تحقیق دگرگونی اصلاحات اجتماعی و جایگاه امربه معروف و نهی از منکر در اسلام

پیشینه تحقیق و پایان نامه و پروژه دانشجویی

پیشینه تحقیق آسیب شناسی ضعف اسانید و جعل در روایات تفسیری در تفسیر المیزان دارای ۱۰۴ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد  word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود  آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.

فهرست مطالب

فصل اول:    ۷
مفاهیم و معانی و دگرگونی و تغییرات اجتماعی    ۷
۱٫ بررسی‌های اولیه    ۸
۱-۱٫ مفاهیم و معانی    ۸
۱-۱-۱٫ مفهوم اصلاحات    ۸
۱-۱-۱-۱٫ واژه اصلاح در لغت    ۸
۲-۱-۱-۱٫ واژه اصلاح در عرف قرآن    ۹
۳-۱-۱-۱٫ واژه إصلاح در عرف روایات معصومین «علیهم السلام»    ۱۰
۲-۱-۱٫ مفهوم تغییر و دگرگونی    ۱۰
۱-۲-۱-۱٫ واژه تغییر در لغت    ۱۰
۲-۲-۱-۱٫ واژه تغییر در عرف قرآن.    ۱۱
۳-۲-۱-۱٫ واژه تغییر در عرف روایات.    ۱۱
۳-۱-۱٫ مفهوم أمر    ۱۲
۱-۳-۱-۱٫ واژه امر در لغت    ۱۲
۲-۳-۱-۱٫ واژه أمر در عرف قرآن.    ۱۳
۳-۳-۱-۱٫ واژه امر در عرف روایات.    ۱۴
۴-۱-۱٫ مفهوم نهی    ۱۵
۱-۴-۱-۱٫ واژه نهی در لغت    ۱۵
۲-۴-۱-۱٫ واژه نهی در عرف قرآن    ۱۶
۳-۴-۱-۱٫ واژه نهی در عرف روایات    ۱۶
۵-۱-۱٫ مفهوم معروف    ۱۷
۱-۵-۱-۱٫ واژه معروف در لغت    ۱۷
۲-۵-۱-۱٫ واژه معروف در قرآن    ۱۸
۳-۵-۱-۱٫ واژه معروف در روایات    ۱۸
۶-۱-۱٫ مفهوم منکر    ۱۹
۱-۶-۱-۱٫ واژه منکر در لغت    ۱۹
۲-۶-۱-۱٫ واژه منکر در عرف قرآن    ۱۹
۳-۶-۱-۱٫ واژه منکر در عرف روایات    ۲۰
۲-۱٫ دگرگونی و تغییرات اجتماعی    ۲۱
۱-۲-۱٫ تغییرات اجتماعی در قرآن و روایات اهل بیت‌ علیهم‌السلام    ۲۱
۲-۲-۱٫ امر و نهی، مؤثرترین مکانیزم اجرایی در تغییرات اجتماعی    ۲۳
۳-۲-۱٫ دگرگونی‌های اجتماعی از منظر علم جامعه‌شناسی    ۲۵
۱-۳-۲-۱٫ عوامل مؤثر بر دگرگونی‌های اجتماعی    ۲۶
۱-۱-۳-۲-۱٫ عامل معنوی:    ۲۶
۲-۱-۳-۲-۱٫ عامل جغرافیایی و محیطی    ۲۷
۳-۱-۳-۲-۱٫ عامل فرهنگی    ۲۷
۴-۱-۳-۲-۱٫ عامل فناوری و تکنولوژی    ۲۷
۵-۱-۳-۲-۱٫ عامل اقتصادی    ۲۸
۲-۳-۲-۱٫ پیامدهای ناخوشایند در فرآیند سریع تغییرات اجتماعی    ۲۹
۳-۳-۲-۱٫ موانع فرا روی دگرگونی‌های اجتماعی    ۲۹
فصل دوم:    ۳۱
اصلاحات اجتماعی    ۳۱
۲٫ اصلاحات اجتماعی    ۳۲
۱-۲٫ مقدمه    ۳۲
۲-۲٫ اصلاحات از منظر قرآن    ۳۲
۱-۲-۲٫ ایمان شرط لازم برای اصلاح    ۳۳
۲-۲-۲٫ توبه راه اصلاح فردی    ۳۴
۳-۲-۲٫ تقوی مقدمه اصلاح    ۳۵
۴-۲-۲٫ عفو و بخشش، راه اصلاح خطاکاران    ۳۶
۵-۲-۲٫ اصلاح در خانواده    ۳۷
۶-۲-۲٫ اصلاح اجتماعی با اوامر و نواهی الهی    ۳۸
۳-۲٫ اصلاح در روایات معصومین علیهم‌السلام    ۴۰
۱-۳-۲٫ مجاهده بانفس راه اصلاح فردی    ۴۰
۲-۳-۲٫ اصلاح خانواده    ۴۱
۳-۳-۲٫ اصلاح بین مردم و جامعه    ۴۲
۴-۳-۲٫ اصلاح حاکمان و عالمان    ۴۳
۴-۲٫ چارچوب اصلاحات در اسلام    ۴۵
۱-۴-۲٫ حق محوری    ۴۵
۲-۴-۲٫ قانونمندی    ۴۶
۳-۴-۲٫ صداقت و راستگویی    ۴۷
۴-۴-۲٫ رعایت اصول اخلاقی    ۴۸
۵-۴-۲٫ گزینش کارگزاران صالح و توانا    ۴۹
۶-۴-۲٫ نگرش انسانی و فرامذهبی    ۵۰
۷-۴-۲٫ توسعه آزادی‌های مشروع    ۵۱
۸-۴-۲٫ حفظ وحدت و وفاق ملی    ۵۱
۹-۴-۲٫ برقراری عدالت اجتماعی    ۵۳
۱۰-۴-۲٫ تأمین رفاه و آسایش مردم    ۵۴
۵-۲٫ ابعاد مختلف اصلاحات    ۵۴
۱-۵-۲٫ اصلاح فرهنگی و معنوی    ۵۴
۲-۵-۲٫ اصلاح نظام سیاسی    ۵۵
۳-۵-۲٫ اصلاح نظام حقوقی    ۵۶
۴-۵-۲٫ اصلاح قوانین و ساختارها    ۵۷
۶-۲٫ شرایط اجرای اصلاحات    ۵۸
۱-۶-۲٫ زمان‌شناسی و مکان شناسی فراروی اصلاحات    ۵۸
۲-۶-۲٫ شناخت داشتن از اقدام اصلاحی خود    ۵۹
۳-۶-۲٫ مشورت با حکیمان و عالمان    ۶۰
۴-۶-۲٫ استفاده از ابزار درست جهت اصلاح    ۶۱
۷-۲٫ مهمترین ویژگی مصلح موفق    ۶۲
۱-۷-۲٫ عدم مصانعه    ۶۲
۲-۷-۲٫ عدم مضارعه    ۶۴
۳-۷-۲٫ عدم مطامعه    ۶۵
واژه(طمع) در لغت به حرص و افتادن نفس در شهوات معنا شده است.     ۶۵
۸-۲٫ آسیب شناسی اصلاحات    ۶۵
۱-۸-۲٫ ابهام در مفهوم اصلاح و چارچوب آن    ۶۵
۲-۸-۲٫ مقطعی بودن اصلاحات    ۶۶
۳-۸-۲٫ افراط و تفریط    ۶۷
۴-۸-۲٫ رخنه فرصت‌طلبان و مصلحان غیرواقعی    ۶۸
۹-۲٫ مهمترین شیوه‌های اصلاح    ۶۹
۱-۹-۲٫ ارشاد و تساهل    ۶۹
۲-۹-۲٫ اصلاحات تدریجی و گام به گام    ۷۱
۳-۹-۲٫ امربه معروف و نهی از منکر    ۷۲
فصل سوم:    ۷۴
جایگاه امربه معروف و نهی از منکر در اسلام    ۷۴
۳٫ جایگاه امربه معروف و نهی از منکر در اسلام    ۷۵
۱-۳٫ روند تشریع امر و نهی در قرآن    ۷۵
۱-۱-۳٫ آیات توصیه کننده به امر و نهی    ۷۵
۲-۱-۳٫ آیات دال بر وجوب امربه معروف و نهی از منکر    ۷۷
۱-۲-۱-۳٫ وجوب امر و نهی بر پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله    ۷۷
۲-۲-۱-۳٫ وجوب امر و نهی بر همه مؤمنان امت    ۷۷
۳-۲-۱-۳٫ وجوب امر و نهی بر بعضی از امت    ۷۹
۳-۱-۳٫ امربه معروف و نهی از منکر از اوصاف لازم مومنان    ۸۰
۴-۱-۳٫ امربه منکر و نهی از معروف، از صفات منافقان    ۸۰
۵-۱-۳٫ تفاوت امربه معروف ونهی از منکر در آیات مکی و مدنی    ۸۰
۶-۱-۳٫ تقدم امر و نهی بر ایمان به خدا    ۸۱
۷-۱-۳٫ گمان وجود تضاد در میان آیات امر و نهی    ۸۲
۸-۱-۳٫ امر و نهی در میان همه ادیان الهی    ۸۴
۲-۳٫ موقعیت شناسی امربه معروف و نهی از منکر در روایات    ۸۵
۱-۲-۳٫ اهمیت وفضیلت امر و نهی در کلام معصومین علیهم السلام    ۸۵
۲-۲-۳٫ تشویق همگان به امربه معروف و نهی از منکر    ۸۷
۳-۲-۳٫ روایات دال بر وجوب دو فریضه    ۸۷
۱-۳-۲-۳٫ واجب بر همه امت    ۸۷
۲-۳-۲-۳٫ بر بعض امت:    ۸۸
۳-۳-۲-۳٫ واجب برهر فرد مسلمان    ۸۸
۴-۳-۲-۳٫ بر علما و دانشمندان    ۸۸
۴-۲-۳٫ عدم تفاوت بین امر و نهی مرد و زن    ۸۹
۵-۲-۳٫ امربه معروف و نهی از منکر، از اوصاف لازم مومنین    ۸۹
۶-۲-۳٫ امربه منکر و نهی از معروف از صفات منافقان و مشرکان    ۹۰
۷-۲-۳٫ توهم وجود تنافی در بین روایات امر و نهی    ۹۰
۸-۲-۳٫ وجوب حفظ جان و دین و بذل و ایثار در راه امر و نهی    ۹۱
۹-۲-۳٫ «حسبه» نهاد اجرایی امر و نهی در تاریخ اسلام    ۹۱
فهرست منابع و مآخذ(فارسی وعربی)    ۹۳
الف: فهرست کتاب‌ها    ۹۳

منابع

* قرآن کریم.

* نهج‌البلاغه، تألیف: ابوالحسن رضی، قم: نشر هجرت، ۱۴۱۴هـ .ق، چ۱٫

* الصحیفه السجادیه، للامام علی بن الحسین‌علیه‌السلام ، قم: نشرالهادی، ۱۴۱۸ هـ .ق، چ۱٫

ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، بیروت: دارصادر، ۱۴۱۴هـ .ق. چ۱٫

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، تعلیق: علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ۱۹۸۸م-۱۴۰۸هـ .ق، طبع الاولی.

ابراهیممصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، تهران: انتشارات حورا، ۱۳۸۳هـ .ش-۲۰۰۴م، چ۱٫

نهج الفصاحه، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: دنیای دانش، ۱۳۸۲هـ .ش، چ۴٫

مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: مرکز الکتاب للترجمه و النشر، ۱۴۰۲هـ .ق، چ۱٫

جزائری، سیدنعمت الله، النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، قم: نشر آیت‌الله مرعشی نجفی(ره)، ۱۴۰۴هـ .ق، چ۱٫

دیلمی، حسنبن حسن، إرشاد القلوب إلی الصواب، قم: شریف رضی، ۱۴۱۲هـ .ق، چ۱٫

ذهنی، تهرانی، سید محمدجواد، ترجمه علل الشرایع، قم: انتشارات مؤمنین، ۱۳۸۰هـ.ش،چ۱٫

راغباصفهانی، حسینبن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، دمشق: دارالقلم و بیروت: دارالشامیه، ۱۴۱۲هـ .ق، چ۱٫

صدوق القمی، ابن بابویه، الأمالی، بیروت: نشر اعلمی، ۱۴۰۰هـ .ق، چ۵٫

ـــــــــــــــــــــــ، التوحید، قم: جامعه مدرسین، ۱۳۹۸هـ .ق، چ۱٫

ـــــــــــــــــــــــ ، الخصال، قم: جامعه مدرسین، ۱۳۶۲هـ .ش، چ۱٫

ـــــــــــــــــــــــ ، الهدایه فی الأصول و الفروع، تصحیح: گروه پژوهش مؤسسه امامهادی ‌علیه‌السلام ، قم: مؤسسه امام هادی، ۱۴۱۸هـ .ق، چ۱٫

ـــــــــــــــــــــــ ، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دارالرضی، ۱۴۰۶هـ .ق، چ۱٫

ـــــــــــــــــــــــ ، صفات الشیعه، تهران: نشر اعلمی، ۱۳۶۲هـ .ش، چ۱٫

ـــــــــــــــــــــــ ، علل الشرایع، قم: نشر داوری، بی‌تا، چ۱٫

ـــــــــــــــــــــــ ، عیون أخبار الرضا‌علیه‌السلام ، تهران: نشر جهان، ۱۳۷۸هـ .ق، چ۱٫

ـــــــــــــــــــــــ ، معانی الأخبار، قم: جامعه مدرسین، ۱۴۰۳هـ .ق، چ۱٫

فصل اول:مفاهیم و معانی و دگرگونی و تغییرات اجتماعی

۱٫ بررسی‌های اولیه

۱-۱٫ مفاهیم و معانی

۱-۱-۱٫ مفهوم اصلاحات

۱-۱-۱-۱٫ واژه اصلاح در لغت

واژه‌های (إصلاح، صلح و صلاح) واژگانی هم‌خانواده‌اند و معنایی مخالف (طلاح و فساد) می‌دهند. مشتقات این اصل عبارتند از(صَلَحَ، یَصْلَحُ و یَصْلُح و صِلاحاً و صُلُوحاً و… . ) و (صُلَحاء) به عنوان جمع (صالح)به کار می‌رود. [۱]

أبوزید گفته است: (استصلاح) از باب استفعال، نقیض (استفساد) می‌باشد. [۲](و استصلح القوم) یعنی قوم آماده شد برای اصلاح شدن یا اصلاح کردن. [۳]

و (إصلاحُ الشئ بعد فساده) یعنی اقامه و پا برجا کردن آن شی، همچنین (أصْلَحْتُ إلی الدابه إذا أحسنتُ إلیها) که (أصلحتُ) به نیکوترین معنا شده است. [۴]

(الصّلاح) به «کسرصاد» مصدر(المصالحه) است[۵] و (قوم صلوح) یعنی (متصالحون).

بشربن أبی حازم گفته است:

یسومون الصّلاح بذات کهفٍ                      و ما فیها لهم سلع و قارٌ

ترجمه: آنان تلاش در انجام مصالحه در دل یک غار دارند در حالی که در آن مصالحه، برای آنان برگ و باری نیست.

(صَلاحِ و صَلاحٌ) از اسامی مکه مکرمه است. که می‌تواند از اصل(صلح) گرفته شده باشد. چه خدای متعال آن جا را حرم امن و صلاح قرار داد. [۶]

فرد صالح، عامل صلاحی است که بوسیله آن، حالش در دنیا تقویت می‌شود و اما مصلح، عامل این صلاح است که بوسیله آن امری از امور، قائم و پابرجا می‌شود و به این خاطر است که خدای سبحان به مصلح[۷] توصیف می‌شود نه صالح. [۸]

به طور کلی نقطه مقابل افساد، اصلاح است که به معنای سامان بخشیدن، صِلاح آوردن، سازش دادن و آرایش کردن در لغت آمده است و اصلاح و افساد، یک زوج متضاد می‌باشند. [۹]

۲-۱-۱-۱٫ واژه اصلاح در عرف قرآن

(صلاح و فساد) از واژگان متضاد در قرآن است، بنابراین می‌توان گفت که به کمک یکدیگر بهتر شناخته می‌شوند. [۱۰]

(إصلاح) در عرف قرآن، به صلح و سازش دادن بین دو طائفه و بین اقوام مؤمنین اطلاق شده است. به عنوان نمونه، آیه شریفه: «فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِیْنِکُمْ»[۱۱]پس از خدا بترسید و میان خود صلح برقرار سازید و آیه شریفه: «وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا»[۱۲] اگر دو طائفه از مؤمنین به جان هم افتادند، بین‌شان اصلاح کنید، بر مفهوم پیش گفته دلالت می‌کند.

همچنین به معنای اصلاح و سازش در خانواده و میان افراد آن، مانند: «وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی»[۱۳] پروردگارا ذریه مرا هم برایم اصلاح فرما. «و وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا»[۱۴]و در زمین پس از اصلاح آن، فساد نینگیزید و او را از روی بیم و امید بخوانید؛ که در آیه شریفه إفساد در برابر إصلاح به کار رفته است.

در آیه دیگر، در مورد نابکاران فسادگر، خداوند می‌فرماید:

«وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ». [۱۵]

و چون به ایشان گفته می‌شود در زمین فساد مکنید، می‌گویند ما اصلاحگرانیم و آیات بسیار دیگر. [۱۶]

۳-۱-۱-۱٫ واژه إصلاح در عرف روایات معصومین «علیهم السلام»

در روایتی از امام صادق علیه السلام که از حضرت علی علیه‌السلام نقل شده است که فرمودند: «لأن أصْلِحَ بین اثنین أحبُّ الی مِنْ أن أَتصدق بدینارین». [۱۷] اگر میان دو کس صلح برقرار کنم، دوست داشتنی‌تر است در نزد من از دو دینار صدقه. قال رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله: «إصلاح ذات البین أفضل مِنْ عامّه الصّلاه و الصیام»[۱۸] صلح و آشتی برقرار کردن بین مردم، برتر از نماز و روزه بسیار است. امیرالمومنین ‌علیه‌السلام نخست به اصلاح میان دو نفر اشاره می‌کنندو در تعلیل آن به فرموده نبی‌اکرم استناد می‌جویند. و در روایتی در باب اصلاح میان زوجین رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند: «و مَنْ مشی فی إصلاح بین إمرأه و زوجها أعطاه الله تعالی أجر ألف شهید قتلوا فی سبیل‌الله حقاً»[۱۹] هر کس در راه اصلاح بین زن و شوهر قدم بردارد خدای تعالی پاداش هزار شهید در راه خدا را به او عطا می‌کند.

۲-۱-۱٫ مفهوم تغییر و دگرگونی

۱-۲-۱-۱٫ واژه تغییر در لغت

تغییر، به تحول و دگرگونی حال یک شی معنا شده است، گفته‌اند: «غَیَّرَه» یعنی«حَوَّلَه و بَدَّله» به معنای ایجاد حالتی که متفاوت از حالت پیشین برای شی باشد، [۲۰] که در شعر آمده است:

و استُحِثَّ المغیّرون من القو                                 م، و کان النطاف ما فی العزالی

اصلاح‌گران قوم برانگیخته شدند در حالی‌که جویهای باریکی از آب در محل آن جریان داشت.

ابن اعرابی گفته که تغییر به راحت کردن و سبک کردن و اصلاح کردن بار شتر آمده است، چنانکه گفته می‌شود: (غَیَّرَ فلان عن بعیره) یعنی بار شترش را سبک کرد و (تغَّیر الحال) به انتقال حال از صلاح به سوی فساد یا بالعکس آن اطلاق می‌شود. درعرف فقه اسلامی به دیه، (غِیرَ) گفته می‌شود، چون قصاص را تبدیل به دیه و عوض می‌کند.

درباره موارد کاربرد واژه تغییر و مشتقات آن گفته شده است:

گاهی برای دگرگونی در صورت چیزی به کار می‌رود، مانند: زمانی که شکل بنا و ساختمانی را تغییر دهند و دوم: در حال ودرون فردی، تغییر رخ دهد، مثل: «غَیَّرْتُ غُلامی و دابَّتی» یعنی تبدیل آنها به غیر آن چه که بودند. [۲۱]

همانطور که بیان شد، تغییر به تحول رو به صلاح یا فساد اطلاق می‌شود و تفاوت آن با تکامل در این است که واژه کمال، فقط به تحول در مسیر رشد و اصلاح، اطلاق می‌شود و به کامل کردن و به اتمام رساندن کاری تا حد نهایی آن، گفته می‌شود. [۲۲]

۲-۲-۱-۱٫ واژه تغییر در عرف قرآن.

آیه شریفه«فلیغیَّرنَّ خَلْقَ الله»[۲۳] در تفسیر به تغییر دادن و دگرگون کردن خلق و مردم، اطلاق شده است، به تغییر حسی یا تغییر معنوی. [۲۴]

در آیه شریفه دیگر، خداوند می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»[۲۵]و خدا نعمتی را که نزد گروهی است تغییر ندهد تا آنچه را که در ضمیرشان است تغییر دهند. که این تغییر به تبدیل و دگرگونی نعمت به نقمت و یا بالعکس، تفسیر شده است. [۲۶]

۳-۲-۱-۱٫ واژه تغییر در عرف روایات.

در کلمات و روایات ائمه معصومین (علیهم السلام) هم این واژه و مشتقات آن کم‌وبیش به همان دگرگونی و تحول ویا تبدیل معنا شده است، چنانکه پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و آله فرمودند: «بِحَسْبِ المرء إذا رأی منکراً لایستطیع له تغییراً. . الحدیث»[۲۷] برای مرد کافیست که وقتی ناروایی دید و نمی‌تواند آن را تغییر دهد، خداوند بداند که از آن بیزار است، که به معنای تبدیل آن منکر به نیکی و تحول در روند اجرای معروفات آمده است و همچنین در روایتی آمده است که فردی از حضرت علی‌(علیه السلام)پرسید: «لو غیَّرْتَ شیبک یاأمیرالمومنین»[۲۸] که کلمه (غَیَّرْتَ) به معنای تغییر ظاهری وتبدیل رنگ ریش به صورتی دیگر آمده است.

۳-۱-۱٫ مفهوم أمر

۱-۳-۱-۱٫ واژه امر در لغت

(أمر) نقیض و مخالف واژه(نهی) در لغت معنا شده است[۲۹]و در تمامی مشتقات آن (أمَرَ، یأْمُرُ و إماراً) این خصوصیت معنایی دیده می‌شود و (فَأتَمَرَ) یعنی قبول کرد امرش را. چنانکه در بیت زیر به معنای فرمان آمده است:

و ربرب خماصٍ                          یأمرن بإقتناصٍ

آهووشان باریک اندامی که فرمان به شکار می‌دادند مقصود این است که زنان، مردان را به شکار تشویق می‌کردند. [۳۰]

و جمع آن (أوامر) است. اصل این ماده، طلب و تکلیف همراه با استعلاء و بلندی است. [۳۱] در جایی که امر به معنی چیزی یا انجام کار بیاید، جمع آن (أمور) می‌شود و امیر به صاحب امر و فرمانروا و مرشد گفته می‌شود.

شاعر گفته است:

و الناس یلحون الأمیر إذاهم                       خَطئوا الصواب ولایُلام المرشد

مردم فرمانروای خود را زمانی نفرین می‌کنند که خود راه خطا پیموده‌اند در حالی که نباید به راهنما ملامت کرد.

و امیر پادشاهی است که امرش نفوذ دارد و جمع آن (أمراء) می‌باشد، [۳۲] که مونث آن با تأ تأنیث می‌آید چنانکه شاعر گفته است:

ولو جاؤُوا برمله أو بهند                   لَبایعْنا أمیره مؤمنیناً

اگر رمله یا هند را بیاورند، ما با او به عنوان «امیرالمومنین» امیره المومنین بیعت می‌کنیم. [۳۳]

در قاموس قرآن آمده است که در مفهوم امر، گونه‌ای تسلط و تحکم و اجبار وجود دارد و به معنی حکم کردن و خواستن و انجام کاری و یا خواستن و بوجود آوردن کاری و نیز فرمان دادن آمده است. [۳۴] و چنانکه پیشتر اشاره شد، در صورت فرمان، ضد نهی بوده و در صورت غیرفرمان به معنای کار و حادثه است. [۳۵]

همچنین درباره امر گاهی معنای کثرت ملاحظه می‌شود و گاهی معنای مشورت و مشاوره، «تأمّروا علی الأمر و ائتمروا یعنی أجمعوا آراءهم» یعنی دیدگاههای خود را از راه رایزنی به هم نزدیک کرده، به اجماع رسیدند. چنانکه همین هیأت«إئتَمَرَ» گاهی به معنای استبداد به رأی و خودمحوری به کار می‌رود. چنانکه امرءالقیس در آغاز قصیده‌ای گفته است:

أحار بن عمرو فؤادی خَمِر              و یَعْدو علی المرء ما یأتمر[۳۶]

ترجمه:‌ای حارث بن عمرو، درون من هنوز در حال مستی است و سرانجام خودرأیی آدمی به زیان خود اوست.

و گاهی به معنای رایزنی است، چنانکه در آیه شریفه:«اِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ»[۳۷] به همین معنی است. چنانکه«وَأْتَمِرُوا بَیْنَکُم بِمَعْرُوفٍ»[۳۸]در قلمرو معنایی همت گماردن و اراده کردن بر تحقق معروف و مانند آن می‌باشد. [۳۹]

۲-۳-۱-۱٫ واژه أمر در عرف قرآن.

در قرآن کریم واژه امر و مشتقات آن، فراوان استعمال شده است مانند آیه شریفه: «وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ»[۴۰] و ما امر شده‌ایم تا گردن بنهیم در برابر فرمان پروردگار عالمیان. «أَتَى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»[۴۱] فرمان خدا آمدنی است آن را با شتاب مخواهید؛ به گفته زجاج در این جا، مصداق امر خدا، مجازات کافران است. وی بر این آیه استناد کرده که خداوند در مورد عذاب قوم نوح فرمود: «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ»[۴۲]یعنی (إذا جاء ما وعدناهم به) که همان فرمان عذاب و طوفانی بود که قوم نوح بدان وعده داده شده بود[۴۳]در آیه«الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِه»[۴۴] و رشته‌ای را خدا به پیوستن آن فرمان داده می‌گسلند، امر به معنای فرمان وارد شده است.

و نیز در آیه«إِنَّ النَّفْسَ لأمَّارَه بِالسُّوءِ»[۴۵] یعنی نفس انسان بسیار به بدی و زشتی امر می‌کند، بدین روی به نفس اماره شهرت یافت، چون بسیار به بدی امر می‌کند و آیه«وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَهً أَمَرْنَا… »[۴۶] به معنای امر واقعی تکوینی در قبال نهی عملی و رفع مانع و سلب توفیق به کار رفته است. [۴۷] همانطور که اشاره شد، در عرف قرآن گاهی واژه امر به معنای کار نیز آمده است مانند آیه«أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الأمُورُ»[۴۸] که(الأمور) جمع به معنای کار است و یا «أوحی فی کل سماء أمرها»[۴۹] و چنانکه پیشتر گذشت أمر و مشتقات آن گاهی در محدوده معنایی کثرت به کار رفته است و (آمَرْنا) یعنی (أکْثرنا) و معنای«أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا»[۵۰] یعنی (اکثَرنا مترفیها)، به دلیل قول نبوی که فرمود: «خیرالمال سکه مأبوره أو مهره مأموره یعنی مکثّره»[۵۱] بهترین مال، نخلستان گرد نخورده است و اسبان ماده پر کرّه فراوان است.

[۱]. محمد بن مکرم، ابن‌منظور، لسان العرب، (بیروت: دارصادر، ۱۴۱۴ هـ. ق)، چ ۱، ج ۲، ص ۵۱۶؛ خلیل ابن احمد، فراهیدی، العین، تحقیق: دکتر مخزومی و دیگران، (قم: انتشارات هجرت، ۱۴۱۰ هـ. ق)‌، چ ۲، ج ۳، ص ۱۱۷٫

[۲]. ابن منظور، همان، ص۵۱۷٫

[۳]. ابراهیم مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، (تهران: انتشارات حورا، ۱۳۸۳ هـ . ش – ۲۰۰۴ م)، چ ۱، ص ۵۲۰٫

[۴]. ابن منظور، همان.

[۵]. ابن منظور، همان؛ فراهیدی، همان، ج۲، ص۳۸۸٫

[۶]. ابن منظور، همان.

[۷] . محمد، ۲؛ احقاف، ۱۵٫

[۸]. نعمت‌الله، حسینی جزائری، فروق اللغات، تحقیق: رضوان الدایه، (تهران: مکتبه نشر الثقافه الإسلامیه، ۱۴۰۸ هـ. ق- ۱۳۶۷ هـ . ش)، چ ۲، ص ۱۶۰-۱۵۹٫

[۹]. ابن منظور، همان؛ فخرالدین، طریحی، مجمع البحرین، تحقیق: سید احمدحسینی، (تهران، کتابفروشی مرتضوی، ۱۳۷۵ هـ . ش)، چ ۳، ج۲، ص۳۸۷؛ رضا، مهیار، فرهنگ ابجدی، (تهران: انتشارات اسلامی، ۱۳۷۰ هـ . ش – ۱۴۱۰ هـ . ق)، چ ۱، ص۵۵۷ و۸۳۰٫

[۱۰]. حسین بن محمد، راغب، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، (دمشق: دارالقلم و بیروت: دارالشامیه، ۱۴۱۲ هـ . ق)، چ ۱، ص۴۸۹٫

[۱۱]. أنفال، ۱٫

[۱۲]. حجرات، ۹٫

[۱۳]. احقاف، ۱۵٫

[۱۴]. اعراف، ۵۶٫

[۱۵]. بقره، ۱۱٫

[۱۶]. یونس، ۴۰؛ بقره، ۲۲۰٫

[۱۷]. ابن بابویه، صدوق القمی، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، (قم: دارالرضی، ۱۴۰۶ هـ . ق)، چ ۱، ص۱۴۸٫

[۱۸]. سی‌دی گنجینه روایات، قم: مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی(بحارالانوار، ج۷۳، ص۴۳).

[۱۹]. صدوق، همان، ص۲۸۹؛ الحر العاملی، همان، ج۱۶، ص۳۴۴٫

[۲۰]. محمد بن مکرم، ابن منظور، لسان العرب، تعلیق: علی شیری، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۸م – ۱۴۰۸ هـ . ق)، چ ۱، ج۱۰، ص۱۵۵؛ مهیار، همان، ص۱۷۹؛ علی‌اکبر، قرشی، قاموس قرآن، (تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ هـ . ش) چ ۶، ج۵، ص۱۳۸٫

[۲۱]. راغب، همان، ص۶۱۹٫

[۲۲]. ابن منظور، همان، دارصادر، ج۱۱، صص۵۹۹-۵۹۸؛ مهیار، همان، ص۲۵۰٫

[۲۳]. نساء، ۱۱۹٫

[۲۴]. احمد بن مصطفی، مراغی، تفسیر المراغی، (بیروت: داراحیاء التراث العربی، بی‌تا)، ج۵، ص۱۶۰٫

[۲۵]. رعد، ۱۱٫

[۲۶]. ر.ک. المیزان فی‌ تفسیر القرآن، محمدحسین طباطبائی، (قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ هـ . ق)، چ ۵، ج۱۱، ص۳۱۰٫

[۲۷]. نهج الفصاحه، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، (تهران: دنیای دانش، ۱۳۸۲ هـ. ش)، چ ۴، ص۳۷۲، ش۱۰۸۳٫

[۲۸]. نهج البلاغه، ابوالحسن رضی، (قم: نشر هجرت، ۱۴۱۴ هـ. ق)، چ ۱، ص۵۵۸؛ ابوعلی، فتال نیشابوری، روضه الواعظین، (قم: انتشارات رضی، بی‌تا)، چ۱، ج۲، ص۴۷۵٫

[۲۹]. ابن منظور، همان، دارإحیاء، ج۱، ص۲۰۳؛ فراهیدی، همان، ج۸، ‌ص۲۹۷٫

[۳۰]. ابن منظور، همان.

[۳۱]. حسن، مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، (تهران: مرکز الکتاب للترجمه و النشر، ۱۴۰۲ هـ. ق)، چ۱، ج۱، ص۱۴۴٫

[۳۲]. ابن منظور، دارصادر، ج۴، ص۲۷٫

[۳۳]. همان، ص۳۱٫

[۳۴]. قرشی، همان، ج۱، ص۱۰۹٫

[۳۵]. فراهیدی، همان، ج۸، ص۲۹۷؛ قرشی، همان.

[۳۶]. ر.ک: دیوان امرءالقیس، امرءالقیس ابن حجر، تحقیق: مصطفی عبدالشافی، (بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۳ هـ. ق- ۱۹۸۳ م)، چ۱، ص۶۸٫

[۳۷]. قصص، ۲۰٫

[۳۸]. طلاق، ۶۰٫

[۳۹]. ابن منظور، همان دارصادر، ج۴، صص۳۰-۲۹٫

[۴۰]. انعام، ۷۱٫

[۴۱]. نحل، ۱٫

[۴۲]. هود، ۴۰

[۴۳]. ابن منظور، همان، داراحیاء، ص۲۰۳٫

[۴۴]. بقره، ۲۷٫

[۴۵]. یوسف، ۵۳٫

[۴۶]. اسراء، ۱۶٫

[۴۷]. مصطفوی، همان، ج۱، ص۱۴۵٫

[۴۸]. شوری، ۵۳٫

[۴۹]. فصلت، ۲٫

[۵۰]. اسراء، ۱۶٫

[۵۱]. ابن بابویه، صدوق القمی، معانی الأخبار، (قم: جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ هـ . ق)، چ۱، ص۲۹۲؛ سی‌دی گنجینه روایات، همان، (بحارالانوار، ج۶۱، ب۷، ص۱۶۲).

80,000 ریال – خرید

تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ  را پرداخت نمایید. 

مطالب پیشنهادی:
برچسب ها : , , , , , , , , , , , , , , ,
برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

جستجو پیشرفته

دسته‌ها

آخرین بروز رسانی

    یکشنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایpayandaneshjo.irمحفوظ می باشد.