پیشینه تحقیق حقیقت حیات دینی و هویت اسلامی دارای ۳۵ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
گفتار اول:حیات معنوی انسان و احیاء آن ۳
مفهوم لغوی احیاء: ۳
جمع بندی مطالب: ۱۶
گفتار دوم:چیستی هویت اسلامی ۱۶
هویت در لغتنامه: ۱۶
شاخصه های هویت دینی ۲۴
۱- اعتقادی: ۲۴
۲ـ شاخصه های اخلاقی ۲۵
۳ـ شاخصه های سیاسی ۲۷
کتاب نامه: ۳۲
قیم ، عبدالنبی ،فرهنگ معاصرعربی-فارسی، ص۳۳
حسینی دشتی ،سید مصطفی, معارف و معاریف (دایره المعارف جامع اسلامی), موسسه فرهنگی آرایه
جوادی آملی، عبدالله, تفسیر موضوی: حیات حقیقی انسان در قرآن,قم،مرکز نشر اسرا,ج۱۵,
ــــــــــــــــ ، امام مهدی موجود موعود، تحقیق و تنظیم سید محمد حسن مخبر،قم،مرکز نشر اسرا،۱۳۸۷
ـــــــــــــــــ ،انتظاربشر از دین
مطهری, ،مرتضی ، امامت و رهبری, تهران, صدرا
ــــــــــــ ، مجموعه آثار،ج۳وج۲۵وج۱۸
حسایی،ابن ابی جمهو ر، عوالی اللالی،،قم،انتشارات سیدالشهداء،ج۴
سیدرضی،نهج البلاغه ، هجرت ،حکمت ۳۷۴
کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی،اسلامیه،ج۱،ص۳۳۹،ح۱۴
ــــــــــــــــــــ ، اصول کافی,ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی, الجزء اول, قم,دفتر نشر فرهن اهل بیت,ج۱
صدوق، الهدایه،،التوحید ،موسسه النشر اسلامی
طباطبایی،سید محمد حسین، تفسیر البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن، بیروت،دار التعاریف للمطبوعات ،ج۳
بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن،تهران، بنیاد بعثت،۱۴۱۶ق،ج۵
صدوق، محمدبنعلیبنحسین ، کمال الدین و تمام النعمه،انتشارات اسلامی، ج۲
احیاء از ماده” حیی” گرفته شده است .مصدر أحیا به معنای زنده کردن، جان بخشیدن، زندگی دادن[۱].
در التحقیق آمده : این کلمه در مقابل مرگ است و تحرک داشتن از آثارش است.
و در قرآن کریم در مقابل مرگ و هلاکت آمده است:
هر که هلاک مىشود از روى بینش و زنده گردد هر که زنده مىشود از روى بینش ، دستهاى مىمیرند و دستهاى دیگر زنده مىشوند ، شما را زنده مىکند و مىمیراند ، زنده مىگرداند و مىمیراند ، : پروردگارا نشانم بده که چگونه مردگان را زنده مىکنى؟
و الحیاه أعمّ من أن تکون فی النباتات: زنده می کند زمین را بعد از مرگش.
پس این حیات نباتی است.
أو فی الحیوان: پروردگارا نشان بده به من جگونه زنده می کنی مردگان را.
أو فی الإنسان: زندگى جز همین زندگى دنیا نیست ، اوست که شما را زنده مىکند.
أو فی مطلق الحیاه: و خداوند زنده می کند و می میراند، خارج می کند زنده را از مرده.
أو فی الحیاه المعنویّه : او را زندگى نیکو دهیم ، زمانى که شما را مىخوانند بدانچه زندهتان مىسازد.
أو فی الدار الآخره: و به درستى که زندگى حقیقى، آخرت است ، نه مىمیرد و نه زندگى دارد .
أو فی الحیوان: پروردگارا نشان بده به من جگونه زنده می کنی مردگان را.
أو فی الإنسان: زندگى جز همین زندگى دنیا نیست ، اوست که شما را زنده مىکند.
أو فی مطلق الحیاه: و خداوند زنده می کند و می میراند، خارج می کند زنده را از مرده.
أو فی الحیاه المعنویّه : او را زندگى نیکو دهیم ، زمانى که شما را مىخوانند بدانچه زندهتان مىسازد.
أو فی الدار الآخره: و به درستى که زندگى حقیقى، آخرت است ، نه مىمیرد و نه زندگى دارد .
أو فی الحیوان: پروردگارا نشان بده به من جگونه زنده می کنی مردگان را.
أو فی الإنسان: زندگى جز همین زندگى دنیا نیست ، اوست که شما را زنده مىکند.
أو فی مطلق الحیاه: و خداوند زنده می کند و می میراند، خارج می کند زنده را از مرده.
أو فی الحیاه المعنویّه : او را زندگى نیکو دهیم ، زمانى که شما را مىخوانند بدانچه زندهتان مىسازد.
أو فی الدار الآخره: و به درستى که زندگى حقیقى، آخرت است ، نه مىمیرد و نه زندگى دارد .
احیا: زنده کردن: و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است )[۲].
حال که مفهوم احیا روشن گردید به بیان حیات معنوی انسان می پردازیم که توسط وجود نازنین حضرت احیا می گردد:
انسان در سه مشخصه اصلی حیات یعنی تغذیه، رشد و تولید مثل با حیوانات مشترک بوده، اما انسانی که می تواند به مرحله خلیفه اللهی و انسان کامل برسد داری حیات دیگری است که حیات باطنی و زندگی روحی و عقلانی نام دارد.از قرآن حکیم چنین استنباط می شود که خداوند انسان را فطرتا حیّ متأله [۳]آفریده است یعنی روح انسان به دلیل تجردش همواره باقی است و جسم انسان یا زنده است یا مرده ، ولی روح انسان یا زنده سالم است یا زنده مریض یا مرده، پس جنس روح عبارت است از حیّ ، تأله او یعنی خدا خواهی مسبوق به خداشناسی است و تمام گزارشها و گرایشهای او رو به خداست و اضطراب او را جز ذات اقدس الهی فرو نمی نشاند و از هر کس که رشته امید ببرد, از آفریدگار خود ناامید نمی گردد. از این رو انسان دارای حیات متألهانه بوده یعنی حیات انسان برای او ذاتی نیست و خدا خواهی و تأله آدمی در حیات وی سهم تعیین کننده ای دارد, باید مبدئی برای انسان وجود داشته باشد که دارای حیات ذاتی بوده و انسان محتاج, به آن مبدأ بی نیاز متصل باشد. بنا براین حیات متألهانه را می توان به عبودیت انسان در برابر ذات اقدس ربوبی معنا کرد؛ آن عبودیتی حقیقیکه هرگز به رهایی و آزادی کاذب نمی انجامد.[۴]
شهید مطهری می فرماید: فطره از فطر به معنی ابداع یعنی آفرینش بدون سابقه گرفته شده ویک آیه در مورد انسان و دین آمده که دین را فطره الله می داند[۵]، .وزن فعله دلالت بر نوع می کند یعنی نوعی از آفرینش منظور است و اگر ما برای انسان یک سری ویژگیهایی در اصل خلقت و آفرینش انسان قائل شویم فطرت انسان همان ویژگیهای در اصل خلقت و آفرینش انسان است[۶]و و در فطرت و خلقت هر کسى یک احساس و تمایلى وجود دارد که خود به خود او را به سوى خدا مىکشاند؛ از این جهت مَثَل خدا و انسان مَثَل مغناطیس و آهن است[۷] ، در قرآن کریم ریشه این مطلب را به خوبى پیدا مىکنیم. آیهاى که مىفرماید: پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونى در آفرینش الهى نیست این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمىدانند! [۸]، تمایل دینى و میل به سوى حق را در وجود هر کسى یک امر فطرى مىداند قرآن یک اصل کلىترى را بیان مىکند؛ اصل کلىتر قرآن این است که در تمام موجودات تمایل به حق وجود دارد: آیا آنها غیر از آیین خدا مىطلبند؟! (آیین او همین اسلام است) و تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند، از روى اختیار یا از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسلیمند، و همه به سوى او بازگردانده مىشوند. [۹].
چقدر آیه در قرآن داریم با تعبیر: آنچه در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مىگویند و او عزیز و حکیم است [۱۰] ، یا: آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او مىگویند و او عزیز و حکیم است[۱۱] یا: لِلَّهِ مَنْ فِی السَّماواتِ (یا ما فِی السَّماواتِ)، که قرآن مىخواهد بگوید تمام مخلوقات در باطن ذات خودشان مسبّح و منزّه پروردگارند و به سوى او- بخواهند یا نخواهند- در حرکت و تکاپو هستند و مىروند.[۱۲]
باتوجه به آیه ” این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونى در آفرینش الهى نیست این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمىدانند! “[۱۳] فطرت الهی انسان تغییری با جایگزین نداشته یعنی تبدیل فطرت نداشته چه برسد به تغییر بی جایگزین یعنی نابودی فطرت، البته سخن از تغییر خلق و تبدیل نعمت در آیه ” ْ آفرینشِ پاک خدایى را تغییر دهند “[۱۴]آمده و آیاتی چون : ” این، بخاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتى را که به گروهى داده، تغییر نمىدهد جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند و خداوند، شنوا و داناست [۱۵]” و آیه :” خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمىدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! [۱۶]“دیده می شود که همه این موارد از تغییر خلقت سخن به میان آمده که مراد تضعیف فطرت است نه اعدام آن، از این روست که در هنگامه خطر و قطع همه اسباب ظاهری، نه تنها مؤمنان بلکه ملحدان و مشرکان نیز متوجه مبدأ هستی می شوند، پس روح ، مرگ واقعی ندارد و تبه کاران جهنمی که پیوسته آرزوی مرگ می کردند آن را با فرشته مأمور دوزخ در میان گذاشته” آنها فریاد مىکشند«اى مالک دوزخ! (اى کاش) پروردگارت ما را بمیراند (تا آسوده شویم)!» [۱۷]“و چنین پاسخ می شنوند” َ مىگوید: «شما در این جا ماندنى هستید “، در جای دیگر با اشاره به آتش بزرگی که شقی ترین آدمیان را در برگرفته می فرماید:[۱۸] : نه می میرد که از عذاب برهد و نه زندگی سالم دارد تا به رفاه برسد، پس انسان بر اساس دو ساحت که در هویتش تعبیه شده است حیّ متأله است نه حیات او ممات می شود و نه تأله فطری اش به الحاد می گراید.حیات روحانی انسان هرگز به مرگ مبدل نمی شود، چون هستی آدمی حقیقتی مجرد است و هر مجردی وجودی عنداللهی دارد و هرچه عندالله باشد باقی است: آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است آیا اندیشه نمىکنید؟! [۱۹]،،پس اگر از مرگ روح برای کافران ومشرکان سخن به میان آمده مرگ واقعی روح منظور نیست، امام علی (علیه السلام) از برخی افراد به مرده زندگان یا مرده ای میان زنده ها یاد می کند. گاه درباره کسانی که نهی از منکر رایک سره ترک کرده، به هیچ مرتبه ای از آن گردن نمی نهند، می فرماید:” فذلک میّت الاحیاء[۲۰]” و گاه نسبت به عالم فاسق از همین تعبیر استفاده کرده، می فرماید:”فذلک میّت الاحیاء[۲۱]” ؛ زیرا دانشمندی که به وظیفه الهی عالمان عمل نمی کند، خلاف ظاهر انسانی اش در حقیقت، حیوان است” فالصوره صوره انسان و القلب قلب حیوان[۲۲]،پس مرگ روح برای کافران و مشرکان منظور هرگونه فاصله گرفتن از ایمان است که به مفهوم دورشدن از حیات روحی است و هر مقدارگرایش به ایمان، حرکت به سوی زندگی و بقای حیات معنوی است .
کلام خداو وحی الهی، عامل حیات بخش است :” اى کسانى که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى مىخواند که شما را حیات مىبخشد “[۲۳]. وحی و نبوت، زنده کننده جامعه انسانی است و باتوجه به هماهنگی و یگانگی قرآن و عترت پیامبر(صلی الله علیه واله) حکم هر یک حکم دیگری بوده ، لذا پاسخ به ندای عترت نیز حیات بخش می باشد.
[۱]قیم،عبدالنبی ،فرهنگ معاصرعربی-فارسی، ص۳۳
[۲] حسینی دشتی ،سید مصطفی,معارف و معاریف (دایره المعارف جامع اسلامی)،ج۱: مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً
[۳]آیه الله جوادی آملی, تفسیر موضوی: حیات حقیقی انسان در قرآن,قم،ج۱۵,ص۱۸
[۴]همان,ص۴۰
[۵]سوره روم آیه ۳۰
[۶]شهید مطهری، مجموعه آثار،ج۳،ص۴۵۴-۴۵۵
[۷] همان،ج۴،ص۴۰
[۸] روم، آیه۳۰
[۹] أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ال عمران، آیه۸۳
[۱۰] حدیدآیه۱: سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
[۱۱] حشرآیه۲۴: یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ،
[۱۲] همان،ج۴،ص۴۲
[۱۳] سوره روم آیه ۳۰: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّه
[۱۴] سوره نساء آیه ۱۱۹: ْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّه
[۱۵] سوره انفال،۵۳: ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَهً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیم
[۱۶] سوره رعد آیه۱۱: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم
[۱۷] سوره زخرف آیه۷۷: یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّک
[۱۸] سوره اعلی آیه۱۳: ثُمَّ لا یَمُوتُ فیها وَ لا یَحْیى
[۱۹] سورقصص آیه۶۰: ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى أَ فَلا تَعْقِلُون
[۲۰]سید رضی،نهج البلاغه ، هجرت ،حکمت ۳۷۴،ص۵۴۲
[۲۱] همان، خطبه ۸۷
[۲۲]همان
[۲۳]سوره انفال،آیه ۲۴: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر