1,556 views
پیشینه تحقیق مختصری در احوال و آثار احمد شوقی و پروین اعتصامی و ترجمۀ بابالحکایات احمد شوقی دارای ۱۰۴ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
۲ـ۱٫ احمد شوقی (۱۸۶۸ـ ۱۹۳۲م / ۱۲۸۵ـ ۱۳۵۱هـ .) ۵
آثار شوقی ۷
۲ـ۲٫ پروین اعتصامی(۱۲۸۵هـ .ش. ـ ۱۳۲۰هـ . ش.) ۹
۲ـ ۳٫ ترجمۀ بابالحکایات ۲۹
احمد شوقی ۲۹
أنْتَ و أَنا تو و من ۲۹
ندیمُ الباذِنجان ندیم بادمجان ۳۰
ضِیافَهُ القِطّه میهمانی گربه ۳۲
الصَّـیَّاد وَ الْعُصْفُورَه صیّاد و گنجشک ۳۶
البَلابَلُ الّتی رَبَّاها البُوم بلبلهایی که جغـد آنها را پرورش داد. ۳۹
الدِّیک الهندیُّ و الدَّجاجُ البَلَدی خروس هندی و مرغان روستایی ۴۰
الْعُصفُورُ و الْغَدیرُ الْمَهْجُورُ گنجشک و چشمۀ پنهان ۴۲
الأفعیُّ النیلیَّهَ و العقربهُ الهِندیَّه افعی نیلی و عقرب هندی ۴۴
السّلوقیُّ وَ الجَوَادُ سگ شکاری و اسب تیزتک ۴۶
فأرُ الغَیط و فأرُ البَیْت موش کشتزار و موش خانگی ۴۸
مَلِک الغِرْبانِ و نُدُور الخَادم پادشاه کلاغان و ندور خدمتگزار ۵۱
الظَّبْیُ و العِقدِ و الخِنزیر آهو، گردنبند و خوک ۵۳
ولیُّ عًهْدِ الأسَدِ و خُطبهُ الحِمار ولیعهد شیر و سخنرانی الاغ ۵۵
الأسدُ و الثـَّعلبُ و العِجْلُ شیر، روباه و گوساله ۵۷
القِردُ و الفیلُ میمون و فیل ۶۰
الشاهُ و الغُراب گوسفند و کلاغ ۶۲
أُمَّـهُ الأَرانِب و الْفِیلُ گروه خرگوشها و فیل ۶۴
حکایهُ الخُفَّاش و مَلیکهُ الفَراش داستان خفاش و ملکۀپروانه ۶۶
الأسَدُ وَ وَزیرُهُ الحِمارُ شیر و وزیرش الاغ ۷۰
النَّملَهُ و المُقَطَّم مورچه و (کوه) مُقَطَّم ۷۲
الغَزَالُ و الکَلبُ آهو و سگ ۷۳
الثَّعلبُ و الدِّیک روباه و خروس ۷۵
النَّعْجَهُ و أَولادُها میش و فرزندانش ۷۷
الکلبُ و القِطُّ و الفَأر سگ و گربه و موش ۷۸
سُلَیْمَانُ وَ الهُدْهُدْ سلیمان و هدهد ۸۰
سُلَیْمَانَ و الطَّاوُوس سلیمان و طاووس ۸۱
الغُصْنُ و الخُنْفَسَاء شاخه و سوسک ۸۳
القُبَرَّهُ و إبْنُهَا چکاوک و پسرش ۸۴
النَّعْجَتَان دو میش *** ۸۵
السَّفِینَهُ و الْحَیَوَانات کشتی و حیوانات ۸۶
القِردُ فی السَّفِینَه میمون در کشتی ۸۸
نوح علیه السلام و النَّمْلَهُ فی السَّفِینَه نوح علیه السلام و مورچه در کشتی ۸۹
الدُّبُّ فی السَّفِینَه خرس در کشتی ۹۰
الثَّعلبُ فی السَّفِینَه روباه در کشتی ۹۲
اللَّیثُ و الذِّئبُ فی السَّفِینَه شیر و گرگ در کشتی ۹۳
الثَّعلبُ و الأَرنَبُ فی السَّفِینَه روباه و خرگوش در کشتی ۹۴
الأَرنَبُ و بِنْتُ عِرْسٍ فی السَّفِینَه خرگوش و ماده راسو در کشتی ۹۶
الحِمارُ فی السَّفِینَه الاغ در کشتی ۹۷
سُلیمانُ علیهِ السَّلام و الحَمَامَه سلیمان علیه السلام و کبوتر *** ۹۸
الأَسَدُ و الضِّفْدَع شیر و قورباغه *** ۱۰۰
النَّملَهُ الزَّاهِدَه مورچۀ پارسا *** ۱۰۱
الیَمامَهُ و الصَّیَّاد کبوتر صحرایی و شکارچی *** ۱۰۳
الکَلْبُ و الحَمَامَه سگ و کبوتر ۱۰۴
الکَلْبُ و البَبَّغَاءُ سگ و طوطی ۱۰۵
الحِمارُ و الجَمَل الاغ و شتر ۱۰۶
دُودَهُ القَزِّ و الدُّودَهُ الوَضَّاءَه کرم ابریشم و کرم شب تاب ۱۰۸
الجَمَلُ و الثَّعلَبَ شتر و روباه ۱۱۰
الغَزَالَهُ و الأَتَانُ ماده آهو و ماده الاغ ۱۱۱
الثَّعلَبُ الَّذی اِنْخَدَع روباهی که فریب خورد ۱۱۲
ثُعُالَهُ و الحِمارُ ماده روباه و الاغ ۱۱۳
البَغْلُ و الجَوَادُ قاطر و اسب ۱۱۴
الفَأرَهُ و القِطَّهُ موش و گربه ۱۱۵
الغَزَالُ و الخَروفُ و التَّیسُ و الذِّئبُ آهو، گوسفند نر ، بُز نر و گرگ ۱۱۶
الثَّعلَبُ و الأَرنَبُ و الدِّیکُ روباه، خرگوش و خروس *** ۱۱۷
الثَّعلَبُ و أُمُّ الذِّئبِ روباه و مادر گرگ ۱۱۸
«احمد شوقی در سال ۱۸۶۸ میلادی در زمان خدیو اسماعیل، در یک خانواده که پدرِ کُرد و مادر ترک و جدۀ پدری چرکس و جدۀ مادری یونانی بود، متولد شد. شوقی چهارساله بود که به مدرسۀ ابتدایی رفت و سپس به دورۀ آمادگی وارد شد و هنوز به پانزده سالگی نرسیده بود که تحصیلات خود را در دورۀ ابتدایی و متوسطه به پایان آورد و با وجود صغر سن به مدرسۀ حقوق و سپس به مدرسۀ ترجمه رفت و از آنجا دانشنامه گرفت. آنگاه به سال ۱۸۸۷ برای ادامۀ تحصیل به خرج خدیو توفیق، پسر اسماعیل، راهی فرانسه گردید و به مدت دو سال در مونپلیه به آموختن حقوق پرداخت و در اثنای آن از انگلستان هم دیدار کرد. بعد از دوسال برای بهبود بیماریای که به آن دچار شده بود به الجزائر رفت و یک ماه و نیم در آنجا درنگ کرد. پس به فرانسه بازگشت و در پاریس سال سوم حقوق را به پایان آورد و به اخذ دانشنامه موفق گردید. شش ماه دیگر در پاریس توقف کرد و به مطالعۀ موزهها و آثار تمدن آن سرزمین پرداخت. بالاخره به سال ۱۸۹۱ پس از آن که در بین راه سری هم به آستانه زد به مصر بازگشت.
توفیق در سال ۱۸۹۱ وفات کرد و پسرش عباس حلمی دوم به جای او بر تخت سلطنت نشست. خدیو جدید، نخست به شوقی توجهی نداشت ولی دیری نکشید که چون پیشینیان خود، او را مورد لطف خویش قرار داد و شاعر دربارش گردانید. شوقی سیاست خدیو را تأیید کرد و در سایۀ آن ثروت و جاه فراوان یافت، همانطور که از مسافرتش به پایتختهای اروپایی اطلاعات وسیعی به دست آورد… شوقی با دختر یکی از توانگران مصر ازدواج کرد و از او صاحب یک دختر شد که او را امینه نامید و دو پسر؛ یکی علی و دیگری حسین.
عباس پاشا در سال ۱۹۱۵ به خاطر ارتباطش با ترکها از مقام خود خلع شد و حسین کامل جای او را گرفت. او شوقی را از نظر انداخت و انگلستان تصمیم گرفت او را که شاعر عباس کامل بود به مالت تبعید کند. عدهای واسطه شدند، در نتیجه به او این امکان داده شد که خود، تبعیدگاهش را در مکان خارج از مصر تعیین کند. شوقی نیز به سبب علاقهای که به اسپانیا داشت، شهر بارسلون را برگزید. اسپانیا را از آن رو برگزیده بود که خاطرۀ امجاد عرب را در او زنده میکرد. شوقی در آن برج عاجی که خود را محبوس کرده بود، چشم به رهایی خویش، بر زخمهای درونش میگریست و در اشتیاق وطن میسوخت تا این که جنگ جهانی اول پایان گرفت.
شوقی به مصر بازگشت، اما عقاید سیاسی او دگرگون شده بود. قصر سلطنتی را ترک گفت و پیوندهای خود را با آن برید. در خانهاش نشست و به ادارۀ املاک خاص خود پرداخت و تابستانها سفری به ترکیـه یا ییلاقهای اروپایی میکرد، ولی از سال ۱۹۲۵ تنها کوهپایههای لبنان را اختیارمیکرد. شوقی ساعاتی را که در خانه بود به نظم شعر میپرداخت. او در عین حال از دیگر بلاد عربی غافل نبود و دربارۀ آنها نیز قصائدی سرود. این بود که صیت اشتهارش همه جا را فراگرفت و همۀ سرزمینهای عربی با او به عنوان «امیرالشعـرا» بیعت کردنـد. این عنوان در سال ۱۹۲۷ در جشن بزرگی که در اپرای سلطنتی برگزار گردید به او اعطا شد.
از این تاریخ، شوقی همۀ وقت خود را صرف شعر کرد، ولی به نوعی خاص در چهارسال آخر عمر خود به نوشتن یا سرودن نمایشنامهها پرداخت؛ تا آنگاه که در سیزدهم تشرین اول(فوریۀ) ۱۹۳۲ در حالی که از جاه و ثروت عظیمی برخوردار و همچنان سرگرم پدید آوردن آثار بدیع بود، جهان را بدرود گفت.
شخصیّت شوقی شخصیّت عجیبی بود و عوامل مختلفی در پدید آمدن آن مؤثر افتاده بود. شوقی از میان آن عوامل گاه متضاد، انسانی آشفتهحال و سرگردان رخ نموده بود. مردی که کمتر اتفاق میافتاد گرایشها و اعمالش را به یک جانب سمتگیری کرده باشد.
در ذات شوقی آن شرایطی که بتواند به پایمردی آن بر مسند امیرالشعرایی بنشیند وجود داشت. نبوغ او از چهار اصل «عربی، یونانی، چرکسی، ترکی» مایه میگرفت و این امر موجب آن شده بود که دامنۀ شعرش در وجوه گوناگون وسعت گیرد. مواهبی که طبیعت به او ارزانی داشته بود، بیش از هر چیز او را به قلّۀ رفیع شعر فرا میبُرد و از این مواهب بود؛ یکی حافظۀ شگرف او که به نیروی آن هرچه میشنید یا میخواند در گنجینۀ ذهن خود ذخیره میساخت، دیگر خیال پر دامنۀ او با خطوط و رنگهای فراوان که میتوانست در نهایت چیرهدستی آنها را در یکدیگر بیامیزد. سوم احساس دقیق او از زندگی و حرکتها و تپشهایش، و چهارم روح سرکش و مغرور او که همواره میخواست تا با بزرگترین شاعران، با وجود اختلاف زمان و تمدان و هدف، همپایه و قرین باشد.
شوقی در میان انبوه آثار ادبی عربی پرورش یافته بود و از هر شاعری بهترین او را گرفته بود. مثلاً از ابونواس وصف شراب و غزلهایش را، از بحتری صفای خیال و دقت صور و آهنگ خوش و موسیقی کلامش را، و از متنبی معانی رفیع و سعی در طلب آنها را، ولو با کوشش بسیار و انباشتن شعر خود از حکمت و امثال. همچنین شوقی با ادبیات غرب نیز آشنا بود. ادبیات فرانسه را خوب میشناخت، از این رو میخواست در آوردن حکایات به لافونتن شبیه باشد و در صراحت دردناک خود به موسه و در تغزل به لامارتین و در گوشههایی از نمایشنامههایش به کُرنی. اما از میان شاعران فرانسه آنکه بیش از همه بر او تأثیر گذاشته، ویکتور هوگو سرور بیمنازع رمانتیسم است.
شوقی در فرانسه آزادی دین و اندیشه را به چشم خود دید. او در عین دلبستگی شدید به دین خود، در برابر همۀ ادیان سعۀ صدر داشت. در پایتختهای اروپا، به خصوص پاریس، عشق به زندگی و آزادی و علم را دیـده بود. آنچه شعـرش را تحت تأثیر خود داشت و چون به وطـن بازگشت،میخواست این عقاید را در میان فرزندان ملّتش رواج دهد.
شوقی در عصری میزیست پر از حوادث مهم سیاسی، و این سیاستهای گوناگون که بر سرزمین مصر و دیگر اقطار عربی میگذشت، در شعر او انعکاسی شگرف داشت. شوقی در بلاد عربی، شاعر دربار و شاعر سیاسی امیر است و در میان مردم، شاعر مردم و شاعر سیاسی و قومیت عربی مصر است.
فرهنگ وسیعی که شوقی با آن آشنایی یافته بود، و سیر و سیاحتهای دور و دراز که بر وسعت معلومات اجتماعیاش افزوده بود و اوضاع سیاسی که با آن دست به گریبان بود و آن قدرت شاعری که به او ارزانی شده بود و روح سرکشش که میخواست با همۀ شاعران متقدم و متأخر کوس برابری زند، و بالاخره طبع ملایم او که به تملّق میگرایید، از او شخصیّتی دوگانه ساخته بود که هم در جادههای ادب، حیران و سرگردان مانده بود و هم در جادههای سیاست.
درمیان شاعران عرب کمتر شاعری است که شعری به روانی شعر شوقی و آثاری به فراوانی آثار او داشته باشد. آثار شعری او عبارتند از: یکی دیوان پر حجم او موسوم به «الشّوقیات» در چهار جلد بزرگ. جلد اول آن شامل اشعار او در قرن گذشته است… جلد دوم در سال ۱۹۳۰ به چاپ رسید و آن شامل وصف و تغزل و متفرقاتی در تاریخ و سیاست و اجتماع و قصایدی از دیوان قدیم او بود. جلد سوم که همه مراثی است در سال ۱۹۳۶ چاپ شد و جلد چهارم که حاوی موضوعات مختلف، مخصوصاً اشعار تعلیمی اوست، در سال ۱۹۴۳ از طبع خارج شد. از دیگر آثار منظوم او کتابی است به نام «دول العرب و عظماء الإسلام» که بعد از وفات او به چاپ رسید. بیشتر آن ارجوزههایی است شامل تاریخ اسلام و بزرگان آن تا فاطمیان. و نیز از اوست شش نمایشنامه که در سال ۱۹۲۹ و ۱۹۳۲ سروده شده، که از آن میان پنج اثر تراژدی هستند: «مصرع کلئوپاترا»، «مجنون لیلی»، «قمبیز»، «علی بیک الکبیر»، «عنتره»، و کمدی «الست هدی»
آثار او به نثر نیز، شامل سه رمان و مقالات اجتماعی و یک نمایشنامه است بهنام«هی امیره الأندلس»… اما رمانهای او عبارتند از: یکی «عذراء الهند» که در سال ۱۸۹۷ نوشته شده و موضوع آن از تاریخ مصر قدیم یعنی زمان رامسس دوم گرفته شده است. دیگر «لادیاس» یا آخرین فرعونان که در سال۱۸۹۸ تألیف شـده و آن بیان اوضاع مصـر است بعـد از دوران پسماتیک دوم؛ یعنی پیش از قرن پنجم میـلادی. و سوم «ورقه الآس» و آن رمانی است به روال طبیعی که نسبت به آثار پیشین او، سجع در آن به حداقل رسیده است و موضوع آن به زمان شاپور، پادشاه ایران باز میگردد.
مقالات اجتماعـی او نیز عبارت از نظریاتـی است که در سال ۱۹۳۲ تحت عنوان«اسواقالذهب»(هماهنگ با اطواقالذهب زمخشری و اطباقالذهب راغب اصفهانی) در موضوعات مختلف، چون آزادی، وطن، کانال سوئز، اهرام، مرگ، سرباز گمنام و برخی اندرزها و حِکَم که خود به تجربه دریافته، جمعآوری شده است.
اشتهار وسیع شوقی به خاطر نثر او نیست. نثر او اغلب مسجّع و مصنوع و از جهت فنی و ادبی ضعیف است. آنچه شوقی را در جهان ادب نامآور ساخته، آثار بزرگ منظوم اوست… شعر شوقی از مراحل مختلف زندگی خود و حوادثی که در هر مرحله با او دست به گریبان بوده است، متأثر شده است. اگر زندگی شاعر را از دربار تا تبعید و از تبعید تا مرگ تعقیب کنیم، به سه مرحله برخورد میکنیم:
مرحلۀ تقلید، مرحلۀ انتقال از قدیم به جدید، و مرحلۀ نوآوری.
شوقی با آن که به دیانت خویش سخت پایبند است، نسبت به اصحاب مذاهب دیگر سختگیر نیست. شاید این آزاداندیشی شوقی و احترام او به ادیان دیگر ارمغانی باشد که از تحصیل در مدارس اروپا با خود آورده باشد… اما در سیاست؛ شوقی معاصر حوادث مهم سیاسی بود و او در همۀ آنها یا رأیی ابراز داشته یا همدردی یا مخالفت نشان داده است.
مسئلۀ شوقی و مصر مسئلۀ دیگری است. او میهن خود را سخت دوست میداشت و به آن هنگام که در تبعیدگاه اسپانیا بود در فراق آن نالههای دلگداز سر میداد… شوقی بر هر چه از آثار گذشتۀ مصر میگذرد، از مجسمهها، سنگها، گورها، و خرابهها، مفاخر نیاکان خود را به یاد میآورد و از آنها برای فرزندان پیامی مـیآورد. ایـنها جز علاقۀ شگفتانگیز او به وادی باستـانی نیـل نیست که آن را در رودخـانهاش، در ریگستانش، در معـابدش، در اهـرامش، در فرعونانش، در بزرگـانش، در تمـدنش و در دانشمندانش که جهان را به عرصۀ تمدن آوردند میبیند و میستاید…مصر باستانی که مشحون از مفاخر است زمام عواطف شاعر را به دست گرفته و چونان معبودی در مقابل او خودنمایی میکند.
شوقـی از آغاز میکوشید که شاعر خدیـو باشد و در کشور، صاحب مقام. چون از فرانسه بازگشت چنین تصور کرد که باید سیاست قصر را هرچه باشد تأیید کند تا بتواند در مقام خود پایدار بماند. در این ایام از مردم دور افتاده بود و چنان وانمود میکرد که نمیداند مردم چه میخواهند.
اما چون از اسپانیا بازگشت، نخست جدا شدن از دربار برایش دشوار مینمود، ولی او آزادی را بر گزید و کم کم به آن دلبستگی یافت و چون فرزندان ملّتش را دید که به خاطر آزادی خونهایشان ریخته میشود، او نیز شیفتۀ آزادی گردید و از برج عاج خود فرود آمد و در میان مردم کوچه و بازار به راه افتاد. با آنها سخن گفت، درغم و شادیشان شرکت جست، با آنها در آمیخت و آرزوها و خواستهایش را با آرزوها و خواستهایشان ممزوج ساخت. از آن پس، شوقی زبان مردم و ترجمان صادق آنها گردید.
هنگامی که به مقام شامخی که شوقی در شعر سیاسی رسیده است مینگریم، میبینیم که در این باب، میان شعر او و شعر شاعران پیشین فرق بسیار است. درک شوقی از سیاست، غیر از آن معنی محدودی است که بیشتر آن شاعران از سیاست داشتند. شوقی آغوش خود را برای هر دین و هر نژاد و هر گرایشی گشوده بود. او شعر سیاسی والای خود را به قبیله یا افراد یا جماعات یا احزاب اختصاص نداد. شعر او، همۀ دولتها، بلکه همۀ شرق را در بر میگرفت. با تعصب عجیبی میکوشید میان عناصر پراکنده وحدت ایجاد کند و فریاد خود و تمایلات سیاسی خود را در شیپور شعر بدمد.
شوقی میهن خود را دوست میداشت. گذشتهاش را دوست میداشت، پس آثارش را زنده میساخت. زمان حالش را دوست میداشت، پس سیاستش را تأیید مینمود و آیندهاش را دوست میداشت، پس میخواست آن را آن گونه بسازد که بهتر از آن کشوری نباشد؛ از این رو به مسائل اجتماعی روی میآورد و میخواهد شعر خود را وسیلۀ اصلاح برخی مفاسد آن گرداند. در تربیت سخن میگوید و دربارۀ زنان و دربارۀ کار.
تربیت در نظر شاعر نه آن رکن اساسی است که بنای استقلال و ترقی بر آن قرار دارد، بلکه به مثابۀ عنصری است که حیات ادبی و عقلی ملّت بدون آن از هم میپاشد.
ترک النفوس بلا علمٍ و لا أدب ترک المریض بلا طبٍ و لا آسِ
«واگذاشتن مردم بدون علم و ادب، رها کردن بیمار است بدون طبیب و پرستار.»
و چون در روزگار او روشهای تعلیم از روح زمان به دور بود، شاعر بر آن روشهای کهنه میتازد و دشواری آن را که موجب فرار دانش آموز از تحصیل میشود گوشزد مینماید.
شوقی به خاطر تحبیب علم و علاقهای که به نشر مبادی اخلاق و اجتماعی داشت، از آغاز کار شاعری خویش، آثار بسیاری برای کودکان پدید آورد. مثلاً چند نوع دعا برای بامداد و به هنگام خواب و انواع سرودهای میهنی و مدرسهای برایشان سرود که همگی از جهت وزن و مضمون و آهنگ ممتازند. همچنین در آغاز کار خود بیش از پنجاه حکایت کوتاه و بلند برای کودکان به نظم آورد. در برخی از این حکایات، شوقی چندان ابتکاری نشان نداده، بلکه مضامین آنها را از مشاهیر این فن، چون ازوپ و فیـدر و صاحب کلیله و دمنـه و لافونتن گرفتـه است. ارزش اخلاقی و اجتماعی این حکایات قابل انکار نیست. هدف آنها همان هدف شعر تعلیمی است؛ چون تشویق به فضایل و فعالیت در کار، حفظ وفا، صداقت، اندیشیدن در کارها پیش از انجام آنها و نکوهش رذایل، مخصوصاً حیلهگری، تنبلی و سهل انگاری.
شوقی را منزلتی والاست. او شاعری نابغه و بیمانند است. مواهب او در عالم شعر از هیچ یک از شاعران جهان کمتر نیست… از آشکارترین مظاهر نبوغ او خیال گستردهبال و آزاد و تصویرگری مبتکرانۀ او بود. او گاه جهان معانی را، جهان حرکت و حیات را در یک کلمه در برابر چشم خوانندۀ خود میگسترد. اما چنانکه باید به تهذیب این نبوغ نپرداخت و آن را با فرهنگی عمیق استوار نساخت؛ از این رو گاه دچار لغزشهای لغوی و شعری شده است. در پایان میگوییم که شوقی اگر شاعر همۀ جهان نیست، شاعر مشرق زمین است. او از بزرگترین ارکان نهضتی است که شعر عربی را به سوی ارزشهای جاودانه سوق داده است.»(الفاخوری، ۱۳۸۸: ۶۹۰ـ ۷۲۶)
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر