300 views
پیشینه تحقیق هویتطلبی و جداییطلبی در اروپا و مفاهیم حق تعیین سرنوشت، جداییطلبی و رویکرد نظری به ریشههای هویتطلبی و جداییطلبی دارای ۶۹ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
مقدمه ۵
فصل اول: مفاهیم حق تعیین سرنوشت، جداییطلبی و رویکرد نظری به ریشههای هویتطلبی و جداییطلبی ۷
۲-۱٫ روند توسعه و ماهیت حق تعیین سرنوشت ۷
۲-۱-۱٫ تقابل اصل احترام به تمامیت ارضی و حق تعیین سرنوشت مردم ۱۱
۲-۱-۲٫ مفهوم واژه مردم ۱۳
۲-۱-۳٫ آثار حق تعیین سرنوشت ۱۴
۲-۱-۴٫ شرایط اعمال حق تعیین سرنوشت ۱۵
۲-۲٫ مفهوم جداییطلبی در حقوق بین الملل ۱۶
۲-۲-۱٫ تبیین نظری جداییطلبی یکجانبه ۱۸
۲-۲-۲٫ بنیانهای اخلاقی حق جداییطلبی یا طلاق سیاسی ۱۹
۲-۳٫ رویکرد نظری به ریشههای هویتطلبی و جداییطلبی ۱۹
۲-۳-۱٫ رویکرد دیرینهگرا ۲۲
۲-۳-۲٫ رویکرد ابزارگرا ۲۳
۲-۳-۳٫ رویکرد سازهانگارانه ۲۵
فصل دوم:پیشینه هویتطلبی و جداییطلبی در اروپا ۳۱
۳-۱٫ روند شکلگیری و هویتشناسی اتحادیه اروپا ۳۱
۳-۱-۱٫ نمایی از ساختار اتحادیه اروپا ۳۳
۳-۲٫ هویتطلبی و جداییطلبی در درون کشورهای عضو اتحادیه اروپا ۳۵
۳-۲-۱٫ روندشناسی جداییطلبی در سراسر جهان ۳۵
۳-۲-۲٫ تنوع نژادی، قومی، مذهبی و زبانی اروپا ۳۸
۳-۲-۲-۱٫ ترکیب متنوع نژادی اروپا ۳۸
۳-۲-۲-۲٫ ترکیب متنوع قومی اروپا ۴۰
۳-۲-۲-۳٫ ترکیب متنوع زبانی اروپا ۴۱
۳-۲-۲-۴٫ ترکیب متنوع مذهبی اروپا ۴۲
۳-۴٫ جداییطلبی؛ اروپا به سوی دولت-ملتهای همگون ۴۸
۳-۵٫ رویکرد اتحادیه اروپا در قبال کشورهای نوظهور ۴۹
۳-۶٫ از خودگردانی تا جدایی؛ چالش اتحادیه اروپا ۵۱
۳-۷٫ رویکرد جریانهای هویتطلبی و جداییطلبی به هویت اروپایی ۵۸
۳-۸٫ تنوع فرهنگی و مطالبات اقلیتها از دولتهای اروپایی ۶۱
منابع و مآخذ ۶۴
کلییار، کلود آلبر (۱۳۶۸) نهادهای روابط بینالملل، مترجم: هدایتالله فلسفی، تهران: نشر نو.
عزیری، ستار (۱۳۸۵) حمایت از اقلیتها در حقوق بینالملل، همدان: نشر نور علم.
ایوانز، گراهام و نونام، جفری (۱۳۸۱) فرهنگ روابط بینالملل، تهران: نشر میزان، مترجمان: حمیرا مشیرزاده و حسین شریفی طرازکوهی.
کاسسه، آنتونیو (۱۳۸۸) حقوق بینالملل، مترجم: حسین شریفی طرازکوهی، تهران: نشرمیزان.
سیدامامی، کاووس (۱۳۸۹) کشورهای چندملیتی اتحادیه اروپا و سیاست چندفرهنگگرایی. در قوام، سید عبدالعلی و کیانی، داوود، اتحادیه اروپا: هویت، امنیت و سیاست، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
میلر، دیوید (۱۳۸۳) ملیت، مترجم: داوود غرایاق زندی، تهران: انتشارات تمدن ایرانی.
مشیرزاده، حمیرا (۱۳۹۲) تحول در نظریههای روابط بینالملل، تهران: انتشارات سمت، چاپ هشتم.
پراتکانیس، آنتونی و آرنسون، الیوت (۱۳۸۴) عصر تبلیغات، مترجمان: کاووس سیدامامی و محمدصادق عباسی، تهران: سروش.
کانر، واکر (۱۳۷۹) «ملیگرایی قومی» در ونیر، مایرون و هانتینگتون، ساموئل. درک توسعه سیاسی، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی.
ترور نویت، دوپویی (۱۳۸۱) تاریخ جنگها، پیروز ایزدی، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دانشکده فرماندهی و ستاد معاونت پژوهش.
اخوان خرازیان، مهناز (۱۳۸۶) تحول حق تعیین سرنوشت در چارچوب ملل متحد، مجله حقوقی، نشریه مرکز امور حقوقی بینالمللی معاونت حقوقی و امور ریاست جمهوری، ش۳۶٫
ضیایی، سید یاسر (۱۳۸۸) جداییطلبی در حقوق بینالملل، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، برای درس روش تحقیق دوره دکترای رشته حقوق بین الملل عمومی، زیر نظر دکترحسین شریفی طرازکوهی.
ضیایی، سیدیاسر (۱۳۹۰) جداییطلبی در حقوق بینالملل: تقابل حق تعیین سرنوشت و اصل احترام به تمامیت ارضی کشورها، فصلنامه پژوهش حقوق و سیاست، فصل سیزدهم، ش ۳۲٫
زمانی، سید قاسم (۱۳۸۴) حمایت از حقوق اقلیت ها در اسناد جهانی حقوق بشر، مجله پژوهش حقوق و سیاست، ش ۱۵٫
سیدامامی، کاووس (۱۳۸۷) هویتهای قومی از کجا بر میخیزند؟ مروری بر نظریههای اصلی، سال دوم، ش ۷٫
هویتطلبی و جداییطلبی کانون بسیاری از مناقشات و کشمکشهای بینالمللی بوده است. افزایش ۵۴ عضو ملل متحد در سال ۱۹۴۵ به ۱۴۹ عضو در سال ۱۹۸۴ اساسا به دلیل سیاست استعمارزدایی بوده و افزایش آن از ۱۵۱ عضو در سال ۱۹۹۰ به ۱۹۲ عضو تا به امروز، به طور کلی به دلیل جدایی رخ داده است. ظهور کشورهای جدید ناشی از جدایی، ضرورت بررسی روند تاریخی اصل حق تعیین سرنوشت را معین میکند.
در سراسر جهان هویتطلبی و گرایش به تشکیل دولت-ملتهای مستقل در دوران مدرن شدت گرفته و در قرنهای بیستم و بیست و یکم به ویژه افزایش موج جهانی شدن شاهد شدتگیری آن بودهایم که در گوشه و کنار دنیا مقابله با این پدیده در شکلهای خشونتآمیز و بیخشونت هویدا شده است. لایههای هویتی و متکثر اروپا نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. اروپا با روند چالشبرانگیز جداییطلبی رو به روست و برآورد شده احتمالا در قرن بیست و یکم این قاره با ظهور ۱۰ کشور از درون این جریانهای جداییطلب مواجه شود. از سال ۲۰۰۰ تاکنون جریانهای جداییطلب مانند کوزوو و کریمه در اروپا از دولت مرکزی خود مستقل شدهاند. به منظور ارائه تصویری واضحتر از گسلهای هویتطلبی و جداییطلبی در اروپا کافی است، نگاهی اجمالی به مهمترین آنها بیاندازیم: بریتانیا (اسکاتلند، ایرلند شمالی، ولز)، اسپانیا (کاتالونیا، باسک)، ایتالیا (شمال و جنوب ایتالیا و ونتو در ونیز)، لهستان (سیلسیای علیا)، سوئیس (ژورا)، رومانی (ترانسیلوانیا، ژکلیلند)، مونتهنگرو (ساندژاک)، لتونی (ساماگیتیا)، سوئد (ساکانیا)، بلژیک (فلاندر شمالی، والونیای جنوبی، اتریش (کارینتیا)، فرانسه (بریتانی)، هلند و آلمان (فریسیا)، جمهوری چک (موراویا)، اسلواکی (منطقه مجارستان خودمختار اسلواکی)، قبرس (بخش ترکنشین شمال قبرس)، دانمارک (جزایر فاروئه، شلزویگ شمالی)، بوسنی و هرزگوین (جمهوری صربسکا)، چهار کشور نروژ، سوئد، فنلاند و روسیه (ساپمی)، پرتغال و آلبانی. این تصویر کلی نشان میدهد که هویتطلبی و جداییطلبی تا چه حد جدی است و اتحادیه اروپا از آن نگرانی دارد. مبنای چنین گرایشهای واگرایانهای عوامل قومی، زبانی و احساس محرومیت نسبی است. به طور کلی، گسلهای هویتطلبی و جداییطلبی در اروپا فعال شده و یکپارچگی اتحادیه اروپا از جمله در بریتانیا، اسپانیا و ایتالیا را با چالش رو به رو کرده است.
در این مقاله در فصل اول به مفاهیم حق تعیین سرنوشت، جداییطلبی و رویکرد نظری به ریشههای هویتطلبی و جداییطلبی پرداخته میشود. و در فصل دوم ضمن تشریح پیشینه هویتطلبی و جداییطلبی در اروپا، فهرستی از جنبشهای هویتطلبی و جداییطلبی در سراسر اروپا ارائه میشود.
با حدود چهار قرن رویه عملی درخصوص اصل تعیین سرنوشت باید گفت که این ایده به هیچ وجه ایده جدیدی محسوب نمیشود. در واقع، تاریخ اصل تعیین سرنوشت مردم به نحوی که منجر به ایجاد دولت-ملت شود به صلح وستفالی در ۱۶۴۸ باز میگردد. با این حال، در مورد مبدا و منشاء آن اتفاق نظر وجود ندارد (خرازیان، ۱۳۸۶: ۹۶). مفهوم تعیین سرنوشت که امروزه به عنوان یک اصل جهانی شناخته شده، از بدو طرح آن، ابعاد مختلف سیاسی، اخلاقی و حقوقی داشته و از جنبههای مختلف به این موضوع پرداخته شده است. درست از همان زمان که استعمار و استعمارگرایی در سراسر تاریخ ثبت شده، تعیین سرنوشت سیاسی بر پایه حقوق فردی نیز مستند است و از سوی دیگر از جانب مردم به صورت جمعی با اعتراض به این روند به طرز وسیعی پاس داشته شده است. بینالنهرین (عراق) و دولتشهرهای یونان نمونههای قدیمی از این روند هستند. به دلیل گسترش امپراتوریها و ظهور امپریالیسم و توسعه مفهوم حاکمیت سیاسی بعد از معاهده وستفالی از طرفی و نیز تعبیر ضرورت تعیین سرنوشت در طی انقلاب صنعتی و بعد از آن، گروههای زیادی از مردمان با تاریخ، جغرافیا، زبان، آداب و رسوم مشترک گرد هم آمدند و شناسایی شدند. جهان شاهد ظهور چندین امپراتوری سنتی و اقلیمی چون عثمانی، روسی، اتریشی و چینی بوده است.
دانشمندان سیاسی اغلب رقابت در اروپا را در طی عصر مدرن به عنوان تعادلی از چالش در قدرت تعریف کردند که با امپراتوریهای استعماری از جمله اسپانیا و پرتغال و بعدها بریتانیا، فرانسه، هلند و آلمان نمود یافت. ناسیونالیسم به عنوان یک ایدئولوژی یکپارچه نه تنها بین قدرتهای رقیب، بلکه گروههایی که به نحوی در درون دولتهای بزرگتر احساس میکردند که زیردست هستند و یا از حقوق مدنی و سیاسی به ویژه حق رای محروم هستند، به وجود آمد. تعیین سرنوشت در این وضعیت به عنوان واکنشی علیه امپریالیسم دیده میشد. چنین گروههایی اغلب به دنبال استقلال و حاکمیت بر سرزمین بودند، اما گاهی اوقات، درک متفاوتی از خودمختاری دنبال شده یا به دست آمده است. با وجود این، به طرز ملموستر میتوان به جنبشهای استقلالطلبانه یا نهضتهای انقلابی در برابر ستمهای تاریخی که انسان به صورت فردی و جمعی به واسطه سلطه دیگران متحمل شدند، اشاره کرد که به واسطه سرشت آزاده بودن انسانها در نهایت در اواخر قرن ۱۸ فریاد آزادیخواهی و استقلالطلبی انسان در جنگهای استقلال امریکا و انقلاب فرانسه بازتاب یافت. در واقع، وقوع این دو واقعه تاریخی زمینهساز ظهور اصل ملیت ها در قرن هجدهم شد. طبق این اصل «مرزهای یک کشور باید منطبق با یک ملت باشد». اگر در یک کشور چندین ملت تجمع کرده باشند، این انطباق عملی نخواهد گردید. به عکس اگر یک ملت به چندین قسمت و جذب کشورهای مختلف شده باشد،آن ملت حق دارد در یک کشور به وحدت رسد (ضیایی، ۱۳۹۰: ۲۳۷). همان طور که ذکر شد تعیین سرنوشت «خلقها» به عنوان یک رویه علیالاصول در انقلابهای امریکا و فرانسه در قرن هجدهم مطرح شد که به طور طبیعی با توسعه گروه های سیاسی، قومی، زبانی همراه بود، هرچند در ادبیات جاری ریشه های تاریخی این اصل را تا واپسین سال نخستین جنگ جهانی اول و بیانیه ۱۴ ماده ای ویلسون میدانند. ۱۱ فوریه ۱۹۱۸ توماس وودرو ویلسون، رئیسجمهور امریکا در خطابه خود در کنگره چند بار این اصل را در بیانیه چهارده مادهای خود تکرار کرد. باور ویلسون از این اصل این بود که هرکسی حق دارد نوع حکومت خود را در چارچوب سرزمینی که در آن قراردارد، رها از سلطه بیگانگان انتخاب کند. البته در آن زمان برداشت کلی از این اصل، توجیه تجزیه امپراتوریهای شکست خورده در جنگ جهانی اول بود، این اصل سپس در اسناد دیگری چون منشور آتلانتیک و بیانیه یالتا خصوصا در بخش مربوط به اروپا مورد تأئید قرار گرفت (کلییار، ۱۳۶۸: ۱۷۳).
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر