386 views
پیشینه تحقیق مفهوم مسئولیت، مبناهای شناخت انسان، دلالت های تربیتی این مسئولیت و نقدهای وارد بر این مدلولات در مکتب اگزیستانسیالیسم دارای ۱۶۵ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
مقدمه ۷
بخش اول: ۸
مفهوم شناسی ۸
مقدمه ۹
مسئولیت در لغت ۱۰
کییرکگور و مسئولیت ۱۲
بیماری به سوی مرگ ۱۲
ترس و لرز ۱۶
مفهوم دلهره ۲۱
هایدگر و مسئولیت ۲۴
مرگ آگاهی ۲۵
ترس ۲۶
دلواپسی ۲۷
سارتر و مسئولیت ۲۹
دلهره ۲۹
وانهادگی ۳۳
ناامیدی ۳۵
بخش دوم: ۳۸
مبانی انسانشناختی ۳۸
مقدمه ۳۹
ضرورت شناخت انسان ۴۰
هستی و وجود ۴۲
انسان شناسی سنتی ۴۴
تقدم وجود بر ماهیت ۴۵
خدای اگزیستانسیال ۴۸
دو مکتب اگزیستانسیالیستی ۴۹
اراده ۵۱
اراده آزاد ۵۲
آزادی ۵۵
آزادی دیگران ۵۷
ارزش و آزادی ۵۷
آزادی و موفقیت ۵۹
آگاهی ۶۱
هستی فی نفسه ۶۴
هستی لنفسه ۶۷
آگاهی از دیگران ۷۰
انتخاب ۷۲
انتخاب و اخلاق ۷۶
انتخاب دیگران ۷۷
مسئولیت ۷۹
اراده و مسئولیت ۷۹
آزادی و مسئولیت ۸۲
آگاهی و مسئولیت ۸۴
انتخاب و مسئولیت ۸۸
ارزشها و مسئولیت ۹۱
فردی بودن مسئولیت ۹۳
اجتماعی بودن مسئولیت ۹۸
هستی، نیستی و مسئولیت ۱۰۵
بخش سوم: ۱۰۷
دلالتهای تربیتی ۱۰۷
مقدمه ۱۰۸
هستی و دانش ۱۰۹
فلسفه تعلیم و تربیت از دیدگاه وجودگرایان ۱۰۹
آراء تربیتی و فلاسفه اگزیستانسیال ۱۱۰
تقدم وجود بر ماهیت در تعلیم و تربیت ۱۱۱
اراده و تعلیم و تربیت ۱۱۲
اراده و مسئولیت در تعلیم و تربیت ۱۱۳
آزادی و تعلیم و تربیت ۱۱۴
آزادی بعنوان هدف تعلیم و تربیت ۱۱۵
آزادی و مسئولیت در تعلیم و تربیت ۱۱۶
آگاهی و تعلیم و تربیت ۱۱۷
آگاهی بعنوان هدف تعلیم و تربیت ۱۱۸
آگاهی و مواد برنامه درسی ۱۱۹
آگاهی و مسئولیت در تعلیم و تربیت ۱۲۰
انتخاب و تعلیم و تربیت ۱۲۲
انتخاب و روش تدریس ۱۲۲
کلاس درس باز ۱۲۳
انتخاب و مواد برنامه درسی ۱۲۴
مسئولیت و تعلیم و تربیت ۱۲۵
واقع گرایی تعلیم و تربیت ۱۲۶
مسئولیت بعنوان فرض معرفتشناسی تعلیم و تربیت ۱۲۷
مسئولیت و روش تدریس و یادگیری ۱۲۸
مسئولیت مربی در تعلیم و تربیت ۱۲۸
مسئولیت و فرد گرایی در تعلیم و تربیت ۱۳۲
فردی بودن روش تدریس و یادگیری ۱۳۳
مسئولیت جمعی در تعلیم و تربیت ۱۳۳
مسئولیت و انضباط اجتماعی در تعلیم و تربیت ۱۳۵
اگزیستانسیالیسم و مسئولیت آموزش و پرورش معاصر ۱۳۶
بخش چهارم: ۱۳۸
نقد دلالتهای تربیتی ۱۳۸
مقدمه ۱۳۹
نقد اگزیستانسیالیستهای خدا باور ۱۴۰
نقد وجود گرایان سکولار ۱۴۰
نقد در ماهیت ۱۴۱
نقد در انتخاب و مسئولیت ۱۴۳
نقد در انتخاب ارزشها ۱۴۴
نقد در مسئولیت آموزههای اخلاقی ۱۴۵
نقد در مسئولیت ۱۴۹
نقد در مسئولیت ادبیات ۱۵۲
نقد در فردی بودن مسئولیت ۱۵۴
نقد پژوهشگر ۱۵۵
نقد در آزادی ۱۵۵
نقد در آگاهی ۱۵۶
نقد در انتخاب ارزشها ۱۵۷
نقد در آسیبشناسی اجتماعی تعلیم و تربیت ۱۵۸
فهرست منابع و مآخذ ۱۶۱
– کییرکگور، سورن، ۱۳۹۰، ترس و لرز، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، چاپ نهم، تهران، نشر نی
– کییرکگور، سورن، ۱۳۸۸، بیماری به سوی مرگ، ترجمه رؤیا منجم، چاپ دوم، آبادان، نشر پرسش
– دهخدا، علیاکبر، ۱۳۷۷، لغت نامه، جلد پنجم، چاپ دوم، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران
– دهخدا، علیاکبر، ۱۳۷۷، لغت نامه، جلد سیزدهم، چاپ دوم، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران
– دهخدا، علیاکبر، ۱۳۷۷، لغت نامه، جلد پانزدهم، چاپ دوم، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران
– بلاکهام، هرولد، جان، ۱۳۸۷، شش متفکر اگزیستانسیالیست، ترجمه محسن حکیمی، چاپ ششم، نشر مرکز
– شریعتمداری، علی، ۱۳۸۷، اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، چاپ سی و چهارم، انتشارات امیرکبیر
– معین، محمد، ۱۳۷۶،فرهنگ فارسی، جلد اول، چاپ یازدهم، انتشارات امیرکبیر
– معین، محمد، ۱۳۷۶،فرهنگ فارسی، جلد سوم، چاپ یازدهم، انتشارات امیرکبیر
– فروم، اریک، ۱۳۶۸، انقلاب امید، ترجمه مجید روشنگر، تهران، انتشارات مروارید
– فلین، توماس، ۱۳۹۱، اگزیستانسیالیسم، ترجمه حسین کیانی، چاپ اول، تهران انتشارات بصیرت
– قائدی، یحیی، ۱۳۸۴، اصول فلسفه تعلیم و تربیت، با نظارت دکتر میرعبدالحسین نقیب زاده، چاپ اول، انتشارات سنجش
– قرآن کریم، ۱۳۸۰، ترجمه مهدی الهی قمشهای، چاپ اول، بنیاد نشر قرآن
– کاپلستون، فردریک چارلز، ۱۳۸۸، تاریخ فلسفه، جلد هفتم، ترجمه داریوش آشوری، چاپ پنجم، انتشارات علمی فرهنگی
– کاپلستون، فردریک چارلز، ۱۳۸۸، تاریخ فلسفه، جلد نهم، ترجمه عبدالحسین آذرنگ و سیدمحمود یوسفثانی، چاپ سوم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
– کاردان، علیمحمد، ۱۳۸۸، سیرآراء تربیتی در غرب، چاپ چهارم، تهران، انتشارات سمت
– نقیب زاده، میرعبدالحسین، ۱۳۸۷، نگاهی به نگرشهای فلسفی سده بیستم، چاپ اول، انتشارات طهوری
– عبداللهی، محمدعلی، ۱۳۸۲، تقدم وجود بر ماهیت از دیدگاه سارتر و هایدگر، نامه حکمت، شماره ۲، مرکز تحقیقات کامپیوتر علوم اسلامی
– کافکا، فرانتس، ۱۳۸۳، گروه محکومین، ترجمه حسن قائمیان، انتشارات گهبد
– کامو، آلبر، ۱۳۸۲، افسانه سیزیف، مترجمان: علی صدوقی، محمدعلی سپانلو، اکبر افسری، نشر دنیای نو
– کامو، آلبر، ۱۳۹۱، سقوط، ترجمه شورانگیز فرخ، چاپ هشتم، انتشارات نیلوفر
– کامو، آلبر، ۱۳۹۰، طاعون، ترجمه رضا سیدحسینی، چاپ دوازدهم، انتشارات نیلوفر
– کلنبرگ، جیمز، ۱۳۸۴،کیرکگور و نیچه، مترجمان: ابوتراب سهراب و الهام عطاردی، چاپ اول، تهران، انتشارات نگاه
– کین، سم، ۱۳۷۵، گابریل مارسل، ترجمه مصطفی ملکیان، چاپ اول، تهران، انتشارات گرّوس
– گوتک، جرالد.ال، ۱۳۸۸، مکاتب فلسفی و آراء تربیتی، ترجمه دکتر محمدجعفر پاک سرشت، چاپ نهم، انتشارات سمت
– مارسل، گابریل، ۱۳۸۸، انسان مسئله گون، ترجمه بیتا شمسینی، انتشارات ققنوس
– مارسل، گابریل، ۱۳۸۱، فلسفه اگزیستانسیالیسم، ترجمه شهلا اسلامی، چاپ دوم، انتشارات نگاه معاصر
– مصلح، علی اصغر، ۱۳۸۷، فلسفههای اگزیستانس، چاپ دوم، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
مقاله در چهار بخش مجزا و مرتبط، به بررسی مفهوم مسئولیت، مبناهای شناخت انسان، دلالتهای تربیتی این مسئولیت و نقدهای وارد بر این مدلولات در مکتب اگزیستانسیالیسم خواهیم پرداخت. لذا با استناد به آراء فلاسفه وجودگرا و تحلیلهای ایشان، در بخش اول این مطالعه به شناسایی مفهوم مسئولیت از زبان ایشان پرداخته و بخش دوم را به جستجو برای یافتن مبناهای شناخت انسان در زمینه مسئولیتپذیری از منظر این فلاسفه همت میگماریم.
با توجه به مفاهیم و مبانی مطرح شده در دو بخش نخست، بخش سوم و چهارم را به ترتیب به بیان دلالتهای تربیتی مسئولیت از نظر فلاسفه مکتب اگزیستانسالیسم با در نظر گرفتن سیر شناخت انسان در این مکتب و بخش چهارم را به نقدهای وارد بر این دلالتها اختصاص خواهیم داد.
یکی از بنیانهای شکلگیری فلسفهها و مکاتب گوناگون فلسفی تأمل در مفاهیمی است که فرد و یا افرادی از جامعه انسانی با بینشی متفاوت و یا نگاهی از زاویهای که برای دیگران نامحسوس و یا کمتر مورد توجه است به آنها مینگرند. بینشهای از این دست در تکامل یافتههای خود به تحقق و تفحص در هرآنچه به اینگونه مفاهیم وابسته است پرداخته و در پی آن به ایدئولوژی و جهانبینی خود جامه عمل میپوشانند.
آنچه موجب استحکام، رشد و گسترش یک مکتب در بین جوامع بشری میشود همین نگرش به جهان هستی و روش رسیدن به این نگرش است؛ که هرچه دایره تبیین آن با الگوهای زندگی در اجتماعات مختلف آدمیان سازگارتر باشد پایداریاش نیز بیشتر میشود. اما این امکان نیز وجود دارد که پذیرش یک مکتب از طرف گروهها به دلیل برداشتهای متفاوتی باشد که از آن داشتهاند. از این رو برای شناخت دقیق و هرچه بهتر یک فلسفه، شناسایی و شناخت مبانی و مفاهیمِ مبیّن آن از اهمیت و ارزش فراوانی برخوردار است. چرا که شناخت مفاهیم هر مکتب در واقع شناخت افکار و ریشهها و در ادامه، تشخیص صحّت و سقم باورها و تعلیمات ایشان در راه رسیدن به رشد، تکامل و زندگی بهتر است.
لذا در این قسمت ما در جستجوی شناخت مفهوم مسئولیت که یکی از مفاهیم اصلی مکتب اگزیستانسیالیسم را تشکیل میدهد، به بررسی آراء فلاسفه و صاحبنظران این مکتب در این خصوص میپردازیم[۱]؛ و از آنجا که فلاسفه در بسط انتزاعیات، از کلمات و مفاهیم متشابه و یا حالاتی که بازتاب عملکرد یک مفهوم را نمایان میسازند بهره میجویند، دامنه جستجوی ما نیز بر این منوال قرار خواهد گرفت. از این رو باتوجه به متعدد بودن فلاسفه وجودی، جهت پوشش کامل آراء این صاحبنظران، از بین خداباوران این مکتب سورن کییرکگور، از متفکرین سکولار آن ژان پل سارتر و بعنوان فیلسوفی مابین این دو گروه، آراء مارتین هایدگر را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
مسئولیت در لغت به معنای موظف بودن و یا متعهد بودن به انجام امری میباشد. (دهخدا، ۱۳۷۷، ۲۰۹۰۷) آنچه انسان عهدهدار و مسئول آن باشد. (معین، ۱۳۷۶،۴۰۷۷ )
در فرهنگ لغت “وبستر” نیز واژه مسئولیت چنین تعریف شده است:
پاسخگو بودن؛ چیزی که شخصی در قبالش پاسخگو است؛ یک وظیفه یا اعتماد؛ توانایی انجام دادن وظایف؛ توانایی مواجه شدن با ادعاهای متفاوت مشروع و جوابگویی یا تعهد. (webster, 2004, 1073)
در فرهنگ لغت “لانگ مَن” تعریف ارائه شده از مسئولیت اینگونه است:
وظیفهای در قبال کسی یا چیزی داشتن؛ مقصر بودن برای اتفاق بدی که رخ داده است؛ چیزی که باید به عنوان بخشی از کار یا وظیفهتان انجام دهید، به این دلیل که کاری از نظر اخلاقی و اجتماعی درست و حق است و باید انجامش دهید. مترادف کلمه وظیفه. (longman. 1488, 2010)
در دایره المعارف فلسفی نیز مسئولیت اینگونه تشریح شده است:
پاسخگویی به اعمالی که یک نفر انجام میدهد و پیامدهایی که آن اعمال به بار میآورد که به درستی توسط عاملی اخلاقی مورد تنبیه و یا تشویق قرارگیرد. بطور عادی، آزادی مستلزم داشتن مسئولیت اخلاقی است.
مسئولیت معانی ضمنی زیادی دارد. افراد معتمد و قابل اطمینان را «مسئول» لقب میدهیم. «مسئولیت» به معنای پاسخگویی قانونی، مالی یا اخلاقی نیز هست. (یالوم، ۱۳۹۰، ۳۱۱) مسئولیت یعنی ایجاد و تألیف. آگاهی از مسئولیت یعنی آگاهی از اینکه خود، سرنوشت، گرفتاریهای زندگی، احساسات و در نتیجه رنجهایمان را خود پدید آوردهایم. (یالوم، ۱۳۹۰، ۳۱۱)
برای اینکه فرد متحول شود، ابتدا باید مسئولیت بپذیرد؛ باید خود را به انجام یک عمل متعهد کند. واژه «مسئولیت یا پاسخگویی responsibility» خود به توانایی اشاره دارد: «پاسخ response» + «توانایی ability»که به معنای توانایی پاسخگویی است. (یالوم، ۱۳۹۰، ۴۰۵)
میتوان گفت واژه مسئولیت با برابر نهادههایی چون “وظیفه” ، “تکلیف” و “تعهد” نیز مترادف است.
وظیفه به آن چیزی اطلاق میشود که شرعاً یا عرفاً بر عهده کسی باشد. (دهخدا، ۱۳۷۷، ۲۳۲۱۱)
اریک فروم در “انقلاب امید” مینویسد: تفاوت میان وظیفه و مسئولیت مربوط به تفاوتی است که بین وجدان خودکامه و خودسر و وجدان بشر دوستانه وجود دارد. وجدان خودکامه اساساً به معنای آمادگی تبعیت از فرمانهای صادر شده از طرف اربابی است که انسان خود را تسلیم او کرده است و وجدان بشر دوستانه، آمادگی در زمینه گوش فرا دادن به ندای انسانی خویش و آزاد بودن از فرمانهایی است که توسط دیگران صادر میشود. (فروم، ۱۳۶۸، ۱۴۱)
تکلیف به معنای بارکردن کاری سخت توأم با رنج، بر کسی میباشد. (دهخدا، ۱۳۷۷، ۶۹۱۳ )
تعهد نیز به معنای گردن گرفتن کاری (معین، ۱۳۷۶، ۱۱۰۵) و همچنین عهد و پیمان بستن (دهخدا، ۱۳۷۷، ۶۸۲۳) آمده است.
هریک از این واژهها به نوعی لازم و ملزوم یکدیگرند. تا وظیفهای بر دوش کسی نباشد، کسی مسئولیتی در قبال انجام دادن یا ندادن آن نخواهد داشت و در مورد آن بازخواست نخواهد شد. واژه تکلیف نیز با “مسئولیت” و “وظیفه” مرتبط است. زیرا در هرسه مورد چیزی بر عهده شخص میباشد که اجرای آن، لازم و واجب است. واژه تعهد نیز با سه واژه اخیر در ارتباط است؛ چرا که در هر حال فرد متعهّد، موظّف و مکلّف است آنچه را که به آن تعهّد داده است به انجام برساند و در این مورد مسئول میباشد. (دهخدا، ۱۳۷۷، ۶۸۲۴)
لذا در این پژوهش ما واژههای یاد شده را با واژه مسئولیت همنهاد لحاظ کرده و در برخورد با هریک از این واژگان در نظریهها برداشت ما “مسئولیت” خواهد بود.
سورن اوبو کییرکگور در پانزدهم ماه مه ۱۸۱۳ در کپنهاگ زاده شد. پدرش وی را سخت اهل دین بارآورد. پدر از افسردگی رنج میبرد و گمان میکرد که خدا وی و خانوادهاش را نفرین کردهاست. کییرکگور نیز از این افسردگی بیبهره نبود و آن را در پس شوخ طبعیِ گزنده پنهان میکرد. (کاپلستون، ۱۳۸۸، ۳۲۸)
کییرکگور را پدر مکتب اصالت وجود نامیدهاند. و این از آن روست که وی اولین کسی بود که مسئولیت وجود انسان در هستی را به دلیل گناه نخستین بشر بر دوش خود او نهاد. اما آثار او تا زمان جنگ جهانی دوم که مردم اروپا را دچار یأس، ناامیدی، ترس، دلهره، پوچی و سردرگمی حاصل از عدم دخالت در سرنوشت و آزادی خود ساخت، مورد توجه چندانی قرار نگرفت.
از نظر کییرکگور پیامدهای حاصل از هبوط، که وی خودِ انسان را مسئول آن میداند، حالات و مفاهیمی هستند درونی که جملگی محصول پذیرش مسئولیت وجود، در سرپیچی انسان از فرمان خدا هستند که این امر در آثار وی مشهود است.
در این قسمت و در جستجوی مفاهیمی که بیانگر چگونگی درک مفهوم مسئولیت در انسانِ اگزیستانسیال هستند، به بررسی سه اثر معروف این فیلسوف میپردازیم.
کییرکگوردر کتابش “بیماری به سوی مرگ” با مبنا قراردادن گناهکاری بشر و مسئول بودن وی در قبال این گناه (گناه نخستین) و هبوط، به بررسی آثار این محکومیت در زندگی انسان و همراهی آن تا زمان مرگ و نیز چگونگیِ “شدنِ” انسان در خلال زندگی میپردازد. آثار مورد اشاره وی که جملگی ابعاد روانی و روحانیِ وجود انسان را تحتالشعاع قرار میدهند پیامدهایی هستند که انسان، با سرپیچی از تکلیف و وظیفهای که بر دوش وی گمارده شده بود باید مسئولیت آنها را بپذیرد.
در واقع کییرکگور در بیماری به سوی مرگ با بررسی مفاهیم شکل گرفته در وجود انسان که نتایج پذیرش مسئولیت گناه است، این مقصد را دنبال میکند که از این آثار تبیینی از فهم مسئولیت انسان ارائه دهد. لذا وی در گام نخست با تفحص در امید و ناامیدیِ حاصل از مرگ آگاهی چنین میگوید:
اگر بخواهیم از بیماری به سوی مرگ به مفهومی بسیار دقیق سخن بگوییم، باید بیماریای باشد که در آن آخرین چیز، مرگ است و مرگ، آخرین چیز و این دقیقاً نومیدی است. با وجود این، به مفهومی دیگر و هنوز مشخصتر، نومیدی، بیماری به سوی مرگ است. مردن، از این بیماری یا پایان یافتن این بیماری با مرگ جسمانی، اگر به صورت تحتالفظی فهمیده شود، از حقیقت بسیار به دور است. به عکس، عذاب نومیدی دقیقاً همین است، «تواناییِ مُردن نداشتن». در نتیجه، نکات مشترک بسیاری با وضعیت بیمارِ رو به مرگی دارد که در بستر آرمیده و با مرگ دست و پنجه نرم میکند، و نمیتواند بمیرد. (کییر کگور، ۱۳۸۸، ۳۴)
هنگامی که مرگ بزرگترین خطر است، آدمی به زندگی امید میبندد؛ اما هنگامی که آدمی با خطری به مراتب ترسناکتر آشنا میشود، به مرگ، امیدِ آدمی میبندد. پس هرگاه خطر تا آنجا عظیم باشد که مرگ امید آدمی شود، نومیدی، بیتسلی بودنِ[۲] حاصل از عدمِ توانایی در مُردن است. (کییر کگور، ۱۳۸۸، ۳۴)
وی در ادامه به بررسی نومیدی از جنبههای کرانمندی و بیکرانگی پرداخته، چنین مینویسد:
نَفس، همنهادِ آگاهانه بیکرانگی و کرانمندی است که خود را به خود مربوط میسازد و وظیفهاش این است که خودِ خویش شود، وظیفهای که تنها از راه رابطه با پروردگار اجرا شدنی است. خودِ خویش شدن به معنای یافتن واقعیتی ملموس است. اما واقعیت ملموس یافتن به معنای کرانمند شدن است و نه بیکران شدن، زیرا آنچه قرار است واقعیتی ملموس باشد همنهاد است. به همین منوال تکامل بدین معناست که از راه روند بیکران ساختنِ خود خویش، تا بینهایت از خود دور شویم، و سپس از راه روند کرانمند ساختن، تا بینهایت به خودِ خویش بازگردیم. اگر بالعکس، نَفس خودِ خویش نشود، نومید است، چه از آن آگاه باشد و چه آگاه نباشد. با وجود این نَفس، در هر لحظه هستیاش، در روند شدن است، زیرا نفسِ بالقوه در واقع هستی ندارد، تنها همان چیزی است که میشود. تا آنجا که نفس، خودِ خویش نشود، نفسِ خویش نیست؛ اما خودِ خویش نبودن، نومیدی است. (کییر کگور، ۱۳۸۸، ۴۸)
وی در ادامه با آوردن توضیحی در مورد خطر کردن و بررسی عواقب آن، به ناامیدی که معنا و شاید نتیجهای برای پذیرش مسئولیتِ انجام و یا عدم انجام عملی از جانب فرد میباشند، چنین اشاره میکند:
از دید جهان، خطر کردن، خطرناک است. چرا؟ زیرا ممکن است به باخت بینجامد. اما خطر نکردن موذیانه است. و با این حال، با خطر کردن، باختنِ آنچه از دست دادنش حتی در مخاطرهآمیزترین قمارها دشوار است، به شکل هراسانگیزی آسان میشود، و به هر حال هرگز به این اندازه هم آسان نیست که گویی این نفسِ آدمی کاملاً خالی از اهمیت است… زیرا اگر بیمورد خطر کرده باشم ـ بسیار خوب، آنگاه زندگی با تنبیه من، به یاریام میشتابد. اما اگر اصلاً خطر نکنم، آنگاه چه کسی به مددم برمیخیزد؟ و از این گذشته، اگر با خطر نکردن در عالیترین مفهومش (و خطر کردن به عالیترین مفهومش دقیقاً به معنای آگاه شدن از خویش است) به تمامیِ امتیازات زمینی دست یابم… و «خود» را از دست دهم! آنگاه چه میشود؟ و به این ترتیب، دقیقاً همین مسئله درباره نومیدیِ ناشی از کرانمندی صدق میکند. علیرغم این حقیقت که انسان نومید است، باز هم به خوبی میتواند در زیستن در قلمرو فانی ادامه دهد. در واقع بهتر نیز همین است، میتواند مورد ستایش و احترام و بزرگداشت انسانها قرارگیرد، و تمامی اهداف زندگیِ فانی را دنبال کند. (کی یر کگور، ۱۳۸۸، ۵۵)
[۱] . گرچه کتابهای مربوط به اگزیستانسیالیسم عموماً مشتمل بر آراء همه فلاسفهای است که سارتر با این نام از آنها یاد کرده، ولی اگر مراد توافق قطعی بر سر عنوان «اگزیستانسیالیست» باشد، ظاهراً ما میمانیم و سارتر ـ که خود را به این نام خوانده ـ و آنچه را که بعنوان اصل اساسی اگزیستانسیالیسم شرح و بسط داده است.(کاپلستون، ۱۳۸۸، ۴۰۳)
[۲] . disconsolateness
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر