1,335 views
پیشینه تحقیق بایسته های اساسی نظریه رئالیسم تهاجمی و اوراسیاگرایی دارای ۴۵ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
فصل اول: (رئالیسم تهاجمی) ۵
مقدمه ۶
بایسته های اساسی نظریه رئالیسم تهاجمی ۶
واقع گرایی ۷
نقد رئالیسم کلاسیک ۹
نوواقعگرایی ۱۱
نقد نظریه ی نوواقع گرایی ۱۵
واقع گرایی نو کلاسیک ۱۶
تفاوت واقعگرایی نئوکلاسیک با رئالیسم کلاسیک ۱۸
واقع گرایان تهاجمی ۱۹
قدرت های بزرگ و علل انگیزه های تهاجمی ۲۰
واقع گرایی تهاجمی و سیاست خارجی ۲۳
اوراسیاگرایی و سیاست تهاجمی روسیه ۲۷
فصل دوم: اوراسیاگرایی ۳۰
مقدمه ۳۱
اوراسیاگرایی کلاسیک ۳۲
اوراسیاگرایی نو ۳۴
رهبران فکری نواوراسیاگرایی ۳۷
ویژگی های اصلی نواوراسیاگرایی ۳۸
نگاهی به نواوراسیاگرایی دوگین ۳۹
اوراسیا گرایی و بایسته های سیاست خارجی ۴۰
نتیجه گیری ۴۲
منابع و مآخذ ۴۳
استیو، اسمیت؛ بیلیس، جان. (۱۳۸۱)، جهانی شدن سیاست، ترجمه گروه مترجمین، تهران:انتشارات ابرار معاصر.
مشیرزاده، حمیرا . (۱۳۸۹)، تحول در نظریه های روابط بین الملل، چاپ پنجم، تهران: انتشارات سمت.
مورگنتا، هانس. جی. (۱۳۷۹)، سیاست میان ملتها، ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران: وزارت امورخارجه.
جکسون، رابرت؛ سورنسون، گئورک. (۱۳۸۵)، در آمدی بر روابط بین الملل، ترجمه مهدی ذاکرین، احمد تقی زاده، حسن سعید کلاهی، تهران: بنیاد حقوقی انتشارات میزان.
سیف زاده، سید حسین. (۱۳۹۲)، نظریه پردازی در روابط بین الملل مبانی و قالب های فکری،تهران: انتشارات سمت، چاپ دهم.
سیفزاده، سیدحسین. (۱۳۸۵)، اصول روابط بینالملل ( الف و ب)، تهران: انتشارات میزان .
عبداللهخانی، علی. (۱۳۸۹)، نظریههای امنیت، تهران: انتشارات ابرار معاصر.
پریماکوف، یوگنی. (۱۳۹۱)، دنیا بدون روسیه، مترجم: ایراس.
دوئرتی، جیمز؛ فالتزگراف، رابرت. (۱۳۷۲)، نظریههای متعارض در روابط بینالملل، ترجمه وحید بزرگی و علیرضا طیب، تهران: انتشارات قومس.
سنایی، مهدی؛ کرمی، جهانگیر. (۱۳۸۵)، روابط ایران و روسیه (مجموعه مقاله)؛ به کوشش، موسسه مطالعات ایراس.
لاروئل، مارلین. (۱۳۸۸)، اوراسیاگرایی روسی: ایدئولوژی امپراتوری، ترجمۀ سید جعفر سیدزاده و محمد حسین دهقانیان، تهران: انتشارات ابرار معاصر.
ساختار نظام بین الملل در طول تاریخ دست خوش تحولات گوناگونی بوده است و در هر برهه ای از تاریخ، نظام های خاصی در پی حمایت معنوی و پشتیبانی ذهنی مکاتبی خاص، بازی های بین المللی را شکل می دهند. در قرن گذشته نیز درگیری اصلی میان سه مکتب کمونیسم،[۱] فاشیسم،[۲] نازیسم[۳] و لیبرالیسم[۴] در جهت کسب قدرت و ارتقاء اندیشه های نظامی و عملی خودشان به وجود آمد.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نقطه عطف عظیمی در تغییر الگوی حاکم بر نظام بین الملل و به تبع آن تغییر نگرش حاکم بر سیاست خارجی روسیه است. هر چند در اوایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوری نگاه غالب آن، سیاست دنباله روی از هژمون بود و روسیه ماهیت و هویت خود را در دوستی و دنباله روی از غرب می دانست اما با روی کارآمدن پوتین سیاست پراگماتیستی و متعاقب آن توجه به مکتب اوراسیاگرایی رونق گرفت و اعتماد به نفس حاصله از بهبود شرایط اقتصادی و گران شدن انرژی روسیه را برآن داشت تا به بازتعریف خود بپردازد و نه تنها اینکه از هژمون پیروی نکند بلکه در تضاد با آن برآید و نقش و هویت روسیه اصیل را به این سرزمین چندین تکه شده باز گرداند. به دنبال چنین نگاهی و حضور نظریه پردازانی همچون دوگین، دغدغه ی اصلی روسیه تبیین سیاست ها و چشم اندازهایی با تکیه بر اوراسیانیسیسم و نگاه به منطقه بود. بنابراین به دنبال قدرت یافتن نسبی روسیه و بهبود شرایط این کشور سیاست های تهاجمی روسیه در منطقه و سطح نظام بین الملل را گسترش داد.
برای تبیین بهتر این رساله و تجهیز آن به چارچوبی منسجم از میان نظریه های روابط بین الملل از واقع گرایی تهاجمی که زیر مجموعه واقع گرایی نوکلاسیک است، بهره گرفته وسعی گردیده تا با استفاده از جنبه های مختلف این نظریه رفتار تهاجم وارانه سیاست خارجی روسیه، تأثیر و نقش مکتب اوراسیاگرایی در سیاست های منطقه ای و بین المللی آن مورد تحلیل وارزیابی قرارگیرد. پیش از آنکه مستقیماً به تحلیل و توصیف واقع گرایی تهاجمی بپردازیم و از آنجایی که این نظریه تکمیل یافته و در واقع زیرشاخه ی نظریه ی واقع گرایی است، لازم است نگاهی بر نظریه ی وارده بر واقع گرایی و نوواقع گرایی داشته باشیم و به تحلیل و نقد آن دوپردازیم زیرا نظریه ی ریالیسم تهاجمی ترکیبی از دو نظریه ی مذکور است.
برای تبیین بهتر نظریه ی ریالیسم تهاجمی جا دارد نگاه مختصری به ریشه های اصلی آن یعنی نظریه های واقع گرایی کلاسیک و نظریه ی نو واقع گرایی بپردازیم. رئالیسم تهاجمی که نوعی از زاییده رئالیسم نو کلاسیک است، عناصر و مفروضه هایی از واقع گرایی کلاسیک و نوواقع گرایی را درهم می آمیزد. به گونه ای که هر دو دسته از متغیرهای سیستمیک و سطح واحد را ترکیب می کند تا سیاست خارجی کشورهای مشخص و معین را تحلیل نماید. از یک سو، همچون نو واقع گرایی، تأثیر و اهمیت آنارشی بر رفتار کشورها را می پذیرد و با این مفروض آغاز می کند که نظام بین الملل آنارشیک گزینه ها و انتخاب های سیاست خارجی آن ها را محدود و مقید می سازد. یعنی اولویت و تقدم علّی در عوامل تعیین کننده سیاست خارجی، با متغیرهای مستقل سیستمیک است. به گونه ای که اهداف،آمال و مفاد سیاست خارجی کشورها بیش و پیش از هر چیز از قدرت مادی نسبی آن ها نشأت می گیرد. اما، از سوی دیگر، مانند واقع گرایی کلاسیک، تأثیر ویژگی های کشورها و متغیرهای سطح واحد، البته فراتر از ذات ناقص و معیوب انسان، بر رفتار آن ها را مورد توجه و تحلیل قرار می دهد. پس تأثیر مقدورات و امکانات قدرت بر سیاست خارجی پیچیده و غیرمستقیم است. زیرا فشارها و محدودیت های سیستمیک از طریق متغیرهای سطح واحد میانجی مانند ادراکات و برداشت های تصمیم گیرندگان و ساختار دولت بر سیاست خارجی تاثیر می گذارد.
از این رو، فهم رابطه بین توزیع قدرت نسبی و سیاست خارجی مستلزم بررسی هر دو بافت و بستر داخلی و بین المللی است که سیاست خارجی در چارچوب آن تدوین و اجرا می شود. لذا باید بررسی کرد چگونه توزیع قدرت در نظام بین الملل به همراه انگیزه ها و برداشت های داخلی کشورها از این نظام به سیاست خارجی آن ها شکل می دهد.(Rose, 1998: 145)
جمله نظریاتی که علیرغم پایان جنگ سرد و تحولات جدید در ساختار نظام بینالملل همچنان در تبیین و تحلیل مسایل مربوط به ساخت و قدرت داخلی و همچنین روابط بینالملل حائز اهمیت است، نظریه نقش و قدرت در چارچوب نظریههای مکتب رئالیسم و رئالیسم ساختارگرا[۵] میباشد. براساس این نظریهها، درجه روابط بین الملل کشورها و مؤثر بودن دولت های ملی در تقسیم منافع در صحنه نظام بینالملل براساس میزان نقشآفرینی آنها ارزیابی میشود. دیدگاه کلاسیک رئالیسم معتقد است نظام بینالملل یک نظام هرج و مرج گونه است که بازیگران در جهت حفظ منافع ملی و حفظ خود و در یک سیستم خودیاری[۶] تلاش میکنند. در چنین نظامی هر کشوری مسئول حفظ امنیت و افزایش منافع ملی خود میباشد. در نظریه رئالیست ساختارگرا، هر چند قدرت دولت ها ملاک اصلی تنظیم روابط کشورها در صحنه بینالمللی میباشد، اما درجه نقش آفرینی دولت ها از سوی ساختار نظام بینالملل و بازیگران اصلی آن برای دولت های ملی تعریف میشود. براین اساس، صرف داشتن پایههای قدرت در داخل ملاک اعتبار و پرستیژ نیست، بلکه قدرت دولت ها (بالقوه) باید تبدیل به نقش(بالفعل) شود تا زمینههای فرصتسازی برای آن کشور در صحنه روابط بینالملل پدید آید.
بی تردید واقع گرایی[۷] عملاً مهمترین و پایدارترین نظریه روابط بین الملل بوده است. هنگامی که از «جریان اصلی» در روابط بین الملل سخن می رود، معمولاً نام نویسندگان واقع گرا به ذهن متبادر می شود. جاذبه ی بی بدیل این نظریه به دلیل نزدیکی آن با عملکرد سیاستمداران در عرصه بین الملل و همچنین نزدیکی آن با فهم متعارف از سیاست بین الملل است. واقع گرایی یک مکتب مشخص فکری نیست و نمایندگان آن حتی در تعریف مفروضه های مشترک خود نیز اتفاق نظر ندارند. (مشیرزاده، ۱۳۸۹: ۷۳)
نظریههای روابط بینالملل عمدتاً معلول تاثیرات تحولات بینالمللی بر پارادایمها و نظریههای موجود بودهاند. به عبارت دیگر هنگامی که پارادایم ها از قدرت تحلیلی و تبیینی کافی برای توضیح وضعیت کنونی و علل بروز رخدادها و پیشبینی حوادث و فرایندهای احتمالی آینده برخوردار نباشند پارادایم ها و نظریههای رقیب متولد میشوند. نخستین گام های تئوری پردازی در روابط بینالملل با تئوری های آرمانگرایی (لیبرالیسم) آغاز گردید. اما پس از گذشت چند دهه از ظهور آرمانگرایی و آشکار شدن ضعفهای این پارادایم، همچون وقوع جنگ جهانی دوم، به علت ناکارآمد بودن مفروضههای عمده این نظریه، تئوری واقعگرایی توسط هانس جی. مورگنتا[۸] با «کتاب سیاست میان ملتها»[۹] ظهور نمودکه توانست تعریفی متفاوت از جهان اجتماعی در ابعاد هستیشناسی[۱۰] وانسانشناسی[۱۱] در سیاست و روابط بینالملل ارائه دهد. در نگاه رئالیستها سیاست بینالملل متمایز از سیاست داخلی است زیرا محیط بینالملل بر خلاف محیط داخلی کاملاً آنارشیک است. (استیو و بیلیس، ۱۳۸۱: ۱۴۰).
مفروضه های اصلی واقع گرایی بدین شرح است؛ دولت ها بازیگران اصلی اند و مهمترین رسالت آنها صیانت از ذات کشور است. در نگاه واقع گرایی بر نقش محوری دولت تأکید می شود و روابط بین الملل نیز متشکل از دولت هاست و دیگر بازیگران بین المللی نظیر اشخاص، سازمان های بین الملل و سازمان های غیردولتی اهمیت چندانی ندارند بلکه تنها ابزاری در دست دولت ها هستند. از این رو ممکن است در برهه هایی از زمان گروه های غیر دولتی و غیر حکومتی، گاهاً حتی در چارچوب منافع یک دولت شکل گیرد و پس از اتمام رسالت، نابود و ناپدید گردد، در حالی که دولت ها همچنان باقی هستند.
مهم ترین ادله ی دولت ها در پیوستن به زور، بقا، حفظ امنیت و منافع ملی است. دولت ها در سطح نظام بین الملل به منظور دستیابی به منافع ملی و قدرت طلبی به ابزارهای زیادی متوسل می شوند. پیشرفت و توسعه در جدیدترین تکنولوژی و تسلیحات را دال بر بقا و حفظ امنیت ملی که برترین مسئولیت در پایداری یک کشور است، می دانند. بدین سان هرآنچه که ممکن است مانع دستیابی به این اهداف شود در دیدگان سیاستمداران و صاحبان اندیشه مطرود است و از منظر واقع گرایان اخلاق در سیاست خارجی جایگاهی ندارد. بنابراین ایدئولوژی را صرفا ابزاری می دانند در دست منافع ملی و از آن برای توجیه عقلانیت خود استفاده می کنند. لذ درا این نگرش انسان موجودی شرور و قدرت طلب است. به اعتقاد اندیشمندانی چون مورگنتا سرشت بشر پایدار و شرور است و شرارت اصلی او در قدرت طلبی وی است (Morgenthau, 1985: 4). بنابراین ماهیت آشوب زده ی نظام بین الملل، انسان به ذاته شرور را که تنها هدف و آرمان خود را بقا و حفظ موجودیت می داند، ایجاب می کند تا دولت دست کم برای پیشگیری از حمله دیگران توانایی های نظامی خود را افزایش دهد و در صورت داشتن امنیت، راه های نیل به سایر منافع ملی هموار تر خواهد بود. مهمترین هدف و غایی سیاست خارجی دولت ها، طرح و دفاع از منافع ملی است، بنابراین سازماندهی داخلی قدرت اولین اقدام رئالیسم است.
اگرچه میتوان نگاه واقع بینانه به سیاست بینالملل را در گستره تاریخ تا سالهای پیش از میلاد در نوشتههای کسانی چون توسیدید[۱۲] و نیز در دورههای متاخر در آثار کسانی چون نیکولو ماکیاولی[۱۳] مشاهده نمود اما این مورگنتا بود که آنرا به طور جدی به عرصه آکادمیک آورد(, ۲۰۱۰: ۵۹Dunne). واقعگرایان براین باورند که انسان ذاتاًموجودی شرور است؛ نظام بینالملل ماهیتی کاملا آنارشیک[۱۴]دارد؛ دولتها[۱۵] مهمترین بازیگران در محیط بینالملل به شمار میروند که صرفاً در پی کسب منافع ملی[۱۶] خود به منظور بقاء میباشند. در محیط آنارشیک بینالملل به علت کمبود منابع حیاتی شاهد نزاع دائمی دولتها میباشیم. در چنین محیطی دولتها برای تامین امنیت، بازار و… به رقابت میپردازند که در این میان تنها راه برای بقا، خودیاری[۱۷] است که از راه کسب دائمی قدرت به دست میآید (دوئرتی و فالتزگراف، ۱۳۸۸: ۱۴۴). ماهیت چنین رقابتی بازی با حاصل جمع صفر است (قوام، ۱۳۸۹: ۸۰). به عبارت دیگر در نگاه واقعگرایان کلاسیک منافع ملی به مثابه چراغ راه تصمیمسازان و مجریان سیاستها میباشد. واقعگرایان تنها راه دستیابی به منافع را استفاده از ابزارهای مادی همچون قدرت نظامی میدانند. (مورگنتا، ۱۳۷۹:۱۱۰)
[۱] Communism
[۲] Fascism
[۳] Nazism
[۴] Liberalism
[۵] Structural realism
[۶] Self-help
[۷] Realism
[۸]Hans Morgenthau
[۹]Politics among nations
[۱۰]Ontology
[۱۱]Anthropology
[۱۲]Thucydides
[۱۳] Niccolò Machiavelli
[۱۴] Anarchic
[۱۵] States
[۱۶] National Interest
[۱۷] Self- help
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر