پیشینه تحقیق اصل آسان باوری دارای ۳۸ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
پیشینه اصل آسانباوری ۴
۱_۱ اصل آسانباوری ۵
۱_۲ نظریات فهم عرف عام ۷
۱_۳ علل گرایش فلاسفه به سمت اصل آسانباوری ۱۲
۱_۴ تجربه دینی ۲۵
۱_۵ نتیجهگیری ۳۰
منابع فارسی ۳۲
منابع انگلیسی ۳۸
پلنتینگا،آلوین(۱۳۹۲) «کثرت گرایی و باور دینی موجه»؛ ترجمه مهدی اخوان، مجله ماه دین آذر ، شماره ۱۹۴
هیک، جان. (۱۳۸۲)«بعد پنجم کاوشی در قلمرو روحانی»، ترجمه بهزاد سالکی تهران : انتشارات بین المللی الهدی
هیک، جان (۱۳۸۷)، «کثرت گرایی دینی»، ترجمه مهدی اخوان، کتاب ماه دین، شماره ۱۳۳،۱۳۴
پنلهام، ترنس(۱۳۸۳) «ربط و نسبت عقل و ایمان» مترجم: مفتاح،احمد رضا، مجله: پژوهش های فلسفی – کلامی » تابستان و پاییز، شماره ۲۰ و ۲۱
__________ (۱۳۷۰)«منطق اکتشافات علمی» ،ترجمه احمد آرام. تهران، انتشارات سروش
کاپلستون، فردریک، (۱۳۸۶)تاریخ فلسفه، جلد پنجم .فیلسوفان انگلیسی: از هابز تا هیوم.، ترجمه امیر جلال الدین اعلم، تهران
________ (۱۳۸۰) تاریخ فلسفه، جلد چهارم، از دکارت تا لایب نیتس، ترجمه غلامرضا اعوانی، تهران
کشفی،عبدالرسول(۱۳۹۱) «بررسی دیدگاه ویلیام رآو در باب حجیت معرفتشناختی تجربهی دینی»، فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز پیاپی ۴۲، بهار ۱۳۹۱
کشفی، زارعپور(۱۳۸۷) «تقریر جدید از دیدگاه ویلیام آلستون در باب اعتبار معرفتشناختی تجربهی دینی»، فصلنامه فلسفه و کلام آینه معرفت دانشگاه شهید بهشتی زمستان ۱۳۸۷
آلستُن.پی.ویلیام (۱۳۸۴) «تجربهی دینی» ؛ مترجم: حق پناه،رضا ، علوم اجتماعی: پژوهشهای اجتماعی اسلامی شماره ۵۱ و ۵۰ فروردین – تیر ۱۳۸۴
__________ (۱۳۸۳) «تجربهی دینی» ؛ مترجم: فقیه،حسین، علوم اجتماعی:روش شناسی علوم انسانی، بهار ۱۳۸۳ – شماره ۳۸
در این مقاله ابتدا با رویکردی تاریخی به پیشینه اصل آسانباوری در آثار افرادی چون سی دی براد، تامسرید و جورج ادوارد مور پرداخته میشود. شاید بتوان گفت جرقههای اولیه این اصل در نظریات شعور متعارف و فهم عرف عام زده شده است. و پس از یافتن خاستگاه گرایش به سمت این نگرش به بررسی رویکردهای پرفراز و نشیب توجیه باور در معرفت شناسی دینی پرداخته خواهد شد تا داعیه اصلی در شکلگیری چنین تفکری را دریابیم. و در نهایت توجه خود را به درونمایه اساسی و مهم این اصل یعنی تجربه دینی و انواع آن معطوف خواهیم نمود.
در کتابها، رسالهها، و مقالههای فارسی از واژه انگلیسی « Principle of Credulity» ترجمههای متفاوتی داده شده است. تعبیرهایی با عنوان اصل زودباوری، اصل آسانباوری، اصل سادهباوری، اصل برائت معرفتشناسی، اصل اصاله الصحه، اصل خویشتنباوری و اصل سهلاندیشی. در این رساله از تعبیر آسانباوری که ظاهراً مفهوم روشنتری نسبت به سایرین خواهد بود استفاده شده است.
سوئینبرن اصلی عقلانی مطرح مینماید تا نظریه خود را در زمینه توجیه باور به وجود ماورایی طبیعی خداوند را در قالب آن بیان دارد. این اصل به قرار ذیل است:
« یک اصل عقلانی وجود دارد که (در صورت فقدان ملاحظات خاص) اگر به نظر برسد (به نحو معرفتشناختی) شی x برای فاعل شناسا حاضر است ( ویژگیهای خاصی دارد) احتمالا x حاضر خواهد بود. (و آن ویژگیها را دارا خواهد بود.) آنچه به نظر شخص میرسد که آن را ادراک کرده احتمالاً همانگونه است».( Swinburne، ۲۰۰۴ P.303).
با توجه به آنچه گفته شد اصل آسانباوری نوعی رویکرد است که سوئینبرن توسط آن به بیان نظریه خود پرداخته است و به وسیله مشابهت میان تجربه دینی و ادراک حسی درصدد برآمده تا راه جدیدی را برای توجیه باور دینی بگشاید.
البته باید دید چرا سوئینبرن به فکر اتخاذ چنین اصلی برای بیان نظریه خود افتاده است؟ و آیا او اولین کسی است که به بیان این اصل پرداخته یا پیش از او نیز کسی داعیه مطرح کردن این اصل را در آثار خود داشته است؟
میتوان گفت قبل از سوئینبرن در سال ۱۹۳۹ سی دی براد (۱۹۷۱_۱۸۸۷) در مقالهای با عنوان « براهین وجود خداوند »، برای اولین بار به طرح این اصل پرداخته است. براد را میتوان یکی از فلاسفه تجربهگرا دانست که برای برهان تجربه دینی قائل به فرضیه وجود علت خارجی[۱] است که براساس آن تجربه دینی را ناشی از وجود واقعیتی خارجی میداند که در مواجهه با آن، تجربه دینی حاصل میشود. وی بر این باور بود که انسان برای تمایز قائل شدن میان تجارب مطابق با واقع از وهمیات، لازم است از اصلی بنیادین بهره گیرد که بیان اجمالی آن چنین است:
«وقتی کسی تجربهای دارد که آن را تجربهای از x میداند، بر مبنای اصل یاد شده، معقول است که نتیجه بگیرد او واقعاً x را تجربه میکند ( تجربه او واقعی و نه وهمی است)، مگر اینکه دلایلی را علیه این استنتاج در اختیار داشته باشد. مثلاً کسی که تجربه مشاهده دریاچهای را در برابر خود دارد، این نتیجه گیری او معقول است که واقعاً در برابر او دریاچهای وجود دارد و آنچه را که مشاهده میکند سراب نیست، مگر اینکه دلایلی را در رد واقع نمایی این تجربه در اختیار داشته باشد.» ( Broad: 1939، p.157_167)(به نقل از کشفی:۱۳۹۱،ص۸)
براد بر این عقیده بود که با صرف نظر از برهانهای سنتیِ اثبات وجود خدا، میتوان با استفاده از تجربه دینی، وجود خدا را اثبات کرد، مگر آن که دلیل موجهی برای وهمی بودن این تجربهها در دست داشته باشیم، که خوشبختانه چنین دلیلی وجود ندارد پس میتوان گفت تجارب دینی مطابق با واقع هستند.
وی احساس دینی را به احساس موسیقی تشبیه کرده است. و بر این عقیده است ظرفیّت افراد برای تجربه دینی از جنبههای خاصّی شبیه به گوش برای استماع موسیقی است. عدّه کمی وجود دارند که از تشخیص سادهترین صدا ناتوان هستند. این گونه افراد مثل کسانی که از هرگونه تجربه دینی بیبهرهاند، در اقلّیّت قرار دارند. بسیاری از مردم، از موسیقی درک سادهای دارند؛ امّا مراتب درک آنها از این جهت بسیار متفاوت است و کسانی که استعداد چندانی برای موسیقی ندارند، و معدودی هم در این حوزه، بنیانگذار و صاحب سبک در موسیقی هستند؛ مانند باخ و بتهوون. در بین این دو ، افراد معمولی قرار دارند. افراد در برابر تجربه دینی نیز چنین هستند. کسانی که تجربه دینی ندارند نمیتوانند درباره کسانی که واجد چنین احساسی هستند، داوری کنند. اختلاف عمده در این مقایسه، این است که دین بر خلاف موسیقی، بیانگر چیزی در باب ماهیّت واقعیّت است.
البته نمیتوان به صراحت این اصل را به وی اطلاق نمود به نظر میرسد پیشینه این اصل را باید در مسئله فهم عرف عام[۲] جستجو نمود. حال بهتر است برای آشنایی با این مسئله جدید، کمی آن را بسط داده و بررسی نماییم.
بطور کلی، میتوان شعور متعارف را عبارت از آن چیزی دانست که مردم، بطور عموم و مشترک، در مورد آن توافق دارند و هم عقیدهاند. به عبارتی، درک عام به فهم طبیعی مردمان در مورد یک موضوع اشاره میکند، و به باورها یا گزارههایی ارجاع میدهد که برای افراد بسیاری، درست و صحیح به نظر میرسند، بدون آنکه نیاز به معرفتی ویژه یا دانشی خاص داشته باشند. به همین دلیل، به نظر میرسد که شعور متعارف نوعی قابلیت بنیادین برای موجودات عاقل است تا بدان وسیله بتوانند از تجربیات خود در تشخیص و متمایز ساختن امور واضح، برقراری ارتباط اولیه با این امور و نیز پرهیز از تناقضات آشکار در باب آنها، استفاده کنند.
دیدگاه عرفاندیشی در باب توجیه معرفت بر آن است که ما باید در توجیه معرفت و نیز در مواجهه با شکاکان، به عقل سلیم یا فهم عرف، استناد کنیم. این گرایش در معرفتشناسی غرب، معلول وازدگی از دو جریان افراطی ایدهآلیستی و تجربهگرایی بود، چرا که تجربهگرایی از یک طرف، هیوم را به شکاکیت کشاند، و از آن طرف هگل را به گونهای دیگر از واقعیت منقطع کرد. لذا این فکر به وجود آمد که یکی از عوامل مهم این افراط و تفریطها در توجیه معرفت، همانا فاصله گرفتن از فهم عامیانه است، بنابراین «معرفت» هنگامی موجه است که با فهم عرف سازگار باشد.
[۱]external cause hypothesis
[۲]Common Sense
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر