرمساری صورت میگیرد.
[۱]. Makkai and Braithwaite
[۲]. Zhang
[۳]. Vogg
[۴]. Lu
[۵]. Miethe
[۶]. Baumer
[۷]. Schaible & Hughes
[۸]. Disapproval
[۹]. Bang Jiao
[۱۰]. Tiao Jie
[۱۱]. Baumer and Colleagues
[۱۲]. Suppression
[۱۳]. Tittle, Bratton, & Gertz
[۱۴]. Hendrix
[۱۵]. Murphy&Harris
[۱۶]. Ttofi & Farrington
[۱۷]. Elizabeth J. Dansie
[۱۸]. Predatory Crime
[۱۹]. White Collar Crime
[۲۰]. Corporate Crime
[۲۱]. Shame
[۲۲]. Giorgio Coricelli
[۲۳]. Minor Criminal Offenses
[۲۴]. Gossip
[۲۵]. Guilt
[۲۶]. Adolescent Delinquency
[۲۷]. Rebellion et al
[۲۸]. Interaction Terms
[۲۹]. Structural Equation Modeling
[۳۰]. Projected
[۳۱]. Tobit
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر