638 views
پیشینه تحقیق هوش هیجانی و اعتماد سازمانی و مدیریت عملکرد دارای ۸۱ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
بخش اول:هوش هیجانی ۵
۲-۱-۱-مقدمه ۵
۲-۱-۲-مفهوم هوش و تعاریف آن ۶
۲-۱-۳-انواع هوش ۸
۲-۱-۳-۱) هوش اجتماعی ۱۰
۲-۱-۳-۲) هوش عملی ۱۱
۲-۱-۳-۳) هوش فرهنگی ۱۱
۲-۱-۳-۴) هوش سازمانی ۱۲
۲-۱-۳-۵) هوش معنوی ۱۲
۲-۱-۴-هوش شناختی و هوش هیجانی ۱۳
۲-۱-۵-هیجان ۱۵
۲-۱-۶-هوش هیجانی ۱۶
۲-۱-۷-اهمیت هوش هیجانی ۱۹
۲-۱-۸-مدلها و دیدگاههای مختلف در زمینه هوش هیجانی ۲۰
۲-۱-۸-۱) مدل شبکه شایستگیهای عاطفی ۲۰
۲-۱-۸-۲) مدل هوش هیجانی بار– آن (مدل چند عاملی) ۲۵
۲-۱-۸-۳) مدل توانایی هوش هیجانی ۲۶
۲-۱-۹-مولفههای هوش هیجانی ۲۷
۲-۱-۱۰-فرآیند رشد و توسعه هوش هیجانی ۲۸
۲-۱-۱۱-ویژگی کارکنان و افراد با هوش هیجانی بالا ۳۰
۲-۱-۱۲-هوش هیجانی در مدیریت و کاربردهای آن ۳۱
بخش دوم:اعتماد سازمانی ۳۳
۲-۲-۱) مقدمه ۳۳
۲-۲-۲) اعتماد ۳۴
۲-۲-۳) اهمیت و ضرورت اعتماد ۳۵
۲-۲-۴) ابعاد اعتماد ۳۷
۲-۲-۴-۱) ابعاد اعتماد از دیدگاه توماس و اسچیندلر ۳۷
۲-۲-۴-۲) ابعاد اعتماد از دیدگاه مایر و همکاران ۳۷
۲-۲-۵) انواع اعتماد ۳۹
۲-۲-۵-۱) اعتماد اعتباری ۳۹
۲-۲-۵-۲) اعتماد متقابل ۴۰
۲-۲-۵-۳) اعتماد اجتماعی ۴۰
۲-۲-۶) مزایای فردی و گروهی اعتماد ۴۲
بخش سوم:عملکرد کارکنان ۴۳
۲-۳-۱) مقدمه ۴۳
۲-۳-۲) عملکرد ۴۳
۲-۳-۳) عملکرد شغلی ۴۵
۲-۳-۴) بهبود عملکرد ۴۶
۲-۳-۵) عوامل موثر بر عملکرد کارکنان ۴۷
۲-۳-۶) مدیریت عملکرد ۴۹
۲-۳-۷) اهمیت مدیریت عملکرد ۵۱
۲-۳-۸) اهداف مدیریت عملکرد ۵۴
۲-۳-۹) مولفههای مدیریت عملکرد ۵۵
۲-۳-۱۰) فرآیند و مراحل مدیریت عملکرد در سازمانها ۵۷
۲-۳-۱۱) چالشهای مدیریت عملکرد ۶۰
۲-۳-۱۲) مزایا و معایب مدیریت عملکرد ۶۳
۲-۳-۱۳) ارزیابی عملکرد ۶۴
۲-۳-۱۴) اهداف ارزیابی عملکرد ۶۶
۲-۳-۱۵) ابعاد ارزیابی عملکرد ۶۸
۲-۳-۱۶) منابع ارزیابی عملکرد ۶۹
۲-۳-۱۷) موانع و خطاهای ارزیابی عملکرد کارکنان ۷۰
بخش چهارم:پیشینه پژوهش ۷۱
هوش هیجانی، اعتماد و عملکرد کارکنان ۷۲
منابع و ماخذ ۷۴
صالحیصدقیانی، جمشید – حسنمرادی، نرگس – مرادیپور، علیرضا (۱۳۹۰) بررسی رابطه هوش هیجانی با تعهد سازمانی، فصلنامه علمی ترویجی مطالعات منابع انسانی، سال اول، شماره دوم، صص ۷۴-۶۱٫
صالحیکردآبادی، سجـّاد (۱۳۸۹) هوش سازمانی و توسعهی پایدار، اولین همایش ملی هوش سازمانی/ کسب و کار، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، ۳۰-۲۹ آذر.
صالحیکردآبادی، سجـّاد (۱۳۸۹) نوآوری و عملکرد؛ مولفههایی به هم پیوسته، سومین کنفرانس ملی خلاقیتشناسی و مدیریت نوآوری، خانه معلم تهران، ۶-۵ آبان ماه.
پاشاشریفی، حسن (۱۳۹۱) نظریه و کاربرد آزمونهای هوش و شخصیت، نشر سخن، تهران، چاپ سوم.
پورکیانی، مسعود – اشجعی، احمد (۱۳۹۱) هوش معنوی و کارکردهای آن، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی، واحد کرمان.
حسنزاده، رمضان – ساداتیکیادی، سید مرتضی (۱۳۹۲) هوش هیجانی (مدیریت احساس، عاطفه و هیجان)، نشر روان، تهران.
حمیدیزاده، محمد رضا (۱۳۸۶) تصمیمگیری هوشمند و خلاق هوش هیجانی، نشر ترمه، تهران، چاپ اول.
پیرخائفی، علیرضا (۱۳۸۲) خلاقیت و هوش (مبانی نظری و پرورشی)، انتشارات مهر برنا، تهران، چاپ اول.
آرمسترانگ، تامس (۱۳۹۰) هفت نوع هوش: شناخت و پرورش قابلیتهای هوشی، ترجمهی ناهید سپهرپور، انتشارات پیک آوین، چاپ دوم، تهران.
آرمسترانگ، مایکل (۱۳۸۹) مدیریت استراتژیک منابع انسانی، ترجمهی سید محمد اعرابی و امید مهدیه، دفتر پژوهشهای فرهنگی، چاپ اول، تهران.
آرمسترانگ، مایکل (۱۳۸۵) مدیریت عملکرد، ترجمهی بهروز قلیچلی و داریوش غلامزاده، مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی ایران، تهران.
کریمیشهری، مینا (۱۳۸۵) بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سبک رهبری مدیران مدارس راهنمایی و متوسط ناحیه ۵ آموزش و پرورش شهر مشهد، فصلنامه تخصصی پژوهشهای تربیتی، سال دوم، شماره هشتم.
گلمن، دانیل (۱۳۹۱) کاربرد هوش هیجانی در محیط کار، ترجمهی نسرین پارسا، انتشارات رشد، تهران.
گنجی، حمزه (۱۳۹۲) روان شناسی عمومی، انتشارات ساوالان، تهران.
لگزیان، محمد – مرتضوی، سعید – کاظمی، سید حسین (۱۳۸۷) مدل مفهومی روابط سازمانی مبتنی بر اعتماد و شفافیت و ساز و کارهای کنترلی متناسب، پیام مدیریت، شماره ۲۸٫
لیورمور، دیوید (۱۳۹۰) رهبری با هوش فرهنگی: رمز جدید موفقیت، ترجمهی سوسن علائی، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی، واحد خوراسگان.
هوش هیجانی از جمله دستاوردهای تازه با خواستگاه روانشناسی است که به تازگی در عرصه مدیریت مطرح شده است. امروزه هوش هیجانی تبدیل به ابزار مدیریتی نوین برای هدایت کارکنان و مشتریان و همچنین تامین رضایت آنان شده است (صالحیصدقیانی و همکاران، ۱۳۹۰). مفهوم هوش هیجانی در سازمانها به منظور توسعهی منابع انسانی به کار گرفته میشود تا بر مهارتهای مهمی تأکید کند که در محیط کار، غیر از قابلیتهای تخصصی مربوط به شغل لازم است. گفته میشود که هوش هیجانی امری است در درون هر یک از ما که تا حدی نامحسوس است. هوش هیجانی تعیین میکند چگونه رفتار خود را اداره کنیم، چگونه با مشکلات احتمالی کنار بیاییم و چگونه تصمیماتی بگیریم که به نتایج مثبت ختم شوند. هوش عاطفی پیشبینی موفقیت را ممکن میسازد، زیرا نشان میدهد که چگونه فرد بلافاصله دانش خود را در موقعیتهای مختلف به کار میگیرد. به عبارت دیگر، هوش هیجانی به تفاوتهای افراد در ادراک، پردازش، تنظیم و به کارگیری اطلاعات هیجانی اشاره دارد (محمد امینی و همکاران،۱۳۸۷). ویژگیهایی که امروزه سازمانها در استخدام افراد به آن توجه میکنند توانایی افراد در مدیریت احساسات خود و دیگران است و تحقیقات فراوان نشان میدهد که مدیریت احساسات به طور مفید و مؤثر موجب افزایش اعتماد متقابل، وفادری، تعهد و بهبود عملکرد کارکنان خواهد شد (Hess and Bacigalupo, 2011). بر این اساس است که بحث هوش هیجانی به عنوان یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت افراد در کنار هوش شناختی آنها بسیار مورد توجه قرار میگیرد. تا آن جا که نگرش جدید در ارتباط با هوش و موفقیت بر این است که هوش هیجانی نسبت به هوش شناختی نقش مؤثرتری در موفقیت زندگی فردی و کاری ایفا میکند (طهرانی، ۱۳۸۶). هوش عاطفی یا هیجانی موضوعی است که سعی در تشریح جایگاه هیجانات و عواطف در توانمندیهای انسانی دارد و شکلی از هوش اجتماعی است که توانایی کنترل احساسات و هیجانات خود و دیگران تمایز میان آنها و استفاده از این اطلاعات جهت هدایت تفکر و عمل را شامل میشود (کریمیشهری، ۱۳۸۵). شواهد بسیاری ثابت میکنند افرادِ دارای مهارت هیجانی، یعنی کسانی که احساسهای خود را به خوبی میشناسند و هدایت میکنند و احساس دیگران را نیز درک و به نحو اثربخشی با آن برخورد میکنند، در هر زمینهای از زندگی متمایزند، خواه در روابط عاطفی و صمیمانه باشد و خواه در فهم قواعد ناگفتهای که در خطمشی سازمانی به پیشرفت میانجامد؛ افرادی که مهارتهای هیجانی و عاطفیشان به خوبی رشد یافته، در زندگی خویش نیز خرسند و کارآمدند و از عادتهای فکری برخوردارند که موجب میشود آنها افرادی مولد و کارآمد باشند. افرادی که نمیتوانند بر زندگی عاطفی و هیجانی خود مسلط باشند، درگیر کشمکشهای درونی هستند که از توانایی آنها برای انجام کار متمرکز و روشن میکاهد. مفهوم هوش هیجانی نشان میدهد که چرا دو نفر با بهرهی هوشی یکسان، ممکن است به درجات بسیار متفاوتی از موفقیت در زندگی دست یابند. هوش هیجانی، یک عنصر بنیادین از رفتار انسان است که جدا و متفاوت از هوش شناختی (عقل) عمل میکند (حسنزاده و ساداتیکیادهی، ۱۳۹۲). با این مقدمه، در این بخش ابتدا به تعریف هوش و توضیح انواع هوش، سپس به تعریف هیجان، انواع هیجان، تعریف هوش هیجانی، مولفههای هوش هیجانی، نظریههای هوش هیجانی، مقایسه هوش هیجانی و هوش شناختی، و در نهایت نقش هوش هیجانی در مدیریت و موفقیت مدیران و کاربردهای آن پرداخته خواهد شد.
ارائه تعریف از هوش، امر بسیار دشواری است. اکثر روانشناسان بر این امر که هوش، پایه شناختی پیشرفت را تشکیل میدهد، اتفاق نظر دارند. هوش، معمولاً زیربنای شایستگی یا توانایی یادگیری است، حال آن که پیشرفت تحصیلی بر کسب شایستگی استوار است. با این همه، روانشناسان در مورد ماهیت و ریشههای شایستگی بنیادی با استعدادهای یادگیری، توافق کامل ندارند (گنجی، ۱۳۹۲). چندین راه برای تعریف هوش وجود دارد (حسنزاده و ساداتیکیادهی، ۱۳۹۲):
هوش عبارت است از توانایی یادگیری؛
هوش عبارت است از توانایی فرد در تطبیق با محیط؛
هوش عبارت است از توانایی تفکر انتزاعی.
میزان زیرکی، عقل، فهم و تحلیل انسانها بر اساس هوش سنجیده میشود. هوش، جلوه استعدادهای خاص شما است. عقل از دریچه هوش خودنمایی میکند. هر اندازه که عقل بارور میشود، سطح حکمت، دانایی و خردورزی ارتقاء مییابد. انتظار میرود هوش، سطح حساسیت افراد را نسبت به موضوع یا مسالهای همراه با دقت نظر، نشان دهد (حمیدیزاده، ۱۳۸۶). وکسلر[۱] در سال ۱۹۵۸، هوش را به عنوان یک استعداد کلی شخص برای درک جهان خود و برآورده شاختن انتظارات آن تعریف کرد. از نظر وکسلر، هوش میتواند اجتماعی، عملی و یا انتزاعی باشد و نمیتوان آن را از ویژگیهایی مانند پشتکار، علائق و نیاز به پیشرفت مستقل دانست (پاشاشریفی، ۱۳۹۱). هنمون[۲] هوش را ظرفیت فراگیری دانش و تسخیر دانش تعریف نموده است (پیرخائفی، ۱۳۸۲). همچنین، گردآوری و یکپارچگی تواناییهای فرد برای انجام هدفمند کارها، فکر کردن و اقدام، رفتار موثر و مفید در محیط کار نیز از دیگر تعاریف هوش است (ضرابی، ۱۳۸۳). یکی دیگر از تعاریف هوش، عبارت است از مجموعه تواناییهای شناختی که امکان کسب دانش و یادگیری و چگونگی حل مشکلات را فراهم میسازد (رزقی رستمی و آقایار، ۱۳۸۹).
نیکرسون و پرکینز[۳] (۱۹۸۵) در طبقهبندی خود که از هوش ارائه کردند، معتقدند که هوش از ۵ توانایی سازگارانه، قیاسی، استقرایی، مفهومی و فهمیدنی تشکیل شده است (پیرخائفی، ۱۳۸۲):
توانایی تغییر رفتار به گونه سازگارانه در نیل به یادگیری[۴]: به اعتقاد نیکرسون و پرکینز، بسیاری از نظریهپردازان بر ملاک سازش با محیط، به عنوان یکی از مهمترین نشانههای هوش تاکید کردهاند. بنابراین از نظر آنان اولین توانایی هوش قابلیتی است که سبب میشود فرد سازشی یادگیرانه با محیط داشته باشد؛
توانایی استدلال کردن به گونهای قیاسی[۵]: این توانایی در هوش، سبب میشود تا فرد به یک استنباط منطقی از پدیدهها برسد؛
توانایی استدلال کردن به گونهای استقرایی[۶]: این توانایی در کنار استدلال قیاسی باعث میشود فرد، فراسوی اطلاعات دریافت شده عمل کند و به کشف نقشها و اصول از نمونههای ویژه بپردازد. در حقیقت این توانایی نیاز فرد برای پیشبینی و تعلیم را برآورده میسازد؛
توانایی ایجاد و استفاده از مدلهای مفهومی[۷]: این توانایی در کنار دو نوع استدلال قیاسی و استقرایی، مسئولیت شکل دادن رفتارهای عملکرد فرد را بر عهده دارد. یعنی سبب میشود که یک مدل برای فهم و تفسیر حوادث بنا شده و شیوهای موثر برای تطابق با جهان تدبیر گردد؛
توانایی فهمیدن[۸]: این توانایی به گونهای تلویحی با خلاقیت ارتباط دارد. زیرا با توانایی نگریستن به روابط موجود در مساله و تخصیص معانی این ارتباطات به حل مساله مربوط است.
همچنین، توردیک[۹] روانشناس معروفی که در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در تعمیم نظریه هوش نقش مهمی داشت، معتقد بود که هوش از سه مولفه تشکیل شده است (آقاحسینعلی شیرازی، ۱۳۸۷):
هوش اجتماعی[۱۰]: منظور توانایی درک و فهم دیگران و ایجاد ارتباط با آنها است؛
هوش عینی[۱۱]: منظور توانایی درک و حل مسائل از طریق دستکاری و به کارگیری اشیاء است؛
هوش انتزاعی[۱۲]: منظور توانایی درک و فهم دیگران از طریق نمادهای کلامی و ریاضی است.
انواع هوش از نظر گاردنر[۱۳] عبارتند از (حسنزاده و ساداتیکیادهی، ۱۳۹۲):
هوش زبانی (کلام)؛
هوش منطقی (ریاضی)؛
هوش فضایی (قدرت تجسم عینی)؛
هوش جنبشی، بدنی (تعادل اعضا، حرکات موزون)؛
هوش موسیقیایی (درک و تولید سیستم صوتی)؛
هوش بین فردی (مهارت برقراری رابطه با دیگران)؛
هوش درون فردی (بصیرت به خود).
البته گاردنر اذعان میدارد که عدد هفت، عددی اختیاری برای شمارش گونههای مختلف هوش است و برای بیان چندگانه بودن استعدادهای بشری هیچ عدد جادویی وجود ندارد.
از دیدگاه مشابه دیگری نیز آرمسترانگ هفت نوع هوش ارائه میدهد (آرمسترانگ[۱۴]، ۱۳۹۰):
P هوش زبان شناختی[۱۵]: این هوش بر کلمات مبتنی است و به خبرنگاران، داستان سرایان، شعرا و وکلا مربوط میشود. افرادی که از این نوع هوش برخوردارند، میتوانند با واژههای گفتاری موثر به بحث کردن، متقاعد ساختن، سرگرم کردن یا رهنمود دادن بپردازند. آنها اغلب عاشق تفریح کردن با اصوات زبانی به صورت ایهام، بازی با کلمات و به کارگیری کلماتی هستند که تلفظ آنها مشکل است. این افراد با ولع میخوانند و قلم شیوایی دارند. گاهی اوقات بر اساس توانایی ذخیره کردن اطلاعات در حافظه، تا حدی کارشناس به شمار میروند. به عبارت دیگر سرآمد دانش و سواد هستند؛
P هوش منطقی – ریاضی[۱۶]: (یا هوش اعداد و منطق) این هوش مربوط به دانشمندان، حسابداران و برنامهنویسان کامپیوتر است. «نیوتن» این هوش را به هنگام اختراع دیفرانسیل و انتگرال متجلی ساخت. همین طور «انیشتن» در ارائه نظریه «نسبیت» خود، از این هوش بهره گرفت. ویژگیهای فردی که از این هوش بهرهمند است شاملِ توانایی استدلال، استنتاج، اندیشیدن درباره مفاهیم علت و معلول، خلق فرضیه، جست وجوی نظامهای ادراکی و بهرهمندی از نگاهی عمدتاَ معقول به زندگی است؛
P هوش فضایی[۱۷]: شامل تفکر در قالب تصاویر و تجسمها و توانایی درک تغییر شکل و خلق درباره جنبههای متفاوت دنیای بصری – فضایی است. چنین هوشی عرصههای فعالیت معماران، عکاسان، هنرمندان، خلبانان و مهندسان مکانیک است. کسی که اهرام مصر را طراحی کرد، به میزان قابل توجهی از این هوش بهرهمند بوده است. همچنین، افرادی چون «توماس ادیسون»، «پابلو پیکاسو» و «آنسل آدامز» نیز از همین هوش بهره گرفتهاند. افرادی که دارای هوش فضایی زیاد هستند، حساسیت دقیقی در مشاهده جزئیات دارند و میتوانند عقاید خود را به صورت گرافیکی به وضوح ببینند، نقاشی و یا طراحی کنند و خود را به آسانی با فضای سه بعدی تطبیق دهند؛
P هوش موسیقیایی[۱۸]: ویژگیهای مهم این هوش قابلیت درک، ارزیابی و ساختن ریتمها و ملودیها است. هوش موسیقیایی در مغز افرادی وجود دارد که شنوایی خوبی داشته باشند و بتوانند آوازی موزون بخوانند و با اندکی توجه، برگزیدههای متفاوت موسیقیایی را بشنوند؛
P هوش جسمی– حرکتی[۱۹]: که هوش ضمیر فیزیکی نام دارد و عبارت است از: استعداد کنترل حرکات بدن و نیز در دست گرفتن ماهرانه اشیا. ورزشکاران، هنرمندان، مکانیکها و جراحان به میزان قابل توجهی از این نوع هوش بهرهمند هستند. چارلی چاپلین نیز کسی بود که برای اجرای برنامههای مبتکرانه همیشگی خود از این هوش استفاده میکرد. افرادی که از این هوش برخوردارند، عملگرا بوده و حس لامسهی خوبی دارند و باید به طور مداوم بدن خود را حرکت دهند و در برابر مسائل واکنشهای اساسی نشان دهند؛
P هوش میان فردی[۲۰]:این هوش توانایی درک سایر مردم و کار با آنها است. به ویژه مستلزم داشتن قابلیت درک دیگران و مسئول بودن در برابر حالات روحی، خلق و خوی، نیات و تمایلات آنان است. کسی که از هوش بین فردی برخوردار است، ممکن است فردی بسیار دلسوز و دارای حس مسئولیت اجتماعی مانند «مهاتماگاندی» و یا شخصی متقلب و مکار مثل «ماکیاولی» باشد؛
P هوش درون فردی[۲۱] (یا هوش ضمیر درونی): فردی که چنین هوشی دارد، میتواند به راحتی احساسات خود را درک کند و آنها را از میان انواع بسیار متفاوت حالات عاطفی درونی تشخیص دهد و این خودشناسی را برای غنا بخشیدن و هدایت زندگی خویش به کار گیرد. مشاوران، دانشمندان و افراد صاحب مشاغل آزاد، از این هوش برخوردارند. آنها ممکن است افرادی بسیار درونگرا بوده و از ژرف اندیشی، مشاهده و سایر اَشکالِ کاوشِ عمیقِ روح، بهره گیرند. از سویی دیگر، ممکن است بینهایت مستقل، بسیار هدفمند و فوقالعاده خویشتندار باشند.
در یک تقسیم بندی دیگر انواع مختلف هوش عبارتند از: هوش اجتماعی[۲۲]، هوش عملی[۲۳]، هوش فرهنگی[۲۴]، هوش سازمانی[۲۵]، هوش معنوی[۲۶]، و … . دراین مبحث به توضیح مختصر این چند نوع هوش میپردازیم:
تقریباَ همه ما – اگر صادق باشیم- خواهیم پذیرفت که مهارتهای اجتماعی میتوانند با اندکی پردازش و جلا کاری، گسترهی وسیعی از امکانات را برای ما فراهم آورند که ما به آن هوش اجتماعی میگوییم. برای با هم بودن باید بتوانیم رابطه ایجاد کنیم. ابتدا رابطه فرد به فرد، سپس در یک گروه کوچک، آن گاه در یک فضای شلوغ و در نهایت در یک گردهمایی بزرگ. در همه مراتب این فرآیند، شما درگیر یک ارتباط ذهن به ذهن خواهید بود. مغز انسان، پیچیدهترین، پیشرفتهترین و قدرتمندترین سازمان در جهان معلوم است. کنار آمدن با کسی، حتی با شخص خودتان کاری بس دشوار است و به طریق اولی، کنارآمدن موفقیتآمیز و همزمان با گروه بزرگی از ذهنهای دیگر، مطمئناَ نشانه هوش سرشار است. افرادی که از نظر اجتماعی با هوش به حساب میآیند، باید تمام نیروی مغزی و بدنیشان را در راستای ایجاد ارتباط با دیگران و یا خواندن افکار آنها به کار گیرند. آنها باید روشهای تشویق دیگران به رشد، خلاقیت، ایجاد ارتباط و رفتار دوستانه را بیاموزند و در همان حال باید بدانند که چگونه دوست پیدا کنند و چگونه دوست را حفظ کنند. این هوش بسیار مهم، همچنین شامل توانایی برای مذاکره کردن است. همان طور که یک قایقران باید بتواند قایق خود را در آبهای خروشان کنترل کند، او همچنین باید بتواند مذاکرات را نیز با وجود کشمکشها به جای خوبی هدایت کند و از اشتباهات اجتناب ورزد. تمام این مهارتها حاکی از آن هستند که برای خوش صحبت بودن و برای شنونده خوب بودن، باید از هوش اجتماعی لازم برخوردار باشیم تا بتوانیم به گونهای موفق با دنیای وسیعتر ایجاد ارتباط نماییم. هوش اجتماعی – به زبان ساده- ساز و کار ویژهای است که اگر بدان دست یابیم، میتوانیم با مردم سازگاری داشته باشیم و با آنها رابطه برقرار کنیم. باید دانست که بشر نوعاً موجودی اجتماعی است و اگر بخواهد بر زندگیاش مسلط باشد و از آن لذت ببرد ناگزیر است که برای هوش اجتماعی یک نقش محوری مطلق در نظر بگیرد. کسانی که از لحاظ اجتماعی با هوش هستند، در برخوردشان با مردم، صرفنظر از پیشه، سن و وضعیت اجتماعی میتوانند احساس راحتی و آرامش کنند و از آن مهمتر میتوانند کاری کنند که دیگران هم در برخورد با آنان همین احساس را داشته باشند. نه تنها مدیران، بلکه فروشندگان، متصدیان پذیرش، معلمان، پزشکان، مددکاران اجتماعی، کارکنان مؤسسات و هتلها و بسیاری از افراد دیگر که سر و کار روزانهشان با مردم است نیاز مبرم به هوش اجتماعی دارند تا بتوانند در شغلهایشان اثرگذار باشند. به طور کلی، هوش اجتماعی یکی از مهمترین و سودمندترین انواع هوشها است که ما میتوانیم آن را بارور کنیم و خبر خوب این که خوشبختانه این نوع هوش نیز توانایی بارور شدن دارد (بازان[۲۷]، ۱۳۹۲).
[۱] . Wechsler
[۲] . Henman
The ability to modify behavior adaptively to learn
The ability to reason deductively
Th ability to reason inductively to generalize
The ability to develop & use conceptual models
[۱۳] . Gardner
[۱۴] . Armstrong
[۱۵] . Linguitic Intelligence
[۱۶] . Logical – Mathematical Intelligence
[۱۷] . Spacial Intelligence
[۱۸] . Musical Intelligece
[۱۹] . Bodily – Kinesthetic Intelligence
[۲۰] . Interpersonal Intelligece
[۲۱] . Intrapersonal Intelligence
[۲۲] . Social Intelligence
[۲۳] . Practical Intelligence
[۲۴] . Cultural Intelligence
[۲۵] . Organizational Intelligence
[۲۶] . Spiritual Intelligence
[۲۷] . Buzan, Tony
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر