1,358 views
پیشینه تحقیق جایگاه و ضرورت تحقیق و توسعه و نقش آن در رشد اقتصادی دارای ۵۴ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
۱)مقدمه ۱
-۲)تقسیمبندی جوامع براساس سطح توسعه آنها ۲
۳)مرزبندی بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه ۴
۴)ساختار اقتصاد کشورهای در حال توسعه ۶
۵)تحقیق و توسعه ۶
۵-۱)تعریف تحقیق و توسعه و وظایف واحدهای آن در سازمان ۶
۵-۲)جایگاه و ضرورت تحقیق و توسعه در سازمان ۱۰
۵-۳)تاریخچه تحقیق و توسعه در جهان ۱۲
۵-۴)بررسی وضعیت مخارج تحقیق و توسعه ۱۳
۶)رشد اقتصادی ۱۹
۶-۱)عوامل تعیین کننده رشد اقتصادی ۲۰
۷)نقش عوامل تولید در رشد اقتصادی ۲۳
۷-۱) زمین و نقش آن در رشد اقتصادی ۲۳
۷-۲)سرمایه و نقش آن در رشد اقتصادی ۲۴
۷-۳)تکنولوژی و نقش آن در رشد اقتصادی ۲۴
۷-۴) نقش نیروی کار در رشد اقتصادی ۲۵
۸)مخارج تحقیق و توسعه و رشد اقتصادی ۲۵
۹) انواع نظامهای مالی ۲۶
۹-۱) نظام مالی بازار محور ۲۷
۹-۲) نظام مالی بانک محور ۲۹
۹-۳) نظام بازار محور و بانک محور در کنار یگدیگر ۳۰
۱۰)وظایف نظام مالی ۳۰
۱۱)ارتباط بین توسعه مالی و رشد اقتصادی ۳۲
۱۲)معیارهای سنجش رشد و توسعهی اقتصادی جوامع ۳۳
۱۳)تابع تولید مدل لوکاس ۳۴
۱۴)شاخص توسعه نیروی انسانی ۳۷
۱۵)پیشینه تحقیق ۳۸
-۱۵-۱)خارجی ۳۸
۱۵-۲)داخلی ۴۰
منابع و مآخذ ۴۴
منابع فارسی ۴۴
منابع خارجی ۴۷
ربیعی، مهناز(۱۳۸۷)، «نقش تحقیق و توسعه در توسعه اقتصادی کشورها»، مجله رشد فنآوری، جلد۴، شماره ۱۵
اشرف زاده، سیدحمید رضا؛ مهرگان، نادر؛ (۱۳۸۹)، «اقتصادسنجی پانل دیتا»، موسسه تحقیقات تعاون دانشگاه تهران، تهران.
درگاهی، حسن؛ قدیری، امرالله؛ «تجزیه و تحلیل عوامل تعیین کننده رشد اقتصادی ایران با مروری بر الگوهای رشد درون زا»، فصلنامه پژوهشنامه بازرگانی، شماره ٢۶، ١٣٨٢
شاه آبادی، ابوالفضل؛ سجادی، حسن؛ «منابع انتقال فنآوری و رشد اقتصادی ایران»، فصلنامه پژوهشها و سیاستهای اقتصادی سال نوزدهم، شماره ۵۹، ص ۵۲-۳۳، پاییز ۱۳۹۰
صمدی، سعید؛ نصرالهی، خدیجه؛ کرمعلیان سیچانی، مرتضی؛ «بررسی رابطه بین توسعه بازارهای مالی و رشد اقتصادی»، فصلنامه پژوهشهای اقتصادی، سال هفتم، شماره سوًم، پاییز ۱۳۸۶، ص۱۶-۱
دهقانی، علی؛ خردمند، کامران؛ عبدی، محمد؛ «اثر بخشی هزینههای تحقیق و توسعه بررسی موردی تعاونیهای تولیدی استان خراسان رضوی و صنایع ایران»، فصلنامه بررسیهای اقتصادی، دوره ۴، شماره ٢، ۱۳۸۶؛ ص۲-۱
امینی، علیرضا؛ حجازی آزاد، زهره ( ١٣٨٧ )؛ «تحلیل نقش سرمایه انسانی و تحقیق و توسعه در ارتقای بهرهوری کل عوامل در اقتصاد ایران»، فصلنامه پژوهشهای اقتصادی ایران، شماره ٣۵، ص ۳۰-۱
سوری، علی؛ مهرگان، نادر؛ «نقش سرمایه اجتماعی در تشکیل سرمایه انسانی»، فصلنامه پژوهشنامه بازرگانی، شماره ۴۲، بهار ۱۳۸۶، ۲۱۹-۲۰۷
شاکری، عباس؛ ابراهیمی سالاری، تقی؛ «اثر مخارج تحقیق و توسعه بر اختراعات و رشد اقتصادی تحلیل مقایسهای بین کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته»؛ مجله دانش و توسعه (علمی-پژوهشی)؛ سال هفدهم، شماره ۲۹، ۱۳۸۸
شاه آبادی، ابوالفضل؛ «بررسی عوامل تعیین کننده رشد اقتصادی ایران»، نامه مفید، شماره ۲۷، ۱۳۸۰
صنوبر، ناصر؛ معطوفی، علیرضا؛ مجموعه مقالات و همایشهای مدیریت مالی بازارسرمایه و گزارشگری، دبیرخانه همایش مدیریت مالی، بازار سرمایه و گزارشگری، ۱۳۸۶، ص۶۱- ۷۵
علمی، زهرا؛ جمشیدنژاد، امیر؛ «اثر آموزش بر رشد اقتصادی ایران در سالهای ۱۳۸۲-۱۳۵۰»، دانشکده علوم اقتصادی و اداری، دانشگاه مازندران، پژوهشنامه علوم انسانی و اجتماعی «ویژه اقتصاد»، ۱۳۸۶، شماره ۲۶
واعظ، محمد؛ طیبی، سید کمیل؛ قنبری، عبدالله؛ «نقش هزینههای تحقیق و توسعه در ارزش افزودهی صنایع با فنآوری بالا»، فصلنامه بررسیهای اقتصادی، دوره ۴، شماره ۴، زمستان ۱۳۸۶، ص۷۲-۵۳
یوسفی، احمدعلی؛ «نظام اقتصاد علوی»، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص۳۰۹
امروزه تحقیق و توسعه، کلید رقابت و دستیابی به فنآوریهای مدرن دنیا محسوب میشود. فنآوری و پیشرفت فنآوری میتواند ماهیت فرایند تولید و کیفیت محصولات آنها را در کشورهای مختلف تغییر داده و سبب بهبود توان رقابتی کالاها و افزایش صادرات آنها شود. اگر زیرساختهای لازم برای تولید یک محصول را به سه دسته سختافزاری، نرمافزاری و انسانافزاری تقسیم نماییم، تجربه کشورهای مختلف نشان میدهد آنچه عامل تعیین کنندهی رقابت بینالمللی است عوامل نرمافزاری و انسانافزاری است[۱] (بادی، چ؛ بالتاگی؛ ۲۰۰۴). در دنیای کنونی، پژوهش به عنوان شاخص اصلی تحرک و پویایی یک جامعه شناخته شده است. در این زمینه آلوین تافلر معروفترین نظریهپرداز و آیندهنگر جهانی معتقد است که سرآغاز بیست و یکم آغاز یک جابجایی در قدرت است، یعنی شکل قدرت تغییر میکند و از عضله به مغز انتقال مییابد. این تغییر در قدرت در همه نهادهای زندگی، آموزش، سیاست و ارتباطات و … اثر خیره کنندهای دارد. به عبارت دیگر تافلر معتقد است که در آغاز قرن جدید قدرت از نو تعریف میشود و اساس تعریف جدید از قدرت نیز بر مفهوم دانایی شکل میگیرد[۲] (هاگس، ج؛ مک کرنیک، ب؛ ۱۹۹۰). صنعت و تجارت جهان در دو دهه پایانی قرن بیستم شاهد تحول شگرف و عظیمی در عرصه فنآوری و شکلگیری یک نظام فنی و اقتصادی متفاوت با دورههای پیشین بوده است. در فرایند نوین تولید صنعتی، سهم اطلاعات، دانش و نوآوری افزایش و سهم مواد اولیه و نیروی کار به کار رفته در آن تقلیل یافته است. به طوری که امروزه ارزش یک کالای تولید شده با فنآوری بکار رفته تعریف میشود نه با میزان کار و سرمایه موجود در آن. در این مورد پیتر دراکر آیندهنگر معروف در کتاب خود تحت عنوان جامعه پس از سرمایهداری مینویسد: منبع واقعاً کنترل کننده تولید در این زمان، دیگر زمین، سرمایه و کار نیست بلکه دانش است[۳] (لانگلی، پ؛ ۱۹۴۷). بنابراین امروزه اساس و پایه تولید، دانش و نوآوری در صنایع است. پویایی و رشد صنعت از عوامل مؤثر و تعیینکننده توسعه در هر جامعهای محسوب میشود، به طوری که نرخ رشد تحقیق و توسعه صنعتی در آمریکا طی سالهای ۱۹۸۰-۱۹۷۰، ۲% بوده که این رقم در سالهای ۱۹۹۰-۱۹۸۰ به ۵/۴% و در ژاپن طی این سالها از ۱/۶% به ۴/۹% افزایش یافته است که بیانگر توجه کشورهای توسعه یافته به تحقیق و توسعه است[۴] (میشل، پ؛ ۱۹۸۸).
با توجه به مطالب عنوان شده، در ادامه در مورد تحقیق و توسعه، رشد اقتصادی، ارتباط بین آنها، شاخص توسعه نیروی انسانی، پیشینههایی از محققان داخلی و خارجی مطالبی را بیان خواهیم کرد .
به طور کلی، کشورهای جهان به دو دسته کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته تقسیم میشوند. بر همین مبناء و بر اساس این معیار، برای نامگذاری این دو دسته جوامع، از اصطلاحات دیگری نیز استفاده میشود. از جمله معروفترین آنها عبارتند از: کشورهای عقب مانده در مقابل کشورهای پیشرفته، کشورهای غیرصنعتی در مقابل کشورهای مسلط، کشورهای کمرشد در مقابل کشورهای رشد یافته، کشورهای کمتر توسعه یافته در مقابل کشورهای توسعه یافته، کشورهای فقیر در مقابل کشورهای غنی، کشورهای جنوب در مقابل کشورهای شمال، کشورهای جهان سوم در مقابل کشورهای جهان اول و دوم و … اگر چه نامیدن این دو دسته جوامع، با استفاده از هر یک از اصطلاحات فوق، در اصل مسأله تفاوتی ایجاد نمیکند، اما به کار بردن هر یک از این عبارات نشاندهندهی نگرشی خاص به مسأله است. به طور مثال، استفاده از اصطلاح کشورهای عقب نگهداشته شده برای دسته اول، القای این مطلب است که مسبب توسعه نیافتگی در یک دسته از جوامع را بایستی در عامل خارجی یعنی کشورهای مسلط دانست. به همین ترتیب استفاده از اصطلاح کشورهای غیرصنعتی در مقابل کشورهای صنعتی القای این مطلب است که تفاوت اصلی بین این دو دسته از جوامع تفاوت در ساختار اقتصادی آنهاست. همچنین استفاده از واژه کشورهای مرکز برای کشورهای پیشرفته در مقابل کشورهای حاشیه برای کشورهای در حال توسعه به این معنی است که عمده تحولات اقتصادی، علمی، تکنولوژی و سیاسی در کشورهای مرکز اتفاق میافتد و این تحولات آثار خود را بر کشورهای حاشیه میگذارد (روزبهان، محمود؛ ۱۳۷۱، ص۱۲-۱۱).
در تلاش برای طبقهبندی کشورها، برخی تحلیلگران با استفاده از نظام طبقهبندی سازمان ملل ترجیح میدهند که کشورهای در حال توسعه را به سه دسته تقسیم کنند:
الف- ۴۴کشور که سازمان ملل آنها را کشورهای در پایینترین سطح توسعه نامگذاری کرده است
ب- ۸۸ کشور در حال توسعه غیرنفتی و
ج- ۱۳ کشور صادر کننده نفت (اوپک)
در طبقهبندی دیگری که به وسیله سازمان همکاری و توسعه اقتصادی اروپا[۵] ارائه شده است کشورهای در حال توسعه از ۶۱ کشور کم درآمد (درآمد سرانه کمتر از ۶۰۰ دلار در سال ۱۹۹۰)، ۷۳ کشور با درآمد متوسط و ۱۱ کشور تازه صنعتی شده[۶] و ۱۳ کشور صادرکننده نفت تشکیل شده است.
سرانجام، بانک بینالمللی بازسازی و توسعه[۷] یا بانک جهانی نظام طبقهبندی خواص خود را دارد. در این نظام طبقهبندی، ۱۲۵ کشور (توسعه یافته و در حال توسعه) با جمعیت بیش از یک میلیون نفر بر حسب درآمد سرانهشان به چهار دسته تقسیم شدهاند: کشورهای کم درآمد، کشورهای میان درآمد، کشورهای با درآمد بالاتر از متوسط و کشورهای پر درآمد. کشورهای واقع در دسته اول تماماً کشورهای در حال توسعه هستند (۱۰۱ کشور)، در حالیکه از ۲۴ کشور پردرآمد، ۱۹ کشور توسعه یافته و ۵ کشور (هنگ کنگ، کویت، اسرائیل، سنگاپور و امارات متحده عربی) در حال توسعه هستند.
در هر حال، علیرغم وجود چنین تفاوتهای آشکاری، اکثر کشورهای در حال توسعه در یک رشته از هدفهای مشترک و کاملاً روشن سهیم هستند. این هدفها شامل کاهش فقر و نابرابری و بیکاری، تأمین حداقل سطح آموزش و پرورش، بهداشت، مسکن و غذا برای افراد مطبوع کشور و نیز گسترش امکانات اقتصادی، اجتماعی و ایجاد همبستگی ملی میشود. در ارتباط با این هدفهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، مسایل مشترکی نیز وجود دارد که کشورهای در حال توسعه با درجات متفاوتی در آن سهیم هستند؛ از آن جمله فقر مطلق گسترده و مزمن، بیکاری و کمکاری زیاد و در حال رشد، اختلافات زیاد و در حال افزایش در توزیع درآمدها، سطوح پایین و راکد بازدهی کشاورزی، عدم توازن قابل ملاحظه و در حال رشد بین سطوح زندگی و مؤفقیتهای اقتصادی شهر و روستا، نظامهای نامناسب آموزشی و بهداشتی، وابستگی بسیار زیاد و فزاینده به تکنولوژیها، نهادها و نظامهای ارزشی اغلب نامناسب بیگانه (تودارو، مایکل؛ فرجادی، غلامعلی؛ ۱۳۷۸، ص۳۴-۳۳).
چگونه میتوان یک کشور را توسعه یافته قلمداد کرد؟ روش معمول در تعیین اینکه آیا کشوری توسعه یافته است، شاخصهایی است مانند تعیین حداقل درآمد سرانه یا تولید به ازاء هر واحد کار که میتواند ابزارهایی جهت ایجاد مرزبندی میان این دو گروه از کشورها باشد. در اینحالت اگر تولید به ازاء هر واحد کار و یا درآمد سرانه در کشوری بدلیل داشتن منابع طبیعی – مانند نفت خام – بیش از حد عادی باشد و یا اینکه در کشوری بدلیل جمعیت زیاد و در مقابل داشتن ساختار صنعتی مطلوب این شاخصها کمتر از حد عادی شود (کشوری که از ساختار صنعتی برخوردار است و به درجاتی از رشد نوین اقتصادی دست پیدا کرده است)، این شاخصها را تعدیل و اصلاح میکنند. با اینهمه بایستی مشخص کرد که چگونه این حداقل تولید به ازاء هر واحد نیروی کار یا فرد تعیین میشود و اینکه هدف کلی از تعریف علمی چیست تعیین شود، زیرا لازم است مشخص شود که چنین تعاریف و شاخصهایی چه نکاتی را در بر دارند تا بدین وسیله بتوان، نه تنها قضاوت و داوری، بلکه چگونگی تجزیه و تحلیل را از رشد اقتصادی تسهیل و مشخص کرد. برای شروع از این نکته آغاز میشود که در طبقهبندی کشورهای توسعه یافته و جدا کردن آنها از کشورهای در حال توسعه، در نظر داریم آن واحدهایی را که از ظرفیت بلقوه ایجاد شده و در نتیجه از تجهیزات نوین و تکنولوژی اجتماعی با حداقل درجه فراوانی استفاده کردهاند، شناسایی گردد. هر چند که این ظرفیت ناشناخته است و نمیتوان آنرا اندازهگیری کرد، ولیکن روشن است که برخی از کشورها، از نرخهای بالاتر عملکرد اقتصادی در مقایسه با دیگر کشورها برخوردار بودهاند و در ساختار اقتصادی آنها سهم بخش صنعت به مراتب بیشتر است و در جریان تولید از شیوههای فنی مدرن استفاده میکنند. میتوان چنین نتیجهگیری کرد که این کشورها (کشورهای توسعه یافته) از ظرفیت رشد موجود خود به نحو مؤثرتری نسبت به سایر کشورها استفاده کردهاند. سپس با استناد بر این نتیجهگیری میتوان با استفاده از آمارهای مربوط به تولید سرانه یا تولید به ازاء هر واحد نیروی کار، مرز بین کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته را مشخص کرد که در واقع این مرز یا خط، نمایانگر «سطح حداقل» است.
[۱]. Badi, H; Baltagi, 2004
[۲]. Hughes, G; McCormick, B; 1990
[۳]. Langley, P; 1947
[۴]. Mitchell, P, 1988
[۵]. OECD
[۶]. NICS
[۷]. IBRD
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر