600 views
پیشینه تحقیق بررسی گفتمان عرفانی و مبانی نظری بینامتنیت و زمینه های تاریخی نثر تذکره الاولیاء دارای ۵۱ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
فصل اول:زمینههای تاریخی نثر تذکره الاولیاء ۵
۲ـ ۱ـ چیستی و تکامل نثر ۵
۲ـ۱ـ۱ـ تحولات و گفتمانهای نثر فارسی ۷
۲ـ۲ـ تصوف و نثر عرفانی: ۱۱
۲ـ۲ـ۱ـ درونمایههای نثرعرفانی ۱۳
۲ـ۲ـ۲ـ تذکرهها ۱۴
۲ـ۳ـ زندگی عطار ۱۷
۲ـ۳ـ۱ـ آثار عطار ۱۹
۲ـ۳ـ۲ـ تذکره الاولیاء ۲۰
۲ـ۳ـ۲ـ۱ـ تبارشناسی تذکرهالاولیاء ۲۱
۲ـ۴ـ عطار مؤلف ۲۲
فصل دوم:بررسی گفتمان عرفانی و مبانی نظری بینامتنیت ۲۵
۳ ـ۱ ـ افسانۀ تحول گفتمانی عطار ۲۵
۳ـ۲ـ فراروایت چیست؟ ۲۶
۳ـ۳ـ گفتمان چیست؟ ۲۸
۳ـ۳ـ۱ـ بیان ناپذیری تجربه در گفتمان عرفانی ۳۱
۳ـ۳ـ۲ـ گفتمان و استعاره ۳۲
۳ـ۳ـ۳ـ استعارههای گفتمانی تذکرهالاولیاء ۳۴
۳ـ۳ـ۴ـ گفتگومندی گفتمانی ۳۶
۳ـ ۴ـ باختین و نظریۀ گفتگومندی (dialogim) ۳۸
۳ـ۵ـ نظریۀ بینامتنیت ۴۰
۳ـ۵ـ۱ـ کاربردهای مفهومی بینامتنیت ۴۲
۳ـ۵ـ۲ـ نسبت متون با یکدیگر ۴۲
۳ـ۵ـ۴ـ بینامتنیت و نظریۀ ژرارژنت ۴۳
۳ـ۵ـ۴ـ۱ـ فرامتنیت ۴۳
پیشینۀ تحقیق ۴۶
منابع ۴۸
قرآن مجید
۱- حمیدی، جعفر(۱۳۷۲). تاریخ نگاران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی. – خطیبی، حسین(۱۳۶۶). فن نثر در اد ب فارسی. تهران: زوّار.
۲ـ نامور مطلق بهمن (۱۳۹۰). درآمدی بر بینامتنیت. تهران: سخن.
۳ـ نصری، عبدالله (۱۳۸۱). راز متن . تهران: مرکز مطالعات و انتشارات آفتاب توسعه.
۴ـ احمدی، بابک(۱۳۷۹).چهار گزارش از تذکرهالاولیاء عطار. تهران: مرکز.
۵ـ ـــــــــ، ــــــ (۱۳۷۵). حقیقت و زیبایی، درسهای فلسفه هنر. تهران: مرکز.
۶ـ ـــــــــ، ــــــ (۱۳۸۰). ساختار و تأویل متن. چ۵٫ تهران: مرکز.
۷ـ حکیمی، محمود(۱۳۸۱). همراه با عرفان، عیاران و جوانمردان. تهران: حریر.
۸ـ دولتشاه سمرقندی(۱۳۳۸)۰ تذکرهالشعراء. به همت محمد رمضانی. تهران: خاور.
۹ـ رضوانیان، قدسیه(۱۳۸۹). ساختار داستانی حکایتهای عرفانی. تهران: سخن.
۱۰ـ زمانی، کریم(۱۳۷۵). شرح جامع مثنوی معنوی، ج ۱٫ تهران: اطلاعات.
۱۱ـ انوشه، حسن(۱۳۸۱). فرهنگنامۀ ادبی فارسی [دانشنامۀ ادب فارسی]. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
۱۲ـ برتلس، یوگنی ادواردویچ(۱۳۵۶). تصوف و ادبیات تصوف. ترجمۀ سیروس ایزدی. تهران: امیر کبیر.
۱۳ـ زرین کوب، عبدالحسین(۱۳۷۳). ارزش میراث صوفیه. تهران: امیر کبیر.
نثر در لغت به معنی پراکندن است؛ اصطلاحی که در تقابل با نظم است. زبان در نثر همان مناسبت را انجام نمیدهد که در شعر؛ زیرا در شعر زبانیت زبان مشهور است؛ اما زبان در نثر میخواهد مخفی بماند تا پیام آشکار شود. به همین دلیل سارتر معتقد است که «کلمه برای نثرنویس وسیلهای است تا از خود به در آید و خود را در میان بیفکند» (سارتر، ۱۳۷۰: ۲۲). در واقع نثر نویس میکوشد واقعیت را در زبان متجلّی کند. بنابراین نثر هم رابطه با تجربهی زبانی دارد و هم رابطه با واقعیت. هدفی که زبان در نثر جستجو میکند با هدف شعر یکی نیست. «نثر سخنی است که در خط مستقیم حرکت دارد و به ویژه در نثر غیرفنی، زبان به تمامی ـ یا اساساً ـ در خدمت معنا و مفهومی قرار میگیرد که سخن به خاطر آن پدید آمده است، به همین دلیل است که در متون نثر، زبان حذف میشود؛ زیرا شنونده یا خواننده متوجهی زبان نمیشود، مگر در مواردی که بین نثر ارائه شده با نثر غیرعادی و متعارف زمان خود، تفاوت احساس کند» (انوشه، ۱۳۸۱: ۱۳۳۷). این تفاوت میتواند در ساختار یا معنا باشد. نثرنویس با کوششی که در ارائهی معنا مینماید میتواند زبانیّت نثر را به رخ خواننده بکشد و نثر را از حالت ارتباطی و تفهیم و تفاهم به حالت معطوف به خود بودن، بکشاند، چنانکه این ویژگی در نثر تذکرهالاولیا کاملاً مشهود است، عطار با معنا و ساختار زبانیای که بوجود میآورد، زبانیّت اثرش را آشکار میکند.
همۀ تعاریفی که در گذشته از نثر بدست دادهاند، آن را با توجه به نظم تعریف کردهاند و این نشان میدهد که نظم در کلام و موقعیت، برتر از نثر بوده است. چرا که نثر ابزاری برای معنا است؛ ولی نظم تنها ابزاری برای بیان معنا نیست، بلکه این ابزار خود مورد توجه است به همین دلیل گفتهاند «نثر کلامی است که اجزای آن مانند نظم به قطعات متساوی و متوازن و متقارن تقسیم نمیشود» (خطیبی، ۱۳۶۶: ۴۳). برتری نظم به نثر، به این دلیل بوده است که نظم میتواند شورآفرین باشد و با این شورآفرینی از گفتار فاصله میگیرد و صورخیال را میپذیرد. در حالی که نثر نمیتواند شورآفرین باشد و باید معناگرا باشد.توجۀ ویژۀ قدما به نظم و شعر باعث شده است که نثر همیشه در مقامی فروتر قرار گیرد؛ در حالی که «همان گونه که شعر حاصل بیقراری و شوریده حالی و تأثر شاعر است، نثر نیز زاییدۀ تفکر و اندیشۀ شهودی نویسنده است و این حکم بیش از هر چیز در قصه و داستان صدق میکند. شعر تکیه بر عاطفه دارد و نثر تکیه بر ادراک، هر چند که عاطفه در نثر دخیل است. به قول معاصران، نثر پیش بینی شده و شعر پیش بینی ناشده است، یعنی شعر بطور ناگهانی به شاعر الهام میشود، در حالی که نثر زمینۀ قبلی در ذهن نویسنده داشته و خود را آماده نوشتن ساخته است. شاعر زمان معینی برای شعرش ندارد و نویسنده ممکن است مدتها دربارهی نوشتهی خود اندیشه کرده باشد» (حمیدی، ۱۳۷۲: ۱۹).
هر متنی چه منثور و چه منظوم به گونۀ بینامتنی با متون دیگر رابطه دارد؛ بر این اساس تجربۀ نثرنویس، جزء تاریخ نثر است. نثرنویسان هر چقدر از آغاز تاریخ نثر فاصله میگیرند، به همان نسبت از تجربۀ نثرنویسی برخوردار میشوند. چرا که متون گذشته تجربهآفرین و در خلاقیت زبان تأثیر گذارند. هم بر گستردۀ واژگانی نثرهای آینده میافزایند و هم سنتهای نثرنویسی را عمیقتر میکنند و بالاتر از این، وقتی واقعیت به نثر یا شعر تبدیل میشود، امکاناتِ آن زبان هم فربهتر و فراوانتر میشود. بر این اساس نویسندهای که تجربههای گذشته را خوب درک کند، به همان نسبت زبانِ ورزیدهتر و توانمندتری هم خواهد داشت. توانایی سعدی در نثر، بدون تجربۀ نثرنویسانی چون خواجه عبدالله انصاری و به تبع آن میبدی و خصوصاً تجربههای خلاقانۀ نصرالله منشی، ممکن نبود و او نمیتوانست به بلاغت نثر و امکانات بیپایان آن دست یابد.
«یکی از قدمهای اساسی برای فراگیری زبان واقعی، توانایی تشخیص دادنِ یک نشانۀ قراردادی است ـ چه نشانۀ حرکتی باشد و چه واژگانی ـ توانایی تشخیص دادن نمادی برای یک پدیده یا رویداد. هنگامی که خزانۀ واژگانی بزرگی از این نمادهای واژگانی انباشته شد، امکان شکوفایی گستردهی دامنۀ آگاهی برترین فراهم میشود. امکان تداعیها به کمک استعارههای فراهم شده و همراه با ادامۀ این فعالیت، استعارههای نخستین میتوانند به مفاهیم مقولههای دقیقتری از تجربههای شخصی و بین فردی تبدیل شوند. به دنبالِ آن توانایی روایت کردن و گسترش حس توالی زمان فراهم میشود» (اِدلمن،۱۳۸۷: ۱۳۴).
بر این اساس سنت نثر، هم انباشت واژگان، استعارات، ترکیبات زبانی نسل گذشته است و هم تعیّن تجربۀ فردی در بستر زبان. تجربۀ نثر گذشته، در هیأت جمله، گزاره و بند، بیگمان چه از نظر سبک و چه از نظر فرم و شکل بر تجربه و تخیل زیبایی شناسی نثر نویسان حال و آینده، تاثیر گذار است و این تأثیر تنها تأثیر فردی نیست بلکه این اثر گذاری نوعی گسترش قابلیت یک زبان است.
تعیّن و ظهور زبان فارسی در شعر، سبب شد که زبان فارسی به قابلیتهای ویژهای دست یابد. این قابلیتها و توانمندیها، زبان نثر فارسی را هم تحت تأثیر قرار داد. زیرا زبان نثر فارسی همیشه چشم به تجربههای زبانی شعر فارسی داشته است. دنبال کردن همین تجربهها است که شعر و نظم را از دورۀ سوم نثرنویسی (قرن ششم)، به بعد فراوانی وارد متون نثر میکند.
از سوی دیگر استفاده از واژگان، مفردات و امکانات زبان عربی، اگرچه ضربههای جبرانناپذیری به زبان فارسی وارد کرد، اما با همۀ این احوال به قول استاد ملکالشعرای بهار «در نتیجۀ این آمیزش و اختلاط، زبان فارسی ضایع نشد، بلکه بر درازا و پهنا و ژرفای آن در افزود و از آن رو ادبیاتی زیبا و تاریخی از این زبان به وجود آمد» (بهار،۱۳۷۳: ۲۷۴).
نثرنویسان از همۀ این امکانات بهرهمند شدند تا سنتی دراز آهنگ و با طول و عرض در تاریخ نثر فارسی بهوجود آوردند. بنابراین میتوان گفت زبان نویسندگان وابسته به سنت نثرنویسی، فراوردۀ زبان نویسندگانِ پیش از خود است؛ چرا که آنچه گذشته کرده است، اکنون نظام از آن میگیرد. نثر گذشته تبلور واقعیت گذشته است و نثر هر عصر بدون کوششهای گذشتگان توانی ندارد، چه نویسندگانی که واقعیت را در نثر بیافرینند و چه نویسندگانی که واقعیت را با تاریکی استعاره و ابهام مخدوش کنند، تجربهای در زبانآوری میآفرینند که بعدها تقلیدی میشود بر آیندگان و این گونه سنت نثرفارسی انباشته از خلاقیتهای فردی یا تقلیدی میشود.
نثر فارسی در آغاز پیدایش خود، بیشتر معطوف به ارتباط و ارجاع به واقعیت بود. «زبانشناسان در این نکته متفقالقولند که زبان در گام نخست، ابزار ایجاد ارتباط است. در هر فرایند ارتباطی، پیام از سوی گیرنده به مخاطب ارسال میشود. این پیام به کمک مجموعهای از واژههای یک زبان که بر روی محور همنشینی قرار گرفتهاند، انتقال مییابد. همنشینی واژه بر روی این محور تابع قواعدی است و حاصل این همنشینی باری اطلّاعی است که از طریق پیام انتقال مییابد و از طریق گزارههای انباشته در ذهن مخاطب محک زده میشود» (صفوی، ۱۳۸۳: ۳۶). این ویژگی زبان و نثر در دورۀ اوّل و دوم فارسی، کاملاً آشکار است. امّا نثر نویسان نتوانستند نثر را تا حد ابزار بودن بپذیرند؛ چرا که رقابتی با شاعران داشتند. به همین دلیل در گذشته، نثر کلامی بیارزشتر از نظم تلقی شده است. عنصرالمعالی قابوسبن وشمگیر در قابوسنامه مینویسد: «نثر چون رعیت است و نظم چون پادشاه، سخنی که در نثر نگویند تواندر نظم نگو که نثرچون رعیت است و نظم پادشاه، آن چیز که رعیت را نشاید، پادشاه را نشاید» (عنصرالمعالی، ۱۳۸۸: ۱۹). مقابلۀ نثر و نظم در گذشته، سبب تغییر ساختار نثر فارسی شده است و نثر رفته رفته سادگی خود را از دست داده است.
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر