679 views
پیشینه تحقیق هوش هیجانی؛ مهارتهای اجتماعی- هیجانی و نظریههای هوش هیجانی و رابطه هوش هیجانی با هوش اجتماعی دارای ۳۹ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
۲-۱- مقدمه ۴
۲-۲- تاریخچه هوش هیجانی ۴
۲-۲-۱ آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه ۶
۲-۳- مفهوم هوش هیجانی از دیدگاه بار-آن ۷
۲-۴- کفایت هیجانی ۱۰
۲-۵- هوش عمومی ۱۰
۲-۶- تأثیر هوش هیجانی در زندگی ۱۱
۲-۷- هوش چیست؟ ۱۱
۲-۸- هیجان چیست؟ ۱۳
۲-۸-۱ نظریههای هوش هیجانی ۱۳
۲-۹- هوش هیجانی؛ مهارتهای اجتماعی- هیجانی ۱۴
۲-۱۰- نقش هیجان ها در هوش ۱۴
۲-۱۱- هوش هیجانی: دو نظریه ۱۴
۲-۱۲- تنظیم و کنترل هیجان ها ۱۵
۲-۱۳- رابطه هوش هیجانی با هوش اجتماعی ۱۵
۲-۱۴- توانایی لذت بردن از زندگی ۱۶
۲-۱۵- توانایی جهیدن ۱۶
۲-۱۶- تعادل ۱۶
۲-۱۷- انعطاف پذیری ۱۶
۲-۲۱- پیشینه تحقیق ۱۷
۲-۲۱-۱ پژوهش های خارج از کشور ۱۷
۲-۲۱-۲ پژوهش های داخل کشور ۱۸
منابع و ماخذ ۱۹
فهرست منابع فارسی ۱۹
فهرست منابع انگلیسی ۲۱
جلالی، سیداحمد. ۱۳۸۱٫ هوش هیجانی. فصلنامه تعلیم و تربیت، سال هجدهم، شماره ۱و۲، بهار و تابستان ۱۳۸۱، شماره مسلسل ۷۰-۶۹٫
حدادی کوهسار، علی اکبر. (۱۳۸۳). بررسی مقایسهای رابطه هوش هیجانی باسلامت روان وپیشرفت تحصیلی در دانشجویان شاهد و غیرشاهد دانشگاه تهران. پایاننامه کارشناسی ارشد، روانشناسی بالینی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه شاهد.
آقایار، شریفی. (۱۳۸۵). کاربردهوش هیجانی. اصفهان: سپاهان.
منصوری، بهزاد. ۱۳۸۰٫ هنجاریابی پرسشنامه هوش هیجانی سیبریا شرینگ. دانشگاه تهران: پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی۱۳۸۰٫
خسرو جاوید، مهناز. (۱۳۸۱). بررسی اعتبار و روایی سازه مقیاس هوش هیجانی شوت در نوجوانان. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس.
باقری، منصور. (۱۳۸۱٫ نقش آموزش مهارتهای زندگی در دانش، نگرش و عزت نفس دانش آموزان مقطع راهنمایی. پایان نامه کار شناسی ارشد ، دانشگاه تهران .
دهشیری، غلامرضا. ۱۳۸۳٫ بررسی رابطه هوش هیجانی با استرس دانش آموزان مقطع متوسطه. تازههای و پژوهشهای مشاوره، جلد ۴، شماره ۱۲٫
دهشیری، غلامرضا. ۱۳۸۵٫ بررسی رابطه بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی. وبلاگ جهاد دانشگاهی( http//www.sid.ir).
دهشیری، غلامرضا. ۱۳۸۵٫ بررسی رابطه هوش هیجانی باپیشرفت تحصیلی دانشآموزان. نشریه داخلی تازهها و پژوهشهای مشاوره، شماره ۱۸٫
برادبری، تی. و جی گریوز. ۱۳۸۴٫ هوش هیجانی: مهارتهاوآزمونها. ترجمه مهدی گنجی، تهران: ساوالان.
بشارت، محمدعلی. ۱۳۸۵٫ بررسی رابطه هوش هیجانی باموفقیت تحصیلی دانشآموزان. مجله اندیشههای نوین تربیتی. دوره ۲: شمارهی ۳ و ۴٫
پاشا شریفی. حسن. (۱۳۷۹). نظریه وکاربرد هوش و شخصیت. انتشارات رشدسخن.
پلاچیک، آر. (۱۳۸۱). هیجانها. ترجمه محمودرمضانزاده. مشهد: آستان قدس.
پیشقدم، رضا. و بهزاد قنسولی. ۱۳۸۷٫ نقش هوش هیجانی در یادگیری زبان انگلیسی و موفقیت تحصیلی. مجله پژوهش زبان های خارجی. شماره۴۳٫
ثمری، علیاکبر. و فهیمه طهماسبی. ۱۳۸۶٫ بررسی رابطه هوش هیجانی وپیشرفت تحصیلی دانشجویان. فصلنامه اصول بهداشت روانی. پاییز و زمستان ۱۳۸۶، شماره ۳۵،۳۶ .
هوش هیجانی یعنی توانایی استفاده از هیجانها که شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود است. به عبارت دیگر، شخصی که EQ بالایی دارد سه مؤلفه هیجانها را به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق میکند (مؤلفه شناختی، مؤلفه فیزیولوژیکی و مؤلفه رفتاری). همچنین هوش هیجانی با شناخت فرد از خویش و دیگران، ارتباط بین فردی، سازگاری و انطباق با محیط در جهت ارضای نیاز خود و انتظارات اجتماعی وابسته است و می تواند زمینه ای مناسب برای ساختن محیطی مطلوب برای یادگیری و برقراری ارتباط مؤثر باشد. به عبارت دیگر، هوش هیجانی فرد با مسایل فردی و اجتماعی روزمره سروکار دارد و پیش بینی کننده موفقیت فرد در زندگی است زیرا نشان دهنده عملکرد فرد در موقعیتهای اضطراری است. دانیل گلمن معتقد است، هوش عاطفی بالا تبیین میکند که چرا افرادی با ضریب هوشیIQ متوسط موفق تر از کسانی هستند که نمرههای IQ بسیار بالا تری دارند(حدادی کوهسار ۱۳۸۳، ۲۰).
از نظر تاریخچه، هوش هیجانی در مفهوم هوش اجتماعی ریشه دارد که اولینبار توسط ای.ال ثرندایک درسال ۱۹۲۰ شناخته شد. از آن پس تاکنون روانشناسان سایر مقولههای هوش را نیز مورد شناسایی قراردادند.
درسال ۱۹۷۰ برای اولین بار، دو روانشناس آمریکایی به نام های دکتر پیترسالوی از دانشگاه ییل و دکتر جان مایر از دانشگاه نیوهمپشایر، بحث علمی هوش هیجانی را مطرح کردند. در سال ۱۹۷۵، «هوارد گاردنر» ایده هوش چندگانه را مطرح کرد. او هشت نوع هوش را در دو دسته کلّی هوش میان فردی[۱] و هوش درون فردی[۲] برشمرد (شریفی و آقایار ۱۳۸۵، ۱۴۷).
بسیاری از روانشناسان از جمله گاردنر اعتقاد دارند که معیارهای سنتی ارزیابی هوش، مثل آزمونهای ضریب هوشی (IQ) قادر به تشریح توانائیهای شناختی نیستند. عبارت هوش هیجانی ابتدا در سال ۱۹۸۵ توسط «وین پین» مطرح شد امّا توسط «دانیل گلمن» در سال ۱۹۹۵ محبوبیت یافت. بیشترین پژوهشها در این زمینه توسط «پیتر سالووی» و «جان مایر» در دهه ۹۰ صورت گرفته است. آنها به این نتیجه رسیدند که ظرفیت ادراک و فهم هیجانات، عامل جدیدی را در شخصیت افراد تشکیل میدهند. مدل سالوی- مایر، هوش هیجانی را به صورت ظرفیت درک اطلاعات هیجانی و استدلال در هنگام وجود هیجان تعریف میکند. آنها توانائیهای هوش هیجانی را به چهار زمینه زیر تقسیم میکنند:
توانایی درک و تشخیص دقیق هیجانات (یا عواطف) خود و دیگران توانایی استفاده از هیجانات (یا عواطف) برای تسهیل تفکر توانایی درک معانی هیجانات (یا عواطف) توانایی مدیریت و اداره کردن هیجانات (یا عواطف) (جلالی ۱۳۸۱، ۲-۱).
پژوهشگران مختلف ابراز داشتهاند که هوش هیجانی بر سلامت حافظه و نیروی عقل، ادراک، معنابخشی تجربهها، داوری صحیح، تصمیمگیری مناسب و رشد روانی- اجتماعی فرد تاثیر چشمگیر میگذارد و افرادی که دارای هوش هیجانی بالاییاند، قدرت بیشتر برای سازگاری با مسائل جدید روزانه دارند.
همچنین هوش هیجانی بالا با برونگرایی، انعطافپذیری، دلپذیر و باتوان بودن، هماهنگ کردن احساسات مختلف، شناسایی این احساسات و تاثیر آنها بر مغز و رفتار همبستگی دارد.
در مقابل، هوش هیجانی پایین با رفتارهای مسئله ساز درونی، سطوح پایین همدلی، ناتوانی در تنظیم خلق و خو، افسردهخویی، اعتیاد به الکل و موادمخدر، انحرافات جنسی، دزدی و پرخاشگری همراه است باتوجه به مسائل مختلفی که درباره هوش هیجانی ارائه شد، میتوان گفت که عوامل متعددی بر روند رشد یا تنزل هوش هیجانی تاثیرگذار است. مدرسه، محیط بیرونی و از همه مهمتر، خانواده نقش تعیینکنندهای در این زمینه دارند (خسروجاوید ۱۳۸۱، ۱۹).
با ارزیابی هوش هیجانی میتوان میزان موفقیتهای فرد را در زندگی فردی و اجتماعی پیشبینی کرد. برای ارزیابی، پنج بُعد در نظر گرفته میشود که عبارتند از: رسش(پختگی)، دلسوزی، رعایت اصول اخلاقی، اجتماعیبودن و احساس آرامش.
در بررسیها روشن شده است که عوامل کامیابی افراد برجسته، ناشی از احساسات مثبتی است که آنان در خود ایجاد میکنند و برعکس افراد ناموفق، کسانیاند که احساسات منفی را در خود پرورش میدهند.
این عوامل احساسی مثبت عبارتند از: احساس عزت نفس، دوستداشتن و عزیزداشتن خویش، خویشتنپذیری، خوشمشربی، ماجراجویی، بردباری و… و از جمله احساسات منفی میتوان از بدبینی، ترس از شکست، اضطراب، احساسناتوانی، احساس حقارت، ترس از تنبیه، احساس عدم امنیت، فرار از پذیرش مسئولیت، احساس گناه و… نام برد.
دکتر «جیم نیومن[۳]» در کتاب خود به نام «ترمزهای خود را رها کنید»، احساسات منفی را به نوعی ترمز در زندگی و احساسات مثبت را به نوعی گاز در زندگی تشبیه میکند که سرعت کامیابی را افزایش میدهد(منصوری ۱۳۸۰، ۶۵).
از دیرباز، هوش به عنوان یکى از عواملى که باعث موفّقیت فرد در زندگى مىشود، مطرح بوده است؛ ولى مسئله مهم این است که بهره هوشى، تعیین کننده موفّقیت فرد در دراز مدّت نیست. به عبارت دیگر، همیشه اینطور نیست که هر کس که هوش منطقى بالاترى داشته باشد، موفّقتر است. در بعضى از موارد، افراد بسیار باهوشى را مىبینیم که در زندگى موفّق نیستند و بالعکس، افرادى با بهره هوشى کمترى را مىبینیم که موفّقیتهاى فراوانى را کسب مىکنند. براى مثال، همگى داوطلبان کنکورى را دیدهایم که در دوران مدرسه همیشه نمرات عالى داشتهاند و جزو شاگردان باهوش به حساب مىآمدهاند، ولى در کنکور، شکست خوردهاند. حتى در مدرسه نیز هنگامى که تست هوش از افراد به عمل مىآید، ارتباط مستقیم با وضعیت تحصیلى ندارد و اینگونه نیست که هرکس بهره هوشى بالاترى داشته باشند لزوماً در تحصیل موفّق است. به علاوه، موفّقیت، ابعاد متفاوتى دارد و لزوماً موفقیت فرد در یک زمینه و یک بعد زندگى، پیشگویى کننده موفّقیت در دیگر ابعاد زندگى نیست (دهشیری ۱۳۸۲، ۱۱۶).
برای اثبات این قضیه تحقیقاتی که از دانشجویان فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد به عمل آمده ذکر می شود هنگامی که نود و پنج نفر از کسانی را که در دهه ی ۱۹۴۰ دانشجوی دانشگاه هاروارد بوده و اکنون به میان سالی رسیده بودند مورد بررسی قرار دادند، معلوم شد که تیزهوش ترین دانشجویان آن سال ها، در مقایسه با دانشجویان متوسط موفق نبودند و به ویژه از لحاظ درآمد، پرکاری و ثمربخشی در وضعیت پایین تری قرار داشتند. آنها هم چنین از لحاظ رضایت داشتن از زندگی بهترین افراد نبودند و در ارتباط با دوستان، خانواده و روابط عاطفی و زناشویی شادترین افراد محسوب نمی شدند.
افراد بى شمارى را مىبینیم که موفّقیت شغلى دارند، ولى در زندگى خانوادگى موفّق نیستند؛ موفقیت تحصیلى دارند، ولى در روابط اجتماعى بسیار ضعیف عمل مىکنند؛ ورزشکار موفّقى هستند، ولى در برنامهریزى روزانه خود، دچار مشکل مىشوند؛ افراد تحصیلکردهاى هستند، ولى مواد مخدّر مصرف مىکنند… اگر هوش یک فرد، تضمین کننده موفّقیت او در زندگى است چرا همیشه بدینگونه نیست؟ چگونه مىشود که هوش باعث موفّقیت در یک بعد زندگى مىشود، ولى در ابعاد دیگر، موجب شکست و یا حتى فاجعه مىشود؟ چگونه ممکن است که فردى باهوش، شکست خورده این زندگى باشد و چرا افراد موفّق، همیشه با هوشترین افراد جامعه نیستند؟ اگر مصرف مواد مخدّر کارى هوشمندانه نیست، چرا بسیارى از افراد با بهره هوشى بالا، مواد مخدّر مصرف مىکنند؟
سؤالات فوق، براى مدتها ذهن روانشناسان را به خود مشغول نموده بود و موجب پدید آمدن فریضههاى مختلفى شده بود. اکنون پاسخ به این سؤالات را تفاوت در «هوش هیجانى» مىدانند. ارسطو، هوش هیجانى را «عصبانیت به شخص صحیح، به درجه صحیح، در زمان صحیح، به منظور صحیح و به شیوه صحیح» مىدانست (حدادی کوهسار ۱۳۸۳، ۲۲).
توصیه های داده شده از هوش هیجانی به همان قدمت رفتار انسانی است از انجیل عهد قدیم و عهد جدید و فلاسفه یونانی گرفته تا شکسپیر توماس مطرح شده است کسانی که هوش هیجانی خود را تقویت می کنند و آن را به حد کمال می رسانند یک توانایی منحصر به فرد به دست می آورند تا در شرایط و موقعیت هایی که دیگران در آنها گیر می کنند و رنج می کشند به خوبی شکوفا شوند. هوش هیجانی چیزی در درون ماست که تا حدی نامحسوس است. هوش هیجانی است که تعیین می کند چگونه رفتار خود را اداره کنیم چگونه با مشکلات اجتماعی کنار بیایم و چگونه تصمیماتی بگیریم که نتایج مثبت ختم شوند(منصوری ۱۳۸۰، ۶۶).
در سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۲۰ جنبش جدیدی پدید آمد که می خواست برای اندازه گیری هوش شناختی را پیدا کند. دانشمندان آن زمان آی کیو(هوش بهره )را که روش سریع برای جدا کردن افراد متوسط از افراد باهوش بوده مورد مطالعه قرار داده اند. آنها خیلی زود متوجه محدودیت های این روش شدند. بسیاری از مردم خیلی باهوش بودند اما توانایی آنها در اداره کردن رفتارشان و کنار آمدن با دیگران آنها را محدود کرده بود. همچنین آنها متوجه شدند افرادی وجود دارند که هوش متوسط دارند ولی در زندگی بسیار موفق هستند.
ثرندایک استاد دانشگاه کلمبیا اولین کسی بود که مهارتهای هوش هیجانی را نام گذاری کرد. اصطلاحی که او اختراع کرد، هوش هیجانی، نشانگر توانایی افرادی است که در خوب کنار آمدن با مردم مهارتهای کافی دارند.
در سالهای دهه ۱۹۸۰بود که هوش هیجانی (هوش بهره) نام فعلی خودرا بدست آورد. بلافاصله بعد از آن پژوهش ها و مطالعات بسیار قدرتمندی انجام شد. از جمله سری پژوهش ها در دانشگاه ییل که هوش هیجانی را به موفقیت های شخصی وشادی وموفقیت های حرفه ای ربط داد. مفهوم هوش هیجانی نشان می دهد که چرا دو نفر با(هوش بهره) یکسان ممکن است به درجات بسیار متفاوتی از موفقیت ها در زندگی دست یابند (حسینی ۱۳۸۳، ۳۳).
[۱]– Interpersonal
[۲]– Intrapersonal
[۳] Jim Newman
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر