432 views
پیشینه تحقیق رویکردها در مورد مفهوم منازعه و اقسام شیوههای جایگزین حل و فصل منازعات و ارتکاب قتل و انگیزه و علل وقوع قتل دارای ۵۵ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
۱-۱- ماهیت منازعه ۵
۱-۱-۲- رویکردهای مختلف در مورد مفهوم منازعه ۵
۲-۱-۲- انواع نظریات منازعه ۶
۳-۱-۲- نظریههای خرد منازعه: ۶
۴-۱-۲- نظریههای کلان منازعه: ۷
۵-۱-۲- دیدگاه متفکران و نظریه پردازان به منازعه ۷
۲-۲- اقسام شیوههای جایگزین حلوفصل منازعات ۹
۱-۲-۲- میانجیگری ۹
۲-۲-۲ – مذاکره ۱۰
۳-۲-۲- حکمیت ۱۰
۴-۲-۲- مصالحه ۱۰
۵-۲-۲- ارزیابی بیطرفانه ۱۱
۳-۲- خصوصیات شیوههای جایگزین حل منازعات ۱۱
۴-۲- فواید مراجعه به شیوههای جایگزین حل منازعات ۱۲
۱-۴-۲- ازلحاظ سرعت ۱۲
۲-۴-۲- ازلحاظ هزینه ۱۳
۳-۴-۲- ازلحاظ محرمیت ۱۳
۴-۴-۲- ازلحاظ تسهیلات ۱۳
۵-۴-۲- ازلحاظ تأمین عدالت ۱۳
۶-۴-۲- ازلحاظ قواعد و مقررات ۱۳
۷-۴-۲- ازلحاظ همکاری طرفین منازعه ۱۴
۵-۲- ارتکاب قتل و علل عمومی ۱۴
۶-۲- اهمیت شناخت انگیزه وقوع قتل ۱۷
۷-۲- طبقه بندی انگیزههای وقوع قتل عمد از دیدگاه پلیس ۱۸
۸-۲- شناسایی انگیزه و علل وقوع قتل ۱۹
۹-۲-پیشینه خارجی: ۳۳
۱-۹-۲- کشتار دسته جمعی ۳۴
۱۰-۲- دولت و هویت در خاورمیانه ۴۴
منابع ۵۱
منابع اینترنتی ۵۴
منابع لاتین ۵۵
قرآن مجید.
عبدی، ع.(۱۳۷۶). مسائل اجتماعی قتل در ایران، تهران: جهاد دانشگاهی.
فرجاد، م .(۱۳۷۸). بررسی علل و عوامل روان اجتماعی قتل در ایران، تهران: دانشگاه تهران.
فکوهی، ن.(۱۳۸۹). همسازی و تعارض در هویت و قومیت. تهران. نشر گا آذین.
حجاریان،م.(۱۳۵۸). تعصب ناموسی و رابطه آن با جرم، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق و جزا تهران: دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.
عضدانلو، ح.(۱۳۸۴). آشنایی با مفاهیم اساسی جامعه شناسی، تهران: نی.
نظری، ج.(۱۳۸۶). بررسی جامعهشناختی عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر نزاعهای دسته جمعی
بیات، ب.(۱۳۸۷). فراتحلیل آسیبهای اجتماعی، تهران: انتشارات معاونت اجتماعی ناجا.
صدیق سروستانی،ر.(۱۳۸۳). «هم نویسی و هم پژوهشی در ایران»، فصلنامه علوم اجتماعی، شماره ۱۸٫
کی نیا، م.(۱۳۷۶). مبانی جرم شناسی (ج ۱)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم.
نظری،ا.(۱۳۸۴). «معاونت و مشارکت در قتل عمد در حقوق کیفری ایران»، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق جزاء و جرم شناسی، دانشگاه تهران.
خدابنده،ح.(۱۳۷۵).بررسی قتل مهدورالدم ارز دیدگاه فقه امامیه و اهل سنت ،پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق جزا گرایش جرم شناسی،دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی-دانشکده حقوق.
خراطها،س،جاوید،ن.(۱۳۸۴). بررسی علل و عوامل جامعهشناختی بروز نزاع و درگیری و پیامدهای آن در شهر تهران، فصلنامه مطالعات امنیت اجتماعی، سال دوم، شماره ۶ و ۷، معاونت اجتماعی و ارشاد ناجا.
آقابابایی،ح.(۱۳۷۹).قتل نفس به اعتقاد مهدورالدم بودن قاتل،مقاله، فقه اهل بیت.ش ۲۳. (تابستان۱۳۷۹).ص١۳۰و۲۱۸.
ابهری،م(۱۳۷۹).خبرگزاری نسیم،تهران،س،۱۳۹۲٫
ازکیا، م. (۱۳۷۹). مقدمهای بر جامعهشناسی توسعه روستایی، تهران: اطلاعات.
با توجه به ریشهها و علل موجده و شرایط و موقعیتهای مختلف، منازعات ممکن است دارای ماهیتی خشونتآمیز یا مسالمتآمیز، آشکار یا نهان، کنترلپذیر یا کنترلناپذیر، قابل حل یا غیرقابل حل باشند. بنابراین، منازعه لزوماً به صورت خشونتآمیز تجلی و ظهور نمیکند. از این رو امروزه بسیاری سیاست را هنر کارگردانی منافع متعارض و متضاد تعریف میکنند که فرایندی برای حل و فصل مسالمتآمیز منازعات مختلف است(ابوالحسنی،۱۳۹۰)
۱-منازعه امر ذاتی موجودات اجتماعی است. ۲- منازعه مربوط به طبیعت و ساختار جامعه است. ۳- منازعه یک امر اخلالبرانگیز در سیستم اجتماعی و نشانه آسیبپذیری است. ۴- منازعه نقش کارکردی در سیستم اجتماعی دارد و برای تحول اجتماعی ضروری است. ۵- منازعه ویژگی اجتنابناپذیر منافع دولتهای رقیب در صحنه بینالمللی است. ۶- منازعه یک سوءبرداشت، سوءمحاسبه ناشی از ارتباطات ضعیف بین طرفین یک کشمکش میباشد. ۷- منازعه روند عمومی تمام جوامعه است. در یک جمعبندی از رویکردهای فوق، آنها را میتوان از نگاه جامعهشناسی بهگونه زیر خلاصه نمود:
جامعهشناسان پیرو مکتب تالکوت پارسونز به لحاظ تاکیدی که بر سازگاری اجتماعی، سمتگیری ارزشی مشترک و حفظ نظام دارند منازعه را نوعی بیماری تلقی میکنند که دارای عواقب گسیختگی است. اما بیشتر جامعهشناسان اروپایی از قبیل مارکس، سایمل، رالف دارندورف، و نیز بیشتر جامعهشناسان دوره بیش از پارسونز مانند رابرت پارک، جان برجس، ویلیام سامز، چالز کولی، ای آر رأس، و آلبیون اسمال و در دهههای اخیرتر جسی برنارد و لوئیس کوزر، منازعه را در خدمت مقاصد مثبت اجتماعی بهشمار آوردهاند. از دید نظریهپردازان کارکردیگرا، منازعه نه تنها موجب یکپارچگی گروه میشود بلکه به ایجاد هویت گروهی نیز کمک کرده، مرزهای گروه را روشنتر ساخته و انسجام گروه را افزایش میدهد(فرجاد،۱۳۷۸).
کنت والتس[۱] در اثر برجسته خود به نام «انسان، دولت و جنگ» سه تصور متمایز از روابط بینالملل را مطرح میسازد که معمولاً بر اساس آنها به تجزیه و تحلیل ریشههای جنگ پرداخته میشود. طبق تصور اول، ریشه جنگ را باید در طبیعت و رفتار انسان جستجو کرد. طرفداران دومین تصور نیز با توجه به ساختار درونی دولتها به تبیین جنگ میپردازند(عبدی،۱۳۷۶).
بر اساس تصور سوم نیز ریشه جنگ در شرایطی نهفته است که نظریهپردازان سیاسی قدیم آنرا «فقدان مرجع بینالمللی» نامیدهاند. بر اساس این تصورات، دو نوع تبیین از منازعه ارائه شده است:
که مربوط به طبیعت و رفتار انسانها میشود. تحلیلگران خردنگر در جستجوی سائقههای ناخودآگاه پرخاشگری، نگاه خود را به درون تک تک اعضاء هر نوع متوجه میسازند و تردید دارند که بتوان برای منازعه اجتماعی و بینالمللی، انگیزههای آگاهانه یافت. نظریههای خرد سیستمی منازعه دارای چند زیر نظریه میباشند که عبارتاند از:
الف: نظریههای زیستشناختی و روانشناختی: این نظریهها بر ریشههای رفتار انسانها تاکید کرده و استدلال میکنند که رقابتها و منازعات سیاسی- اقتصادی فردی و اجتماعی، معلول تلاش انسان برای برآورده ساختن نیازهای زیستی و روانی فرد است. از نظریههای دیگری که زیر مجموعه نظریههای زیستشناسی و روانشناسی قرار میگیرند میتوان به نظریههای پرخاشگری، رفتارشناسی، و ناکامی – پرخاشگری، اشاره کرد(فرجاد،۱۳۷۸).
ب: نظریه یادگیری اجتماعی: نظریهپردازان یادگیری اجتماعی نظیر آلبرت باندورا[۲]، به نظریههای غریزی و زیستشناختی و پرخاشگری و نظریههای روانشناختی به دیده تردید مینگرند. ناندورا این مسئله را رد میکند که نیروی پرخاشگری در موجودات زنده بدون آنکه به محرکی خارجی نیاز باشد، باید هرچه سریعتر آزاد شود. در مقابل، وی بر عوامل محیطی آزادکننده نیروی پرخاشگری تاکید میکند(فرجاد،۱۳۷۸).
که مربوط به نیروهای وسیعتر اجتماعی و سیاسی میشود. عموم تحلیلگران کلاننگر، بیان صریح انگیزهها و دلائل آگاهانه برای توسل افراد به خشونت در داخل و در میان جوامع را مهم تلقی میکنند. آنها اینگونه اظهارات را خصوصاً برای تبیین علت وقوع منازعات مشخص میان طرفهای مشخص و در زمانهای مشخص حائز اهمیت میدانند. آنان برای این حکم تو اعتبار خاصی قائلاند: «اگر میخواهید بدانید که چرا مردم با هم میجنگند از خودشان بپرسید تا برایتان بگویند»(فرجاد،۱۳۷۸).
نظریههای کلان سیستمی، منازعه (جنگ و صلح) را در سطح نظام بینالملل و بر اساس ویژگیهای آن توضیح میدهند. آنچه جنگطلبی را تشویق یا تحدید میکند متغیرهای سیستمیک میباشد نه متغیرهای در سطح واحدهای تشکیلدهنده نظام. از جمله این نظریههای سیستمیک میتوان به نئورئالیزم، نئولیبرالیسم و سازهانگاری اشاره کرد(فرجاد،۱۳۷۸).
متفکران و نظریهپردازان سیاسی، جامعهشناسان، روانشناسان، حقوقدانان و دیگر دانشمندان علوم، نظریات مختلفی در مورد منازعه و بهطور خاص، جنگ ارائه کردهاند، در زیر به برخی از آنها اشاره مینماییم:
۱-روسو[۳]: معتقد بود که فرد بهعنوان یک حیوان اجتماعی، رفتارش نیز در جامعه تحتتاثیر تمایلات مخرب حیوانی یا خرد انسانی اوست. در این برداشت، انسان در قالب جامعه مطرح میشود و رفتار او نیز متأثر از محیطی است که او یک محصول طبیعی آن است. در تعبیر روسو، علت عمده منازعه و جنگ نه انسان است و نه دولت، بلکه نظام حاکم بر جامعه یا state system است. جنگ و خونریزی رهبران و حاکمان جامعه به خاطر شهرت، قدرت، ثروت و اقتدار و غیره از جمله انگیزههایی است که در پشت این زشتترین و پلیدترین پدیده اجتماعی نوع بشر وجود دارد (حجاریان ،۱۳۵۸).
۲- داروین[۴]: طرفداران نظریه داروین بر این اعتقاد هستند که انسانها مانند موجودات دیگر در ذات و فطرت خود رفتاری خشونتآمیز و حیوانی دارند و همواره در صدد سلطهجویی و حذف یکدیگرند و در این میان دوام و بقا، نصیب قویترین آنها میشود (حجاریان،۱۳۵۸).
۳- امانوئل کانت[۵]: معتقد بود که صلح در میان انسانها یک حالت طبیعی نیست، بلکه آنچه طبیعی و فطری است منازعه و جنگ است (حجاریان،۱۳۵۸).
۴- کنراد لورنز[۶]: نشان میدهد که روحیه سلطهجویی و تجاوز موجب بقای نوع بشر شده است (حجاریان،۱۳۵۸).
۵-اریک فروم[۷] : معتقد است که عشق به زندگی و سازندگی ذاتاً در فطرت بشر موجود است، فقط باید زمینه تجلی آنرا بهوجود آورد، در غیر این صورت انسان در راه تخریب آن گام برخواهد داشت. به عبارت دیگر اگر محیط را تغییر دهید، رفتار انسان را میتونید تغییر دهید(حجاریان،۱۳۵۸).
۶-مارکسیستها: آنها خشونت و تجاوز و منازعه و جنگ را بهگونه دیگری تعبیر میکنند. آنها برای توجیه نظرات خود از قلمرو جامعهشناسی کمک میگیرند و منازعه و خشونت را ناشی از تضاد طبقاتی میدانند (حجاریان،۱۳۵۸).
۷-ریمون آرون[۸] : به عقیده آرون، جنگ به خودی خود متعلق به قلمرو هنر و دانش نیست، بلکه یک پدیده متعلق به زندگی اجتماعی است و تا هنگامی که بشریت به وحدت کامل در چارچوب یک حکومت جهانی نرسد، اختلاف بین سیاست داخلی و سیاست خارجی وجود دارد و لاجرم تعارض، تضاد، منازعه و جنگ اجتنابناپذیر خواهد بود(حجاریان،۱۳۵۸).
۸- کوئینسی رایت[۹] : کوشش بسیار وسیع و عمیقی درباره علل و ماهیت جنگ انجام داده است. او در کتابی تحت عنوان «تحقیق در باب جنگ» چهار مولفه عمده را در این خصوص ردیابی و تحلیل کرده است. این عناصر عبارتاند از: الف: تحول دانش فنی یا تکنولوژی، بهویژه فنون مربوط به مسائل نظامی. ب: حقوق، بهویژه قواعد و قوانینی که به پیشگیری و هدایت جنگ مربوط است. ج: تشکیلات اجتماعی، بهویژه آنچه که به واحدهای سیاسی، قومی ملتها، امپراطوریها و سازمانهای بینالمللی مربوط میشود. د: افکار عمومی و برداشتهای مرتبط با هدفها و ارزشها. این چهار عامل یا چهار محور اصلی، که متغیرها و پدیدههایی مثل تکنولوژی، حقوق، سیاست، جامعهشناسی، روانشناسی، فرهنگ و بیولوژی انسان را در بر میگیرند، همواره در معرض تغییر و تحول و اختلال هستند و در نتیجه نظم جامع را برهم میزنند و سبب بروز جنگ و خشونت میشوند(حجاریان،۱۳۵۸).
شیوههای متعدد جایگزین حل منازعات یا غیر قضایی برای طرفین منازعه این امکان را میسر میسازد که مناسبترین شیوه را جهت حلوفصل منازعه انتخاب نمایند. شیوهای جایگزین حل منازعات یا “ای دی آر) روشهای متعددی را دربرمی گیرد که مهمترین آنها به شکل مختصر قرار ذیلاند:
میانجیگری در لغت به معنای “وساطت” میان دو نفر هست. میانجیگری در اصطلاح روشی است که بهموجب آن شخص ثالث بیطرف بهعنوان میانجی از طریق تشکیل جلسات و گفتگو، طرفین منازعه را در ایجاد راهحلهای احتمالی که برای حل منازعه متصور است همکاری مینماید. با توجه به اختلافات طرفین و نظرات آنها و پس از بررسی راهحلهای ممکن با رعایت منافع دو طرف میانجی راهحلی مناسب را برای طرفین منازعه پیشنهاد مینماید(بیات،۱۳۸۷).
میانجیگری یکی از شیوههای معمول در حلوفصل منازعات بهحساب میرود. مراجعه به میانجیگری اختیاری وبر اساس توافق طرفین منازعه صورت میگیرد. البته تفاوت میان حکمیت میانجیگری در این است که برخلاف حکمیت که در آن فیصلههای حکم الزامآور است و همانند فیصلههای محاکم بدون رضایت یکی از طرفین (محکومعلیه) نیز قابل تطبیق هست ولی فیصلههای میانجی برای طرفین منازعه الزامآور نیست و طرفین میتوانند فیصله میانجی را نپذیرند.
مذاکره عبارت از روشی است که در آن طرفین مذاکره تلاش میکنند که در مورد موضوع مورد منازعه به توافقی که موردقبول آنها قرارگیری، دست یابند(نظری،۱۳۸۶).
مذاکره یکی از روشهای ابتدایی در حلوفصل منازعه بهحساب میرود. درروش مذاکره طرفین منازعه ترجیح میدهند بهجای مراجعه به نهادهای رسمی و محاکم اختلافاتشان را از طریق گفتگو حلوفصل نمایند. مذاکره یا از طریق گفتگوهای مستقیم و یا هم توسط وکلای طرفین منازعه صورت میگیرد. مذاکره روشی است در حل منازعه در سطح بینالمللی نیز مورداستفاده قرار میگیرد. در سطح بینالمللی بسیاری از کشورها اختلافاتشان را از طریق مذاکره و گفتگو حلوفصل مینمایند.
[۳] – Roso
[۴] – Darvin
[۵] -Emanoel Kant
[۶] – Kenrad Lorenze
[۷] – Erick From
[۸] -Reymon Aron
[۹] -Koyinci Rayt
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر