455 views
پیشینه تحقیق مبانی، ارکان،اسباب و ابزار، اهداف و فلسفه ی ابتلاء و تزکیه اخلاقی دارای ۱۲۲ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
۱- فصل اول: ۸
ابتلاء، شناخت و مبانی آن ۸
۲-۱٫ تعریف ابتلاء ۹
۲-۱-۱٫ معنای لغوی ابتلاء ۹
۲-۱-۲٫ واژههای مرتبط با ابتلاء ۱۱
۲-۱-۲-۱٫ فتنه ۱۱
۲-۱-۲-۲٫ امتحان ۱۲
۲-۱-۲-۳٫ تمحیص ۱۳
۲-۱-۲-۴٫ تمییز ۱۵
۲-۱-۳٫ معنای اصطلاحی ابتلاء ۱۶
۲-۲٫ ارکان ابتلاء ۱۶
۲-۲-۱٫ امتحان گیرنده ۱۶
۲-۲-۲٫ آزمایش شوندگان ۱۷
۲-۲-۲-۱٫ طاقت و توان ۱۷
۲-۲-۲-۲٫ اختیار ۱۷
۲-۲-۲-۳٫ داشتن ابزار شناخت ۱۷
۲-۳٫ مبانی ابتلاء ۱۸
۲-۳-۱٫ خداشناسی ۱۸
۲-۳-۱-۱٫ مالکیت ۱۸
۲-۳-۱-۲٫ ربوبیت ۱۹
۲-۳-۱-۳٫ شرآفرینی ۲۱
۲-۳-۲٫ معاد شناسی ۲۴
۲-۳-۳٫ انسان شناسی ۲۵
۲-۴٫ شرایط و زمینههای فزونی ابتلاء ۲۹
۲-۵٫ فلسفه و اهداف ابتلاء ۳۳
۲-۵-۱٫ اهداف اخلاقی ۳۳
۲-۵-۱-۱٫ ظهور انسانیت انسان ۳۳
۲-۵-۱-۲٫ ظهور ملکات اخلاقی ۳۴
۲-۵-۱-۳٫ ظهور رفتار اخلاقیتر ۳۵
۲-۵-۱-۴٫ تنبیه و تربیت ۳۵
۲-۵-۲٫ هدف اعتقادی ۳۷
۲-۵-۲-۱٫ اتمام حجت پروردگار ۳۷
۲-۶٫ اسباب و ابزار ابتلاء ۳۸
۲-۶-۱٫ دینی و شرعی ۳۸
۲-۶-۱-۱٫ تکالیف عمومی ۳۸
۲-۶-۱-۲٫ تکالیف ویژه ۴۴
۲-۶-۲٫ طبیعی و انسانی ۴۵
۲-۶-۲-۱٫ نعمتها و خوشیها ۴۶
۲-۶-۲-۲٫ گرفتاری و سختیها ۵۲
۲-۷٫ آفات ابتلا ۶۰
۲-۷-۱٫ آفات ابتلاء به نعمتها و خوشیها ۶۰
۲-۷-۱-۱٫ عجب ۶۰
۲-۷-۱-۲٫ دل بستن به نعمت ۶۱
۲-۷-۱-۳٫ غفلت ۶۱
۲-۷-۲٫آفات ابتلاء به سختی وناخوشیها ۶۲
۲-۷-۲-۱٫ تحقیر ۶۲
۲-۷-۲-۲٫ ناخوشنودی از خداوند ۶۳
۲-۷-۲-۳٫ بیتابی و بیقراری ۶۳
۲-۷-۲-۴٫ ناامیدی ۶۳
۲-۷-۲-۵٫ حسد ۶۴
۲-۷-۲-۶٫ غفلت ۶۵
۲- فصل دوم: ۶۶
تزکیه اخلاقی، شناخت و مبانی آن ۶۶
۳-۱- تعریف تزکیه ۶۷
۳-۱-۱٫ معنای لغوی تزکیه ۶۷
۳-۱-۲٫ واژههای مرتبط با تزکیه ۶۸
۳-۱-۲-۱٫ تهذیب ۶۸
۳-۱-۲-۲٫ زکات ۶۸
۳-۱-۲-۳٫ جهاد اکبر ۶۹
۳-۱-۲-۴٫ تطهیر ۶۹
۳-۱-۲-۵٫ تقوا ۶۹
۳-۱-۳٫ معنای اصطلاحی ۶۹
۳-۱-۳-۱٫ تزکیه در قرآن ۷۰
۳-۱-۳-۲٫ تزکیه در احادیث ۷۱
۳-۱-۳-۳٫ تزکیه در عرفان ۷۲
۳-۱-۳-۴٫ تزکیه در اخلاق ۷۳
۳-۲٫ مبانی تزکیه اخلاقی ۷۶
۳-۲-۱٫ خداشناسی ۷۶
۳-۲-۲٫ معاد شناسی ۷۸
۳-۲-۳٫ انسان شناسی ۷۹
۳-۳٫ شرایط تزکیه ۸۲
۳-۳-۱٫ ارادى و اختیارى بودن ۸۲
۳-۳-۲٫ امکان «خودتزکیه گى» ۸۴
۳-۳-۳٫ عدم مغایرت تزکیه نفس با تکالیف فردی ۸۵
۳-۳-۴٫ ایمان ۸۵
۳-۴٫ اهداف وفلسفه تزکیه ۸۶
۳-۴-۱٫ لایق خلیفـهی خدا بودن ۸۶
۳-۴-۲٫ حفظ امانت الهی ۸۷
۳-۴-۳٫ تزکیه مقدم بر تعلیم و تربیت ۸۸
۳-۴-۴٫ تابش نور معرفت ۸۸
۳-۴-۵٫ آزادی و حکومت عقل ۸۸
۳-۴-۶٫ تزکیه عامل رستگاری ۸۹
۳-۴-۷٫ درک حقایق قرآن ۸۹
۳-۴-۸٫ جلب محبت خداوند ۸۹
۳-۴-۹٫ قرب به خدا ۹۰
۳-۵٫ اسباب و ابزار تزکیه ۹۱
۳-۵-۱٫ دینی و شرعی ۹۱
۳-۵-۱-۱٫ توفیق الهی ۹۱
۳-۵-۱-۲٫ توبه ۹۲
۳-۵-۱-۳٫ تقوا ۹۳
۳-۵-۱-۴٫ پیامبران و اولیای دین ۹۳
۳-۵-۱-۵٫ کتب آسمانی ۹۴
۳-۵-۱-۶٫ خوف خداوند ۹۴
۳-۵-۱-۷٫ عبادات ۹۴
۳-۵-۱-۸٫ رعایت احکام و قوانین شرعی ۹۵
۳-۵-۲٫ طبیعی و انسانی ۹۷
۳-۵-۲-۱٫ ایمان و عمل صالح ۹۷
۳-۵-۲-۲٫ مراقبت ۹۷
۳-۵-۲-۳٫ تخلیه، تحلیه، تجلیه ۹۸
۳-۵-۲-۴٫ ابتلائات و گرفتاری ۹۸
۳-۶٫ موانع تزکیه اخلاقی ۹۹
۳-۶-۱٫ تداوم گناه ۹۹
۳-۶-۲٫ تعلقات دنیایی ۱۰۰
۳-۶-۳٫ پرخوری ۱۰۱
۳-۶-۴٫ سخنان غیر ضروری ۱۰۲
۳-۶-۵٫ ضعف اراده ۱۰۳
۳-۶-۶٫ حبّ ذات ۱۰۳
۳-۶-۷٫ شیطان ۱۰۴
۳-۶-۸٫ کفر و نفاق ۱۰۴
۳-۶-۹٫ عصیان و گناه ۱۰۴
فهرست منابع ۱۰۵
* قرآن کریم، مترجم: حسین انصاریان، قم، اسوه، ۱۳۸۳ش.
* قرآن کریم، مترجم: محمد مهدی فولاد وند، تهران، دارالقرآن الکریم،۱۴۱۵ه.ق.
* قرآن کریم، مترجم: مهدی الهی قمشه ای، قم، دانش، ۱۳۸۴ش.
۱- محقق، محمد باقر، دائره المعارف در فرهنگ قرآن، تهران، بعثت، بیتا.
۲-راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ترجمه وتحقیق مفردات الفاظ قرآن، ترجمه: سید غلام رضا خسروی حسینی، تهران، مرتضوی، ۱۳۸۱ ش.
۳- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، معجم مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: ندیم مرعشلی، تهران، المرتضویه، بیتا.
۴-طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: محمد باقرموسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ ش.
۵-شریف الرضی، محمد بن حسین، ترجمه وشرح نهج البلاغه (فیض الاسلام)، مترجم: علی نقی فیض الاسلام اصفهانی، تهران، مؤسسه چاپ ونشر تألیفات فیض الاسلام، ۱۳۷۹ ش.
۶-مرکز فرهنگ ومعارف قرآنی، دائره المعارف قرآن کریم، قم، مؤسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۲ ش.
۷-مصباح یزدی، محمد تقی، ره توشه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۴ ش.
۸- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ، زینهار از تکبر، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،۱۳۸۶ ش.
۹-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ، عروج تا بینهایت، قم، مؤسسهآموزشی وپژوهشی امام خمینی،۱۳۸۶ ش.
۱۰-ــــــــــــــــــــــــــــــــــ، جامعه وتاریخ از دیدگاه قرآن کریم، تهران، شرکت چاپ ونشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹ ش.
۱۱- ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، اخلاق در قرآن ، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
۱۲-مکارم شیرازی، ناصر ودیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش.
۱۳-ملاصدرا، صدرالدین محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه، تصحیح دکتر احمد احمدی، تهران:انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا،۱۳۸۱ش.
۱۴- موسوی نسب، جعفر، ابتلاء وآزمایشات انسان در قرآن، بیجا، ارزشمند، ۱۳۸۵ ش.
گروه مترجمان، ترجمه وتفسیر مجمع البیان، تهران، فراهانی، ۱۳۶۰ ش.
۱۵-ــــــــــــــــــــــــــ، تفسیر هدایت، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی استان قدس رضوی،۱۳۷۷ ش.
ابتلاء درقرآن با واژههایی از قبیل بلاء، فتنه و امتحان بیان شده است که بیشترین کاربرد به واژهی ابتلاء وفتنه اختصاص دارد. واژههای دیگری نیز وجود دارند که اختصاص به ابتلاء ندارد لکن در اهداف، مترادف واژه ابتلاء میباشند.
ریشهی این کلمه «بلو» در اصل به معنی کهنگی و فرسودگی است.[۱] «بلی الثوبُ بلی وبلاءً به معنای لباس وجامه کهنه وفرسوده شده میباشد»[۲] به کسی که مسافرت او را خسته وفرسوده کرده باشد میگویند: «أبلاهُ السفر»[۳]، «بلاء» به معنی آزمودن وامتحان کردن هم به کار میرود. «بَلَوته؛یعنی او را آزمودم ومثل این که از زیادی آزمایش او را خسته وفرسوده کردم.»[۴] درزبان عربی گاه از غم واندوه ونعمت نیز به بلاء تعبیرشده ودرعلّت این نام گذاری گفتهاند: «سمی الغم بلاءً من حیث انه یبلی الجسم»[۵]، غم از آن جهت که جسم را فرسایش میدهد بلاء نامیده میشود.
مرحوم طبرسی در این زمینه مینویسد:
«به نعمت ویا خسارت وزیان از آن جهت بلاء میگویند که در اصل، بلاء آن چیزی است که به وسیلهی آن حالات انسان از صبر وشکر ظاهر میشود پس به این جهت خداوند انسانها را با نعمتها امتحان میکند تا شکر آنها را ظاهر سازد و همچنین آنان را با شدائد وسختیها میآزماید تا صبر آنان پدیدار گردد و از این راه به ثوابی نائل آیند.»[۶]
ابن فارس مینویسد: «بلوی: البلاء واللام والواو والیاء، أصلان؛ أحدهما: إخلاق الشیء والثانی: نوعٌ من الاختبار»[۷]، بلوی: با، لام، واو دارای دو معنای اصلی است؛ نخست به معنای فرسوده شدن چیزی و دوم به معنای اختیار وآزمایش است، معنای اخیر درکتب لغوی دیگر نیز آورده شده است.[۸]
تکالیف و مسئولیتها هم بلاء نام دارند، «البلاء:التکلیف لانه شاق البدن».[۹] چرا که اولاً بدن به راحتی تمایل دارد و تمام تکالیف برای تن وجسم سخت و مشکل است. ثانیاً آنها آزمونهایی از طرف خداوند است[۱۰] «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَالصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أخْبارکُم».[۱۱] والبته ما شما را در مقام امتحان میآوریم تا آنکه در راه خدا جهاد وکوشش دارد وصبر میکند مقامش معلوم سازیم واخبار و اظهارات شما نیز (به مقام عمل) بیازماییم. برخی از لغویون بلاء را به معنی ایجاد ودگرگونی وتحول نیز میدانند. «ان الاصل الواحد فیها هو ایجاد التحول، ای التقلب و التحویل وهذا المعنی ینطبق بجمیع مواردها ومصادیقها من دون ای تجوز او یتکلف فیها واما الامتحان والاختبار والابتلاء… فکل هذه من معانی مجازیه ومن لوازم الاصل وآثاره بحسب الموارد».[۱۲] اصل درواژهی بلاء ایجاد تحول و دگرگونی، به معنی تبدیل شدن وتغییر کردن میباشد و این معنی مطابق است باتمام موارد آن و مثالهای غیر از معنی دچار شدن و کلماتی نظیر امتحان، اختبار و ابتلاء تمام این معانی، مجازی(معناهای ثانوی کلمه) هستند و از لوازم اصل معنا وآثار(کارکردهای فعل) آن هستند که بنا به موارد (درجملات مختلف) به کار میروند. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشیءٍ مِّنَ الخُوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأمْوالِ وَ الْأنفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ الصَّابِرین»،[۱۳]و البته شما را به پارهای از سختیها چون ترس وگرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم، و صابران را بشارت و مژده بده. «أی نجد تحولاً فی حالاتهم و اختلالاً فی امور معاشهم بعوارض الخوف أوالجوع أو غیرهما».[۱۴] تحول و دگرگونی در حالاتشان و تغییر و پریشانی در کارهای زندگیشان به دلیل ترس، گرسنگی یا غیر این دو ایجاد میکنیم.
گروهی معنای اصلی آن را آزمایش و اختیار (آزمایش کردن) در نظر گرفتهاند و گروهی دیگر معانی اصلی آن را دگرگونی و کهنه شدن میدانند. لذا در معنای اصلی آن اختلاف است.
«ابتلاء» مصدر ثلاثی مزید از باب افتعال از ماده «بلو» است. این واژه و مشتقات آن در قرآن ۳۷ بار در ضمن ۳۴ آیه به کار رفته است.[۱۵] واژه ابتلاء نیز در قرآن در دو معنا به کار رفته است که عبارتند از:
۱-کهنه شدن و زایل شدن «یَئادَمُ هَل أدُلُّکَ عَلیَ شَجَرَهِ الخُلدِ وَ مُلکٍ لَّا یَبلی».[۱۶] آیا تو را به درخت جاویدانی و مُلکی زوال ناپذیر راه بنمایم؟ «ملکٌ لایبلی ای لایزول و لایضعف».[۱۷] منظور از ملک زوال ناپذیر زائل نشدن و ضعیف نشدن است.
۲-امتحان و آزمایش «فَأمَّا الانسَانُ إِذَا مَا ابتَلَئهُ ربُِّه».[۱۸] امّا انسان، هنگامی که پروردگارش وی را میآزماید، «ای امتحنه».[۱۹] ابتلاء در این آیه شریفه به معنای امتحان و آزمایش کردن است.
میتوان ابتلاء و بلاء را از یک ماده دانست و به آزمایش کردن معنا نمود. امّا تفاوتی که بلاء و ابتلاء دارند این است که «فی الإبلاء توجّه مخصوص الی جهه صدور التحویل من الفاعل و نظر خاصّ الی قیامه به-وفی الابتلاء توجّه مخصوص الی صدور الفعل بالطّوع و الرغبه و الاراده الخاصه».[۲۰] در بلاء توجه به جهت انجام دهنده دگرگونی معطوف است و به برپا کننده آن توجه میشود ولی در ابتلاء توجه به این جهت است که جریان فعل با رضایت و میل و اختیار میباشد.
خداوند در قرآن موضوع ابتلاء را با تعابیر دیگری هم آورده است و فرهنگهای لغت نیز درباره واژههای مترادف ابتلاء تعاریفی را بیان کردهاند از جمله مهمترین واژههای مترادف با ابتلاء عبارتند از:
فتنه از ریشه فَتَنَ میباشد که در کتب لغت معانی متعددی دارد و در قرآن نیز در پانزده[۲۱] معنا به کار رفته است اما ما معنایی را که مترادف با ابتلاء میباشد را ذکر میکنیم. طریحی در کتاب مجمع البحرین مینویسد: «الفتنه؛ الابتلاء و الامتحان»،[۲۲] فتنه به معنای ابتلاء و امتحان است. «أحَسِبَ النَّاسُ أن یُترکُوا أن یَقُولُوا ءَامَنَّا وَ هُم لَا یُفتَنُون»،[۲۳] آیا مردم پنداشتهاند که چون بگویند: ایمان آوردیم، رها شوند و دیگر آزمایش نشوند؟ این معنای فتنه از جمله «فَتنتّ الفِضَه والذهب»[۲۴] گرفته شده است. برای جدا نمودن ناخالصیهای طلا و نقره این دو را در آتش میگدازند تا سره از ناسره تفکیک شود و چون آزمودن هم ملازم با گداخته شدن در سختیها است، به این مناسبت این کلمه در این معنی استعمال شده است. ابن ابی الحدید مینویسد:«فتنه گاهی بر مصیبت و بلاء که به انسان میرسد اطلاق میشود و گاهی بر اختیار و امتحان و گاهی هم بر سوزاندن و زمانی بر گمراهی و ضلالت، اما اصل کلمه فتنه به معنی اختیار و امتحان است و اعتبارات دیگر به آن برمی گردد».[۲۵] أزهری و غیر او از لغویون نیز گفتهاند که جامع و ماحصل معنای فتنه ابتلاء و امتحان میباشد. «جِماع معنی الفتنه فی کلام العرب الابتلاء و الامتحان».[۲۶] صاحب تفسیر المنار مینویسد: «از زمانهای دور مشهور شد که فتنه به معنای پراکنده کردن شر درمیان مردم است و بنابراین استعمالات غریبی هم پیدا کرده بود. این کلمه زمانی به جنگ و گاهی به شیطان نسبت داده میشد و لذا شیطان را به فنّان توصیف نموده بودند لکن اینها معانی فرعی کلمه بوده و معنای اصلی کلمه امتحان و آزمایش است».[۲۷]
در روایتی از ابن زید در تفسیر آیه«وَاعلَمُوا أنَّمَا أموَالُکُم و أولَادُکُم فِتنَه»[۲۸] آمده است: «قال فتنه، الاختیار و قرأ قول الله تعالی «وَ نَبلُوکُم بِالشَّرِّ وَالخَیرِ فِتنَهً»[۲۹]». فتنه به معنای اختیار است، و به این آیه استناد کرد؛«شما را با شر و خیر امتحان میکنیم».[۳۰]
در نتیجه میتوان گفت فتنه، امتحانی است از جانب خداوند، تا افراد بر طبق آنچه که در عمل ظاهر میسازند عذاب و پاداش داده شوند و نه براساس علم ازلی.
امتحان در لغت به معنای آزمودن است.[۳۱] این واژه از ریشه «مَحَنَ» از باب افتعال به معنای گداختن گرفته شده است.«امتَحَنت الفضه؛ یعنی طلا را در آتش قرار دادم تا آزمایش شده و خالص شود».[۳۲] امتحان با توجه به معنای ریشه آن در مواردی به کار میرود که با سلب آسایش ظاهری همراه است.[۳۳] به گفته برخی تصفیه و تلخیص از آثار و لوازم امتحان است.[۳۴]
واژه امتحان در قرآن تنها دو بار به کار رفته است.[۳۵]
الف- خالص نمودن«إِنَّ الَّذیِنَ یَغُضُّونَ أصوَاتَهُم عِندَ رَسُولِ اللهِ أولَئکَ الَّذینَ امتَحَنَ اللهُ قُلُوبَهُم لِلتَّقوَی لَهُم مَّغفِرَهٌ وَ أجرٌ عَظِیم»[۳۶]، آنان که نزد رسول خدا به صدای آرام و آهسته سخن گویند آنها هستند که در حقیقت خدا دلهایشان را برای تقوا آزموده، آنهایند که آمرزش و اجر عظیم دارند.
ب- آزمایش نمودن «یَا أیُّها الَّذِینَ ءَامَنُوا إِذَا جَاءَکُمُ المُؤمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامتَحِنُوهُنَّ اللهُ أعلَمُ بِإِیمَانهِن»[۳۷]، ای کسانی که ایمان آورده اید، زنانی که به عنوان اسلام و ایمان (از دیار خود) هجرت کرده و به سوی شما آمدند(ممکن است جاسوس باشند) شما از آنها تحقیق کرده و امتحانشان کنید و البته خدا به (صدق و کذب) ایمانشان داناتر است.
در واقع امتحان، قرار دادن انسانها در بستر حوادث است تا بتوانند به کمال لایق خود برسند. علامه طباطبائی(ره) امتحان را به معنای ابتلاء میدانند و مینویسند:
«امتحان به معنی ابتلاء و آزمایش است و امتحان به منظور تحصیل علم درمورد شیء مجهول به کار میرود و چون این معنا درمورد خدای متعال محال است ناچار باید گفت مراد از امتحان در این جا تمرین دادن است و یا امتحان را به معنای محنت و مشقت دادن به قلب معنا کنیم و بگوئیم خداوند این مشقتها را به دلها تحمیل میکند تا قلبها به تقوا عادت کنند.»[۳۸]
تمحیص از دیگر واژههای است که قرآن کریم در سوره آل عمران هدفش را با ابتلاء مشترک بیان میکند: «وَ لِیُمَحِّصَ اللهُ الَّذِینَ ءَامَنُوا…»[۳۹]، و تا مؤمنان را پاکیزه گرداند. تمحیص که از ماده مَحَصَ میباشد، به معنای پاک کردن یک شیء از عیوبی است که در آن میباشد «مَحَصَ الشیء؛ ناخالصیهای آن شی را گرفت»[۴۰].
«التمحیص: الابتلاء و الاختیار»[۴۱] تمحیص به ابتلاء و اختیار نیز معنی شده است. در الدر المنثور سیوطی آمده است که «عن ابن عباس:«ولیمحص الله الذین آمنوا»، قال یبتلیهم»[۴۲]، یعنی ابن عباس در تفسیر آیه گفت: خداوند مؤمنان را امتحان میکند.
امام حسین(علیه السلام) میفرمایند:«النَّاسُ عَبِیدُ المَالِ وَ الدِّینُ لَعِقٌ عَلَی ألسِنَتِهِم یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّت بِهِ مَعَایِشُهُم فَإِذَا مُحِّصُو بِالبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُون»[۴۳] یعنی مردم بنده مال هستند و از دین تنها اسمی بر زبان دارند و تا وقتی که برکامشان است به گرد دین میچرخند و زمانی که با بلاء و معصیت امتحان میشوند، دینداران کم میشوند. بنابراین میتوان تمحیص را با ابتلاء مترادف دانست.
مرحوم علامه طباطبائی(ره) در تفسیر خود در ارتباط تمحیص با امتحان مینویسند:«وقتی برای مؤمن امتحان پیش میآید و باعث میشود فضائل درونی از رذائل جدا گردد و یا آن که یک جامعه مورد امتحان واقع میشود و به این وسیله مؤمنان از منافقان جدا گردند نام این امتحان تمحیص است.»[۴۴]
بنابراین از دیدگاه علامه طباطبائی(ره) «تمحیص» گونهای از امتحان است که در مؤمنین موجب تمییز فضیلت از رذیلت و در جامعه باعث نمایان شدن خط ایمان از خط نفاق میشود و میتوان گفت که تمحیص همان چیزی بود که در جنگ اُحد اتفاق افتاد و در طی آن مؤمنان از منافقان واقعی شناخته شدند. «ثُمَّ أنزَلَ عَلَیکُم مِّن بَعدِ الغَمّ أمَنَهً نُّعَاساً یَغشیَ طَائفَهً مِّنکُم وَ طَائفَهٌ قَد أهَمَّتهُم أنفُسُهُم یَظُنُونَ بِاللهِ غَیر الحَقّ ظَنَّ الجَهِلِیَّهِ یَقُولُونَ هَل لَّنا مِنَ الأمرِ مِن شیءٍقُل إِنَّ الأمرَ کلُّهُ لِلَّهِ یخفُونَ فیِ أنفُسِهِم مَّا لَا یُبدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَو کَانَ لَنَا مِنَ الأمرِ شیءٌ مَّا قُتِلنَا هَهُنَا قُل لَّو کُنتُم فی بُیُوتِکُم لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیهِمُ القَتلُ إِلیَ مَضَاجِعِهِم وَ لِیَبتَلیِ اللهُ مَا فی صُدُورِکُم وَ لِیُمَحِّصَ مَا فی قُلُوبِکُم وَ اللهُ عَلِیمُ بِذاتِ الصُّدُورِ»[۴۵]، پس از آن غم و اندیشه، خداوند شما را ایمنی بخشید که خواب آسایش گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی که وعده نصرت خدا را از روی جهل و نادانی راست نمیپنداشتند هنوز در غم جان خود بودند و از روی انکار میگفتند آیا ممکن است ما را قدرت و فرمانی بدست آید؟ بگو ای پیغمبر تنها خدا است که بر عالم هستی فرمانرواست (منافقان سست ایمان که از ترس مؤمنان) خیالات باطل خود را با تو اظهار نمیدارند، با خود میگویند اگر کار ما به وحی خدا و آئین حق بود شکست نمیخوردیم و گروهی در این جا کشته نمیشدیم، بگو ای پیغمبر اگر در خانههای خود هم بودید باز سرنوشت آنان قضای الهی کشته شدن است از خانه به قتلگاه به پای خود البته بیرون میآمدند تا خدا آن چه در سینه پنهان دارند بیازماید و هرچه در دل دارند پاک و خالص گرداند و خدا از راز درونها آگاه است.
[۱].علی اکبرقرشّی بنایی، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۴ ش.،ج ۱،ص ۲۲۹
[۲]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، ترجمه وتحقیق مفردات الفاظ قرآن، ترجمه: سید غلام رضا خسروی حسینی، تهران، مرتضوی، ۱۳۸۱ ش، ج ۱، ص ۳۰۹٫
[۳]. محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب المحیط، دارالسان العرب ودارالجیل، ۱۴۰۸ ه.ق و۱۹۸۸م، ج ۱، ص ۲۶۴٫
[۴]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، همان، ج ۱، ص ۳۰۹٫
[۵]. همان، ص ۵۹٫
[۶]. مترجمان، ترجمهی تفسیر مجمع البیان، تهران، فراهانی، ۱۳۶۰ ش، ج۱۱، ص۲۶۸٫
[۷]. أبی الحسین احمد بن فارس بن زکریا، الرازی، معجم مقاییس اللغه، قم، مرکز دراسات الحوزه والجامعه، ۱۳۸۷ ش، ص۱۱۷٫
[۸]. سعید، الخوری الشرتونی، أقرب الموارد فی فصح العربیه والشوارد، تهران، دارالاسوده للطباعه والنشر، ۱۳۷۴ ش و ۱۴۱۶ ه.ق، ج۱،ص۲۰۳٫
[۹] .احمد رضا، معجم متن اللغه، دارمکتبه الحیاه، ۱۳۷۷ ه.ق، ۱۹۵۸م، ج ۱، ص۳۴۸٫
[۱۰]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، همان، ج ۱، ص۳۱۰٫
[۱۱].محمد،۳۱٫
[۱۲].حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، الناشر مرکز آثار العلامه المصطفوی، ۱۳۸۵ ش، ج ۱، ص ۳۳۵٫
[۱۳]. بقره، ۱۵۵٫
[۱۴]. حسن مصطفوی، همان، ج ۱، ص ۳۳۶٫
[۱۵]. محمدباقر محقق، دائره الفرائد در فرهنگ قرآن، تهران، بعثت، بیتا، ج ۳، ص ۴۵۸٫
[۱۶]. طه، ۱۲۰٫
[۱۷]. محمد حسین شیرازی، تفسیر تبیین القرآن، بیروت، دارالعلوم، ۱۴۲۳ ه.ق، ج ۱، ص ۳۳۲؛ محمدبن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، ج۲، ص ۸۳۳٫
[۱۸]. فجر، ۱۵٫
[۱۹]. محمدبن علی شوکانی، فتح القدیر، دمشق، بیروت، دارالکلم الطیب، ۱۴۱۴ ه.ق، ج ۵، ص ۵۳۳؛ محمدبن حبیب الله سبزواری نجفی، ارشادالاذهان الی تفسیر القرآن، ج۱، ص ۵۹۹٫
[۲۰]. حسن مصطفوی، همان، ج ۱، ص ۳۳۷٫
[۲۱]. ابوالفضل ابراهیم ابن جیش تفلیسی، وجوه قرآن، ص ۲۱۶٫
[۲۲]. فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، تهران، المکتبه المرتضویه، ۱۳۷۵ ش، ج ۶، ص ۲۹۳٫
[۲۳]. عنکبوت، ۲٫
[۲۴]. أبی منصور بن احمد الأزهری، تهذیب اللغه، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربی، بیتا، ج ۱۴، ص ۲۱۱٫
[۲۵]. عبدالحمید بن هبه الله ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۸۷ه.ق و۱۹۶۷م، ج ۱۸، ص ۲۴۸٫
«الفتنه لفظ مشترک فتاره تطلق علی الجائحه و البلیه تصیب الإنسان و تاره تطلق علی الاختیار و الامتحان تاره تطلق علی الإحراق و تاره تطلق علی الضلال أن أصل اللفظه هو الاختیار و الامتحان و أن الاعتبارات الأخری راجعه إلیها».
[۲۶]. أبی منصور بن احمد الأزهری، همان، ج ۱۴، ص ۲۱۱٫
[۲۷]. محمد رشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم(الشهیر بتفسیر المنار)، بیروت، دارالفکر،۱۳۰۳ ش و۱۳۴۲ ه.ق، ج ۹، ص ۲۲۰٫
«فقد اشتهر من عهد بعید فیما أظن أن معناها اغراءالشربین لناس و أراهم یتناقلون استعمال قول تعالی(الفتنه أشد من القتل) بهذاالمعنی، و له أصل فی استعمال العرب فانها تطلق علی الحرب و یوصف الشیطان بالفتان…».
[۲۸]. انفال، ۲۸٫
[۲۹]. انبیاء، ۳۵٫
[۳۰] جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ ه.ق، ج ۳، ص ۱۷۸٫
[۳۱]. علی اکبر قرشّی بنایی، همان، ج ۶، ص ۲۴۱٫
[۳۲]. ابوالحسن الشعرانی، نثر طوبی یا دائره المعارف قرآن مجید، تهران، کتابفروشی اسلامیه،۱۳۹۸ ه.ق، ج ۷، ص ۳۸۹٫
[۳۳]. مرکز فرهنگ و معارف قرآنی، دائره المعارف قرآن کریم، قم، مؤسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۲ ش، ج ۴، ص ۲۶۵٫
[۳۴].حسن مصطفوی، همان، ج ۱۱، ص ۴۳٫ «و أمّا التصفیه و التخلیص فمن أثار الاصل و لوازمه».
[۳۵]. عبدالعلی پاکزاد، ابتلاء و آزمایش در قرآن پژوهش های قرآنی( ویژه قرآن و مهندسی فرهنگی)، تابستان ۱۳۸۷، شماره ۵۴ و ۵۵٫
[۳۶]. حجرات، ۳٫
[۳۷]. ممتحنه، ۱۰٫
[۳۸]. محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ ه.ق، ج ۱۸، ص ۳۱۰٫ «الامتحان، الابتلاء و الاختیار و انما یکون لتحصیل العلم بحال شیء المجهول قبل ذلک و اذ یستحیل ذلک فی حقه تعالی فالمراد به هنا التمرین- او حمل المحنه و المشقه علی القلب لیعتاد بالتقوی».
[۳۹]. آل عمران، ۱۴۱٫
[۴۰].فواد افرام البستانی، فرهنگ المعجم الوسیط، ص ۱۸۲۹٫
[۴۱]. شیخ مجدالدین محمد بن یعقوب الفیروز آبادی، القاموس المحیط الوسیط فی اللغه، بیروت، دارالفکر، بیتا، ج ۲، ص ۳۱۸٫
[۴۲]. جلال الدین سیوطی، همان، ج ۲، ص ۷۹٫
[۴۳]. ابی الحسن علی بن عیسی أبی الفتح الاربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه(علیهم السلام )، بیجا، الناشر مرکز الطباعه والنشر للمجمع العالمی لاهل البیت (علیهم السلام)، ۱۴۲۶ ه.ق، ج ۲، ص ۳۲٫
[۴۴]. محمد حسین طباطبائی، همان، ج ۴، ص ۳۶٫ «فإن الامتحان إذا ورد علی المؤمن فأوجب امتیاز فضائله الکامنه من الرذائل، أو ورد علی الجماعه فاقتضی امتیاز المؤمنین من المنافقین و الذین فی قلوبهم مرض صدق علیه اسم التمحیص و هو التمییز و کذا إذا توالت الامتحانات الإلهیه علی الکافر و المنافق و فی ظاهرهما صفات و أحول حسنه مغبوطه فأوجبت تدریجا ظهور ما فی باطنهما من الخبائث، و کلما ظهرت خبیثه أزالت فضیله ظاهریه کان ذلک محقا لهای إنفادا تدریجیا لمحا سنها».
[۴۵]. آل عمران، ۱۵۴٫
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر