تحقیق شکل گیری اولوس جغتای و روند اسلام پذیری در قلمرو جغتاییان

پیشینه تحقیق و پایان نامه و پروژه دانشجویی

پیشینه تحقیق شکل گیری اولوس جغتای و روند اسلام پذیری در قلمرو جغتاییان  دارای ۶۸ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد  word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود  آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.

فهرست مطالب

فصل اوّل    ۵
شکلگیری اولوس جغتای    ۵
۲-۱ – شرایط نظامی و سیاسی ایران قبل از حمله ی مغول    ۵
۲-۲- یورش مغولان به ایران    ۷
۲-۳- اولوس های چهارگانهی خاندان چنگیز    ۱۴
۲-۴- اولوس جغتای    ۱۶
۲-۴ -۱- محدوده و قلمرو اولوس جغتای    ۱۷
۲-۴-۲- حضور جغتاییان در عرصهی تاریخ    ۱۸
۲-۴-۳- جغتای خان  و مسلمانان    ۲۰
۲-۴-۴- امرای ماوراءالنهر در زمان جغتای    ۲۴
۲-۵- قیام محمود تارابی    ۲۵
۲-۶- تاریخ سیاسی اولوس جغتای    ۲۷
۲-۶-۱- خانات جغتایی تحت سیاست قایدو    ۳۱
۲-۶-۲- اوج عظمت خاندان جغتایی( دووا-  اسن بوقا- کبک)    ۳۳
۲-۶-۳- جدایی در خانات جغتایی    ۳۶
۲-۶-۴- شهرنشینی  در مقابل صحراگردی    ۳۷
۲-۶- ۵- آغاز زوال جغتاییان    ۴۲
۲-۶-۶- حملهی تغلق تیمور به ماوراءالنهر و سقوط خاندان جغتایی    ۴۵
فصل دوم    ۴۸
روند اسلام پذیری در قلمرو جغتاییان    ۴۸
۳-۱- ورود اسلام به ماوراءالنهر    ۴۸
۳-۳- اسلام پذیری در اولوس جغتای    ۴۹
۳-۴- تأثیر مسلمانان بر مغولان جغتایی    ۵۶
۳-۵- پیامدهای اسلامپذیری اولوس جغتای    ۵۸
منابع    ۶۰
منابع فارسی    ۶۰

منابع

– میرخواند(۱۳۳۹). روضه­الصفا. جلد پنجم، تهران: کتابفروشی خیام.

– یزدی، شرف­الدین علی(۱۳۳۶). ظفرنامه. بتصحیح و اهتمام محمّد عبّاسی، تهران: شرکت سهامی چاپ نگین.

– بارتولد، ولادیمر(۱۳۵۲). ترکستان نامه. جلد اوّل و دوم، کریم کشاورز، تهران: آگاه.

-_________(۱۳۷۶).تاریخ ترک­های آسیای میانه. ترجمه غفار حسینی، تهران: توس.

– جوینی، علاءالدین عطاملک(۱۳۸۲). تاریخ جهانگشای. تصحیح محمّد بن عبدالوهاب قزوینی، جلد­اوّل و دوم، تهران: بامداد.

– گروسه، رنه(۱۳۵۳). امپراطوری صحرا نوردان. ترجمه­ی عبدالحسین مکیده، تهران: بنگاه ترجمه و نشرکتاب.

-________(۱۳۸۴).تاریخ مغول چنگیزخان. زیر نظر کاوینیاک، ترجمه­ی محمود بهفروزی،تهران:آزادمهر

– زیبا کلام، صادق(۱۳۸۲). ما چگونه ما شدیم؟. تهران: انتشارات روزنه.

– پطروشفسکی، الیا پاولویچ(۱۳۶۶). تاریخ اجتماعی- اقتصادی ایران در دوره مغول. ترجمه یعقوب آژند، تهران: اطلاعات.

– بیانی، شیرین(۱۳۵۳). ایران­ در­­ برخورد ­با مغول. تهران:کتابخانه­ی طهوری.

-________(۱۳۷۹). مغولان و حکومت ایلخانی در ایران. تهران: سمت.

-________(۱۳۷۵).­ دین­ و دولت­ در­ ایران­ عهد مغول . جلد سوم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.

— انصاری، بهمن(۱۳۹۳). مغولان در ایران. تهران: نشر الکترونیک.

– آشتیانی، عبّاس اقبال(۱۳۷۳). تاریخ مغول و اوایل ایام تیموری. جلد اوّل و دوم، تهران نامک.

– جوزجانی، منهاج سراج(۱۳۶۳). طبقات ناصری (تاریخ ایران و اسلام). تصحیح عبدالحی حبیبی، جلد دوم، تهران: دنیای کتاب.

– حیدر دوغلات، میرزا محمّد(۱۳۸۳). تاریخ رشیدی. تصحیح عبّاسقلی غفّاری فرد، تهران: میراث مکتوب.

– ابن بطوطه(۱۳۷۰). سفرنامه. ترجمه­ی­ محمّد علی­ موحد، تهران: آگاه.

– ساندرز، ج.ج(۱۳۷۲). تاریخ فتوحات مغول. ترجمه­ی ­ابوالقاسم حالت، تهران: امیرکبیر.

فصل اوّل:شکل ­گیری اولوس جغتای

۲-۱ – شرایط نظامی و سیاسی ایران قبل از حمله­ی مغول

در قرن اوّل هجری/ هفتم میلادی ارتش نیرومند ساسانیان در جریان حمله­ی اعراب بطور کامل از هم فرو پاشید. پس از آنکه ایران بخشی از امپراتوری اسلام و در حقیقت قلمرو دارالخلافه گردید، بالطبع به لحاظ نظامی نیز تحت امر سپاه اسلام قرار گرفت، از قرن دوم هجری/ هشتم میلادی نیرو‌های محلّی در مناطق مختلف ایران قدرت را در دست گرفتند و هر قدرت محّلی نیز متکی به قوای نظامی خود بود. پس از ورود ترکان به ایران، به غیر از نیروهای محلّی، غلامان ترک نژاد قبایل آسیای مرکزی عنصر دیگر نظامی را می­ دادند. تحول در سیستم نظامی ایران از زمان سلطان محمود غزنوی(دوران حکمرانی۴۲۱-۳۸۷ق)آغاز شد. تشکیلات نظامی­ای که سلطان محمود به وجود آورد، برای زمان خودش تحولی نوین در ساختار قشون و قوای جنگی کشور بود. سربازان ارتش جدید نه تنها حقوق دریافت می­نمودند، بلکه سهمی از غنائم جنگی نیز به آنان می­رسید.

پیدایش ارتش و افزوده شدن آن بر بافت سنّتی قشون که خاستگاه قبیله­ای داشت، اوّلین ویژگی مهم اجتماعی به قدرت رسیدن قبایل آسیای مرکزی در ایران بود(زیبا کلام،۱۶۴:۱۳۸۲). پیدایش ارتش به دنبال خود هزینه و خرج و مخارج امور نظامی و لشکری را به همراه آورد. جمع‌آوری مالیات به دست والیان و حاکمان محلّی صورت می‌گرفت. در این دوران حقّ مالکیت زمین چندان از نظر حکومت به رسمیت شناخته نمی‌شد و رؤسای قبایل پس از گرفتن یک منطقه، خود را صاحب آن می‌دیدند و منطقه­ی فتح شده برای آنان به مثابه ی غنیمت جنگی بود که می‌بایستی میان افراد قبیله تقسیم شود(همان: ۱۷۲). ملوک طوایف اغلب خود را ملک، امیر یا شاه می‌خواندند. معدودی از این ملوک که در تاریخ آنها به عهد سلجوقیان می رسید، خویشتن را اتابک خواندند. از بین این طوایف اتابکان فارس(۶۳۳-۵۴۳ق) را باید یاد کرد که بر فارس حکمرانی داشتند. اتابکان آذربایجان(۶۲۲-۵۳۱ق) بر آذربایجان حکومت می­کردند. شبانکارگان(۷۵۶-۴۴۸ق) بر قسمت شرقی فارس بین کرمان و خلیج فارس حکومت می­کردند.

اتابکان لر بزرگ(۸۲۷-۵۵۰ق) و اتابکان لر کوچک(۱۰۰۶-۵۸۰) بر نواحی غریب ایران مسلط بودند. اتابکان یزد(۷۲۸-۵۳۶ق)، حکومت یزد را در دست داشتند. اختلافات خانگی و هرج و مرج در بین سلاله­های محلی در این ایّام رایج بود(زرّین کوب،۵۷۲:۱۳۹۲).

دولت خوارزمشاهیان سومین دولت ترک نژاد ایرانی بودند که در تاریخ میانه‏ی اسلامی در ایران به قدرت رسیدند. اجداد این سلسله ابتدا در خدمت سلاطین سلجوقی بودند و سرانجام قطب­الدین محمّد خوارزمشاه به سال(۴۹۰ ق)در ایالت خوارزم دولت خود را بنیان نهاد(جوینی،۱۳۸۲: ۱/۳۸۵). خاستگاه این سلسله همانطور که اشاره شد خوارزم بوده است. پایتخت­های این سلسله گرگانج (ارگنج یا جرجانیه) در منطقه‏ی خوارزم (آسیای میانه امروزی) و نیز سمرقند بود(باوفای۲۰:۱۳۹۰). در دوره‏ی تکش خوارزمشاه به سال (۵۹۰ق) این سلسله با انقراض سلجوقیان بر کل ایران و آسیای میانه تا حدود عراق مسلط شدند. در دوره‏ی سلطان محمّد خوارزمشاه به سال (۶۱۶ق) سیاه­ترین و دهشتناک­ترین حادثه‏ی تاریخ ایران رخ نمود و آن هجوم وحشیانه­ی مغولان به سرکردگی چنگیزخان مغول بود که سرانجام به دوران ۱۳۸ ساله‏ی حکومت خوارزمشاهیان پایان داد(بناکتی،۲۱۱:۱۳۴۸).

۲-۲- یورش مغولان به ایران

درباره­ی خاستگاه نخستین مغول‌ها، مطالب و افسانه‌های گوناگونی نوشته شده ‌است. برخی از پژوهشگران عقیده دارند که مغول­های حقیقی از تایگا یا جنگل­های سیبری آمده‌اند که جایگاه حیوانات خزپوش مانند خرس و کفتار و روباه و سنجاب بوده‌ است(بیانی،۹:۱۳۷۹) .افسانه‌هایی که درباره­ی نژاد مغولان در «تاریخ سرّی» آمده و در زمان جهانگشایی آنان تنظیم شده‌ است، حکایت از آن دارد که نژاد مغولان از یک گرگ نر و یک گوزن ماده پدید آمده‌است(بیانی،۱۳۷۵: ۱/۱۰). سرزمین مغولستان آب و هوای سرد و خشک دارد و با بادهای سرد و شدید همراه است.

این منطقه یکی از سهمگین‌ترین و سخت‌ترین آب و هواهای جهان را دارد. این اوضاع سخت و نبود آذوقه، انسان‌هایی پرخاشگر، قوی، و جنگجو را در خود می‌پروراند(همان:۱۰). مغولان دارای چهره‌ای پهن، بینی بسیار خمیده، گونه‌های برجسته، دیدگانی کشیده، لبانی ستبر، ریشی کم‌مایه، زلف­های سیاه و خشن و پوستی تیره بودند که آفتاب و باد و سرما آن را سوزانده‌ است(بیانی،۱۱:۱۳۷۹). قد آنان کوتاه و بالاتنه‌شان درشت و پهن است که روی ساق‌هایی خمیده قرار دارد. تا پیش از ظهور چنگیزخان مشهورترین فرد مغول و جهانگشای بزرگ ایرانی­ها، چینی­ها، ترک­ها و سایر اقوام همسایه به مغولان تتر یا تاتار می­گفتند و اصلاً سخنی از واژ­ه­­ی مغول در میان نبوده است. مغولان تا زمان چنگیز به صورت قبایلی وحشی و پراکنده زندگی می‌کردند که کارشان غارت و کشتار دیگران بوده ‌است که باعث وحشت و زحمت همسایگان‌شان بودند(پلان،۳۶:۱۳۶۱).

چنگیزخان(۵۶۱ – ۶۲۴ ق/ ۱۱۵۵ – ۱۲۲۷م) در سیزده سالگی پدر خود را از دست داد و از همان زمان سال­های رنج­آور و روزهایی سخت، مشقت بار و پر از بدبختی برای وی و خانواده­اش آغاز شد(اشپولر۲۵:۱۳۸۴). امّا وی با سخت­کوشی و تلاش موفق شد رهبری خانواده­اش را بر عهده بگیرد و به کمک رئیس قبیله کرائیت­ یعنی طغرل ملقب به اونگ­خان (متوفی ۵۷۶ ق/۱۲۰۰ م) که با پدرش دوستی دیرینه داشت، دشمنان خود را یکی پس از دیگری شکست داده و به همین دلیل اعتبار چنگیز نزد خان کرائیت روز به روز بیشتر شد. وی در مدّت هفت یا هشت سالی که در خدمت اونگ­خان به سر برد، به واسطه­ی احترامی که خان کرائیت برای او قائل بود، به شدّت مورد حسد امرای اونگ­خان قرار گرفت. جاموقه که از جمله امرای اونگ­خان بود بیش از همه کینه­ی چنگیز را در دل داشت و آن چنان از وی نزد خان کرائیت بدگویی کرد که در نهایت وی نسبت به چنگیز بدبین و بد دل شد. سرانجام چنگیز به ناچار از اونگ­خان جدا شده در جنگ سختی که در سال ۵۹۹ ق میان آنها درگرفت اونگ­خان شکست خورده آواره بیابان­ها شد و سپس به دست امرای قوم نایمان که دشمن وی بودند به هلاکت رسید(همدانی،۱۳۷۳: ۱/۱۶۴- ۱۹۲).

چنگیزخان در سال ۶۰۲ ق/ ۱۲۰۶م  تمام قبایل ترک و مغول ساکن مغولستان را متّحد کرده و حکومتی منطقه­ای تشکیل داد. وی در کنار رود انون اجتماع بزرگی (قوریلتای) ترتیب داده؛ که در آن همه­ی خویشان، یاران و اشراف مغولی دعوت شده بودند. این مجمع بزرگان به منظور سازمان دادن و شکل دادن به امپراتوری تازه تأسیس تشکیل گردیده بود. در آن مجمع تموچین به ریاست قوم مغول برگزیده شد و لقب چنگیزخان دریافت کرد(تسف،۱۰۳:۱۳۸۳). زندگی ایلات و قبایل صحرانورد مغول چیزی جز جنگ و غارت و کشتار نبود؛ پس همین که مغولستان به اطاعت چنگیز درآمد و قبایل ترک و مغول همه مطیع فرمان او شدند؛ او متهورانه تصمیم گرفت با کمک تمامی صحرانوردان مغولستان به شهرهای آباد و مسکون همسایه حمله کند. او در فکر تأسیس یک امپراتوری دیگری از صحرانوردان بود(ستوده،۵۴:۱۳۵۳). امّا وی برای تشکیل این امپراتوری با تسخیر کدام سرزمین می­بایست کار خود را آغاز نماید؟ بر طبق گزارش منابع آن روزگار هدف اصلی و اوّلیه­ی چنگیزخان بنا به دلایل تاریخی تسخیر سرزمین چین بوده است (مستوفی،۱۳۶۲: ۱/۴۹۲).

پیشروی­های محمّد خوارزمشاه (متوفی ۶۱۷ ق /۱۲۲۰م) در آن سوی سیحون و برانداختن قراختائیان در ماوراءالنهر و ترکستان هر چند موجب شد تا قلمرو این دو  فرمانروا به یکدیگر متصل گردد، امّا هنوز چنگیز انگیزه­ی لازم برای یورش آوردن به ممالک خوارزمشاهی را به دست نیاورده بود. این تنها اقدامات بعدی محمّد خوارزمشاه بود که توجّه چنگیز را به خود معطوف نمود(نسوی،۸۶:۱۳۶۵). این چنین به نظر می­رسد که فرمانروای مغول در آغاز نظر خصمانه­ای نسبت به حکومت خوارزمشاه نداشته است، زیرا او قادر نبود در این زمان در دو جبهه­ی مختلف، سرزمین چین و ممالک خوارزمشاهی، به جنگ بپردازد و از طرفی فتح چین برای وی از هر نظر از اولویت بیشتری برخوردار بود. چنگیزخان در عمل و رفتار وانمود می­کرد که خواهان دوستی و برقراری ارتباطات بازرگانی با محمّد خوارزمشاه است. وی با همین نیت گروهی را به عنوان بازرگان و تاجر به رسالت نزد محمّد خوارزمشاه فرستاد.

ولو بر طبق نظر برخی مغول­‏شناسان بپذیریم که در میان تاجران اعزامی چنگیزخان جاسوسانی نیز بوده باشند(ساندرز،۶۰:۱۳۷۲)، ولی این معقول و مطلوب نبود که غایرخان حاکم اترار به دستور محمّد خوارزمشاه و یا شخصاً، دستور غارت کالاهای بازرگانان و قتل‏عام آنها را صادر کند. این رفتار سیاسی ناپسند آن چنان خشم چنگیز را برانگیخت که کینه­ی عمیقی از محمّد خوارزمشاه به دل گرفت و با گردآوری نیروی جنگی عظیمی، خود را برای جنگ علیه او به ماوراءالنهر کشانید، و بلایی سخت و مصیبت بار برای مردم آن شهرها به ارمغان برد. چنگیز دستور داد تا زمان دستگیری یا قتل محمّد خوارزمشاه خاک ماوراءالنهر، خراسان، خوارزم و هر شهری را که محمّد خوارزمشاه بدان پا می‏گذاشت به توبره کشند. از سال ۶۱۶ ق تا سال۶۲۴ ق  یعنی سال مرگ چنگیز شهرهای آباد و پر رونق ماوراءالنهر و خراسان با خاک یکسان شد(همدانی،۱۳۷۳: ۱/۴۹۰). بخارا در سال ۶۱۶ ق/ ۱۲۱۹م مورد هجوم واقع شد و مردم آن شهر مورد قتل و غارت قرار گرفتند. در سال۶۱۷ ق/۱۲۲۰م مغول­ها به سمرقند هجوم آوردند(جوزجانی،۱۳۶۳: ۲/۱۰۷) و آن را به کلی ویران کردند و امرا و سپاهیان و مردم بسیاری را کشتند. پس از آن نوبت به خوارزم ۶۱۸ ق/۱۲۲۱م رسید؛ لشکریان مغول پس از فراغت از کشتار، شروع به غارت کردن و ویران ساختن بقایای خانه­ها و محله­­های شهر خوارزم نمودند(مورگان،۱۲۴:۱۳۷۱). این شهر روزگاری محل تجمع مردان و زنان اهل علم و ادب بود؛ امّا به قول جوینی پس از حمله­ی مغول­ها این” شهر نشیمن بوم و زغن شد”(جوینی،۱:۱۳۸۲/۱۰۱).

چنگیز پسر خود تولی را به خراسان مأمور کرد. در سال ۶۱۸ ق / ۱۲۲۲م تولی، شهرهای خراسان از مرو تا بیهق و سبزوار و از نسا و ابیورد تا هرات را یکی پس از دیگری اشغال نموده و آنجا را مانند سایر مناطق تخریب‏ کرد. او به ویژه شهر مرو یکی از قدیم‌ترین مراکز فرهنگی آسیای مرکزی را خراب کرد(موسوی،۴۰:۱۳۷۰). بعد از آن برای سرکوبی شورش در نیشابور مردم این شهر را قتل‌عام کرد.

مردم شهر کلات (نادری) هم که قریه­ی بسیار کوچک و دور افتاده­ای در شمال شهر توس بود، از گزند سربازان مغول در امان نماندند و یک دسته از سربازان مغول از تبار جغتایی این شهر را اشغال نموده به نحوی که نسل ایرانی آنان منقرض و یک نسل جدید با ایل و تبار مغولی در این مناطق ایجاد گردید. مغولان در ضمن خرابی نیشابور آبادی‌های توس را نیز ویران کردند(جوینی،۱۳۸۲: ۱/۱۴۰) و شهر مشهد کنونی را هم که به مناسبت مزار علی بن موسی الرضا و قبر هارون­الرشید محل توجّه مسلمانان بود، به باد غارت و انهدام دادند و بعد از آن به طرف هرات سرازیر شدند. تولوی در هرات تنها به کشتن اتباع وفادار به جلال الدین پرداخت و پس از تعیین حاکم مغول برای این شهر، به جانب طالقان نزد پدر خود رفت(ستوده،۶۶:۱۳۵۳). در سال ۶۱۹ ق چنگیز پس از عبور از معبر پنجاب و تسخیر ترمَذ و بلخ و گرفتن شهرهای ولایت جوزجانان از جیحون گذشته و به سرزمین طالقان آمد. طالقان شهری واقع در ولایت جوزجانان بود و طالقانِ خراسان گفته می‌شد. قلعه­ی طالقان نصرت کوه نام داشت. محاصره­ی این قلعه ده ماه به طول انجامید تا سرانجام پسران چنگیز به کمک او آمده طالقان را فتح کردند. پس از آن چون خبر فتح جلال‌الدین را در پروان در نزدیکی شهر غزنین به چنگیز داده بودند، از راه بامیان به غزنین آمد و در بین راه بامیان را محاصره کرد. هنگامی که مغول­ها سرگرم محاصره­ی این شهر بودند، مُوتُوجن، پسر جغتای و نوه­ی محبوب چنگیز، به دست یکی از اهالی بامیان کشته شد(آشتیانی،۱۳۷۳: ۱/۷۷). چنگیز پس از فتح بامیان دستور داد که علاوه بر مردم جانوران را هم بکشند و کسی را به اسارت نگیرند و بچه در شکم مادر زنده باقی نگذارند و سپاه مغول به دستور چنگیز شهر را چنان ویران کردند که دیگر کسی نتواند در آنجا سکونت کند. هنگامی که چنگیز به غزنین رسید چون جلال‌الدین از این شهر رفته بود، به دنبال او به کنار رود سند شتافت ولی نتوانست مانع فرار جلال‌الدین به هند شود. پس از گریختن جلال­الدین به هند چنگیز چند ماه در ایران بود، امّا بعد به علّت شورشی که در چین شمالی و تبت درگرفته بود و حضور اورا ایجاب می­کرد، بسوی آن منطقه حرکت کرد(همان:۸۱-۱۰۵).

از مهم­ترین نتایج اجتماعی یورش مغول­ها به ماوراءالنهر و خراسان امحای منظم جمعیت بومی در مجموعه­ای از شهرها و بایر و ویران کردن کلیه آن نواحی و همچنین پخش و پراکندگی نژاد مغول در آن مناطق بود(پطروشفسکی،۵:۱۳۶۶).

هنگامی که مغولان در سال ۶۱۶ ق/۱۲۱۹م اوّلین یورش­های خود را به ماوراءالنهر آغاز نمودند، محمّد خوارزمشاه (دوران سلطنت۶۱۷- ۵۹۶ ق) از مصیبت عظیمی که در نتیجه­ی بی­تدبیری و کبر و غرور برایش ایجاد شده بود آن چنان به حیرت و درماندگی افتاده بود که قادر به هیچ اقدام و عملی نشد. او به هر طرفی می­گریخت؛ ابتدا به طرف بلخ فرار کرد و از آنجا به خراسان غربی رفت و در نیشابور پناهگاهی یافت(ستوده،۴۰۷:۱۳۵۳). چون رعب و وحشت او دائماً رو به فزونی بود، به قزوین که در شمال غربی عراق عجم و دورترین نقطه­ی مخالف سرحدات کشورش واقع بود، گریخت. جبه و سوبوتای سرداران چنگیز به دنبال محمّد خوارزمشاه به شهرهای طوس و دامغان و سمنان یورش برده آن شهرها را غارت کردند. آنها در تعقیب محمّد خوارزمشاه به عراق عجم وارد شدند و ری را تصرّف کردند. مردان بالغ کشته شدند و زنان و اطفال را به غلامی بردند. سپس سرداران چنگیز با شتاب به طرف همدان رفتند ولی محمّد خوارزمشاه از آنجا نیز گریخته بود. آنها به قزوین و زنجان رفتند و آن شهرها را نیز تخریب نمودند. سرانجام محمّد خوارزمشاه به جزیره­ی آبسکون در دریای خزر پناه برد و از فرط استیصال و بیچارگی در سال۶۱۷ ق/۱۲۲۰م مرد(جوینی،۱۳۸۲: ۱/۱۱۲). از آن پس سراسر شهرهای ایران به بهانه­ی سرکوب بقایای خوارزمشاهیان، که جلال­الدین فرزند محمّد خوارزمشاه رهبری آنها را بر عهده گرفته بود، به تسخیر مغول­ها درآمد و غارت شد.

80,000 ریال – خرید

تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ  را پرداخت نمایید. 

مطالب پیشنهادی:
برچسب ها : , , , , , , , , , ,
برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

جستجو پیشرفته

دسته‌ها

آخرین بروز رسانی

    پنج شنبه, ۱۳ اردیبهشت , ۱۴۰۳
اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایpayandaneshjo.irمحفوظ می باشد.