2,385 views
پیشینه تحقیق مفهوم بازنمایی، نشانهشناسی و همسر دوم و نظریه های مربوط به آن دارای ۷۱ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
۲-۱ مقدمه ۴
۲-۲ مرور مفهومی ۵
۲-۲-۱ بازنمایی ۵
۲-۲-۱-۱ بازنمایی و رسانه ۷
۲-۲-۱-۲ بازنمایی در سینما ۱۰
۲-۲-۲ نشانه شناسی ۱۲
۲-۲-۲-۱ تصویر در نشانهشناسی ۱۴
۲-۲-۳ همسر دوم ۱۵
۲-۲-۳-۱ همسر دوم در سینما ۱۵
۲-۳ پیشینه تجربی ۱۶
۲-۴ مرور تاریخی موضوع تحقیق ۲۰
۲-۵ مبانی نظری تحقیق ۳۰
۲-۵-۱ مقدمه ۳۰
۲-۵-۲ نظریه بازنمایی ۳۰
۲-۵-۲-۱ نظریه بازنمایی در مطالعات فرهنگی ۳۳
۲-۵-۲-۳ زبان و بازنمایی ۳۴
۲-۵-۲-۴ گفتمان و بازنمایی ۳۹
۲-۵-۲-۵ ایدئولوژی و بازنمایی ۴۲
۲-۵-۳ استراتژیهای بازنمایی ۵۰
۲-۵-۳-۱ کلیشه سازی ۵۰
۲-۵-۳-۲ طبیعی سازی ۵۳
۲-۵-۳-۳ طرد ۵۴
۲-۵-۴ نظریات نشانهشناسی ۵۵
۲-۵-۴-۱ سوسور و نشانهشناسی ۵۵
۲-۵-۴-۲ پیرس و نشانهشناسی ۵۸
۲-۵-۴-۳ نشانهشناسی ساختارگرای بارت ۶۰
۲-۵-۴-۴ اکو و نشانهشناسی پساساختارگرا ۶۴
منابع ۶۶
مهدی زاده، سیدمحمد، رسانهها و بازنمایی، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه، ۱۳۸۷
مهدی زاده، سیدمحمد، نظریههای رسانه، اندیشههای رایج و دیدگاههای انتقادی، تهران، همشهری، ۱۳۸۹
راودراد، اعظم و منتظرقائم، مهدی و سرکاراتی، پریسا، تفسیر زنان از بازنمایی هویت زنانه در تلویزیون، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، شماره ۲، ۱۳۸۷
راودراد، اعظم، تغییرات نقش زن در جامعه و تلویزیون، فصلنامه پژوهش زنان، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه، شماره اول، ۱۳۸۰
بهارلو، عباس، با همکاری شهناز مرداری کوچی، دانشنامه سینمای ایران، تهران، نشر قطره، ۱۳۸۳
بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران، فیلمشناسی سینمای ایران ۱۳۵۷-۱۳۰۹، تهران، نشر قطره، ۱۳۸۳
بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران، فیلمشناسی سینمای ایران ۱۳۷۲-۱۳۵۸، تهران، نشر قطره، ۱۳۸۳
هال، استورات، رمزگذاری و رمزگشایی در گفتمان تلویزیون، نظریههای ارتباطات، جلد چهارم، ترجمه گودرز میرزایی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۷
هال، استورات، غرب و بقیه، گفتمان و قدرت، ترجمه محمود متحد، آگه، ۱۳۸۶
هال، استورات، مکرابی، آنجلا و نیت، تونی و …، گردآوری و ویرایش جمال محمدی، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۸
هال، استورات، نظریههای ارتباطات: مفاهیم انتقادی در مطالعات رسانهای و فرهنگی، جلد سوم، ترجمه احسان شاتقی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
همایونپور، کیارش، بهرام بیضایی و جامعه معاصر، پایاننامه دوره کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، دانشکده علوم اجتماعی، ۱۳۸۳
کالر، جاناتان، فردینان دوسوسور، ترجمه کوروش صفوی، تهران، هرمس، ۱۳۷۹
کالکر، رابرت، فیلم، فرم و فرهنگ، ترجمه بابک تبرایی، تهران، انتشارات بنیاد سینمایی فارابی، ۱۳۸۴
اکو، امبرتو، نشانهشناسی، ترجمه پیروز ایزدی، تهران، نشر ثالث، ۱۳۸۷
جمعدار، الهام، تحلیل سیمای زن در سینمای پس از انقلاب، پایاننامه دوره کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، دانشکده علوم اجتماعی، ۱۳۷۳
جینکنز، ویلیام، ادبیات فیلم، جایگاه سینما در علوم انسانی، ترجمه محمدتقی احمدیان، شهلا حکیمیان. ۱۳۶۷
چندلر، دانیل، مبانی نشانهشناسی، ترجمه مهدی پارسا، تهران، نشر سوره مهر، ۱۳۸۶
دانسی، مارسل، نشانهشناسی رسانه، ترجمه گودرز میرزایی و بهزاد دوران، تهران، نشر چاپار، ۱۳۸۸
در بخش اول این مقاله ابتدا به مرور مفهومی مباحث مربوط به بازنمایی همسر دوم در سینما خواهیم پرداخت و با ارائه تعاریف کلی مفاهیم مربوط به بازنمایی، نشانهشناسی و همسر دوم را معرفی میکنیم.
سپس با بررسی پژوهشهای پیشین مربوط به حوزه زنان و سینما، به مرور تجربی میپردازیم.
در بخش سوم، به مرور نظری میپردازیم. نظریات مربوط به بازنمایی و نشانهشناسی مفصلاً تشریح میشوند .
بازنمایی تولید معنا از طریق چارچوبهای مفهومی و گفتمانی است. به این معنی که معنا از طریق نشانهها، به ویژه زبان تولید میشود. زبان سازندهی معنا برای اشیای مادی و رویههای اجتماعی است و صرفا واسطهای خنثی و بیطرف برای صورتبندی معانی و معرفت دربارهی جهان نیست. فرایند تولید معنا از طریق زبان را رویههای دلالت مینامند. لذا آنچه واقعیت نامیده میشود خارج از فرایند بازنمایی نیست. البته این بدان معنا نیست که هیچ جهان مادی واقعی وجود ندارد، بلکه مهم معنایی است که به جهان مادی داده میشود. استوارت هال میگوید:« هیچچیز معناداری خارج از گفتمان وجود ندارد؛ و مطالعات رسانهای وظیفهاش سنجش شکافت میان واقعیت و بازنمایی نیست بلکه تلاش برای شناخت این نکته است که معانی به چه نحوی از طریق رویهها و صورتبندیهای گفتمانی تولید میشود. از دیدگاه هال، ما جهان را از طریق بازنمایی میسازیم و بازسازی میکنیم». (کالورت و لوییز[۲]، ۲۰۰۲: ۲۰۰)
بازنمایی به معنای استفاده از زبان برای گفتن چیزی معنادار یا برای نمایش دادن جهان معنادار به افراد دیگر تعریف میشود. بازنمایی بخشی اساسی از فرایندی است که به تولید معنا و مبادله آن میان اعضای یک فرهنگ و شامل استفاده از زبان، نشانهها و ایماژهایی میشود که به بازنمایی میپردازد.
هال استدلال میکند واقعیت به نحو معناداری وجود ندارد و بازنمایی یکی از شیوههای کلیدی تولید معناست. معنا صریح یا شفاف نیست و از طریق بازنمایی در گذر زمان، یک دست باقی نمیماند. معنا بیثبات یا لغزنده است و همیشه قرار ملاقاتش با حقیقت مطلق را به تاخیر میاندازد، همیشه برای همطنین شدن با موقعیتهای جدید مورد مذاکره قرار میگیرد و تغییر مییابد، اغلب مورد مجادله بوده و هر ازگاهی به شدت بر سر آن جنگ شده است… معانی به شدت در رابطه با قدرت ثبت و حک می شوند. (مهدی زاده،۱۳۸۷: ۱۶)
به عبارت دیگر بازنمایی یکی از کارکردهای فرهنگی است که معنا را تولید میکند. تأکید بر کردارهای فرهنگی در اینجا بدین معنی است که مشارکت کنندگان در یک فرهنگ هستند که به افراد، ابژهها و حوادث معنا میبخشند. چیزها فینفسه دارای معنا نیستند. بنابراین معنای چیزها محصول چگونگی بازنمایی آنهاست و فرهنگ، تفسیر معنادار چیزهاست. معنایی که محصول بازنمایی افراد از آنهاست و بازنمایی به عملکرد تأثیرگزار چیزها برای ما بستگی دارد.
مطالعات فرهنگی[۳] با اتخاذ نگرشی برسازنده درباره بازنمایی باور دارد که پدیدهها فینفسه قادر به دلالت نیستند بلکه معنای پدیدهها ناگریز باید از طریق واسطه فرهنگ، بازنمایی شود. بازنمایی فرهنگی و رسانهای نیز نه امری خنثی و بیطرف، که آمیخته روابط و مناسبات قدرت جهت تولید و اشاعه معانی مرجح در جامعه در راستای تداوم و تقویت نابرابریهای اجتماعی است
اگر بپذیریم که معنا واجد ماهیتی ثابت و تضمین شده نیست بلکه از بازنماییهای خاص طبیعت در فرهنگ ناشی میشود، آنگاه میتوان نتیجه گرفت که معنای هیچچیز نمیتواند تغییر ناپذیر، غایی یا یگانه باشد. در واقع، معنای هر چیز همواره از یک زمینه بر میآید و مشروط به عواملی دیگر و همچنین تابع مناسبات متحولشونده قدرت است. بازنمایی فرهنگی و رسانهای نه امری خنثی و بیطرف، که آمیخته به روابط و مناسبات قدرت جهت تولید و اشاعه معانی مرجّح در جامعه در راستای تداوم و تقویت نابرابریهای اجتماعی است.
ریچارد دایر[۴] درباره بازنمایی این پرسش را مطرح میکند که چه کسی، کدام گروه را به چه شیوهای باز مینمایاند. به دنبال چنین رویکردی است که موضوع رابطه میان «بازنمایی»، «قدرت» و «ایدئولوژی» پدیدار میشود. به این معنا که بازنمایی فرایند نمایش شفاف واقعیت از طریق رسانهها نیست بلکه اساساً فرایندی است که طی آن برخی امور نمایانده میشوند در حالیکه بسیاری از امور مسکوت میمانند؛ در واقع آنچه بازنمایی میشود، احتمالاً با منافع عده خاصی گره خورده است. (دایر به نقل از استریناتی، ۱۳۸۰)
در اندیشههای پستمدرنیستی و آنچه رولان بارت[۵] بر آن تأکید دارد، «چگونه» واجد اهمیت است و نه «چه». به بیان دیگر چگونگی امور واجد اهمیت است، نه آنچه در اندیشههای اومانیستی و فضلفروشانه بورژوازی در پیوند با «چیستی» میگذرد. اما در گرماگرم مجادلات میان «چه» و «چگونه»، آنچه مغفول میماند، «چراییِ» بازنمایی و یا به تعبیری سیاستِ بازنمایی است. چرا که یک نوع بازنمایی در یک لحظه خاص تاریخی و در پیوند با شخص، مضمون، نژاد، جنسیت و یا طبقه خاص پذیرفتنی است و در مواقع دیگر ممنوع شمرده میشود. رولان بارت همیشه بر چگونگی بازنمایی تأکید میورزید و با این تمرکز، به نوعی متنی کردن و شکل تازهای از سیاست اشاره داشت.
به طور کلی میتوان گفت که در دایره فرهنگی و اندیشگی امروز، بازنمایی زنان، اقلیتهای نژادی و دیگر گروههای سرکوب شده و به حاشیه رانده، مضمون نقد و نظرهای گوناگون بوده است. این نظریات قایل به این است که بازنمایی به هیچ وجه نمیتواند طبیعی و خنثی و مستقل از واقعیتهای بیرونی باشد و همیشه از سوی کدهای فرهنگی موجود و از پیشبوده ساخته و پرداخته میشود.
برای بسیار از ما رسانه منبع مهم اطلاعات درباره جهانی که در آن زندگی میکنیم محسوب میشود. در حقیقت، رسانه، یکی از مهمترین ابزارهای فهم جهان و ابزار قدرتمند شکلگیری نگرشها و عقاید ماست. به زبان ساده، فرآیندی که رسانه به ما اجازه تفسیر جهان یا واقعیت خارج را میدهد، بازنمایی نامیده میشود. (راینر و دیگران، ۲۰۰۱: ۶۳)
نه تنها متون رسانهای بازنماییای از جهان هستند، بلکه با دقت نیز انتخاب شدهاند. به عنوان مثال، قبل از اینکه تصویر بر صفحه نمایش تلویزیون ظاهر شود، فرآیند انتخابی صورت میگیرد تا ابعادی از جهان برای بازنمایی انتخاب شود.
یکی از نکاتی که حتماً میباید در بحث بازنمایی مورد توجه قرار گیرد، آن است که بازنمایی، حتی اگر بازنمایی زیباییشناختی شخصیتهای یک داستان باشد، هرگز نمیتواند مستقل از مسایل سیاسی و ایدئولوژیک مورد ارزیابی قرار بگیرد.
رسانه ها بر شناخت و درک عموم از جهان تأثیر میگذارند، به این معنا که آگاهی و ذهنیت مردم نسبت به جهان بستگی به محتوایی دارد که از رسانهها دریافت میکنند؛ زیرا رسانهها واسطه و میانجی بین آگاهیهای فردی و ساختارهای گستردهتر اجتماعی و سازنده معنا هستند. رسانهها همچون آینه برای انعکاس واقعیت عمل نمیکنند، بلکه بر ساخت اجتماعی واقعیت تأثیر میگذارند. بر این اساس، بازنمایی، ساخت رسانهای واقعیت است. (مهدی زاده،۱۳۸۷: ۹)
از نظر ریچارد دایر مفهوم بازنمایی در رسانهها عبارت است از: «ساختی که رسانههای جمعه از جنبههای مختلف واقعیت مثل افراد، مکانها، اشیاء، اشخاص، هویتهای فرهنگی و دیگر مفاهیم مجرد ایجاد میکنند. تجلی بازنماییها ممکن است به صورت گفتاری، نوشتاری یا تصاویر متحرک باشد.» (دایر به نقل از وب، ۲۰۰۹ :۵۶)
درستی و صحت بازنمایی توسط رسانهها، موضوع مهمی در مطالعات رسانههاست. آنچه باید در خاطر سپرد، این است که رسانهها بازنمایی از واقعیت را نشان میدهند، نه خود واقعیت را و اطلاعاتی که توسط متن رسانهای منتقل میشود، تغییر شکل یافته جهان است. (راینر و دیگران، ۲۰۰۱: ۶۵)
رسانهها را باید سازنده محیط نمادینی[۶] دانست که تأثیر عمده آنها ، شکل گیری تصویر ذهنیِ مخاطبان از دنیای اطراف است. مک کوایل[۷] با اشاره به «نظریه کاشت»[۸] در ارتباطات و با اذعان به نقش رسانهها در ساخت محیط نمادین، اهمیت رسانهها را نه در تشکیل «توده» بلکه در خلق راههای مشترک انتخاب و نگریستن به رویدادها میداند که روایتهایی یکسان و نسبتاً مورد وفاق از واقعیت اجتماعی ارائه و مخاطبان خود را نیز سازگار با آن، فرهنگپذیر میکند.
در ارتباطات، نظریه کاشت به عنوان یکی از نظریههای قابل توجه در آثار دراز مدت رسانهها، محتوای رسانهای را به مثابه محیطی مینگرد که انسان در آنجا زندگی و خود و دیگران را تعریف میکند و باورها و پیشفرضهایش درباره واقعیات اجتماعی را بسط میدهد و حفظ میکند. نظریه کاشت، تأثیر عمده رسانهها را فرهنگ پذیری میداند و نه ترغیب.
جهانی که رسانهها آنرا ترسیم میکنند – همانند جهانی که احساس و در آن زندگی میکنیم – یک مجموعه سازمان یافته فرهنگی از «مقوله» یا «مفاهیم کلی» است. ما جهان را از طریق مقولهسازی پدیدهها یا دستهبندی مفاهیم، اداره میکنیم و به آن معنا میبخشیم. این رویه معناسازی مبتنی بر یک فرایند ایدئولوژیک است. به عبارتی، در مقولهسازی پدیدهها، طرحوارهها یا کلیشههای ذهنی که اجتماع دیکته میکند، مطرح است و نه تجربه و درک مستقیم خود ما از پدیدهها. بنابراین، رسانهها منبع قدرتمندی درباره جهان اجتماعی است؛ چرا که جریان مداوم و مکرر بازنمایی رسانهای از «دیگران»[۹] به طرز قوی بر ادراکها و کنشهای مخاطبان آنها از کسانی که بازنمایی میشوند تأثیر میگذارد و یا بازنماییها عین واقعیت پنداشته میشود. (مهدی زاده،۱۳۸۷: ۵۲)
استورات هال رسانهها را بخشی از «سیاست معناسازی» تعریف میکند و معتقد است که رسانهها به رویدادهایی که در جهان به وقوع میپیوندند، معنا میدهند. او میگوید رسانهها واقعیت را تعریف میکنند و بهجای آنکه فقط معناهای موجود را منتقل کنند، از خلال گزینش و عرضه سپس بازتولید و صورتبندی مجدد آن رویداد، برای آنها معنا میآفرینند. از آنجا که هر واقعیتی معانی گوناگونی دارد، رسانهها با تکیه بر قدرتی که دارند تصمیم میگیرند که به هر رویدادی چه معنایی ببخشند. در این برداشت، ایدئولوژی بر رسانهها اعمال نمیشود، بلکه چیزی است که رسانهها در خلق و ساختاربندی آن نقش دارند.)مهدی زاده، ۱۳۸۷: ۵۶)
هال با تفسیرهای جبرگرایانه از ایدئولوژی مخالف است، بر خلاف مارکسیستهایی که معتقدند، ایدئولوژی یا آگاهی کاذب توسط طبقه حاکم (صاحبان قدرت) ساخته شده است تا به خورد طبقات محکوم داده شود، هال «ایدئولوژی» را عرصه رقابت و مقاومت میداند؛ یعنی افراد و گروهها میتوانند فعالانه در ساختن ایدئولوژی مورد نظر خود تلاش کنند. هال معتقد است افراد میتوانند از حوزه فرهنگ و بهخصوص «فرهنگ عامه» به مقاومت و مخالفت با ایدئولوژی مسلط بپردازند. به نظر هال مخاطب پیام میتواند ایدئولوژی فرستنده پیام را بپذیرد یعنی توسط «رمز مسلط» به رمزگشایی[۱۰] پیام بپردازد؛ اما این امکان نیز وجود دارد که گیرنده پیام از «رمز مذاکرهای» یا حتی از «رمز مخالف» برای رمزگشایی پیام استفاده کند و در نتیجه به معنای دیگری برسد. (هال، ۲۰۰۱: ۱۱۰)
هال و همکارانش در تلاش برای آنکه حساب خود را از الگوهای جبری باور فرایند ایدئولوژیکی جدا کنند، استدلال میکردند که همه مردم متنی واحد را به شیوهای یکسان ملاحظه نمیکنند. مرکز این استدلال الگویی از فرایند ارتباطات بود که هم رمزگذاری و هم رمزگشایی را در بر میگرفت و گفتنی است که این الگو در بافت بحث ارتباطات تلویزیونی توسعه یافت.
مسأله مهم در بازنمایی واقعیت توسط رسانهها اینجاست که یک رسانه هیچگاه ابزار خنثی و یک میانجی بیطرف در ارائه تصویر به حساب نمیآید. رسانه متکی به زبان و معناست و زبان و معنا در چارچوب گفتمان همواره متکی بر قدرت است. لذا بازنمایی حوادث توسط رسانهها، جدای از بحث اخلاقی و غیر اخلاقی بودن آن، سوگیری ایدئولوژیک دارد و در راستای تضعیف یا تثبیت قدرت و گفتمان ویژهای گام برمیدارد.
از دیدگاه فوکو، قدرت در شبکهای از روابط در هم پیچیده، ساری و جاری است. به عبارتی، قدرت در این مفهوم، ریشه در لایههای مختلف تعاملات اجتماعی و زبانی دارد و در یک ظرف گفتمانی شکل میگیرد و معنا مییابد. همچنین قدرت صرفاً مفهومی سرکوبگرانه نیست، بلکه مولد نیز هست. رسانهها در تولید، بازتولید و توزیع گفتمانها جهت شکل دادن به تصورات عموم یا به عبارتی ساخت «رژیمهای حقیقت»[۱۱] که بیانگر پیوند دانش و قدرت در مناسبات اجتماعی است، نقش کلیدی دارند. (مهدی زاده، ۱۳۷۸: ۵۸)
در نگاه فوکو[۱۲]، رسانهها مکانیسم یا دستگاههایی هستند که قدرت گفتمان از طریق آنها اعمال میشود. بر این اساس، روابط قدرت بیشتر در قالب زبان، نوع خبر، انواع ساختار، شیوههای دیدن و ادراک مسائلی که عناصر سازنده گفتمان هستند، متجلی میشود تا در افراد یا سازمانها. (مهدی زاده،۱۳۸۷: ۶۳)
سینما به عنوان یک وسیله ارتباطی با به تصویر کشیدن وقایع پیرامون خود، دنیای جدیدی را پیش روی مخاطبانش مینشاند، دنیایی که برگرفته از قواعد بازنمایی رویدادهاست. تصاویری آمیخته از عینیتها و ذهنیتها، که به بازآفرینی جهان اطراف میپردازند.
کلیشه فرهنگی عجیبی وجود دارد که میگوید تصاویر دروغ نمیگویند. این بخشی از کلیشهی بزرگتری است بر این مبنا که آنچه را میتوان دید، میشود، باور داشت. به نوعی چیزی که مستقیماً یا به واسطهی یک بازنمایی بصری مانند نقاشی، عکس یا فیلم دیده میشود، ما را به واقعیت نزدیکتر میکند. کلمهها آشکارا خودشان چیزی نیستند؛ کلمهها اصواتی ساختگیاند، با حروفی ساختگی نشان داده میشوند و بر اساس دستوری قراردادی کنار هم قرار میگیرند که همهی آدمهای درون یک فرهنگ با این آگاهی که کلمات خاصی به چیزهای خاصی ارجاع میدهند، از آن استفاده میکنند. زبان مشخصاً فرهنگی و غیرطبیعی است. اما به نظر میرسد که دیدن و مشاهده کردن خودِ هر چیز را برایمان میآورند: «واقعیت» را. چیزهایی که دیده میشوند طوری به نظر میآیند که انگار بی واسطهاند. یعنی گویی به صورت مستقیم و نه غیر مستقیم به ما انتقال داده شدهاند. چیزی سر راهشان نمیایستد و حقیقی هستند.
اما در حقیقت، تصویر، چه عکس باشد و چه نقاشی دیجیتال، خودِ آنچیز (مدلول) نیست. بازنمودی است از یک فرایند انتقال تنظیم شده با نورپردازی و دست و لنز یا کامپیوتری، به روی کاغذ فیلم یا رمزگان دوتایی خود آن چیز. (کالکر، ۱۳۸۴: ۲۴-۲۳)
[۱] Representation
[۲] Calvert & Lewis
[۳] Cultral Studies
[۴] Richard Dayer
[۵] Roland Barthes
[۶] Symbolic Envionment
[۷] Mc.Quail D.
[۸] Cultivation Theory
[۹] Others
[۱۰] Decoding
[۱۱] Regims of Truth
[۱۲] Foucault M.
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر