475 views
پیشینه تحقیق بررسی مساله شناخت در فلسفه، روان شناسی و قرآن ، باور های غیر منطقی و تحریف های شناختی در حوزه روان شناسی دارای ۶۹ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
فصل اول: بررسی مساله شناخت در فلسفه، روان شناسی و قرآن ۶
۱-۱٫ شناخت در فلسفه ۷
۱-۱-۱٫ شناخت در لغت و اصلاح ۷
۱-۱-۲٫ مفهوم شناخت ۸
۱-۱-۳٫ حقیقت شناخت ۸
۱-۱-۴٫ شناخت در فلسفه اروپا ۹
۱-۱-۵٫ شناخت در فلسفه اسلامی ۱۰
۱-۱-۵-۱٫ بررسی مساله خطاها در فلسفه اسلامی ۱۱
۱-۲٫ شناخت در روان شناسی ۱۳
۱-۲-۱٫ تعریف علم روان شناسی ۱۳
۱-۲-۲٫ روان شناسی شناختی ۱۳
۱-۲-۳٫ بررسی دو نظریه شناخت در روان شناسی ۱۵
۱-۳٫ شناخت در قرآن ۱۷
۱-۳-۱٫ امکان شناخت و ارزش آن از منظر قرآن ۱۷
۱-۳-۱-۱٫ امکان شناخت خدا ۱۹
۱-۳-۱-۲٫ امکان شناخت نفس ۲۱
۱-۳-۲٫ ابزارهای معرفت در قرآن ۲۲
۱-۳-۳٫ راه های شناخت در قرآن کریم ۲۲
۱-۳-۴٫ شرایط معرفت از منظر قرآن ۲۴
۱-۳-۵٫ عوامل بازدارنده از شناخت صحیح در قرآن ۲۶
۱-۳-۵-۱٫ تعصب و تقلید کورکورانه ۲۸
۱-۳-۵-۲٫ ظن و گمان ۲۹
۱-۳-۵-۳٫ تمایلات و هواهای نفسانی ۳۱
فصل دوم: باور های غیر منطقی و تحریف های شناختی در حوزه روان شناسی ۳۳
۲-۱٫ باور های غیر منطقی در حوزه روان شناسی ۳۵
۲-۱-۱٫ درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری آلبرت الیس ۳۵
۲-۱-۱-۱٫ تاریخچه تحول فکر الیس ۳۶
۲-۱-۱-۲٫ عوامل بنیادی در نظریه الیس ۳۷
۲-۱-۱-۳٫ ماهیت انسان در نظریه الیس ۳۸
۲-۱-۱-۴٫ اضطراب و بیماری های روانی در نظریه الیس ۳۸
۲-۱-۱-۵٫ باور های غیر منطقی در نظریه الیس ۳۸
۲-۱-۱-۶٫ راه های مقابله با باور های غیر منطقی در نظریه الیس ۴۱
۲-۲٫ تحریف های شناختی در حوزه روان شناسی ۴۳
۲-۲-۱٫ شناخت درمانی ۴۳
۲-۲-۱-۱٫ تاریخچه شناخت درمانی ۴۴
۲-۲-۱-۲٫ عوامل نظری موثر بر شناخت درمانی بک ۴۶
۲-۲-۱-۳٫ تحریفهای شناختی در نظریه شناخت درمانی ۴۷
۲-۲-۱-۴٫ راهکارهای مقابله با تحریفهای شناختی در شناخت درمانی ۴۸
۲-۳٫ شباهتها و تفاوتهای درمان عقلانی-عاطفی-رفتاری الیس و شناخت درمانی بک ۵۲
۲-۴٫ نقد و بررسی مبنای فلسفی نظریه “الیس” و “بک” با آموزه های دینی ۵۳
۲-۴-۱٫ مبانی نظری امور اخلاقی رواقیون ۵۳
۲-۴-۲٫ جایگاه عقل و اراده در آموزه های دین اسلام ۵۵
فهرست منابع ۶۱
قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی.
نهج البلاغه.
مصباح یزدی، محمد تقی، “ایدئولوژی تطبیقی”، قم، مؤسسه در راه حق و اصول دین، چاپ اول، ۱۳۵۹٫
———————، “آموزش فلسفه”،{بی جا}، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوم: ۱۳۶۸، جلد اول.
راغب الاصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بی جا، موسسه فرهنگی آرایه، چاپ اول، ۱۳۸۷٫
جوادی آملی عبدالله، ادب فنای مقربان(شرح زیارت جامعه کبیره)، تحقیق و تنظیم محمد صفایی، ویرایش محمد ربیع میرزایی، قم، اسراء، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
————–، تفسیر انسان به انسان”، قم،نشر اسراء،چاپ دوم،۱۳۸۵ش،
————–، تفسیر موضوعی قرآن کریم (معرفت شناسی در قرآن)، قم، نشر اسراء، چاپ ششم، ۱۳۸۷٫
————-، شناخت شناسی در قرآن، محققان گروه فلسفه یک بنیاد فرهنگی باقرالعلوم (ع)، ویراستاری حمید پارسا، بی جا، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم،۱۳۷۲٫
————-، فلسفه صدرا، تلخیص رحیق مختوم، تحقیق و تنظیم محمد کاظم بادپا، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
————-، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، قم: نشر اسراء، چاپ چهارم: ۱۳۸۹
————، ولایت در قرآن، گردآوری و تنظیم از حجه الاسلام مصطفی پور، قم، اسراء، چاپ پنجم، ۱۳۸۷٫
سبحانی جعفر، شناخت در فلسفه اسلامی (۲ جلد )، قم، توحید، ۱۳۶۳٫
———، منشور عقاید امامیه، قم، موسسه امام صادق، چاپ ششم، ۱۳۸۹٫
اتکینسون، ریتا ال و همکاران، زمینه روان شناسی هیلگارد، ترجمه محمد نقی براهنی و همکاران، تهران، انتشارات رشد، چاپ هفتم، ۱۳۸۶٫
یثربی، سید یحیی، تفسیر روز(تفسیر عقلی– کاردی قرآن کریم با توجه به مسایل روز )، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
بک، آرون تی، شناخت درمانی و مشکلات روانی، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران، درسا، چاپ سوم، ۱۳۸۸٫
———- ، عشق هرگز کافی نیست، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران، انتشارات نیوند، ۱۳۶۹٫
کاپلستون فردریک، تاریخ فلسفه(۹جلد)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، چاپ چهارم، ۱۳۸۰٫
نینان مایکل و درایندی درایدن، شناخت درمانی ۱۰۰ نکته ۱۰۰تکنیک، ترجمه حمید یعقوبی و معصومه کریمی، تهران، انتشارات ارجمند، چاپ دوم، ۱۳۸۹٫
آقازاده محرم، احدیان محمد، مبانی نظری و کاربرد های آموزشی نظریه فراشناخت، بی جا، انتشارات نوپردازان، ۱۳۷۷٫
الیس، آلبرت و هارپر، رابرت، زندگی عاقلانه، ترجمه مهرداد فیروز بخت، تهران، رشد، چاپ هشتم، ۱۳۹۱٫
با توجه به این که تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی افراد، در وهله اول به شناخت و زیر ساخت فکری افراد بستگی دارد؛ لذا فصل اول، به مساله شناخت اختصاص داده شده است. در این فصل، بعد از تبیین شناخت در لغت و اصطلاح، به بررسی مساله شناخت در فلسفه، روان شناسی و قرآن پرداخته می شود.
در این بخش بعد از تبیین مساله شناخت، به بررسی شناخت در فلسفه اروپا و فلسفه اسلامی پرداخته شده است.
مساله شناخت[۱]، یکی از مهمترین مسائل انسان است؛ زیرا از طریق شناخت است که انسان با جهان بیرونی از خویشتن و حتی با عالم درون خویش رابطه برقرار میکند و برای توجیه هستی خود و جهان خارج به تشریح و تبیین میپردازد. شناخت، موضوعی است که در میان مباحث فلسفی، سابقهای بسیار طولانی دارد. از زمان افلاطون و سقراط تا به امروز، شناخت به صورتهای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است.[۲]
“معرفت” که از ریشه “عرف” است به معنای درک کردن و دریافتن چیزی با اندیشه و تدبر از روی اثر آن است؛ و آن اخص از علم میباشد و واژه انکار نقطه مقابل و ضد آن است.[۳] به تعبیر دیگر شناخت عبارت از آگاهی و علم به واقعیتهاست و میتوان آن را معادل یا مترادف کلمه معرفت دانست.[۴]
شناخت از مفاهیم بدیهی است و قابل تعریف نمیباشد؛ لذا تعاریفی که برای شناخت گفته شده یا توضیح لفظی است ویا شرح الاسم می باشد.[۵] آیتالله جوادی آملی درباره دلیل این که شناخت قابل تعریف نمی باشد، میفرمایند:” ما همه چیز را به علم میشناسیم، اگر علم را به علم بخواهیم تعریف نمائیم، این تعریف دوری خواهد بود و اگر به غیر علم بخواهیم بشناسیم، غیر علم چیزی نیست که با آن، علم را بتوان شناخت.” [۶]
در تبیین حقیقت شناخت و علم بین دانشمندان و فلاسفه اختلاف نظر وجود دارد. از دیدگاه فلاسفه الهی و حکمای اسلامی، شناخت و ادراک، حقیقتی ماورای طبیعی دارد و اساساً درک، کار روح است؛ و از آن جا که روح مجرد میباشد، علم و ادراک نیز از امور ماورای ماده است. اما دانشمندان مادی معتقدند شناخت و ادراک، محصول عالی ماده است و از آن جا که آنها به ماوراءالطبیعه و روح اعتقادی ندارند، به نظر آنان علم و درک برای انسان در نتیجه فعل و انفعالات شیمیایی سلولهای مغزی و سیستم اعصاب در رابطه با موجودات و پدیدههای طبیعت حاصل میشود؛ و در حقیقت شناخت، هیچ جوهر ماورایی وجود ندارد. لازم به ذکر است که هیچ متافیزیسین در این حقیقت تردید ندارد که شرایط اجتماعی در اندیشه و شناخت بیتاثیر نیست و آدمی هنگام تفکر به وسیله فعالیت سلولهای مغز و سیستم اعصاب میاندیشد و در این رابطه مساله تغذیه و تنفس و سایر فعالیتهای ارگانیزم بدن مطرح میباشد. ولی حکمای الهی با همه اینها، حقیقت شناخت و ادراک را وجود مجرد و ماورای مادی میدانند. زیرا بدیهی است که ماده دارای ویژگیها و خصوصیاتی است که هرگاه موجودی هیچ یک از آن ویژگیها را نداشت، آن موجود مادی نخواهد بود؛ مانند تصویری بر آیینه و تابلو که برای آیینه و تابلو شناخت نمیآورد.[۷]
متجاوز از چهارده قرن است که مسایل مربوط به شناخت و افکار، محققان و فلاسفه غربی را به خود جلب کرده است؛ حتی فلسفه برخی از فلاسفه مانند”کانت” منحصر به بحث شناخت است و از میان صدها مسایل فلسفی، تنها این قسمت را زیرو رو کرده است.[۸] و لذا مسائل مربوط به علم (ادراک) چه در فلسفه قدیم و چه در فلسفه و علوم جدید بسیار حائز اهمیت است و بالخصوص فلاسفه و محققین اروپایی در چهار قرن اخیر، بیشتر همت خویش را صرف تحقیق در این مسایل کرده اند. به طوری که میتوان گفت سه مسئله: ارزش معلومات، راه حصول علم و تعیین حدود علم، محور مسایل فلسفی اروپا به شمار میرود؛ و همانا اختلاف نظر در مساله اول است که فلاسفه را از سوفسطائیان[۹] و جزمیون را از شکاکان[۱۰] جدا کرده است. و اختلاف نظر در مسالهی دوم است که دانشمندان اروپا را به دو دستهی مهم ” عقلیون”[۱۱]و”حسیون”[۱۲] منقسم و مشاجرهی عظیمی بین دو دسته برپا کرده است و اختلاف نظر در مسالهی سوم است که عقاید و نظریات دانشمندان را دربارهی فلسفه تعقلی که با ارزشترین مصداقش فلسفه اولی (متافیزیک) است و قدماء آن را علم کلی و فلسفه حقیقی میخوانند مختلف کرده است، به طوری که گروهی تحقیق در این فن و قضاوت درباره مسایل به آن را نفیاً و اثباتاً از حدود و توانایی ذهن بشر، خارج دانستهاند و گروهی به عکس این فن را یقینیترین و بینیازترین فنون دانستهاند. [۱۳]
در فلسفه اسلامی و حکمت اسلامی، شناخت به صورت فصل مستقلی، تحت عنوان(نظریه المعرفه) مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است. ولی اغلب مسایلی که در باب شناخت مطرح است به طور متفرقه در مسایل مربوط به علم و ادراک و عقل و معقول، مسایل مربوط به وجود ذهنی، مسایل مربوط به نفس و کیفیات نفسانی وجود دارد.[۱۴] شناخت در فلسفه اسلامی یک نحوه از وجود دانسته شده است و یک گونه از هستی است و از این جهت در ردیف مسایل فلسفه قرار میگیرد.”صدر المتالهین شیرازی”معروف به”ملاصدرا” در تعریف فلسفه میفرماید: “الفلسفه استکمال النفس الانسانیه بمعرفه حقایق موجودات علی ماهی علیها و الحکم بوجودها تحقیقا بالبراهین لا اخذا بالظن و التقلید بقدر الوسع الانسانی.“[۱۵] فلسفه یعنی کمال یابی نفس انسانی از طریق شناخت حقیقت موجودات، همانگونه که هستند و حکم به وجود اشیاء همراه با برهان و استدلال و تحقیق نه به گمان و خیال و تقلید، {بلکه} به اندازه گنجایش و ظرفیت توانی انسانی.
آیتالله جوادی آملی در توضیح این تعریف می فرمایند:”جزء اولی که در این تعریف ذکر شده است (استکمال نفس انسانی) در واقع جزء حقیقت فلسفه نیست بلکه علت غایی آن است؛ زیرا فلسفه از سنخ علم است و استکمال نفسانی، غایت مترتب برعلم. با صرف نظر از جزء اول، فلسفه را میتوان به هستیشناسی قطعی تعریف کرد. البته چون شناخت کنه اشیاء مخصوص خداوند است فلسفه توانایی اکتناه حقایق موجودات را نخواهد داشت، بلکه شناخت آنها به وسع بشر محدود است.”[۱۶]
مساله خطاها[۱۷] از مسایل دشوار فلسفی است که در طول تاریخ فلسفه، متفکران بسیاری را لغزانده است و کسانی را به ورطهی هولناک انکار امکان وصول به علم و شناخت کشانده است. اما در فلسفه اسلامی مساله خطاها به خوبی حل و پاسخ داده شده است. بر اساس نگرش اندیشمندان اسلامی، معرفت های انسان بر دو دسته هستند: معرفت های بدون واسطه(علوم حضوری)[۱۸] و معرفت های با واسطه(علوم حصولی)[۱۹]. همه معرفت های حضوری و بی واسطه خطا ناپذیرند و راز خطا ناپذیری آن معرفت ها در بی واسطه بودن آن ها نهفته است. اما تنها دسته ای از معرفت های با واسطه انسان –به دلیل بداهت آن ها یا ارجاع آن ها به معرفت های بی واسطه- خطا ناپذیرند و آن ها عبارت است از بدیهیات. دیگر معرفت های با واسطه با ارجاع به آن ها مفید یقین بوده و احتمال خطا از آن ها منتفی می گردد. بدین سان شالوده معرفت، بر معرفت های بی واسطه و معرفت های با واسطه بدیهی بنا نهاده می شود.[۲۰]
در این بخش، برای تبیین بهتر موضوع، ابتدا علم روان شناسی را تعریف و بعد به بررسی روان شناسی شناختی و بررسی دو نظریه شناخت در روان شناسی، پرداخته شده است.
روانشناسی[۲۱] در یک تعریف رسمی عبارت است از مطالعه علمی رفتار و فرایند ذهنی. در این تعریف، سه اصطلاح کلیدی علم، رفتار و فرایندهای ذهنی وجود دارد. برای فهمیدن روانشناسی، ابتدا باید معنای این سه اصطلاح را فهمید. روان شناسی به عنوان یک علم، برای مشاهده، توصیف، پیش بینی و تبیین رفتار از روشهای نظاممند استفاده میکند. رفتار، هر کاری است که ما میتوانیم انجام دهیم و به صورت مستقیم قابل مشاهده است مانند گریه کردن نوزاد و ….. ولی تعریف فرایندهای ذهنی دشوار تر از تعریف رفتار است. فرایندهای ذهنی همان افکار، احساسات و انگیزههایی هستند که ما انسانها در اطرافمان داریم و قابل مشاهده مستقیم نیستند. اگرچه افکار و احساسات را به صورت مستقیم نمیتوانیم ببینیم، ولی واقعیت دارند.” [۲۲]
با آغاز قرن بیستم، روان شناسی همچون یک حوزه مطالعاتی جدید ظهور کرد. و نیمهی دوم قرن بیستم را باید دوران گرایشهای روانشناسی دانست. ضعف مکاتب مختلف در تبیین رفتار از یک طرف و یکسونگری این مکاتب از طرف دیگر باعث گردید تا به رفتار نه به صورت کلیشهای (آنگونه که در مکاتب کلاسیک نگریسته میشد) بلکه با واقع بینی مبتنی بر خردگرایی نگریسته شود و رفتار از دیدگاههای مختلف بررسی شود، از جمله این گرایشها و دیدگاهها باید از گرایش عصبی – روانی [۲۳] ، گرایش روانی – زبانی [۲۴] و گرایش پدیدار شناسی [۲۵] نام برد که هر یک دریچه و روزنهای نوین را بر رفتار گشودند و بسیاری مدلهای تجربی را از زوایای مختلف رفتاری به ارمغان آوردند.
در گرایش پدیدار شناسی که به حق از پر حادثه ترین گرایشهای این علم است، به جنبه های درونی رفتار با استفاده از ابزار درون نگری پرداخته میشود؛ مانند مفاهیمی که هر فرد از خود در ذهن دارد: اراده، عزت نفس و خود آگاهی و از این قبیل پدیدههای هوشیاری. بیشترین تحولات در نظریات شخصیتی از این گرایش آغاز شده است. خلق مفاهیم نوینی مانند وجود گرایی[۲۶]، انسان گرایی[۲۷] و خلق نظریههای شناختی[۲۸] همه حوادثی بودند که زوایای جدید را بر معمای رفتار گشودند. [۲۹]
محور مباحث مربوط به شناخت متعدد است. شناخت، گاه در ارتباط با جسم مورد توجه بوده است و گاه آنرا همراه با روح و روان به بحث گذاشتهاند. از محور بحث شناخت و روان، روان شناسی شناختی زاده شده است.[۳۰] روانشناسی شناختی، شاخهای از روانشناسی است که به مطالعه فرایندهای ذهنی شامل چگونگی تفکر، درک یادآوری و یادگیری افراد میپردازد. “هیلگارد” روانشناسی شناختی را به تمامی فعالیتهای ذهنی اعم از دقت و ادراک، و هم به جریانهای عالی نظیر یادآوری، تفکر ژرف، تفکر خلاق، کاربرد زبان و اشکال گوناگون حل مساله اطلاق میکند.[۳۱]
[۱] Cognition
[۲] مصباح یزدی، محمد تقی، “آموزش فلسفه”(۲ جلد)،{بی جا}، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوم: ۱۳۶۸، جلد اول، تلخیص صفحه ۱۳۳٫/ مطهری، مرتضی،”شناخت”،{بی جا}، انتشارات ناصر خسرو، شهریور ۱۳۶۱، تلخیص از ص ۱۰-۱۲٫
[۳][۳] راغب الاصفهانی،ابوالقاسم حسین بن محمد،”المفردات فی غریب القرآن”،{بی جا}،موسسه فرهنگی آرایه،چاپ اول :۱۳۸۷،ذیل واژه عرف ،ص ۳۳۴٫
[۴] محمودی،محمد،”در قلمرو شناخت”،تهران،سروش،چاپ اول:۱۳۶۱،ص ۲۹٫
[۵] مصباح یزدی، محمد تقی، ” ایدئولوژی تطبیقی “، قم، موسسه در راه حق و اصول دین، چاپ اول: ۱۳۵۹، صفحه ۴۲٫
[۶] جواد آملی، عبد الله،” شناخت شناسی در قرآن”، محققان گروه فلسفه یک بنیاد فرهنگی باقرالعلوم (ع)، ویراستاری حمید پارسا، {بی جا} : مرکز نشر فرهنگی رجاء . چاپ دوم :۱۳۷۲ ، صفحه ۱۰۷ .
[۷] محمودی ، سید محمد،پیشین،تلخیص از صفحه ۲۵-۳۰٫
[۸] سبحانی، جعفر، ” شناخت در فلسفه اسلامی”( ۲ جلد )، قم، انتشارات توحید، ۱۳۶۳، جلد اول ، صفحه ۳۴٫
[۹] در یونان باستان، در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد، از دانشمندانی یاد می شود که به زبان یونانی “سوفیست” یعنی حکیم و دانشمند نامیده می شدند. این گروه اصالت را به پندار دادند و معتقد شدند حقیقت به طور کلی تابع پندار و ادراک آدمی است و امکان شناخت وجود ندارد. از سوفیست های معروف یونان،”پروتاگوراس” و “گورگیاس”می باشند. نخستین کسی که سرسختانه بر ضد سوفیست ها قیام کرد، سقراط بود که گویا برای تعرض به آنان و هم از روی فروتنی خود را ” فیلاسوف ” یعنی دوست دار حکمت نامید و کلمه”فلسفه” به معنای دوست دار حکمت، و نیز “فیلسوف” از همین ریشه گرفته شد و بر مکتب”واقع گرایی”(رآلیسم) و اعتقاد به وجود واقعیت و امکان شناخت آن، اطلاق گردید. ( برگرفته از کتاب “گامی در مسیر شناخت”نوشته حسین کریمی، قم، تایپ آزادی قم،چاپ اول:۱۳۵۹ش، صفحه ۴۵٫/ کتاب “در قلمرو شناخت” از محمد محمودی، ص۱۶٫)
[۱۰] هم زمان با پیدایش ((سوفیسم)) مکتب ((سپتی سیسم)) به معنی شک و تردید در امکان آگاهی صحیحی از خارج پی ریزی شد؛ و ((پیرهون) موسس آن با دلایل ده گانه ای به تحکیم عقاید خود پرداخت و مدعی شد که ما نباید بگوییم حقایق را آن چنان که در واقع هست درک می کنیم، بلکه باید بگوییم آن ها را به آن گونه که وضع ساختمانی قوای ادراکی ما اقتضاء می کند، ادراک می نمائیم؛ اما حقیقت چیست؟هر گز نمی دانیم؛ از این جهت باید از اظهار نظر در تمام مسایل خودداری کرد و تمام مسایل فلسفی و علمی و ریاضی را به عناون احتمال و تردید تلقی کنیم.( بر گرفته از کتاب “شناخت در فلسفه اسلامی” از آیه ا… جعفر سبحانی ، قم، انتشارات توحید، جلد اول ، صفحه ۵۱).
[۱۱] این مکتب، در دریافت معارف تنها بر عقل تکیه دارد. در نظر پیروان اصالت عقل، حواس وسیله ی محدودی است که هم انسان و هم حیوان به طور تساوی از آن بهره مند هستند و حتی در حیوان بالاتر و برتر از انسان است. مثلا پاره ای از حیوانات در شنوایی قوی تر از انسان هستند. افلاطون معتقد بود که یگانه ابزار شناخت، عقل است. از بزرگترین علمای این مکتب فلسفی “کانت” آلمانی است که می گوید صورت های معرفت و یا قالب های آن همواره در خرد موجود است. مذهب اصالت عقل در مقابل اصالت تجربه است و بسیاری از فلاسفه ی جدید مثل ” کانت”، “لایپ نیتس” و “اسپینوزا” و حتی “دکارت”معتقد به اصالت عقل بودند.(صدر،محمد باقر،”فلسفه ما”،ترجمه و شرح محمدحسین مرعشی،تهران،کتابخانه ی صدر،{بی تا}،تلخیص صفحه ۱۳۸/مطهری، مرتضی،”شناخت”،صفحه۳۴و ۴۱٫
[۱۲] به عقیده ی این دسته از فلاسفه ، تنها راه شناخت، حواس است و تنها حواس است که وسیله ی شناخت ما به خارج است. و عقل هم تابع و متاثر از آن است و تنها حقایق را از طریق حواس و تجربه در می یابد. “جان لاک” یکی از بزرگ ترین حکمای انگلیسی در قرن هفدهم است که مکتب فراموش شده “ابیقور ” (ابیقور ، در سال ۳۴۰ پیش از میلاد متولد شد. او تنها بر حس اعتماد میکرد) را زنده کرد و از روسای مکتب اصالت حس است. او معتقد است که هیچ امری در خرد نمی باشد، مگر آنکه قبلا در حواس بوده است).آیت الله سبحانی،جعفر، “شناخت در فلسفه اسلامی “،جلد اول، تلخیص مطلب از صفحه ۷۱-۷۰)
[۱۳] طباطبایی، محمد حسین،”اصول فلسفه و روش رئالیسم”(۵جلد)، با مقدمه و پاورقی مرتضی مطهری، قم، انتشارات صدرا، {بی تا}، جلد دوم، تلخیص از صفحه ۴-۳٫
[۱۴]سبحانی،جعفر،پیشین،ص ۹٫/ مطهری، مرتضی، “شناخت”، ص..
[۱۵] شیرازی،صدرالدین محمد(صدر المتالهین)،”الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیهالاربعه”(۱۰جلد)،با مقدمه محمد رضا مظفر، بیروت، دار احیاء التراث العربی،چاپ سوم:۱۹۸۱م،جلد اول،صفحه ۲۰٫
[۱۶] جوادی آملی، عبدالله،”فلسفه صدرا”(تلخیص رحیق مختوم)،تحقیق و تنظیم محمد کاظم بادپا،قم،اسراء،چاپ اول:۱۳۸۷ش،جلد اول ،ص ۲۳٫
[۱۷] ذهن انسان در رابطه با عالم عین (واقعیت) که رابطه ی شناختی برقرار می کند، گاهی درست می رود و درست عمل می کند و گاهی هم اشتباه و خطا می کند. اما سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا اندام های حس، خطا و اشتباه کرده اند و یا ذهن در تفسیر دریافت حسی، اشتباه کرده است؟
شهید بهشتی معتقد است آنچه که حس می یابد، یک واقعیت است، نه یک خطا. خطا در اشتباه تفسیری است که ذهن بر آن دریافت حسی می کند؛ و یکی از راه های پی بردن به اشتباه ( خطای فکری )، کمک گرفتن از حواس دیگر است. در قرآن نقل می کند: “ملکه سبا وقتی برای دیدار سلیمان آمد، او را به یک کاخ آبگینه راه دادند، این کاخ آنقدر صیقلی بود که وقتی وارد شد فکر کرد که آنجا آب است و باید از داخل آب عبور کند. آن وقت جامه از ساق هایش برگرفت ( تا از آن بگذرد) اما سلیمان به او گفت: این برکه نیست بلکه کاخی است صاف و صیقلی شده از شیشه های بلورین: “قیل لها ادخلی صرح فلما راته حسبته لجه و کشفت عن ساقیها قال انه صرح ممرد من قواریر” نمل/ آیه ۴۴
بنابراین ملکه سبا متوجه شد عجب اشتباهی کرده است فورا ذهن او تفسیر خود را عوض کرد که آب نیست آبگونه است. بنابراین با کمک گرفتن از یک حس دیگر می توان اشتباهی را که در ذهن در تفسیر دریافت حس کرده است اصلاح و درست کرد.(بر گرفته از بهشتی، محمد حسین، “شناخت”، {بی جا}، انتشارات سید جمال، {بی تا}، تلخیص مطالب از صفحه ۶۹-۶۰).
[۱۸] علم حضوری یعنی علم مستقیم شئ نسبت به خود که در آن چیزی واسطهی درک نیست و یا علم شئ به معلول خود.
[۱۹] علم حصولی علمی است که انسان نسبت به شئ پیدا می کند و در این علم، تصویر، نقش واسطه درک را داراست. یعنی اول تصویر شیء را ذهن می گیرد و سپس آن را به وسیله علم حضوری با خود یکی می کند. و لذا علم حصولی به وسیله علم حضوری برای انسان حضور می یابد. (طباطبایی، محمد حسین،”بدایه الحکمه”،{بی جا}،مکتب الاعلام الاسلامی، تاریخ نشر:۱۴۱۰ق، ترجمه و تلخیص و تصرف از صفحه ۱۴۶-۱۴۹٫)
[۲۰] حسین زاده، محمد، “معرفت شناسی”، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ ششم، بهار ۱۳۸۰،تلخیص ص ۳۹٫
[۲۱] بذر روان شناسی در قرن نوزدهم با ادغام برخی عقاید فلسفه و علوم طبیعی مثل زیست شناسی و فیزیولوژی پاشیده شد. روان شناسان قرن نوزدهم همسو با “داروین” رشته ی جدید روان شناسی را تحکیم بخشیدند. “یوهان مولر” روان شناس آلمانی و سایر روانشناسان ، نقش مهم مغز را در ایجاد تداعی بین اطلاعات حس در حال ورود و پاسخ های حرکتی مقتضی پیش کشیدند.
[۲۲] سانتراک، جان دبلیو، “زمینه روان شناسی سانتراک”، ترجمه مهرداد فیروز بخت، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ سوم، ۱۳۸۷، جلد اول، تلخیص از صفحه ۳۸ – ۴۰٫
[۲۳] Neuropsychology
[۲۴] Psycho – lingvistic
[۲۵] Phenomenalism
[۲۶] Existentialism
[۲۷] Humanism
[۲۸] Cognitive theories
[۲۹] بستانی، محمود، “اسلام و روان شناسی”، ترجمه محمود هویشم، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم:۱۳۸۸،خلاصه ص ۱۲-۱۳٫
[۳۰] آقازاده، محرم؛ احدیان، محمد، “مبانی نظری و کاربرد های آموزشی نظریه فراشناخت”،{ بی جا }، انتشارات نوپردازان ، ۱۳۷۷ ، صفحه ۹
[۳۱] اتکینسون، ریتا ال و همکاران، “زمینه روان شناسی هیلگارد”، ترجمه محمد نقی براهنی و همکاران، تهران، انتشارات رشد، چاپ هفتم : ۱۳۸۶ ، صفحه ۵۰
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر