پیشینه تحقیق ماهیت و مبانی حقوقی حق توسعه دارای ۵۰ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
مقدمه ۴
بخش اول: محتوای حق توسعه ۴
گفتار اول: مفهوم توسعه، رویکرد سیاسی ۵
گفتار دوم: مفهوم توسعه، رویکرد اقتصادی ۹
گفتار سوم: مفهوم توسعه، رویکرد حقوق بشری ۱۳
بخش دوم: مبانی و زمینه های شکل گیری حق توسعه ۱۸
گفتار اول: اسناد بین المللی و منطقه ای ۱۸
گفتار دوم: عملکرد نهادها و سازمانهای بین المللی ۲۷
گفتار سوم: تحول و تکامل تدریجی مفهوم حقوقی حق توسعه ۳۵
منابع ۴۲
– هداوند، مهدی، تابستان ۱۳۸۴، حکمرانی خوب، توسعه و حقوق بشر، شماره ۴، مجلهی حقوق اساسی.
– هتنه، بژورن، ۱۳۸۸، تئوری توسعه و سه جهان، ترجمهی احمد موثقی، چاپ دوم، تهران، نشر قومس.
– شایگان، فریده، حق توسعه، ۱۳۸۸، چاپ اول، تهران، نشر گرایش-انتشارات دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران-مرکز مطالعات حقوق بشر برای سازمان ملل متحد برنامهی عمران ملل متحد.
– توماس، کارولین، ۱۳۸۲، حکومت جهانی، توسعه و امنیت انسانی، ترجمهی مرتضی بَحرانی، چاپ اول، تهران، انتشارات پژوهشکدهی مطالعات راهبردی.
– جیروند، عبداللّه، ۱۳۶۸، توسعهی اقتصادی، مجموعه عقاید، چاپ اول، تهران، انتشارات مولوی.
– نقوی، سیدنواب حیدر، بهار ۱۳۷۷، ارزشهای اخلاقی و اقتصاد توسعه، فصلنامهی قبسات.
– لطفیان، سعیده، مهر ۱۳۷۲، شاخصهای توسعه، برآوردهایی برای خاورمیانه، شماره ۲۹، مجلهی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.
– لفتویک، آدرین، ۱۳۸۴، سیاست و توسعه در جهان سوم، ترجمهی علیرضا خسروی و مهدی میرمحمدی، چاپ اول، تهران، انتشارات مؤسسهی فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر تهران.
– لمکو، جاناتان، مهر ۱۳۶۷، شناخت پیچیدگیهای توسعه سیای و اقتصادی در جهان سوم، شماره ۲۶، مجلهی اطلاعات سیاسی-اقتصادی.
– نراقی، یوسف، ۱۳۷۰، توسعه و کشورهای توسعهنیافته، چاپ اول، تهران، شرکت سهامی انتشار.
– تودارو، مایکل، ۱۳۸۹، توسعهی اقتصادی در جهان سوم، ترجمهی غلامعلی فرجادی، چاپ هفدهم، تهران، انتشارات کوهسار.
– حسین پور، جعفر، مرداد و شهریور ۱۳۸۴، حق برخورداری از توسعه در جامعه اطلاعاتی، شماره ۲۱۵ و ۲۱۶، مجلهی اطلاعات سیاسی-اقتصادی.
– خلیلیان، محمدجمال، ۱۳۸۱، مفاهیم سازگار یا ناسازگار با توسعه اقتصادی در فرهنگ اسلامی، چاپ اول، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره.
– رنانی، محسن، ۱۳۸۱، ماهیت و ساختار دولت در ایران: نقش دولت در اقتصاد(مجموعه مقالات)، به کوشش سعید فراهانیفرد، انتشارات مؤسسهی فرهنگی دانش و اندیشهی معاصر.
– سماواتی، حشمتالله، تابستان ۱۳۷۵، مفاهیم حقوقی حق توسعه و نقش و تأثیرات آن در کمکهای خارجی، شماره ۱، فصلنامهی دیدگاههای حقوقی.
– مصفا، نسرین، پاییز ۱۳۷۸، حقوق و توسعه، شماره ۴۵، مجلهی دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.
– جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۳، حقوق بشر در جهان امروز، چاپ اول، تهران، شرکت سهامی انتشار.
– عظیمی، حسین، ۱۳۷۱، مدارهای توسعه یافتگی در اقتصاد ایران، چاپ اول، تهران، نشر نی.
– کیوانی، جعفر و آراسته، حمیدرضا، ۱۳۸۳، آموزش عالی و توسعه پایدار، مجموعه مقالات همایش، جلد اول، چاپ اول، تهران، مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی و انتشارات فرهنگ دهخدا.
– گریفن، کیت و جیمز، جفری، ۱۳۷۰، انتقال به توسعهی عادلانه: سیاستهای اقتصادی برای تغییر ساختاری در کشورهای جهان سوم، ترجمهی محمدرضا رفعتی، چاپ اول، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی.
سالهاست که توسعه، مشکل عمدهی بشر میباشد و آمارهای بینالمللی نشاندهندهی آن است که باوجود فعالیتها و پیشرفتهای گستردهی بینالمللی، هنوز تعداد زیادی از مردم جهان از سادهترین امکانات معیشتی محرومند و استراتژیها و اسناد بینالمللی در عمل نتوانسته در زندگی آنها تغییر اساسی و چشمگیری ایجاد کند. موضوع “توسعه” تا بهحال عنوان هزاران کتاب، تکنگاری، و مقالهی علمی بوده است و درواقع، مراحل توسعه و استراتژیهای آن از جمله هدفهای اصلی عصر ما را تشکیل میدهد.
حق توسعه به عنوان یک حق مسلم و قابل اجرای بشری، در حقیقت یک “فرآیند” است.[۱] فرآیندی که نسبت به همهی حقوق بشر و آزادیهای بنیادین به شیوهای فراحقی بهرسمیت شناخته شده است. این حق از دهههای ۶۰ و ۷۰ در ادبیات جهانی ملل متحد وارد شد. در راستای تبیین مفهوم حق توسعه، مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامههای بسیاری تصویب کرده است.
برای پاسخ به این سؤال که آیا حق توسعه به راستی یک حق بشری پذیرفته شده است؛ ابتدا در بخش اول محتوا و مفهوم توسعه را با رویکردهای سیاسی، اقتصادی و بشری بررسی میکنیم. سپس در بخش دوم اسناد و سازمان های بینالمللی فعال در زمینه حق توسعه را از نظر میگذرانیم و در آخر روند تکامل تدریجی حق توسعه و پذیرش یا عدم پذیرش آن بهعنوان یک حق بشری را بررسی مینماییم.
برخی از دانشمندان[۲] معتقدند هیچ تعریف قطعی از توسعه نمیتوان ارائه داد، تنها میتوان پیشنهاداتی دربارهی آنچه توسعه باید بر آنها دلالت کند، ارائه نمود. ازاینرو ضرورت شناخت رهیافتی همهجانبه نسبت به توسعه، در سالهای اخیر روشن شده است. در این راستا، مهمترین مفاهیم توسعه را لفت ویک در کتاب خود در میان رویکردهای زیر استدلال میکند[۳] که به تعریف مختصری از آنها میپردازیم:
– توسعه به مفهوم پیشرفت تاریخی: این ایده از قرن ۱۸ به بعد، در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و بعدها سیاسی خود را نمایان ساخته است. (Pollard, 1971, 60) در این تفکر تحولات مربوط به توسعه، اساساً فرآیندهای ناشی از اقدامات بشری پنداشته میشود.
– توسعه به مفهوم بهره برداری از منابع طبیعی: این مفهوم بهدنبال استقلال مستعمرات در تأکید بر حق حاکمیت آنان بر منابع طبیعی خود ایجاد شد.
– توسعه به مفهوم پیشرفت برنامه ریزی شدهی اقتصادی- اجتماعی: منشأ این تفکر به سخنان ترومن، رئیسجمهور آمریکا در مورد انتقال تجربیات علمی از جهان توسعه یافته به جهان توسعهنیافته برمیگردد.
– توسعه به مفهوم تغییر ساختاری: در این معنا توسعه یعنی گذار از اقتصاد سنتی به اقتصاد مدرن صنعتی. (توماس، ۱۳۸۲، ۶۳)
جامعه شناسان علوم سیاسی، توسعه را وجهی از نوسازی به شمار میآورند که مهمترین پیامد آن، تأسیس نهادهای سیاسی و اجتماعی میباشد. این گروه از اندیشمندان، توسعه را حرکتی به سوی یک فرآیند ارزشی میدانند که ممکن است در طی این فرآیند، ساختارهای سیاسی جامعه دچار تحولاتی شود.
اصطلاح “توسعه سیاسی”[۴] یک مفهوم سیاسی در علوم سیاسی است که امروزه اغلب از تحولات این مفهوم بحث میشود. عواملی که در ارتباط با طرح نظریه توسعه ی سیاسی مطرح بودند عبارتند از: الف) دوقطبی بودن جهان ب) گسترش نفوذ سوسیالیست در جهان دوم ج) گسترش نهضتهای آزادی بخش در مستعمرات د) ایجاد برخی سازمانهای بین المللی مثل آنکتاد با هدف کاهش توان ابرقدرتها.
به نظر گونار میردال[۵]، توسعه عبارتست از “حرکت یک سیستم یکدست اجتماعی به سمت جلو. به عبارت دیگر، نه تنها روش تولید، توزیع محصولات و حجم تولید، مدنظر است، بلکه تغییرات در سطح زندگی، نهادهای جامعه، نظرها و سیاستها نیز مورد توجه میباشد.” (جیروند، ۱۳۶۸، ۸۳) در واقع میردال توسعهی سیاسی را یک امر صرفاً ملی میداند که به نظر میرسد، استدلال وی، استدلال جامعی نمیباشد.
هانتینگتن[۶] توسعه را به مثابهی فراگردی که به وسیلهی آن هر کشور ظرفیت خود را برای جذب آثار بیثبات کنندهی مشارکت مردم در امور سیاسی ناشی از تحرک اجتماعی، افزایش میدهد، میداند. (لمکو، ۱۳۶۷، ۵) درواقع او مفهوم توسعهی سیاسی را بر اساس میزان صنعتی شدن، تحولات اجتماعی، رشد اقتصادی و مشارکت سیاسی ارزیابی میکند و معتقدست در فرآیند توسعهی سیاسی ادعاهای جدیدی به صورت مشارکت و ایفای نقشهای جدید ایجاد میشود؛ از این رو، نظام سیاسی باید قادر به تغییر وضعیت موجود به سمت توسعه باشد، وگرنه دچار تزلزل خواهد شد.
از طرفی باید بدانیم همانطور که بژورن هتنه در کتاب خود تأکید میکند[۷]؛ مسائلی چون فقر و گرسنگی، استثمار و شکاف اقتصادی، مشروعیت و نقش دولت، مسائل مربوط به صنعت و کشاورزی، خوداتکایی و نیازهای اساسی، از مواردی هستند که در قالب توسعهی سیاسی به آنها پرداخته میشود.
باید اضافه کرد که تقریباً تا به امروز تمام مفاهیم اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی توسعه، ریشه در یک هدف سیاسی خاص داشتهاند و هیچیک از تعابیر توسعه، نمیتواند جدای از شرایط سیاسی قرار گیرد. اما با این حال توجه به رویکرد سیاسی توسعه امری جدید میباشد که در دهه پایانی قرن بیستم نظامهای مدیریتی و سیاسی در دو جهان “توسعه یافته” و “درحال توسعه” با آن مواجه شدند.
البته به رغم بی تفاوتی سازمانهای بین المللی و دولتهای عمده ی وام دهنده به اهمیت نقش سیاست و قدرتِ دولت در فرآیند توسعه، در دورهی پس از جنگ، همچنان یک جریان فکری کوچک اما مداوم که معتقد به اهمیت رویکرد سیاسی به توسعه بوده، وجود داشته است. برای مثال، فعالیت برنامهی عمران ملل متحد و دیگر نهادهای بین المللی طی سالهای گذشته بیانگر آن است که هدف توسعه از مفهوم محدود و اولیهی آن که رشد اقتصادی بود، به مفاهیم دیگری از توسعه که دربرگیرندهی توسعه ی اجتماعی و انسانی و اخیراً توسعهی سیاسی در قالب “حکمرانی خوب” است، تغییر کرده و در این راستا تعبیر جدیدی از جامعه با عنوان جامعه ی توسعه یافته ایجاد شده است.
جامعهی توسعهیافته در مفهوم سیاسی: “جامعه ای است که قانون در آن در حد بهینه تولید شده باشد، نه چندان کم که رفتارهای بیقاعده و پرهزینه امور جامعه را مختل کنند و نه چندان فراوان که راه بر انتخابهای بهینهی افراد بسته شود.” (هداوند، ۱۳۸۴، ۶۰)
از نظر آرماتیا سن[۸]، تحقق توسعه و به عبارتی توسعه به مفهوم آزادی، مستمراً مستلزم اقدام سیاسی است. در این راستا، او معتقد است دولتهای جهان سوم که در پی فعالیتهای سیاسی ایجاد شدند، به روشهای سیاسی حضور خود را در جامعهی بینالمللی پررنگتر میکنند و به همان شیوه نیز بهدنبال توسعه هستند؛ به همین دلیل میتوان توسعهی آنها را نیز امری سیاسی دانست.
در این زمینه اغلب اندیشمندان معتقدند، در واقع این دولت است که بهعنوان عاملی مهم به منظور پیاده کردن سیاستهای مربوط به توسعه، نقش فعالی دارد. (نقوی، ۱۳۷۷، ۲۶) اتوود[۹] و همفکرانش نیز بر لزوم دخالت دولتها در برنامههای توسعهی کشورهای در حال توسعه و عقبمانده تأکید میکنند و توسعه در این کشورها را پدیدهای بیشتر سیاسی تلقی میکنند تا اجتماعی و اقتصادی. (Attwood and Bruneau and Galaty, 1988, 153) الوین رویه[۱۰] نیز سیاست را در شرایط عقبماندگی اقتصادی عاملی تعیینکننده در توسعه و رفاه عمومی میداند و وجود دولتی مقتدر با توانایی بسیج تودهای را دارای اثر قطعی در تغییر شرایط مردم طبقه پایین جامعه برمیشمارد. (شیرخانی، ۱۳۸۱، ۱۶۹) در مجموع همانگونه که دکتر رنانی معتقد است: “سیاستهای مختلف، دولتهایی با اهداف و توانمندیهای توسعهای مختلف ایجاد میکند. اما با این حال، دولت ذاتاً نه مانع توسعه و نه عامل آن است.” (رنانی، ۱۳۸۱، ۴۳) پس با وجود تمامی این تفاصیل و نظرات باید گفت که دولت مسألهی اصلی برای دستیابی به توسعهی سیاسی و پیشرفت اقتصادی نیست، بلکه تحقق “حکمرانی خوب”[۱۱] توسط دولت است که یک امر مهم و حساس در این زمینه میباشد.
در مورد این مسأله باید افزود که تقریباً مهمترین اصل فکری که دههی ۹۰ شکل گرفت و تمامی سیاستهای کمکرسانی دولتهای غربی برای تحقق توسعه را تحت تأثیر قرار داد، این ادعا بود که “دموکراسی” و “حکمرانی خوب”[۱۲] از شرایط اساسی تحقق توسعه در جوامع هستند.
در مورد دموکراسی، حکومتهای غربی معتقد بودند که: “دموکراسی میتواند تقریباً در هر مرحلهای از فرآیند توسعه و در هر جامعهای نهادینه شود و موجب تقویت روند توسعه گردد.” (لفتویک، ۱۳۸۴، ۱۶۹-۱۶۵)
در رابطه با حکمرانی خوب نیز گفته شد: “حکمرانی خوب روایتی نو از مفاهیمی همچون دموکراسی، حقوق بشر، پاسخگویی، مشارکت و حاکمیت قانون است و درعینحال چارچوبی به دست میدهد که همهی این اهداف و ارزشها در یکجا جمع شوند و با ایجاد حداکثر همگرایی و همسویی، اهداف توسعهی انسانی اعم از توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، دنبال شوند.” (هداوند، ۱۳۸۴، ۸۶) در واقع، حکمرانی خوب در این تعبیر روایتگر توسعهای انسان محور و بر مبنای حق میباشد که نبود آن مانع سیاسی مهمی برای توسعه محسوب میشود.
در این زمینه بانک جهانی نیز در مورد آفریقا اظهار میدارد: “مهمترین مانع توسعه ی آفریقا، بحران حکومت مداری خوب است؛ منظور از حکومتمداری عبارتست از بهکارگیری قدرت سیاسی در جهت اداره ی امور یک ملت.” (World Bank, 1989, 60)
در نهایت باید گفت، سیاست و توسعه، در عمل و مفهوم غیرقابل تفکیکاند؛ و درک اهمیت نقش سیاست در توسعه، یکی از اولویتهای توسعهای قرن جدید است که بدون دستیابی به آن، چشمانداز کاهش ۵۰ درصدی فقر در دنیا تا سال ۲۰۱۵، صرفاً یک هدف آرمانگرایانه خواهد بود. البته اهمیت سیاست همتراز دیگر متغیرهای دخیل در توسعه نیست؛ سیاست از این جهت اهمیت دارد که اساسی ترین و تعیینکنندهترین مورد در فرآیند توسعه است و در عمل از طریق دولت به ساختارهای سیاسی، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی شکل میدهد. همانطور که در بسیاری از اسناد مرتبط با حق توسعه نیز به نقش دولت به عنوان عامل اصلی برای توسعه اشاره شده است.
فرآیندی از توسعه که در آن رشد تولیدات و خدمات، ارتقاء کیفیت زندگی، تعدیل در آمد و زدودن فقر، تأمین رفاه همگانی، قطع وابستگیهای اقتصادی به کشورهای دیگر و انباشت سرمایه در داخل کشور، مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، بعد اقتصادی توسعه میباشد.
برخی معتقدند: “توسعه ی اقتصادی و توسعه نیافتگی در واقع دو روی یک سکه هستند.” (Frank, 1971, 33) منظور این است که توسعهی اقتصادی در جهان صنعتی، منجر به ایجاد شرایط توسعه نیافتگی در نقاط دیگر (در کشورهای درحالتوسعه) شده است.
۱ – فایدهی شناسایی حق توسعه بهعنوان یک فرآیند اینست که تمام حقوق بشر و آزادیهای اساسی در آن کاملاً قابل تحقق باشد، این رویکرد مبتنی بر حق بشری بودن توسعه است. چنین فرآیند توسعهای از حیث مفهوم ریشه در تحقق انصاف و عدالت اجتماعی دارد. (شایگان، ۱۳۸۸، ۲۴)
[۲] – برای مثال بژورن هتنه نویسندهی کتاب تئوری توسعه و سه جهان چنین عقیدهای دارد.
۲ – برای مطالعهی بیشتر در خصوص مفاهیم توسعه از نظر لفتویک، ن. ک: لفتویک، آدرین، ۱۳۸۴، سیاست و توسعه در جهان سوم، ترجمهی علیرضا خسروی و مهدی میرمحمدی، چاپ اول، تهران، انتشارات مؤسسهی فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر تهران، صص۶۱-۴۰٫
۱ – البته باید توجه داشت که منظور از توسعه ی سیاسی در این نوشتار، همان توسعه با توجه به رویکرد سیاسی آن میباشد.
۴ – برای آگاهی از تمام مواردی که بژورن هتنه در حوزهی توسعهی اقتصادی مورد مطالعه قرار میدهد، ن. ک: هتنه، بژورن، ۱۳۸۸، تئوری توسعه و سه جهان، ترجمهی احمد موثقی، چاپ دوم، تهران، نشر قومس، ص۱۳٫
[۸] – Amartya Kumar Sen
[۹] – Attwood
۱ – براساس تعریف اتحادیهی اروپا: “حکمرانی خوب، مدیریت شفاف و پاسخگوی منابع در یک کشور با هدف تضمین توسعهی اقتصادی و اجتماعی عادلانه و پایدار است.” (هداوند، ۱۳۸۴، ۷۹)
۱ – شاخصهای مهم توسعه با رویکرد اقتصادی بهقرار زیرند: تولید ناخالص ملی، تولید ناخالص داخلی، تولید ناخالص ملی سرانه، رشد تولید ناخالص ملی سرانه، مصرف انرژی، رشد صادرات، رشد واردات، نسبت صادرات به واردات، تراز بازرگانی، حجم تولیدات صنعتی، سهم بخش صنعتی از تولید ناخالص داخلی(یا از صادرات)، تراز پرداختها، سرمایهگذاری مستقیم خارجی خالص، کل بدهی خارجی به صورت درصدی از تولید ناخالص ملی، کل کمکهای خارجی توسعه بصورت درصدی از تولید ناخالص ملی، نرخهای کار خارج از بخش کشاورزی، سطح بیکاری و کمکاری. (لطفیان، ۱۳۷۲، ۱۶۴)
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر