1,501 views
پیشینه تحقیق تبیین طبایع اربعه از دیدگاه روایات و حکماء اسلامی دارای ۸۷ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
فصل ۱ : تعاریف و مفاهیم ۶
۱-۱- تعریف طبع ۸
۱-۱-۱- طبع در لغت ۸
۱-۱-۲- طبع در اصطلاح ۸
فصل ۲ تبیین و اثبات طبایع اربعه از دیدگاه روایات ۱۰
۲-۱- مقدمه بحث ۱۱
۲-۲- بررسی روایی ۱۵
۲-۲-۱- روایت اول: خصایص غلبه طبایع اربعه به فرموده امام موسی کاظم(ع) ۱۵
۲-۲-۲- روایت دوم: غلبه طبایع منشاء عموم بیماریها ۱۶
۲-۲-۳- روایت سوم: بنای جسم انسان بر طبایع چهارگانه ۱۷
۲-۲-۴- روایت پنجم: خلقت طبایع اربعه در انسان در کتاب تورات ۲۰
۲-۲-۵- روایت ششم: روایت امیرالمؤمنین (ع) در مورد اعتدال طبایع ۲۲
۲-۲-۶- روایت هفتم: طبایع و خصوصیات ان در علل الشرایع صدوق(ره) ۲۷
۲-۲-۷- روایت هشتم: طبایع اربعه در نهج البلاغه ۲۹
۲-۲-۸- روایت نهم: چهارمعتدل کننده طبع و مزاج ۳۶
۲-۲-۹- روایت دهم: طبایع چهارگانه جسم ۳۶
۲-۲-۱۰- روایت یازدهم: مزاج وطبع پیغمبران (علیهماالسلام) ۳۸
۲-۲-۱۱- روایت دوازدهم: روایت پیغمبر اسلام (ص) در مورد طبایع ۳۹
۲-۲-۱۲- روایت سیزدهم: درمان غلبه طبایع ۴۱
۲-۲-۱۳- روایت چهاردهم: درمان غلبه بلغم در روایت امیرالمؤنین(ع) ۴۲
۲-۲-۱۴- روایت پانزدهم: درمان معنوی غلبه طبایع اربعه و حرز ابودجانه ۴۳
۲-۳- نتیجه ۴۴
فصل ۳ تبیین طبایع اربعه از دیدگاه حکماء اسلامی ۴۶
۳-۱- مقدمه ۴۷
۳-۲- نحوه تشکیل طبایع اربعه ۵۲
۳-۳- تشریح اخلاط چهارگانه ۵۳
۳-۳-۱- خون ۵۳
۳-۳-۲- بلغم ۵۴
۳-۳-۳- صفرا ۵۵
۳-۳-۴- سوداء ۵۶
۳-۴- علامات تشخیص طبع و مزاج ۵۸
۳-۴-۱- لمس کردن ۵۸
۳-۴-۲- تشخیص بوسیله گوشت و پیه ۵۹
۳-۴-۳- معاینه مو نشانههایى بدست مىدهد ۵۹
۳-۴-۴- علائم رنگ پوست ۶۱
۳-۴-۵- نتیجهگیرى از شکل اندامها ۶۲
۳-۴-۶- نتیجهگیرى از تأثیرپذیرى اندام (سرعه انفعال الأعضاء ) ۶۲
۳-۴-۷- نتیجهگیرى از خواب و بیدارى ۶۴
۳-۴-۸- نتیجهگیرى از کنشها(دلائل الأفعال) ۶۴
۳-۴-۹- نتیجهگیرى از مواد زائد ۶۵
۳-۴-۱۰- نتیجهگیرى از کنش و واکنش قواى نفسانى ۶۵
۳-۵- علایم غلبه اخلاط و ظهور طبع خاص ۶۶
۳-۵-۱- غلبه خون ۶۶
۳-۵-۲- غلبه بلغم ۶۶
۳-۵-۳- غلبه صفرا ۶۷
۳-۵-۴- غلبه سوداء ۶۷
۳-۶- طبع و مزاج حالات انسان در دورههای عمر خود ۶۸
۳-۶-۱- سن از بچگی تا نوجوانی (طبع دموی) ۶۸
۳-۶-۲- سن جوانی(طبع صفراوی) ۶۸
۳-۶-۳- سن میانسالی(طبع سوداوی) ۶۸
۳-۶-۴- سن پیری(طبع بلغمی) ۶۸
۳-۷- معنی اعتدال در طبایع اربعه ۶۹
۳-۸- معتدل حقیقی و غیر حقیقی ۷۱
۳-۹- تقسیم عقلی مزاج ها ۷۱
۳-۹-۱- مزاج معتدل ۷۱
۳-۹-۲- مزاج نامعتدل ۷۲
۳-۹-۳- نسبیت مفهوم اعتدال ۷۳
۳-۱۰- اقسام معتدل فرضی طبی ( غیرحقیقی) ۷۴
۳-۱۱- نشانههاى اعتدال مزاج ۷۷
۳-۱۲- نتیجه ۷۸
قرآن کریم
نهج البلاغه (للصبحی صالح). شریف الرضى، محمد بن حسین. ۱جلد. قم: هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق.
ابن منظور، محمد بن مکرم. لسان العرب. ۱۵جلد، بیروت :دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع – دار صادر – چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
هروى، محمد بن یوسف. بحر الجواهر (معجم الطب الطبیعی).۱جلد. قم: جلال الدین . چاپ اول، ۱۳۸۷ ه.ش.
طریحی، فخر الدین بن محمد. مجمع البحرین. ۶جلد. تهران: مرتضوى . چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
عاملى نباطى، على من محمد بن على بن محمد بن یونس. الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم. ۳جلد. نجف: المکتبه الحیدریه. چاپ اول، ۱۳۸۴ ق.
مفید، محمد بن محمد. تصحیح اعتقادات الإمامیه. ۱جلد.قم: کنگره شیخ مفید – ایران .چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
موسوى همدانى ، سید محمد باقر .ترجمه: تفسیر المیزان قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم .چاپ پنجم،۱۳۷۴ ش.
ابن سینا، حسین بن عبد الله . مترجم: شرفکندى، عبد الرحمن. قانون (ترجمه شرفکندى). ۸ جلد.تهران: سروش .چاپ دهم، ۱۳۸۹ ه.ش.
ـــــــــــــــــــــــــــ، الإشارا ت و التنبیهات.۱جلد. قم: نشر البلاغه .چاپ اول،۱۳۷۵ ش.
ـــــــــــــــــــــــــــ، شارح: ابن رشد، محمد بن احمد. شرح ابن رشد لأرجوزه ابن سینا فی الطب. ۱جلد. دوحه: جامعه قطر .چاپ اول، ۱۴۱۵ ه.ق.
ــــــــــــــــــــــــ،. الشفاء (الطبیعیات). ۳جلد. قم: کتابخانه حضرت آیت الله العظمى مرعشى نجفى (ره). چاپ دوم، ۱۴۰۵ ه.ق.
مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط – القدیمه). ۱۴جلد. قم: مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور. چاپ دوم، ۱۴۰۶ ق.
ــــــــــــــــــ، . لوامع صاحبقرانى. ۸ جلد . قم: مؤسسه اسماعلیان. چاپ دوم.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى. بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت). ۱۱۱جلد.بیروت: دار إحیاء التراث العربی .چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق.
ــــــــــــــــــــــــــــــ، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول. ۲۶جلد. تهران: دار الکتب الإسلامیه . چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق.
شمس اردکانى، محمد رضا. مرورى بر تاریخ و مبانى طب سنتى اسلام و ایران. ۱جلد. تهران: صهباى دانش . چاپ: اول،۱۳۸۹ ه.ش.
در فصل اول مفهوم طبایع اربعه توضیح داده می شود در این جا نیز توضیح مختصری پیرامون واژگان طبایع اربعه، اعتدال طبایع اربعه میشود.
طبع: به معنای خلقت و طبیعتی که انسان براساس ان خلق شده است،[۱] در اصطلاح ارکان ( عناصر اربعه که همان آب و خاک و هوا و آتش میباشد) در مقادیر مختلف و نسبتهاى نابرابر باهم ترکیب شوند، کیفیات جدیدى ایجاد مىکنند که همان مزاجها هستند. عناصر جهت ایجاد بیشترین تماس با یکدیگر، به ذرات بسیار ریزى تقسیم مىشوند. هنگامى که این ذرات بر هم اثر کنند، کیفیتى تازه بوجود مىآید که سراسر ذرات عناصر را در بر مىگیرد. از آنجایى که عناصر داراى چهار کیفیت هستند (گرمى، سردى، خشکى و ترى)، پس مزاج جسم تازه تشکیلشده یا تجزیه شده نیز ما حصل این چهار کیفیت است.[۲]
اعتدال طبایع اربعه: مفهوم اعتدال در مزاج، به معنای بهرهوری هر موجود به مقتضای ظرفیت وجودی خود، از کیفیات (سردی ،گرمی،تری،خشکی) است در حالت اعتدال، همه کیفیات متضاد یعنی گرمی و سردی از یک سو و خشکی و تری از سوی دیگر، یکدیگر را خنثی میکنند و در جسم حاصل اثری از هیچیک دیده نمی شود.[۳] پس مفهوم اعتدال طبع و مزاج در اصطلاح کیفیت بدن و یا اندامى است که در آن عناصر درهم آمیخته از لحاظ کم و زیادی، با چنان سهم عادلانهاى شرکت کرده باشند که مزاج نیازمند آن است.[۴]
الطبایع جمع مکسر الطَّبِیعهُ میباشد. یعنی خلقت و طبیعتی که انسان بر اساس آن خلق شده است.[۵] مرحوم طریحی در لغت نامه شیعی مجمع البحرین آورده که طبیعت، مزاج انسان است که از اخلاط (چهارگانه) ترکیب شده است.[۶]
در کتاب بحر الجواهر که یک لغت نامه طبی است، چنین آمده است که طبع حالتی است که انسان بران حالت سرشته و خلق شده است.[۷] و در فرهنگ لغت طبی، الماء به همین معنی اشاره شده و و افزوده شده است که لفظ طبیعت بر معانی متعددی اطلاق میشود مثلاً گفته میشود فلانی طبیعتش چنین است یعنی خلق و خوی او این گونه است. و از معانی دیگر طبع که در مورد موضوع ما کاربرد دارد مزاج است، به عنوان مثال گفته میشود طبیعت استخوان سرد وخشک است یعنی مزاج آن سرد وخشک است.[۸] البته لازم به ذکر است که طبع در اصطلاح قرآنی به معنی ختم هم آمده که معنی مورد نظر ما نمیباشد. با توجه به مباحث ذکرشده معنی مورد نظر ما از طبع، همان مزاج میباشد.
در اصطلاح، طبع و مزاج به یک معنی تعریف میشود و آن عبارت از چنان کیفیتى است که از واکنش متقابل اجزاى ریز مواد متضاد بوجود مىآید. در این واکنش متقابل، بخش زیادى از یک یا چند ماده با بخش زیادى از ماده یا مواد متخالف باهم مىآمیزند، برهم تأثیر مىکنند و از این آمیزش کیفیت متشابهى حاصل مىشود که آن را مزاج نامیدهاند.[۹] به عبارت سادهتر هرگاه ارکان(عناصراربعه که همان اب و خاک و هوا و آتش میباشد) در مقادیر مختلف و نسبتهاى نابرابر باهم ترکیب شوند، کیفیات جدیدى ایجاد مىکنند که همان مزاجها هستند. عناصر جهت ایجاد بیشترین تماس با یکدیگر، به ذرات بسیار ریزى تقسیم مىشوند. هنگامى که این ذرات برهم اثر کنند، کیفیتى تازه بوجود مىآید که سراسر ذرات عناصر را در بر مىگیرد. از آنجایى که عناصر داراى چهار کیفیت هستند (گرمى، سردى، خشکى و ترى)، پس مزاج جسم تازه تشکیل شده یا تجزیه شده نیز ما حصل این چهار کیفیت است.[۱۰]
براساس مطالعات و بررسیهای ما روح ناظر در اکثر روایاتی که در مورد تغذیه و اصول درمانی جسم انسان که رابطه تنگاتنگی با تعالی اخلاق و مسایل روحی دارد بر مبنی طبایع اربعه صادر شده است. در بعضی روایات یکی از ارکان خودشناسی و معرفت نفس، طبایع اربعه میباشد. ما این بحث را در این موضع مطرح کردیم، بدان علت که بعضی به استناد به مبانی جدید غربی طبایع اربعه و تأثیر آن در جسم وروح را منکرند و آن را علمی نمیدانند، در حالی که علوم بشری ناقص است و هزاران سال هم بدود به پایه وحی و علوم اهل بیت (ع) نمیرسد؛ فلذا باید آن علوم را بر مبانی اهل بیت (ع) عرضه کرده و مبنی را قرآن و روایات قرار دهیم نه اینکه قرآن و روایات را با علوم غربی بسنجیم و سقم و صحتش را براساس آن علوم بررسی کنیم.
در اینجا روایتی را به عنوان مقدمه میآوریم که نشانگر رابطه جسم انسان با تعالی اخلاق و مسایل روحی و خود شناسی میباشد، مانند روایتی که مرحوم صدوق در کتاب علل الشرایع ذکر کرده است که از معتبرترین اصول روایى شیعه مىباشد که در مجموعههاى روایتى بزرگ شیعه مانند« بحار الأنوار» و « وسائل الشیعه» از آن نقل شده و به آن استناد نمودهاند و از جمله کتابهاى روایى معتبرى است که علماى شیعه در اجازات خود، روایت آن را به یکدیگر اجازه مىدادهاند. متن روایت چنین است:
«حضرت صادق علیهاالسّلام فرمود: شناختن مرد نفس خود را آنست که بداند در بدنش چهار طبیعت و چهار ستون و چهار رکن است و طبیعت چهارگانه او عبارتست از: خون، و صفرا، و سودا، و بلغم… و در بدن هر کسى دو عامل مؤثر است که رفتار و گفتار و کردارش به آنها وابسته است، اول: گرمى، دوم: سردى، و بواسطه گرمى بدنست که آدمى وحشت میکند و یا با نشاط مىشود، و یا مرتکب قتل و جنایت و دزدى میگردد و خود خواه و مستبد برأى خواهد گردید، و یا با دیگران در امور مشورت مینماید و یا فسق و فجور و زنا میکند و یا فروتنى و یا تکبر میورزد و اگر سردى بر او غالب گردید افسرده و مهموم و محزون میگردد، و یا خود را ذلیل و خوار مىپندارد، و یا خاطرات خستهکننده را در مغز خود پرورش میدهد، و یا فراموشى بر او مستولى مىشود، و یا از زندگى سعادتمندانه مأیوس مىشود و این عوارضى است که موجب بیمارى (هاى روحى و جسمى) میگردد، و این دو عامل مؤثر در اثر غذا است که گاهى انسان بموقع میل میکند و گاه در غیر موقع غذا میخورد، و این واضح و معلوم است که غذاى نابجا و غیر موقع خوردن راه را براى تسلط همه نوع بیمارى باز میکند».[۱۱]
با توجه به این روایت شریف فهمیده میشود، کسانی که میخواهند خود شناسی کنند باید رکن شناخت طبایع را هم بدانند به اینکه کسی که طبع گرمی دارد نفس او مستعد خودخواهی و استبداد و وحشت و زنا و یا فروتنی و یا تکبر میباشد و کسی که طبع سردی دارد، چنین کسی زمینه افسردگی و محزون بودن و فراموشی و یاس را دارد.
در این حدیث امام صادق(ع) میفرماید: خود شناسی به این است که انسان را به چهار طبیعت، چهار ستون، و چهار رکن بشناسیم. طبیعتها عبارتند از خون و مره (صفرا وسودا) بلغم و بادها. ستونها نیز عبارتند از عقل و فهم و محفوظات و علم. ارکان هم شامل نور و آتش (حرارت) و روح و آب است.
صورت انسان سرشت و گل اوست. انسان با نور می بیند، با آتش (حرارت مزاج) میخورد و مینوشد و با روح (مایع حیاتی) آمیزش و حرکت میکند و با آب (رطوبت) مزه چشیدنیها و غذاها را درک میکند. اگر عقل از نور تأیید شود، انسان عالم، حافظه دار، زیرک، هوشیار و با فهم خواهد بود و با اخلاص در توحید و اقراربه طاعت خواهد دانست در چه وضعیتی است و آنچه از مواهب عالم دریافت میکند از کجا برایش می آید و به کجا خواهد رفت.
خون در وجود انسان گاه با حرارت جریان دارد (گرمی مزاج) و گاه با برودت (سردی مزاج). آن گاه که حرارت آید، سرمست، طغیانگر و شادمان شود و دست به قتل و سرقت و… زند، و آن گاه که سرد شود اندوهگین، و محزون، افتاده و نزار و فراموشکار گردد. اینها عوارضی است که باعث بیماریها میشود و کمترین و سادهترین آنها اتفاق نمیافتد، مگر بر اثر خطایی که سر می زند.
عملکرد (فیزیولوژی) وجود انسان چنین است که با وجود حرارت میخورد و میآشامد و کار میکند، به وسیله باد( به کمک هوا) میشنود و میبوید، به وسیله آب مزه غذا و اشربه را حس میکند و با روح حرکت میکند و اگر معده حرارت نداشت غذا و نوشیدنی در بدن هضم نمی شد. اگر روح نبود انسان رفت و آمد نداشت. اگر سردی آب نبود، حرارت معده آن را میسوزاند. اگر نور نبود نمیدید و نمی فهمید. سرشت انسان از گل است، استخوانها در بدن چون درخت در زمین است و موها مثل برگ گیاهان و اعصاب همانند پوست درختان و حون نظیر آبهای روان است. چنان که زمین بدون آب نباید باشد، بدون خون هم قوامی ندارد. در خلقت انسان مواد جهان به هم آمیخته و چون خدا این دو (جسم و روح) را با هم ترکیب کرده، زمین جایگاه زندگی بشر گشته، چه از عنصر آسمانی و ملکوتی تنزل کرده و آنگاه که خداوند این دو عنصر را از هم جدا سازد (جدایی ملک و ملکوت) مرگ فرا رسد، باز ماده آن جهانی به آسمان باز میگردد. روحش در نزد پروردگار باقی است؛ زیرا بین روح و بدن جدایی افتد و روح و نور به قدرت نخست باز گردد و بدن را که از مواد دنیا فراهم آمده ترک گوید. سر فساد و در هم ریختن بدن این است که باد و هوا و آب بدن را میمکد، گل خشک میگردد و خشک گشته و میپوسد و هر یک به حقیقت اولیه میپیوندند و جان به وسیله نفس جنبش دارد و جنبش نفس از باد (هوا) است. نفس مومن نوری است موید به عقل و نفس کافراتش است موید به شیطنت. و این از شکل اتش است و آن از جنس نور.
این حدیث نشانگر رابطه تنگاتنگ طبع و اخلاق است و نقش و وجود طبایع اربعه را در وجود انسان به ما میآموزد و با توجه به چنین احادیثی کسانی که بر این باورند که میشود، مسایل جسم و روح را کاملاً از هم جداگانه بحث کرد و این دو مقوله ارتباط قابل توجهی با همدیگر ندارند، دچار اشتباه در استنباط و فهم مسایل روح و جسم میشوند.
روایات فراوانی داریم که طبایع چهارگانه در آن مطرح شده و یا به یکی از طبایع اشاره شده و مورد بحث قرار گرفته است و در صورت غلبه هر یکی از این طبایع به درمانهای مربوطه پرداخته است، که خود اساس طب اسلامی است و در این موضوع با طب سنتی ما مشترک است. اشتراک طب اسلامی و سنتی در موضوع محوری طبایع و مزاجها، علامت واحد بودن سرچشمه این دو میباشد که منشاء وحیانی دارد؛ چنانکه بعضی از علماء مثل مرحوم شیخ مفید به آن اشاره دارند، شیخ مفید (رحمه الله علیه) در این باره میفرماید: طب، دانشی است که آگاهی از آن امری ثابت است و راه دسترسی بدان نیز وحی است. عالمان به این دانش، آن را تنها از پیامبران کسب کردند، زیرا نه برای شناخت حقیقت بیماری جز به کمک سمع (ادلۀ نقلی) راهی هست و نه برای آگاه شدن به درمان، راهی جُز توقیف (یعنی از وحی ) به خاطر همین، یگانه راهِ این آگاهی شنیدن از همان خدایی است که به همۀ نهفتهها آگاه است.[۱۲] البته ما در این بحث منکر این نیستیم که طب سنتی هم دچار بعضی از تحریفات شده است که نشانه آن استفاده از محرمات در طب سنتی میباشد. مثل شراب و اکل الطین (خوردن بعضی از گلها) و … .
[۱] . محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، چ سوم(بیروت :دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع – دار صادر ،۱۴۱۴ق) ،ج ۸ ،ص۲۳۲٫
[۲] . محمدرضا شمس اردکانى، مرورى بر تاریخ و مبانى طب سنتى اسلام و ایران ، چ اول، ( تهران: صهباى دانش ،۱۳۸۹ ه.ش ) ، ج۱ ، ص ۵۰ .
[۳] . ابن سینا ، الشفاء (الطبیعیات) ، چ دوم ، ( قم : کتابخانه حضرت آیت الله العظمى مرعشى نجفى (ره) ، ۱۴۰۵ ه.ق ) ، ج ۲ .
[۴] . ص ۱۳۹ ابن سینا ، قانون (ترجمه : شرفکندی ) ، ج ۱ ، ص ۱۴ .
[۵] . الطبْعُ و الطَّبِیعهُ: الخَلِیقهُ و السَّجیّهُ التی جُبِلَ علیها الإِنسان( محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، چ سوم(بیروت :دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع – دار صادر ،۱۴۱۴ق) ،ج ۸ ،ص۲۳۲ ) .
[۶] . الطَّبِیعَهُ: مزاج الإنسان المرکب من الأخلاط؛ ( فخر الدین بن محمد طریحی ، مجمع البحرین، چ سوم ( تهران: مرتضوى ، ۱۳۷۵ه.ش) ، ج۴ ، ص۳۶۷ ) .
[۷] . الطبع: بالفتح، هی الحاله التی علیها طبع الإنسان و کذا الطباع بالکسر؛ ( محمد بن یوسف هروى ، بحر الجواهر (معجم الطب الطبیعی).چ اول (قم: جلال الدین ، ۱۳۸۷ ه.ش) ، ص۲۵۳ ) .
[۸] . الطَّبْع و الطَّبیعه و الطِّباع: السَّجیَّه التى جُبِل الإنسان علیها من مَطْعَمِه مَشربه و أخلاقه و عُسْرِها، و بُخله و کرمه و غیر ذلک.ولفظ الطّبیعه یُطلق على معانٍ منها السّجیّه، و منه یقال فلان طَبِیعَته کذا، أى: سَجیّته. و منها المزاج، و منه یقال: طبیعه العظم بارده یابسه، أى: مزاجه ؛ ( عبد الله بن محمد ازدى، کتاب الماء، چ اول، (تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکى، طب اسلامى و مکمل ،۱۳۸۷ه.ش) ، ج۲ ، ص ۸۱۸ ) .
[۹] . ابن سینا ، قانون ، ( ترجمه: عبد الرحمن شرفکندى ) ، چ دهم، ( تهران: سروش ، ۱۳۸۹ ه.ش) ، ج۱ ، ص۱۲٫
[۱۰] . محمدرضا شمس اردکانى، مرورى بر تاریخ و مبانى طب سنتى اسلام و ایران ، چ اول، ( تهران: صهباى دانش ،۱۳۸۹ ه.ش ) ، ج۱ ، ص ۵۰ .
[۱۱] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا یَرْفَعُهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عِرْفَانُ الْمَرْءِ نَفْسَهُ أَنْ یَعْرِفَهَا بِأَرْبَعِ طَبَائِعَ وَ أَرْبَعِ دَعَائِمَ وَ أَرْبَعَهِ أَرْکَانٍ وَ طَبَائِعُهُ الدَّمُ وَ الْمِرَّهُ وَ الرِّیحُ وَ الْبَلْغَم… وَ قَدْ جَرَى فِیهِ النَّفْسُ وَ هِیَ حَارهَ و تَجْرِی فِیهِ وَ هِیَ بَارِدَهٌ فَإِذَا حَلَّتْ بِهِ الْحَرَارَهُ أَشِرَ وَ بَطِرَ وَ ارْتَاحَ وَ قَتَلَ وَ سَرَقَ وَ بَهَجَ وَ اسْتَبْشَرَ وَ فَجَرَ وَ زَنَى وَ اهْتَزَّ وَ بَذَخَ وَ إِذَا کَانَتْ بَارِدَهً اهْتَمَّ وَ حَزِنَ وَ اسْتَکَانَ وَ ذَبُلَ وَ نَسِیَ وَ أَیِسَ فَهِیَ الْعَوَارِضُ الَّتِی یَکُونُ مِنْهَا الْأَسْقَامُ فَإِنَّهُ سَبِیلُهَا وَ لَا یَکُونُ أَوَّلُ ذَلِکَ إِلَّا لِخَطِیئَهٍ عَمِلَهَا فَیُوَافِقُ ذَلِکَ مَأْکَلٌ أَوْ مَشْرَبٌ فِی أَحَدِ سَاعَاتٍ لَا تَکُونُ تِلْکَ السَّاعَهُ مُوَافِقَهً لِذَلِکَ الْمَأْکَلِ وَ الْمَشْرَبِ بِحَالِ الْخَطِیئَهِ فَیَسْتَوْجِبُ الْأَلَمَ مِنْ أَلْوَانِ الْأَسْقَامِ وَ قَالَ جَوَارِحُ الْإِنْسَانِ وَ عُرُوقُهُ وَ أَعْضَاؤُهُ جُنُودٌ لِلَّهِ مُجَنَّدَهٌ عَلَیْهِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهِ سُقْماً سَلَّطَهَا عَلَیْهِ فَأَسْقَمَهُ مِنْ حَیْثُ یُرِیدُ بِهِ ذَلِکَ السُّقْم ؛ ( محمد بن على ابن بابویه ، علل الشرائع ، ( ترجمه : هدایت الله مسترحمى ) ، چ ششم ، ( تهران: کتاب فروشى مصطفوى. ۱۳۶۶ش ) ، ص ۲۳۶ ) .
[۱۲] . قال الشیخ المفید رحمه الله الطب صحیح و العلم به ثابت و طریقه الوحی و إنما أخذه العلماء به عن الأنبیاء ع و ذلک أنه لا طریق إلى علم حقیقه الداء إلا بالسمع و لا سبیل إلى معرفه الدواء إلا بالتوقیف فثبت أن طریق ذلک هو السمع عن العالم بالخفیات تعالى؛( محمد بن محمد مفید ، تصحیح اعتقادات الإمامیه ،چ دوم ، ( قم : کنگره شیخ مفید – ایران ، ۱۴۱۴ق ) ، ص ۱۴۴ ) .
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر