778 views
پیشینه تحقیق واژه شناسی قصص در قرآن و ویژگی های داستان های قرآن کریم دارای ۴۸ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
سرآغاز ۴
تعریف داستان ۷
واژه شناسی قصص در قرآن ۱۱
۱) واژهی قَصَص ۱۱
۲) واژهی حدیث ۱۴
۳) واژهی نبأ ۱۶
۴) واژهی مَثَل ۱۷
انواع داستانهای قرآن ۱۹
۱) رمان ۲۰
۲) داستان کوتاه ۲۱
۳) اپیزود یا واقعهی ضمنی ۲۲
۴) داستان کوتاهِ کوتاه (داستانک) ۲۳
۵) نمایشنامه ۲۴
ویژگیهای داستانهای قرآن ۲۴
الف) اهداف داستانهای قرآن ۲۵
ب) اسلوب داستانهای قرآن ۲۹
ج) موضوع داستانهای قرآن ۳۱
داستان و اساطیر ۳۲
داستان وتاریخ ۴۰
تاریخ در لغت و اصطلاح ۴۱
تفاوت قصص قرآنی و گزارش تاریخی ۴۱
تفاوت داستانهای قرآن و رمانهای تاریخی ۴۳
فهرست منابع ۴۴
قرآن کریم.
نهج البلاغه.
میرصادقی، جمال (۱۳۹۰). «عناصر داستان»، تهران: سخن، چاپ هفتم.
تمیم داری، احمد (۱۳۷۷). «داستانهای ایرانی»، تهران: حوزهی هنری.
کارپنتر، همفری (۱۳۷۴). «عیسی»، ترجمهی حسن کامشاد، تهران: خوارزمی.
دریابندری، نجف (۱۳۷۹). «افسانهی اسطوره»، تهران: نشر کارنامه.
بوکای، موریس (۱۳۸۹). «مقایسهای میان تورات، انجیل، قرآن و علم»، ترجمهی ذبیحاللهدبیر، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهردهم.
اشرفی، عبّاس (۱۳۸۵). «مقایسهی قصص در قرآن و عهدین»، تهران: شرکت چاپ و نشر بینالملل.
معین، محمد (۱۳۸۴). «فرهنگ فارسی»، تهران: اَدِنا، چاپ سوم.
سجادی و عالمزاده، سیدصادق، هادی (۱۳۸۶). «تاریخنگاری در اسلام»، تهران: سمت،چاپ هشتم.
الیاده، میرچا (۱۳۶۲). «چشماندازهای اسطوره»، ترجمهی جلال ستاری، تهران: توس.
جفری، آرتور (۱۳۸۶). «واژههای دخیل در قرآن مجید»، ترجمهی فریدون بدرهای، تهران: توس، چاپ دوم.
اسماعیلپور، ابوالقاسم (۱۳۸۷). «اسطوره بیان نمادین»، تهران: سروش، چاپ دوم.
ثمینی، نغمه (۱۳۸۸). «تماشاخانهی اساطیر»، تهران: نشرنی، چاپ دوم.
یونسی، ابراهیم (۱۳۸۸). «هنر داستاننویسی»، تهران: نگاه، چاپ دهم.
در زبان فارسی واژهی داستان[۱] در اصل داتستان (dātistān) بوده است. یعنی محل گرفتن داد. وقتی کسانی، خود یا خانواده و قوم و همکیشان و هموطنانشان به ستمی دچار میشدند و نمیتوانستند در مقطع زمانی و مکانی معیّن شرّ ستم را از سر خود کوتاه کنند، برای تشفّی خاطر و عقده گشایی، ستم و «واقعهی رفته» را برای دیگران روایت میکردند، یا به صورت مکتوب در قالب داستان میآوردند و کسانی را که نمیتوانستند به گونهی عینی محاکمه یا مجازات کنند در صحنههای داستان محاکمه و مجازات میکردند (تمیم داری، ۱۳۷۷، صص ۱۸-۱۹).
امروزه در فرهنگ ادبیات داستانی با اصطلاحات گوناگونی روبهرو میشویم که مترادف داستان انگاشته میشوند و فرهنگنویسان وجوه افتراقی برای آنها قایل نشدهاند؛ اصطلاحاتی همچون: قصّه، افسانه، حکایت، سمر، سرگذشت، ماجرا، مثل، متَل، اسطوره، حدیث، انگاره، خرافه، روایت، نقل، قضیه، حسبحال و ترجمهی احوال (ر.ک دهخدا، ذیل واژهی داستان).
در متنهای ادبی و داستانی پیشینیان همهی این اصطلاحات در یک معنا و برای بیان مرادی واحد به کار میرفتهاند و «همهی این اصطلاحها در کل به آثاری گفته میشد که جنبهی خلاقهی آنها بر جنبههای دیگرشان میچربید» (میرصادقی،۱۳۹۰، ص ۲۲).
این امر یعنی قائل نشدن تمایز بین این اصطلاحات و عدم وجود حدّ و مرز و تعریفی مشخّص برای هر یک از آنها، در لابلای متون ادبی به روشنی رخنمایی میکند؛ به عنوان نمونه میتوان به «داستانهای هزار و یک شب» اشاره کرد که در بند مشهور آن که دائماً در پایان هر یک از قصّههای راوی تکرار میشود، دو واژهی «داستان» و «قصّه» دقیقاً در یک معنا آمدهاند، آن جمله چنین است: «چون داستان بدین جا رسید بامداد شد و شهرزاد لب از قصّه فرو بست».
این عبارات از کتاب طوطینامه نیز به خوبی این موضوع را نشان میدهد: «طوطیِ قوّال شرایط خدمت و اخلاص در میان نهاد و بلبل زبان را به صد گونه نوا بگشاد که: حکایات، بسیار است و قصّهها، بیشمار. افسانهها فراوان است و داستانها، بیپایان…» (عماد بن الثغری، ۱۳۵۲، ص۱۶۷).
امّا «امروزه بین این قبیل اصطلاحات تفاوت زیادی قائل شدهاند. ادبیات جدید با ریشهای نه چندان دور، برای هر اصطلاحی به تناسبِ کاربرد و استعمال آن، مرزبندی خاصّی ایجاد کرده است. چنانکه «داستان» گستردهترین مفهوم را یافته و «قصّه» تنها نوعی از «داستان» شمرده میشود» (غلامرضایی، ۱۳۹۰، ص۷۰).
در واقع امروزه اصطلاح داستان واژهی عامی است که بر مصادیق متعدّدی دلالت دارد و هر اثر خلّاقهای که در آن نشان از «روایتگری» و «نقل وقایع به ترتیب توالی زمان» باشد، را میتوان در حوزهی گستردهی ادبیات داستانی جای داد. این مطلب از تعاریفی که برای داستان ارائه کردهاند نیز بر میآید که در بخش «تعریف داستان» به آن اشاره خواهد شد.
البتّه امروزه اصطلاح داستان در برابر قصّه نیز مطرح میشود. بدین معنی که به آثاری که در دهههای اخیر با استفاده از شیوههای جدید در الگوها و قالبهای تازهای که تحت تأثیر ادبیات غرب آفریده شده و میشود، اصطلاحاً داستان میگویند و آن را به انواع «داستان کوتاه[۲]»، «رمان[۳]»، «رمانس[۴]» و… تقسیم میکنند و در برابر آن «حکایات»، «افسانهها»، «سرگذشتها» و … که در منابع قدیمی رواج داشته است را قرار میدهند و به آنها اصطلاح قصّه را نسبت میدهند.
در ادبیات معاصر عربی نیز این تفکیک مشاهده میشود. «معادل اصطلاح داستان، به معنای امروزی آن، در ادبیات معاصر عربی «القصّه الفنّیه» یا «القَصَص الفنّی» و معادل اصطلاح قصّهی سنّتی در ادبیات معاصر عربی، همان «القصّه» آمده است» (پروینی، ۱۳۷۹، ص۴۶).
تفاوتهایی که سبب جدایی داستان از قصّه میشود، در سبک روایت این دو گونهی روایی است که قصّهها معمولاً ساختاری پیچیده و هنری- بنا به تعریف امروزی آن- ندارند و در اغلب موارد تأکید آنها بر حوادثِ خارقالعاده بیشتر از تحوّل و پرورش آدمها و شخصیّتهاست.
بر خی از ویژگیهایی که برای قصّهها برشمردهاند، عبارتند از:
۱) حادثه محور بودن:
بنیان قصّهها بر اساس حوادث و رویدادهای غیر منتظره و تصادفی شکل گرفته است. حادثه است که موجب کشش و گیرایی در قصّه میشود، بیآنکه در گسترش و تحوّل قهرمانها و شخصیّتهای دیگر نقشی داشته باشد.
۲) آموزش زیر بنای قصّه است:
زیربنای فکری و اجتماعی قصّهها، آموزش و اشاعهی اصول انسانی است. حضور قهرمانان مافوق انسانی در قصّهها به جهت آموزش دادن به مخاطبین قصّهها میباشد: آموزش راستی و آموزش دوری از بدکرداری.
۳) قطعیّت ومطلقگرایی:
آدمهای قصّه ها یا خوبند یا بد، یا سفیدند یا سیاه؛ چیزی میان این دو وجود ندارد. ماجراهای پرآب و تابی هم که در قصّهها اتّفاق میافتد، نتیجهی برخورد آدمهای خوب و بد قصّه است. و البتّه در این میان همیشه خوبیها بر پلیدیها چیره میشوند.
۴) تیپگرا بودن:
بدین معنا که هر یک از افراد داخل قصّه نمایندهای از یک گروه اجتماعی خاص و یا معرّف خصلت انسانی ویژهای میباشند. به دیگر سخن عموماً افراد یک گروه اجتماعی خاص، منشها و کنشهای مشترکی دارند، کافی است تنها به فردی از یک گروه اجتماعی اشاره کرد تا بلافاصله پیشتصویرهایی از آن فرد در ذهن تداعی شود؛ گروههایی نظیر: پادشاهان، وزراء، عیّاران، درویشان و… .
۵) اتّکا به اطّلاعات خارج از متن:
قصّه خود را در بند این نمیداند که دربارهی روابط علّت و معلولی هر پدیدهای توضیح دهد و این توضیح را به خارج از متن ارجاع میدهد، به افسانهها و اساطیر و اعتقادات شنوندگان.
۶) خطّی بودن روایت در قصّه:
در قصّهها رویدادها به ترتیب وقوع زمانی طرح میشوند و پردازندهی قصّه حوادث را به خواست خود نمیچیند، بلکه همه چیز بر اساس زمانِ اتّفاق روایت میشود.
۷) همسان بودن قهرمانان قصّهها:
رفتار،گفتار، نوع بیان، لحن و… قهرمانان در قصّهها بسان یکدیگر است و نمیتوان از گفتگوهای آنان پی به چگونگی شخصیّت و جایگاه اجتماعی آنان برد، بلکه این راوی است که با توصیف خود، آنان را به مخاطب میشناساند (حسینی، ۱۳۸۴، صص۳۰-۳۶). علاوه بر این موارد، ویژگیهای دیگری چون خرق عادت، پیرنگ ضعیف، کلّی گرایی، ایستایی، زمان و مکان فرضی و تصوّری، شگفتآوری و اپیزودی[۵] بودن را نیز برای قصّه ذکر کردهاند (ر.ک میرصادقی،۱۳۹۰، صص۶۱-۷۳).
محقّقین و منتقدین تعاریف چندی برای داستان ارائه کردهاند که چندان دور از هم نیستند و میتوان گفت که هر یک از آنان در تعریف خود به جنبهای از جنبههای داستان چشم داشتهاند.
«در فرهنگ اصطلاحات ادبی جهان تألیف جوزف شیپلی[۶]، داستان چنین تعریف شده است: داستان اصطلاح عامی است برای روایت یا شرح و روایت حوادث. در ادبیات داستانی، عموماً داستان، در بر گیرندهی نمایش تلاش و کشمکشی است میان دو نیروی متضاد و یک هدف» (میرصادقی، ۱۳۹۰، ص۳۲).
همانگونه که مشاهده میشود، این تعریف به «حادثه» و «اعمال واقع شده» در داستان اهمیّت بیشتری داده است و اصولاً داستان را روایت این حوادث و کنشها میداند.
تعریف دیگری که فورستر برای داستان ارائه داده است چنین است: «داستان نقل وقایع است به ترتیب توالی زمان، در مَثَل، ناهار پس از چاشت و سه شنبه پس از دو شنبه و تباهی پس از مرگ میآید» (فورستر، ترجمهی یونسی، ۱۳۶۹، ص۳۶).
این تعریف دو نکته را برجسته میکند، یکی «واقعه» و دیگری «زمان».
رابرت اسکولز[۷] داستان را قصّهای برساخته میداند. وی مینویسد: «شک نیست که در نظر ما داستان چیزی کاملاً متفاوت با اسناد تاریخی یا دادههای صرف است. داستان از نظر ما فقط ساخته نمیشود، بر ساخته میشود، یعنی محصول غیر متعارف و غیر واقعی قوّهی تخیّل انسان است… داستان میتواند مبتنی بر امور واقع باشد و نزدیکترین انطباق ممکن را بین قصّهاش و چیزهایی که عملاً در جهان رخ دادهاند حفظ کند. یا بسیار خیالبافانه باشد و درکی را که از ممکنات معمول زندگی داریم زیر پا بگذارد» (اسکولز، ترجمهی طاهری، ۱۳۸۷، ص۳).
پیداست که اسکولز عنصر تخیّل و خلّاقیّت را در آفرینش داستان بسیار مهم میداند؛ چه مادهی خام آن، حوادث واقعیِ رخ داده در جهان بیرون باشد و چه تراوشات ذهن و تخیّل نویسنده. این تعریف، اهمیّت عناصر سازندهی داستان را بهتر از تعاریف دیگر نشان میدهد. چرا که «بر ساختن داستان» به نوعی اشاره به گزینش و کاربرد عناصر داستان در روایت داستان دارد.
[۱] Fiction
[۲]Short story
[۳] Novel
[۴] Romance
[۵] Eposode
[۶] Shipely Joseph
[۷] Scholes Robert
تمامی فایل های پیشینه تحقیق و پرسشنامه و مقالات مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر