301 views
پیشینه تحقیق در باب معیار تولید علم و لزوم جنبش نرم افزاری و تولید علم در علوم سیاسی و بومی سازی علم سیاست دارای ۷۹ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
مقدّمه: ۵
۱-۲- تعریف و شناخت مفاهیم: ۶
۱-۱-۲- علم ۶
۲-۱-۲-فلسلفهی علم ۷
۳-۱-۲- علومانسانی ۹
۴-۱-۲- سیاست و علم سیاست ۱۱
۱-۴-۱-۲- واژهی سیاست ۱۲
۲-۴-۱-۲-تعریف اصطلاحی سیاست ۱۳
۳-۴-۱-۲- علم سیاست ۱۸
۵-۱-۲-جنبش نرمافزاری ۱۹
۶-۱-۲-تولید علم ۲۰
۷-۱-۲-نظریه ۲۲
۲-۲- معیار تولید علم ۲۴
۱-۲-۲- توضیحی در باب ISI ۲۴
۲-۲-۲- ادلهی موافقان معیار بودن ISI ۲۷
۳-۲-۲- ادلهی مخالفان معیار بودن ISI ۲۸
۳-۲-بررسی دلایل لزوم جنبش نرمافزاری و تولید علم در علوم سیاسی (و علومانسانی بطور عام) ۳۱
۴-۲- بومی سازی علم سیاست یا تولید علم سیاست؛ کدامیک؟ ۳۸
۱-۴-۲- بررسی مسأله بومی سازی در معنای کلان ۳۸
۲-۴-۲- امکان علوم سیاسی اسلامی ۴۱
۱-۲-۴-۲- مقدّمه ۴۲
۲-۲-۴-۲-معنای تأثیر عَرَضی و ماهوتی ۴۴
۳-۲-۴-۲-تأثیر گذاری دین بر سیاست ماهوی یا عرضی ۴۶
۱-۳-۲-۴-۲-انتظار بشر از دین ۴۷
۱-۱-۳-۲-۴-۲- دیدگاه دنیاگرایانه و نسبت دین و سیاست در آن ۴۷
۲-۱-۳-۲-۴-۲-دیدگاه عقبی گرایانه و نسبیت دین و سیاست در آن ۴۸
۳-۱-۳-۲-۴-۲- دیدگاه جامعگرایانه و نسبت دین و سیاست در آن ۴۹
۲-۳-۲-۴-۲- قلمرو دین ۵۱
۱-۲-۳-۲-۴-۲- دیدگاه حداقلّی ۵۲
۲-۲-۳-۲-۴-۲- دیدگاه منطقه الفراغ ۵۳
۳-۲-۳-۲-۴-۲- دیدگاه حداکثری ۵۶
۳-۲-۴-۲-مؤلفههای تأثیر گذاری ماهوی دین بر سیاست ۵۸
۱-۳-۲-۴-۲- معنایی و مفهومی ۶۰
۱-۱-۳-۲-۴-۲- انسان شناسی ۶۰
۲-۱-۳-۲-۴-۲- نظام ارزشی ۶۱
۲-۳-۲-۴-۲- مصداق ۶۳
۱-۲-۳-۲-۴-۲- روشها ۶۳
۲-۲-۳-۲-۴-۲- پاسخها ۶۴
۴-۲-۴-۲- حاصل کلام ۶۶
نتیجه گیری: ۶۷
منابع و مآخذ : ۶۸
قرآن کریم
نهج البلاغه
فراهانی، حسن(۱۳۸۸).”بومی سازی علم یا تولید علم”، فصلنامه معرفت، سال هجدهم، شماره ۱۴۶، بهمن، صص ۹۳-۱۰۴
ابطحی، سیّد محمّد تقی( بی تا ). فلسفه علم.
امید، مسعود( ۱۳۷۶). ” فلسفه علم چیست؟”، فصلنامه دانشکده ادبیات و علومانسانی تبریز، شماره ۲، تابستان ۱۳۷۶، صص ۱-۲۳٫
علیا، مهدی(۱۳۸۹). ” موج سوم در تاریخ فلسفه علم”
موسوی موّحدی، علی اکبر(۱۳۸۱). ” گفتگوی علمی: تولید علم ؛ اولویت توسعه کشور “، فصلنامه رهیافت، شماره ۲۸، زمستان، صص۱۴۳-۱۶۰
موسوی موّحدی، علی اکبر و دیگران(۱۳۸۲)، “روشهای تولید و اشاعه یافتههای علمی”، فصلنامه رهیافت، شماره ۳۱، صص۵-۱۹
لازی، جان(۱۳۷۷). درآمدی تاریخی به فلسفه علم. ترجمهی علی پایا. چاپ دوّم. تهران: انتشارات سمت.
موسوی، میرفضل الله (۱۳۸۳). ” رتبه بندی تولید علم در ۵۰ کشور اوّل جهان “، فصلنامه رهیافت، شماره ۲۳، صص ۳۷-۵۷
مصباح یزدی، محمّد تقی(۱۳۶۳). آموزش فلسفه. قم: مؤسسه آموزش و پژوهش امام خمینی.
مصباح یزدی، محمّد تقی(۱۳۷۸). نظریه سیاسی اسلام. قم: مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره).
مظاهری سیف، حمیدرضا( ۱۳۸۸). ” مبانی و مختصات علم از منظر قرآن ”
روزنبرگ، الکس( ۱۳۸۴). فلسفه علم. ترجمهی مهدی دشت بزرگی و فاضل اسدی امجد. قم: انتشارات طه.
علوم سیاسی از آن دست رشتههایی است که نقش بسیار مهمی در شناخت و مدیریت جوامعانسانی دارد. هماره تغییر و تطورهایی که در این رشته رخ میداده سرمنشأ حرکتهای بزرگ در تاریخ بوده است. در واقع به نوعی میتوان علوم سیاسی را علم درمان دردهای یک جامعه دانست. نکتهای که در اینجا مهم به نظر میرسد این است که این علم به شدّت متأثر از متن فلسفی، اجتماعی، فرهنگی و حتّی اخلاقیای است که در آن شکل میگیرد و مبتنی بر همان متن به ارائهی راهکار میپردازد. بنابراین بین علوم سیاسی و آن جامعهای که این علم در آن شکل گرفته است ارتباط عمیقی وجود دارد. امروزه اکثر نظریاتی که در حوزهی علوم سیاسی مطرح است متأثر از فضای بعد از رنسانس و عصر روشنگری است. فضایی که مفاهیمی چون اومانیسم و سکولاریسم در رأس مفاهیم آن قرار دارند. بنابراین به نظر میرسد این علوم در جامعه ما که از لحاظ دیدگاه فلسفی، اجتماعی، فرهنگی و بالاخص اخلاقی با غرب جدید متفاوت است چندان کارایی نداشته باشد و تجربهی ۳۰ سال پس از انقلاب و ضعف و رخوتی که در علوم سیاسی در دانشگاههای ما در این دوران شاهدش بودیم سندی بر این مدعاست. گویی که این علوم بیگانه با جامعه ما هستند و این یک واقعیّت است. این علوم به هیچوجه متناسب با مؤلفههای فکری، فلسفی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی ما نبوده است. تأکید و اصرار بر استفاده از این علوم که بسیاری از نظریات و مفاهیم آن در بستر زمانی بعد از رنسانس، در حوزهی اروپای غربی و در غالب پارادایم اومانیسم و لیبرالیسم مطرح شده است ممکن است آثار مخربی در جامعهی برجای بگذارد.
بنابراین بازنگری در علوم سیاسی موجود، امری ضروری به نظر میرسد و این امر بطور منطقی و دقیق شکل نمیگیرد مگر با جنبش نرمافزاری و تولید علم در علوم سیاسی. با تولید علم در علوم سیاسی است که میتوان امید به شکلگیری و تدوین علوم سیاسیای داشت که مبتنی بر مؤلفههای فکری، فلسفی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی باشد تا از این طریق بتواند آن کارایی لازم و مفید در راستای درمان دردهای کشور را داشته باشد.
در این مقاله در ابتدا به تعریف و شناخت علم و بعد به این مسأله میپردازیم که معیار در تولید علم چیست؟ طبیعتاً هنگامی که قرار است از تولید علم صحبت کنیم باید مشخص نماییم که تولید علم چه معیاری دارد تا بتوانیم بر اساس آن معیار قضاوت کنیم. در این قسمت به بحث ISI میپردازیم. امروزه بسیاری ISI و تعداد مقالات چاپ شده در ISI را معیار تولید علم میدانند. ما با معرفی ISI به بررسی ادلهی مخالفان و موافقان این معیار میپردازیم. در گام بعدی در این فصل به بررسی دلایل و لزوم جنبش نرمافزاری و تولید علم در علومانسانی و بالطبع آن در علوم سیاسی میپردازیم و به این سؤال پاسخ میدهیم که چرا باید دست به تولید علم، مخصوصاً در علوم سیاسی زد. در بخش بعدی به بحث امکان علوم سیاسی اسلامی میپردازیم و بطور مشخص تبیین میکنیم که آیا دین با سیاست قابل جمع است و در صورت پیوند دین با سیاست نسبت آن دو چگونه است؟ یعنی دین چه تأثیری بر علوم سیاسی میگذارد. بحث پیوند دین و سیاست از آن رو مطرح میشود که وقتی ما از تولید علم صحبت میکنیم این علم باید مبتنی بر مؤلفههای فکری و فلسفی ما باشد که همان اسلام است.
معنای نخستین و اولیه ی علم، دانستن در برابر ندانستن است که با پیدایش بشریت آغاز شده است.( موسوی، ۱۳۸۳: ۱۰) افلاطون معتقد است علم، باور صادقانه موجّه است.( فراهانی، ۱۳۸۸: ۱۰۰) در یک معنای وسیعتر میتوان بیان داشت که « کشف واقع در برابر جهل بسیط و مرکّب علم است». (مصباح یزدی، ۱۳۶۳: ۶۳). این برداشتها از علم ممکن است چندان دقیق نباشد. این عدم دقّت ناشی از اختلاط مفاهیم با یکدیگر است. در این تعاریف بین علم و دانش اختلاط صورت گرفته است و بیشتر دانش که شامل هرگونه آگاهی میشود، علم در نظر گرفته شده است.
انسان همواره با مقولهای به نام شناخت روبرو بوده که حاصل آن «دانش» در مقابل «جهل» است. دانش متفاوت و متمایز از علم است. دانش که معادل knowledge است، در مقابل جهل و نادانی قرار میگیرد. درحالی که علم به معنای scicnce در برابر امر غیرتجربی و غیرآزمونپذیر. با ادبیّاتی عاریت گرفته از منطق، رابطهی دانش و علم، رابطهی عموم و خصوص مطلق است. چه هر علمی، دانش است امّا برخی دانشها علم هستند و برخی نه. مابعدالطیبه نوعی معرفت و دانش است، امّا در حیطهی علم (science) نمی گنجد (علیا، ۱۳۸۹: bashgah.net). ممکن است فردی از طریق کشف و شهود به آگاهی و شناخت نسبت به پدیدهای برسد امّا از آن جهت که این امر قابل آزمایش و تکرار برای دیگران نیست نمیتوان آن را علم خطاب کرد. هر چند ممکن است آن آگاهی و شناخت کاملاً مبتنی بر حقیقت باشد. علم اثبات جمعی لازم دارد. ( فراهانی، ۱۳۸۸: ۱۰۰)
در باب مفهوم علم باید به دو نکتهی دیگر اشاره کرد و آن تفاوت علم با دو مفهوم « اطّلاعات » و « فناوری » است. در بسیاری از موارد بین این مفاهیم خلط مبحث صورت میگیرد. باید توجّه شود که علم غیر از اطّلاعات است. اطّلاعات مجموعه آگاهیهای پراکندهای را گویند که به سامان و جهتدار نیست، امّا علم سامان مند و جهتمند بوده و در ارتباطی منطقی، پیوسته، هدایتآور و روشنگر است.(مظاهریسیف، ۱۳۸۸: bashgah.net) علم جدید دو شاخهی اصلی تجربی و انسانی دارد که کلاً محصول یک تمدّن اومانیستی است (زرشناس، ۱۳۸۸: bornanews.com).
فناوری را نیز بناید معادل علم گرفت. هدف علم ایجاد دانش است امّا فناوری به دنبال کاربرد دانش است تا محصول و خدمتی را برای جامعه عرضه کند. هدف فناوری کاربرد علم در جهت ارائهی خدمات و کالای مورد نیاز جامعه است. علم خیلی وسیعتر از فناوری است. هر چند که باید به این نکته نیز توجّه کرد که بین مسأله علم و فناوری یک تعامل و تعادلی برقرار است. درست است که فناوری فرزند علم است ولی اگر فناوری نیز رشد بکند خود زایندهی علم میشود. از طرف دیگر نمیتوانیم بگوییم علم بد است، امّا میتوانیم از فناوری بد نام ببریم. به معنای دیگر خود علم بد نیست ولی ممکن است کاربرد آن – فناوری- بد باشد.(موسوی موّحدی، ۱۳۸۱)
اگر علوم مختلف واقعیّتهای طبیعی و اجتماعی را بررسی میکنند، فلسفهی علم به مطالعهی ماهیّت این علوم و فعالیّتهایی که در آن انجام میشود میپردازد.(ابطحی، بی تا : pajoohe.com) در باب تعریف فلسفهی علم، مانند بسیاری از مفاهیم دیگر در حوزهی علومانسانی، اجماع نظر واحدی وجود ندارد و تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است و از دیدگاههای مختلفی به آن نگریستهاند[۱]. برای مثال فلسفهی علم عبارت است از تبیین اصول و مبانی علم که در آن به تعریف، موضوع، روش، فایده، مؤلف، مسائل و تاریخچهی علم اشاره میشود. با توجّه به این تعریف از فلسفهی علم، هنگامی که از فلسفهی علومانسانی صحبت میکنیم باید به تعریف علومانسانی، موضوع آن، روشهای مورد استفادهی آن، مؤلف، مسائل و تاریخچهی آن اشارهکنیم. البتّه به نظر میرسد سه گزارهی اوّل یعنی تعریف، موضوع و روش اهمیّت بیشتری در باب تبیین فلسفهی علم داشته باشند.
[۱] برای آشنایی با چهار دیدگاه کلی درباب چیستی فلسفه علم رجوع کنید به : لازی، جان ( ۱۳۷۷). درآمدی تاریخی به فلسفهی علم،ترجمهی علی پایا، تهران، انتشارات سمت، چاپ دوم
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر