تحقیق پیشینۀ تاریخی پیرنگ وعناصر داستانی آن و بررسی پیرنگ و عناصر ساختاری آن درداستانهای مثنوی

پیشینه تحقیق و پایان نامه و پروژه دانشجویی

تحقیق پیشینۀ تاریخی پیرنگ وعناصر داستانی آن و بررسی پیرنگ و عناصر ساختاری آن درداستانهای مثنوی دارای ۶۱ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد  word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود  آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.

فهرست مطالب

۱- پیرنگ    ۲
۱-۱٫ پیشینۀ تاریخی پیرنگ و تعاریف و برابرهای آن    ۲
۱-۲٫ عناصر داستانی پیرنگ    ۵
۱-۲-۱٫ حادثه و گره‌افکنی    ۵
۱-۲-۲٫ کشمکش و ناسازگاری    ۷
۱-۲-۳٫ اشتیاق و تعلیق    ۹
۱-۲-۴٫ بحران    ۱۱
۱-۲-۵٫ نقطۀ اوج    ۱۲
۱-۲-۶ . گرهگشایی    ۱۳
۲-بررسی پیرنگ و عناصر ساختاری آن درداستانهای مثنوی    ۱۶
۲-۱٫ طرح    ۱۶
۲-۱-۱٫ طرح در حکایات کوتاهِ کوتاه مثنوی (داستانک)    ۱۸
۲-۱-۲٫ طرح در حکایات کوتاه مثنوی    ۲۱
۲-۱-۳٫ طرح در داستانهای بلند مثنوی    ۲۸
۲-۱-۳-۱٫ تحلیل ساختاری داستان پادشاه و کنیزک    ۳۰
۲-۱-۳-۲٫ تحلیل ساختاری طرح داستان شیر و نخجیران    ۴۰
۲-۱-۳-۳٫ داستان حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه جهت غریمان    ۴۴
۲-۲٫ عناوین طرحوار در مثنوی:    ۵۰
۲-۳٫ حکایات با طرح و پیرنگی ضعیف:    ۵۲
فهرست منابع    ۵۶

 منابع

مستور، مصطفی (۱۳۸۷)، مبانی داستان کوتاه، تهران: مرکز

آشوری، داریوش (۱۳۸۴)، فرهنگ علوم انسانی، تهران: مرکز

میرصادقی، جمال (۱۳۸۱)، جهان داستان (ایران)، تهران: اشاره

————– (۱۳۸۶)، ادبیات داستانی، قصه، رمانس، داستان کوتاه، رمان، تهران: سخن

————– (۱۳۹۰)، عناصر داستان، چاپ هفتم، تهران: سخن

میرصادقی، جمال و میرصادقی، میمنت (۱۳۷۷)، واژه­نامۀ هنر داستان­نویسی: فرهنگ تفصیلی اصطلاح­های ادبیات داستانی، تهران: مهناز

————– (۱۳۷۹)، رمان­های معاصر، تهران: نیلوفر

داد، سیما (۱۳۸۷)، فرهنگ اصطلاحات ادبی: واژه­نامۀ مفاهیم و اصطلاحات ادبی فارسی و اروپایی به شیوۀ تطبیقی و توضیحی، چاپ سوم، تهران: مروارید

گلشیری، احمد (۱۳۷۱)، داستان و نقد داستان، تهران: نگاه

مهاجر، مهران و نبوی، محمد (۱۳۸۱)، واژگان ادبیات و گفتمان ادبی، تهران: آگه

ولک، رنه (۱۳۷۵)، تاریخ نقد جدید، ترجمۀ سعید ارباب شیرانی، تهران: نیلوفر

یونسی، ابراهیم (۱۳۶۹)، هنر داستان­نویسی، چاپ اوّل، تهران: نگاه

آسابرگر، آرتور (۱۳۸۰)، روایت در فرهنگ عامیانه، رسانه و زندگی روزمره، ترجمۀ محمدرضا لیراوی، تهران: سخن

شمیسا، سیروس (۱۳۷۳)، انواع ادبی، تهران: فردوس

مولوی، جلال­الدین محمد بن محمد (۱۳۸۰)، مثنوی معنوی، به کوشش توفیق ه. سبحانی، چاپ دوم، تهران: روزنه

دهخدا، علی­اکبر (۱۳۴۳)، لغتنا­مه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران

 ۱- پیرنگ

۱-۱٫ پیشینۀ تاریخی پیرنگ و تعاریف و برابرهای آن

    “پیرنگ که در زبان انگلیسی با واژۀ plot تعبیر می­شود یکی از عناصر مهمّ داستان است که با سایر عناصر ارتباطی تنگاتنگ دارد و ایفاگر نقش مهمّی در داستان می­باشد. فورستر تعریفی از این واژه ارائه نموده که مورد استناد بیشتر نویسندگان ­و محققّان است. او داستان را نقل رشته­ای از حوادث، بر حسب توالیِ زمانی، و پیرنگ را نقل حوادث براساس موجبیّت و روابط علّت و معلولی می­داند (فورستر، ۹۲:۱۳۸۴). بر این اساس، این عنصر بیانگر چرایی، علّت و انگیزۀ حوادث داستان است. زمانی پیرنگ داستان به­درستی شکل می­گیرد که هر حادثه، علّت و انگیزه­ای درست و به­جا داشته باشد و چنان­که جمال میرصادقی (۲۹۴:۱۳۸۶) می­گوید : «در نظر خواننده منطقی جلوه کند». بر این اساس می­توان گفت که اگر پیرنگ داستان، درست و محکم پرداخته شود، نه تنها هر جزء از گفتار و کردار موجود در داستان، جایی و مقامی دارد بلکه جایی برای ذکر وقایع تصادفی یا گفتارها و توصیف­های اضافی و بی­­هدف که نقشی در داستان ندارند، باقی نمی­ماند (فورستر، ۹۳:۱۳۸۴).

این عنصر با بقیۀ عناصر داستان، به­خصوص شخصیّت­ها، ارتباطی عمیق داشته و با حضور در سراسر داستان میان حوادث، نظم و انسجام برقرار می­سازد و به­طور نامحسوس بر داستان نظارت دارد، تا شخصیّت­ها به­ درستی پرداخته شده و حوادث با انگیزه­ای صحیح طراحی شوند. بدین ترتیب پیرنگ، محتوای داستان را از طریقی درست و منطقی به­ سوی هدف داستان، هدایت می‌کند.

برابرهای فارسی که برای این مفهوم ارائه شده­اند عبارتند از :

    پیرنگ، طرح، طرح داستان، طرح داستانی، طرح کلی، طرح اصلی، طرح کار، طرح و توطئه، هستۀ داستان، هستۀ داستانی، نقشۀ داستان، مایۀ داستان، شالوده، چهارچوب، نیرنگ داستان، سیوژه، پلات، داستان و خلاصۀ داستان.

«پیرنگ» مرکب از دو کلمۀ “پی”به معنای پایه و بنیاد و “رنگ” به معنای طرح و نقش و نگار می­باشد. پس پیرنگ به معنای «بنیاد نقش و شالودۀ طرح » است (میرصادقی،۶۱:۱۳۹۰). این واژه را برای اولین ‌بار دکتر شفیعی کدکنی پیشنهاد کرده­اند. ایشان معتقدند که پیرنگ همان «بیرنگ» است که از هنر نقاشی پای به عرصۀ داستان نهاده و همان طرحی است که نقّاش ابتدا روی کاغذ می­کشد و بعد آن را کامل می­کند و یا نقشه­ای است که از روی آن ساختمان را بنا می­کنند (همان و داد، ۹۹:۱۳۸۷). این واژه از نظر صاحب‌نظرانی چون جمال میرصادقی معنای دقیق و نزدیکPlot  است (همان).

«طرح» واژه‌­ای است که بیش از پیرنگ قدمت و کاربرد دارد. امّا جمال میرصادقی این واژه را به ­­این ­دلیل ­که ممکن است با کلمۀ طرح که معادل واژۀ (Skatch) می­باشد اشتباه شود، ترجمۀ دقیقی برای (Plot) نمی­داند (میرصادقی،۶۱:۱۳۹۰).

نکتۀ قابل ذکر دربارۀ (Sketch) این است که این واژه را پیش­طرح و داستان­واره هم معنا کرده­اند (رضایی، ۳۰۹:۱۳۸۲) و به قطعه­ای توصیفی اطلاق می­شود که به توصیف یک شخصیّت، یک رویداد و یک صحنه پرداخته و به علّت نداشتن پیرنگی تکامل یافته، زیرمجموعۀ داستان به ­شمار نمی­رود. پس با در نظر گرفتن معادلات بهتری، چون پیش­طرح و داستان­واره برای (Sketch)، می­توان واژۀ طرح را به عنوان معادل (Plot) پذیرفت. امّا با این وجود برخی از نویسندگان و مترجمان به خاطر گریز از این امر، کلمۀ طرح را با افزودن به واژگانی چون “داستان” ، “کار” و گاه به همراه برخی از صفات مانند “داستانی” ، “کلّی” و “اصلی” مختص داستان می­کنند. امّا چون واژۀ “طرح داستان” در مقایسه با سایر ترکیبات ذکر شده بهتر در حلّ این مشکل عمل می­کند می­توان آن را بر سایرین ترجیح داد.

    «طرح و توطئه» از دیگر واژگانی است که گاه در کنار هم به عنوان مترادف به کار می­رود و با اینکه در مقایسه با دیگر معادل­ها کمترین کاربرد را دارد، ولی کمابیش در برخی متون از آن استفاده شده است (براهنی، ۲۱۰:۱۳۶۸ ، آشوری، ۲۷۸:۱۳۸۴).

«توطئه» در لغت به معنای مقدّمه­چینی، زمینه­سازی و در تداول امروزی دسته­بندی علیه کسی می­باشد. این واژه مترادف مناسبی برای پیرنگ نیست، زیرا اولاً پیرنگ جزئی اساسی از داستان است، نه زمینه‌ساز آن و ثانیاً چنان­که میرصادقی معتقد است، این اصطلاح جنبۀ منفی دارد در­حالی­که پیرنگ نقشی بنیادین و مثبت در داستان دارد (میرصادقی،۶۱:۱۳۹۰) و از آن­جا که دیگر خصوصیّات پیرنگ را که مهم­ترین آن­ها ایجاد رابطۀ سببیّت بین حوادث است را بیان نمی­کند، در بیان مفهوم جامع نیست.

«طرح و ساختمان» را نیز برخی از نویسندگان همچون حسن عابدینی (۹۸:۱۳۶۹) به­کار برده­اند. این عبارت از عطف دو واژۀ ( طرح ) که همان Plot است و (ساختمان) تشکیل شده است. واژۀ (ساختمان) اگر برای داستان به ­کار گرفته شود، کلّ داستان (طرح و بقیّۀ عناصر) را در بر می­گیرد و بنابراین واژۀ مناسبی نیست امّا طرح چنان­که قبلاَ ذکر شد، درست و خالی از اشکال است. عبارت (ساختمان داستانی) نیز بسیار کلّی­تر از آن چیزی است­که از نقش و مفهوم طرح در داستان انتظار می­رود چرا که اگر داستان را هم­چون یک ساختمان تصوّر کنیم، طرح و پیرنگ نقشه‌ای است که به­وسیلۀ آن ابزار و مصالح، تکمیل شده و به ساختمان تبدیل می­گردد. پس ساختمان نمی­تواند طرح و نقشه باشد همان‌طورکه پیرنگ کلّ داستان نبوده، بلکه طرحی است­که به کمک سایر عناصر به داستان تبدیل می­شود (مستور، ۱۳:۱۳۸۷).

عدّه­ای نیز در کنار طرح و پیرنگ، از عبارت هستۀ داستان (گلشیری،۱۳۷۱:ج۷۱،۱) و “هستۀ داستانی” (شمیسا، ۱۶۵:۱۳۷۳) استفاده کرده­اند. سعید سبزیان این دو اصطلاح را معادل Plot نمی­داند و با توجه به نظریات روایت‌شناسانی همچون چتمن، بارت و ژنت، چنین به بیان علّت می­پردازد که اگر داستان به مثابۀ موادّ خامی باشد که در قالب Plot ریخته می­شود، آن­چه قابل تکثیر و تنوّع است پیرنگ است نه داستان. در حالی­که هسته قابل تکثیر نیست، پس نمی­تواند معادل پیرنگ باشد بلکه­ می­توان آن ­را با مسامحه معادل داستان قرار داد (ایبرمز و هرفم، ۳۲۶:۱۳۸۷). علاوه براین، هسته معمولاً بخش مرکزی هر پدیده و تقریباً نقطۀ ثقل آن است درحالی­که پیرنگ نه فقط در میان، بلکه در سراسر داستان حضور دارد. از سویی دیگر هسته نمی­تواند مفهوم برقرارسازی “رابطۀ عقلانی و علّی و معلولی و سببیّت” را که Plot  در میان حوادث داستان ایجاد می­کند برساند. بنابراین با وجود اینکه برخی نویسندگان همچون سیروس شمیسا (۱۶۵:۱۳۷۳) استفاده از این واژه را جایز می­دانند امّا بنابر آنچه گذشت می­توان گفت واژگان مذکور، صحّت و دقّت لازم را در بیان مفهوم ندارند.

برخی نویسندگان از «نقشۀ داستان» به عنوان مترادف پیرنگ بهره گرفته­اند (مستور، ۱۴:۱۳۸۷، مهاجر و نبوی، ۱۵۲:۱۳۸۱)، با این استدلال که نویسنده باید در آغاز، نقشۀ داستان را طراحی کرده و در مرحلۀ نوشتن، به کمک سایر عناصر آن را به داستان تبدیل سازد، مانند ساختمانی که ابتدا نقشه­اش طراحی سپس برپا می­شود. برخی دیگر، کلمۀ «شالوده» را به­کار برده­اند (مهاجر و نبوی،همان) که به معنای “بنیاد عمارت، بنیاد نخست دیوار، اساس، پی و پایه” می­باشد و عده­ای از واژۀ «مایۀ داستان» بهره گرفته­اند که به معنای اصل و مادۀ هر چیزی است. هر سۀ این واژه­ها در بیان مفهوم بی­ اشکال­اند امّا کاربرد آن­ها رونق چندانی ندارد.

برخی دیگر هم پیرنگ را همان «داستان» و یا «خلاصۀ داستان» دانسته و واژه­های مذکور را به‌جای آن قرار می­دهند. این دسته، مخالفت افرادی چون جمال میرصادقی (۶۱:۱۳۹۰)، سیما داد (۹۹:۱۳۸۷) و مصطفی مستور (۱۳:۱۳۸۷) را برانگیخته­اند. پیرنگ، داستان نیست بلکه عاملی است که منجر به شکل­گیری، بسط و گسترش آن گشته و داستان بدون آن چیزی نیست جز رشته­ای از حوادث. بنابراین داستان مفهومی فراتر از پیرنگ داشته و به­کارگیری آن به‌ جای پیرنگ کاملاً نادرست است. خلاصۀ داستان نیز مجموعه­ای از رویدادهاست که به صورت موجز نقل می­گردد.پس نمی­توان آن را همان پیرنگ دانست.

سیروس شمیسا با این­که از واژۀ هستۀ داستان به عنوان معادل Plot استفاده کرده امّا به­کاربردن اصطلاح «نیرنگ داستان» را نیز مجاز دانسته (شمیسا، ۲۶۶:۱۳۷۳). این اصطلاح به همان دلایلی که در مورد طرح و توطئه مطرح شد مناسب نیست. در میان معادل­ها و مترادفات ذکر شده گاه با اصل انگلیسی واژه، یعنی «پلات» مواجه می­شویم که عده­ای اندک آن را به­کار برده­اند (همان، ۱۶۵)، امّا با وجود معادل­های فارسی مناسبی همچون پیرنگ، استفاده از این کلمه از نظر ما امری نابجاست.

کلمۀ دیگر «سیوژه» یعنی همان “Sjuzhet” یا “Syuzhet” و یا “Siuzhet” است که از نظر صورتگرایان روسی، نقش «بازآرایی هنری رخدادها را در متن برعهده دارد» (مهاجر و نبوی، ۲۰۱:۱۳۸۱). امّا در فارسی آن­گاه که بخواهند به پیرنگی که مورد نظر صورتگرایان روسی است اشاره کنند از این واژه استفاده می­شود. پس نمی­توان آن را به هر پیرنگی تعمیم داد. براساس آنچه گذشت می­توان واژگان «پیرنگ» و «طرح داستان» را به دلیل  انطباق با مفهوم، بر سایر اصطلاحات ترجیح داد.

۱-۲٫ عناصر داستانی پیرنگ

  ۱-۲-۱٫ حادثه و گره‌افکنی

واقعه یا حادثه یکی از اجزای تشکیل‌دهندۀ پیرنگ است. این عنصر در کتاب واژه‌نامۀ هنر داستان‌نویسی این‌گونه تعریف شده است: «حادثه از برخورد دست‌کم دو چیز و یا دو نیرو با هم به­وجود می­آید، حادثه از اجزای ترکیب‌کننده پیرنگ است و برای آشکار کردن خصوصیّت­های شخصیّت، پیرنگ را پیش می­برد» (میرصادقی، ۸۱:۱۳۷۷).

حادثه در داستان به منزله پلی است که از یک سو هیجان را در خواننده برمی­انگیزد و از سویی دیگر حالت انتظار و در نهایت نقطه اوج را پدید می­آورد. این عنصر از جایگاه ویژه­ای در داستان برخوردار است و با دیگر عناصر ساختار داستان از جمله شخصیت، درونمایه، زمان و مکان، کنش و … نیز در ارتباط است. به عنوان مثال هنری جیمز در مورد رابطه “شخصیت” با “حادثه” می­گوید: «شخصیت چیست به جز آنچه حادثه تعیین می­کند؟ حادثه چیست به جز شرح و تصویر شخصیت؟ نقاشی و رمانی وجود دارد که شخصیت نداشته باشد؟ چه در آن می­جوییم و چه در آن پیدا می­کنیم؟ این، حادثه­ای برای زنی است که با دست تکیه داده بر میز، برمی­خیزد و به طرز خاصی به تو نگاه می­کند. اگر این حادثه محسوب نشود، فکر می­کنم دشوار خواهد بود بر آن اسمی گذاریم» (میرصادقی۶۹:۱۳۹۰).

واقعی بودن حوادث، سهم مهمّی در شکل­گیری و روند سیر تکاملی داستان ایفا می­کند. نویسنده می­تواند با بیان یک حقیقت، حسّ کنجکاوی را در خواننده برانگیزاند و محیط داستان را به‌خوبی توصیف کند.

ابراهیم یونسی در کتاب هنر داستان‌نویسی حوادث داستان را به دو گونه تقسیم­بندی کرده است:

حوادث طرحی یا اصلی: حوادثی هستند که وجودشان برای داستان ضروری است و رشته وقایعی هستند که در فکر نویسنده به هم گره خورده­اند و بر روی هم طرح داستان را به ­وجود می­آورند و چنانچه طرح داستان، طرح درخور و جامعی باشد، حذف یا تغییر هریک از آن­ها داستان را پاک دگرگون خواهد ساخت.

حوادث فرعی یا بسط‌دهنده: حوادث کمکی هستند و نویسنده به یاری آنها طرح داستان راگسترش می­دهد، حلقه­های آن را که همان حوادث اصلی باشند به هم می­پیوندد و یا با استفاده از آن­ها، راه را برای وقوع حوادث اصلی هموار می­کند، یا آن­ها را کامل می­کند. این حوادث می­توانند جزءِ مهمی از آکسیون داستان را تشکیل دهند و به توصیف اشخاص و محیط داستانی مساعدت کنند. امّا به هر حال در درجۀ دوم اهمیّت­اند و حذف یا تغییر هریک از آن­ها تغییری اساسی در داستان نخواهد داد (ر.ک. یونسی،۱۵۲:۱۳۶۹). وظیفه حوادث اصلی، نشان دادن اوج نقاط داستانی و وظیفه حوادث فرعی، اتّصال حوادث اصلی به یکدیگر و نمایاندن صفات و ویژگی­های اشخاص داستانی است.

برابرهای فارسی این مفهوم عبارتند از:    گره‌­افکنی، گره‌­بندی، راز افکنی، واقعه اوج‌گیرنده، عمل صعودی، کنش تصاعدی و وضعیت بغرنج.

گره در معنای حقیقی همان چیزی است که در ریسمان و درخت وجود دارد و از آن­جا که ابتدای داستان با به هم خوردن حوادث آغاز می­شود، واژۀ «گره‌افکنی» برای آغاز داستان مناسب است امّا عده­ای علاوه برآن از واژۀ «گره‌بندی» نیز استفاده می­کنند (مهاجر و نبوی، ۳۲:۱۳۸۱). این کلمه هرچند مترادف گره‌افکنی است، امّا در این زمینه کاربرد چندانی ندارد.

برخی از واژۀ Rising action برای بیان این بخش از داستان استفاده می­کنند که در زبان فارسی گاه با عبارت«واقعۀ اوج‌گیرنده» بیان می­شود (ایبرمز و هرفم، ۳۳۰:۱۳۸۷) امّا برخی به جای “واقعه” از “عمل” استفاده کرده و کلمه «عمل اوج‌گیرنده» را ذکر کرده­اند (داد، ۵۳۸:۱۳۸۷). شمیسا در برابر اصل انگلیسی این واژه کلمه «عمل صعودی» را به کار برده و برخی آن را «عمل در حال صعود» ترجمه کرده­اند (سلیمانی،۴۲:۱۳۷۲) که هر دو ترجمه­های تحت‌اللفظی­اند.

80,000 ریال – خرید

تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ  را پرداخت نمایید. 

مطالب پیشنهادی:
  • تحقیق شرح نویسی و شرح حال شارحان مثنوی و مقایسه ی شروح مثنوی مولوی بر ابیات
  • تحقیق جلو های لطف و شراره های قهر الهی در عرفان اسلامی و مثنوی معنوی
  • تحقیق دعا و مناجات و اسماء و صفات خداوند در ادعیه و مناجات‌های مثنوی فارسی
  • برچسب ها : , , , , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

    جستجو پیشرفته

    دسته‌ها

    آخرین بروز رسانی

      سه شنبه, ۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایpayandaneshjo.irمحفوظ می باشد.